eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
19هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
449 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️ پذیرش تبلیغات ⬇️ @Gomnam1028
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•شب جمعه بود... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── شب جمعه بود مادرم میگفت این نوحه رو بدید مُقبِل بنویسه بی حیا قاتل افتاده شاه در مشکل عذاب میدن؛ حتی به مرکب هاشون آب میدن سرت جنگه؛ تشنه سر میبُردن که وقت تنگه شب جمعه بود مادرم میگفت این روضه رو بدید رَیّان بِگِه از تنِ به خون غلطان عطشان بدتره یا عریان چه نامردن؛ سخته آب از دشمن طلب کردن جواب سنگه؛ تشنه سر میبُردن که وقت تنگه شب جمعه بود مادرم میگفت سهم مُحتَشَم رو هم بردار بگه از تنی که شد نیزار نیزه بدتره یا مسمار زمین خورده؛ پیرهنت زیر نیزه چین خورده پر از چنگه؛ تشنه سر میبُردن که وقت تنگه بین قتلگاه به پَرِت میزد با تَهِ خنجر به پیکرت میزد تو رو پیش چشم مادرت میزد طعنه به اَشکای خواهرت میزد تو بی تابو؛ پیش چشمت رو زمین میریخت آبو همه دیدن؛ به لب تشنه ی تو میخندیدن چه بدحالی؛ بمیرم که غرق خون تو گودالی شدم مضطر؛ برا غارتت هجوم آورد لشکر بین قتلگاه غرورت شکست پیش چشم زینب رو تنت نشست با یه نیزه راه نفست رو بست خواهرت میزد دست روی دست عمیق زدن؛ زن و بچت توی خیمه جیغ زدن جفا کردن؛ زنده زنده سرتو جدا کردن کجا بردن؛ سرتو به روی نیزه ها بردن دلم پر غم؛ زینبِ تو موند و خِیل نامحرم «حسین آقام آقام آقام آقام آقام آقام حسین» بین قتلگاه شدی زیر و رو وصیت کردی با خِس خِسِ گلو پنجه تو موهات زد شمرِ بی وضو بدنت سرتا سر زخمه مو به مو عمود افتاد؛ خیمه هات بین آتیش و دود افتاد چیکار کردن؛ زن و بچه ها همه فرار کردن کم آوردن؛ چند تا بچه زیر دست و پا مُردن دلم شد ریش؛ دامن دخترکی گرفت آتیش «حسین آقام آقام آقام آقام آقام آقام حسین» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰↭༺⊱┄═┅ 👇
|⇦•شبهای جمعه... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج احمد سلطانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ صل الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله شب های جمعه شب وصاله چیکار کنه نوکری که بی پر و باله شبهای جمعه دلم اسیره هر جا باشم بهانه ی تو رو میگیره شب های جمعه دل تو دلم نیست کلافه میشم که چرا روزیم حرم نیست شبهای جمعه با دل تنگم میگم من و ببخش که من مایه ی ننگم آقای خوبم نعم الامیری اسم منو آقا یه وقت قلم نگیری به لطف روضه به لطف اشکام انشاءالله من درست میشم به لطف آقام *فکر کن الان شب جمعه دور حرم داشتی پرسه میزدی * شب های جمعه به من کرم کن با یه سلام دلم رو زائر حرم کن شب های جمعه رباب با غربت با حضرت‌ زهرا میاد برا زیارت حسین جان! الهی مادر دورت بگرده با نیزه و تیر با سنگ و شمشیر اینقد زدن که آخرش شدی زمین گیر غریب مادر گلو بریده کی تو رو توی قتلگاه رو خاک کشیده همونجا زینب مرگ آرزو کرد وقتی تو رو با ضرب چکمه پشت و رو کرد لب های خشکت اومد رو خاکها همون لبا که بوسه میزد رسول الله غریب مادر،غریب مادر.. لب های خشکت من و صدا کرد داشتی با من حرف میزدی سر رو جدا کرد "بنی قتلوک ذبحوک و من الماء قتلوک حسین یا قتیل الله یا ابا عبدالله" لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•باز شب جمعه و... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفس سید مهدی حسینی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ باز شب جمعه و موکب نعم الحبیب نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب شور به پا کرده در هیئت انصار عشق روضه ی هَل مِن مُعین ناله ی أمَّن یُجیب عشق نفس گیر شد سینه زنَت پیر شد زود بیا دیر شد بر سر جسمِ حبیب گر بشکافی هنوز خاک شهیدانِ عشق می شنوی نوحه ای در غمِ شَیبُ الخَضیب آه از آن لحظه ای که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب، صورت خود را به خاک تا تو شدی کشته ما بی سر و سامان شدیم غُلغله شد در حرم ولوله شد در خیام وای حسین کشته شد روضه همین والسلام ولوله شد درخیام ولوله شد درخیام به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من سر تو رو بردن دیر رسیدم من «حسین حسین حسین حسین» ای کشته ی گرسنه وتشنه ابی عبدالله حلقومتو سپردی به دشنه ابی عبدالله «سید مظلوم حسین جانم...» حسین رفته به گودال تا شهید شود حسین رفته به گودال رو سپید شود حسین رفته که صد مرتبه شهید شود قراربود گرفتار آن پلید شود اما بنا نبود شناسایی اش بعید شود «حسین آه حسین آه حسین آه» .. ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند سوختگان غمت با غم دل خرم اند هرکه غمت را خرید عشرت عالم فروخت باخبران غمت بی خبر از عالمند تشنه لبِ عالم ای شه مظلوم حسین فاطمه را نور عین ای شه مظلوم حسین "أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج" ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•پر می زند سوی حرم... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام حمیدرضا گودرزی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ به عِلمُک دلشوره دارد به دلم شب‌های جمعه پر می‌زند سوی حرم شب‌های جمعه *شب جمعه کربلا چه خبره ؟دل شما هم الان پیش اون‌هایی هستش که دارن تو مسیر نجف و کربلا رو میرن امسال نتونستی بری دلتنگی..* دلشوره دارد این دلم شب‌های جمعه پر می‌زند سوی حرم شب‌های جمعه گریه ام به یاد ساقی لب تشنه ی عشق با روضه ی مشک و علم شب‌های جمعه دل تنگی حرم نمی گردد مداوا با تربت شاه کرم شب های جمعه تا می‌نویسم خواهرش در قتلگاه است در دست من گرید قلم شب‌های جمعه * از همین جا سلام بدیم شب جمعه...* حالا که من از حرم دورم درمونم صبره آخه مجبورم یه سلام میدم با حسرت طرف کربلا آرزو دارم بمیرم حرم کربلا حسین غم کربلا منو می‌کشه دل من فقط تو حرم خوشه *دست به سینه "السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین" قربان اون لحظه‌ای که..* از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین آخ دست و پا می‌زد حسین، زینب صدا می‌زد،حسین *چه جوری خودش رو رسوند نمی‌دانم..* چقدر شلوغه قتلگاه نمی‌رسه صدات نمی‌دونم باید حسین چیکار کنم برات *آخه یه خواهر تو این لحظه‌ای که "و الشمر جالس علی صدر الحسین" شمر رو سینه نشسته چه کاری از یه خواهر ساخته است؟* لبای تشنه تو شد مصیبت فرات آخ ،عجب قیامتی شده غروب کربلات شبیه مادرم زدن تو را چو بی‌ هوا به زیر چکمه‌های شمر زدی تو دست و پا حسینم! برای درهمی حسین یه عده کشتنت.. دیدم که پاره پاره شد تموم پیرهنت نشد که نیزه‌ها را در بیارم تنت غروب و نعل تازه و صدای ده سوار «یاحسین..یا حسین..‌» شب‌های جمعه نیمه شبها تا سپیده بر روی اسرارش خدا پرده کشیده از راه می‌آید زنی قامت خمیده لب می‌گذارد روی حلقوم بریده *علی لعنت الله علی قوم الظالمین* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•عطر بهشت... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی افراز •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بسم الله الرحمن الرحیم السلام علی المهدی و آبائه عطر بهشت در حرم توست یا حسین جنت نسیمی از کرم تو یا حسین شوق زیارت تو نه تنها امید ماست جبریل زائر حرم توست یا حسین جایی که می‌رسد به اجابت دعای خلق آنجا حریم محترم توست یا حسین تا سوخت داغ تو جگر آفتاب را مهتاب قصه گوی غم توست یا حسین *شب جمعه‌س شب زیارتی آقامون ابا عبدالله الحسین..جان عالمی به فدات یا اباعبدالله انشاءالله یه شب جمعه‌ایم کنار حرم باصفای ارباب بی‌کفنمون حسین باشیم..* ای نام کربلای تو دیباچه ی ملال گردون طلایه دار غم توست یا حسین از آن زمان که پرچمت افتاد بر زمین عالم به سایه‌ی عَلم توست یا حسین سلام ما بر تو ای سومین امام حسین که در حضور تو مهدی کند سلام حسین سلام بر تو و آن دم که خواهرت می‌گفت بیا،گلوی تو بوسم به جای مام حسین * وقتی ابی‌عبدالله روز عاشورا اومد برای وداع با زن و فرزندش، خداحافظی کرد وداع کرد به طرف میدان حرکت کرد‌ اما از عقب سر یه صدای آشنایی به گوشش رسید هی صدا میزد."مهلاً مهلا مهلا مهلا یا ابن الزهرا" حسین من عزیز مادرم صبر کن یه مرتبه دیگه جمالت رو ببینم برادرم امام حسین ایستاد این خواهر دلسوخته عرضه داشت برادرم تا از اسب پیاده نشی نمی‌گذارم به طرف میدان برید.. چرا خواهرم؟ آخه مادرم وصیت کرده هر وقت حسین من به طرف میدان می‌رود از جای من زیر گلوی حسینمو ببوس.اینجا ابی عبدالله از اسب پیاده شد این خواهر زیر گلوی برادرش حسین رو بوسه زد.. حسینیا کربلاییا عاشقان حسین دل سوخته ها این یه بوسه بود زینب روز عاشورا از زیر گلوی برادرش حسین کرد.همین خواهر روزی یازدهم اومد تو گودی قتلگاه بدنو نشناخت از روی تعجب صدا زد آیا تو کشته حسین منی؟ آیا تو عزیز مادر منی؟" یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثری"حسین من عزیز مادرم یه روز روی سینه پیامبر بود اما امروزبدنت روی زمین گرم کربلا دوست و دشمن ایستادن ببینن این خواهر با این بدن چه می‌کنه.. یه مرتبه دیدن زینب خم شد این لب‌ها را بر آن حلقوم بریده گذاشت.. می‌برد شمر ستمگر پیش چشم فاطمه آن گلویی را که ختم الانبیاء بوسیدن تشنه لب جان داد اما اشک چشم دخترش بعد جان دادن به روی سینه اش پاشیده است کربلا دریای رحمت آب آن خون حسین جرم مردم را به این دریا خدا بخشیده است «صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•ای تشنه هدایت... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده۱۴۰۴ به نفسِ حاج‌ میثم‌ مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای روشنای راه شهیدان حسین جان روشن‌ترین تجلی ایمان حسین جان داغت شکفت در دل ما سرخ و تابناک داغت چراغ روشنیِ جان حسین جان ما را که شعله شعله ز داغ تو سوختیم در آتش فراق مسوزان حسین جان با هر سلام، عطر بهشت تو می‌وزد ای روضهٔ تو روضهٔ رضوان حسین جان بگذار در تلاطم شش‌گوشهٔ غمت فانی شویم با لب عطشان حسین جان اینجا عطش بهانهٔ دعوت به زندگی‌ست ای تشنهٔ هدایت انسان حسین جان پیداست اشک کودک لب‌تشنه‌ات هنوز در قاب قطره قطرهٔ باران حسین جان از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان حسین جان ای آیه آیه بر سر نی منتشر شده بسم اللَه ای سلالهٔ قرآن حسین جان قرآن بخوان که باز قیامت به‌ پا کنی داری چقدر تازه مسلمان حسین جان حتی میان طشت زر ابن‌ ظلم‌ها هرگز نشد شکوه تو کتمان حسین جان شیخ صدوق در امالی نوشته:" إنه لما وجیئ برأس الحسین" وقتی سر آقای ما رو آوردن "أمَرَ عُبیدالله فَوُزِعَ بَيْنَ يَدَيْ فِي تَسْلِن مِنْ ذَهَبٍ"عبید الله دستور داد سر رو داخل تشت طلا بذارن.. مقابلش بذارن.. شروع کرد این چوب رو به این دندونهای مبارک زدن. آی جمله، جملش زینب رو سوزوند صدا زد..حسین! چقدر زود پیر شدی.. حسین! پیر مردی شدی برای خودت.. یکی از دور و بریای خودش فریاد زد.. صبر کن دیگه بسه" فانی رأیتو رسول الله" خودم دیدم اینجایی که داری چوب میزنی پیغمبر لبهاشو گذاشته بود. پیغمبر لب و دندانش رو میبوسید...* حتی در آن سیاهی شب، گوشهٔ تنور یک‌دم نبود نور تو پنهان حسین جان دشمن شکست‌خوردهٔ خون عزیز توست آن خون سرخ و روشن و تابان حسین جان خونی که رفت قطره به قطره به آسمان خون‌ رنگ شد غروب پس از آن حسین جان خون تو سرنوشت جهان را رقم زند خون‌خواه توست خالق منّان حسین جان : یوسف رحیمی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
. |⇦•ای تشنه هدایت... و توسل به علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۴ به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── ای روشنای راه شهیدان حسین جان روشن‌ترین تجلی ایمان حسین جان داغت شکفت در دل ما سرخ و تابناک داغت چراغ روشنیِ جان حسین جان ما را که شعله شعله ز داغ تو سوختیم در آتش فراق مسوزان حسین جان با هر سلام، عطر بهشت تو می‌وزد ای روضهٔ تو روضهٔ رضوان حسین جان بگذار در تلاطم شش‌گوشهٔ غمت فانی شویم با لب عطشان حسین جان اینجا عطش بهانهٔ دعوت به زندگی‌ست ای تشنهٔ هدایت انسان حسین جان پیداست اشک کودک لب‌تشنه‌ات هنوز در قاب قطره قطرهٔ باران حسین جان از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان حسین جان ای آیه آیه بر سر نی منتشر شده بسم اللَه ای سلالهٔ قرآن حسین جان قرآن بخوان که باز قیامت به‌ پا کنی داری چقدر تازه مسلمان حسین جان حتی میان طشت زر ابن‌ ظلم‌ها هرگز نشد شکوه تو کتمان حسین جان شیخ صدوق در امالی نوشته:" إنه لما وجیئ برأس الحسین" وقتی سر آقای ما رو آوردن "أمَرَ عُبیدالله فَوُزِعَ بَيْنَ يَدَيْ فِي تَسْلِن مِنْ ذَهَبٍ"عبید الله دستور داد سر رو داخل تشت طلا بذارن.. مقابلش بذارن.. شروع کرد این چوب رو به این دندونهای مبارک زدن. آی جمله، جملش زینب رو سوزوند صدا زد..حسین! چقدر زود پیر شدی.. حسین! پیر مردی شدی برای خودت.. یکی از دور و بریای خودش فریاد زد.. صبر کن دیگه بسه" فانی رأیتو رسول الله" خودم دیدم اینجایی که داری چوب میزنی پیغمبر لبهاشو گذاشته بود. پیغمبر لب و دندانش رو میبوسید...* حتی در آن سیاهی شب، گوشهٔ تنور یک‌دم نبود نور تو پنهان حسین جان دشمن شکست‌خوردهٔ خون عزیز توست آن خون سرخ و روشن و تابان حسین جان خونی که رفت قطره به قطره به آسمان خون‌ رنگ شد غروب پس از آن حسین جان خون تو سرنوشت جهان را رقم زند خون‌خواه توست خالق منّان حسین جان شاعر: ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
|⇦•گر چه سنگ... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید محمد تقوی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بسم الله الرحمن الرحیم گرچه سنگ از همه بسیار در آنجا خورده نام مجنون به سر کوچهٔ لیلا خورده عاشق، از سرزنش مردم این کوچه مرنج قیمتی تر شده قالیچه اگر پا خورده *اومدیم این شبای جمعه برا التماس یکی از التماسامونم همینن..* خواهشاً خواهشاً از در این خانه بلندم نکنید مگر این کاسه‌ی ما حق کسی را خورده من از این جا بروم زود زمین می افتم این گدا چیزی اگر خورده همین جا خورده به همه گفتم این شاه که در کرب وبلاست بیشتر از پسرش غصه ما را خورده سنگ فرش حرمت نام مرا کم دارد گوشه‌ی صحن تو سنگ لحدم جا خورده پسر فاطمه مردم گره دارن همه پسر فاطمه در کار گره ها خورده کربلا رفتن ما را که خودت می دانی اربعین رفتنم از دست تو امضاء خورده *خوشبحال هر کی هر هفته خوب نوکری می کنه برا ارباب با یه قلب سوخته میاد با یه چشم پراشک میاد اگه مثل من رو سیاه هر هفته با شرمندگی میاد. هی زیر لب میگه آقا جان ببخشید من نتونستم برات خوب زار بزنم کم گذاشتم حسین..* پسر فاطمه تشنه اس از ته گودال و مرکب شمر ولی آب گوارا خورده پیش زینب به همینقدر تعارف نزنید پیش زینب چقدر نیزه به آقا خورده چکمه ای که به تنش خورد همان است که بر چادر محترم زینب کبری خورده به روی خاک تنش رنگ عوض کرده حسین وای بر این بدن بی سر گرما خورده السلام ای بدن بی سر گرما دیده السلام ای سر مجروح کلیسا دیده با چه وضعی ته گودال کشاندن تو را ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت به گمانم ته گودال مسیحا دیده ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد بر سر پیروهنت فاطمه دعوا دیده * این روضه بدن عریان ابی عبدالله خون بدل آل الله کرد.خیلی عجیبه خود ابی عبدالله غصه می خورد.نکنه اینا بخوان بی ابرویی کنن.. لذا فرمودن: یه لباس کهنه ای که کسی بهش رغبت نداره بیار خواهرم. همونم با خنجر پاره کرد ابی عبدالله.. اون ملعونی که لباس از تن ابی عبدالله درآورد یکی از همون ده نفری بود که با اسب از رو بدن آقا رد شد. اینا حرام زاده بودن این کار و کردن.. کی لباس کهنه رو میدره بی آبرو شه لباس کهنه رو میخواد کجا بپوشه هلهله میکرد پیرهنتو میبرد و بازم گله میکرد حیا نداره که لااقل عبا رو رو تنت بزاره چقدر زینب گفت بسه ادامه دادن به قاتل تو قول عمامه دادن گلایه دارم داداش نشد تنت رو زیر سایه بیارم حسین *هر کاری کرد بدن و نشناخت.. هی صدا می زد انت اخی و ابن امی؟ تا صدا از حلقوم بریده بلند شد اوخی اوخی ...گفت حسین..* نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم داداش! تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره پاره های دفترت شناختم غروب بود تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه از سر منورت شناختم «حسین آه حسین آه حسین آه» ل ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
. |⇦•دردم مداوا... حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ خاج مهدی سلحشور ●━━━━━━─────── دردم مداوا میکنی مثل همیشه عقده ز دل وا میکنی مثل همیشه آیینه زیبا میشود با یک نگاهت دل را تو شیدا میکنی مثل همیشه دروازهٔ لطف و کرم را میگشایی وقتی که لب وامیکنی مثل همیشه از گوشه ی چشمت کرم‌ میریزد آقا از بس که غوغا میکنی مثل همیشه آقای من مولای من پرونده ی اعمال ما گرچه سیاه است میدانم امضا میکنی مثل همیشه دل مُرده ام اما تو با یک گوشه چشمی کار مسیحا میکنی مثل همیشه تو مثل بابایت علی غم های خود را با چاه نجوا میکنی مثل همیشه تو مثل مادرت از بس که خوبی با ما مدارا میکنی مثل همیشه آقا بجان مادرت آن مادرِ غم‌پرورت ما را مرانی از درت یابن الحسن یابن الحسن.. *بذار روضه از،زبان خانم حضرت زهرا سلام الله علیها شروع کنم روضه خون فاطمه باشه جلسهٔ رنگ و بوی دیگه پیدا میکنه بذار فاطمه براتون حرف بزنه گفت:..* من رفتم از این خاک که دریا باشد مولای همه همیشه مولا باشد در پایِ علی موی سپیدم دادم تا باشد از این‌ پیرشدن ها باشد *گفت: علی جان این غصه داره منو میکشه* تو را بی یار میبینم علی جان تو را غم بار میبینم علی جان خدا داند ز تو پنهان نباشد رخت را تار میبینم علی جان من آن شاخه گل افسرده بودم که در نشکفتگی پژمرده بودم نمودم روی خود پنهان ز طفلان برای آن که سیلی خورده بودم *لذا لحظه ی غسل دادن علی متوجه شد چشمش افتاد به صورت چشمش افتاد به بازو.. ناله ی آقا بلند شد.* کمی از غسل ز سر پیراهن‌ ماند کمی از خون خشکت بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند «حسین.....» *از یجایی شروع کنم روضه رو بریم کربلا داره میره سمت خونه بخت زنها دور فاطمه رو گرفتن فقیری اومد خودش رو بفاطمه نزدیک کرد خانم برهنه ام لباس ندارم. سریع خانم‌ گفت زنها دورم‌ حلقه بزنید پیراهن نو عروسی رو در آورد داد ب فقیر خودش لباس کهنه به تن کرد وقتی پیغمبر از قصه باخبر شد سوال کرد فاطمه جان چرا پیرهن کهنه رو ندادی پیروهن شب عروسی رو دادی؟عرضه داشت از شما یادگرفتم.."تنفقوا مما تُحبون" این پیراهن رو دادم پیغمبر گریه کرد برا فاطمه دعا کرد.میگم خانمی که خودش پیراهن رو هدیه میده این از خانم اون هم از آقا تو نماز انگشتر رو به فقیر داد این خانواده اینجورن.. عرضم اینه کربلا اگر فرصت میدادن حسین خودش پیراهن رو میداد لازم نبود پیراهن رو از تن حسین در بیارید..ارباب ما بی کفن رو زمین گرم کربلا عریان رو زمین کربلا..نانجیب اگه گفته بودی حسین خودش انگشتر رو داده بود.برای انگشتر انگشت ولی خدا رو از بدن جدا کرد.به اینم بسنده نکردن نفس های آخر رو داره میکشه ابی عبدالله، دید نانجیب ها هجوم‌ بردن سمت خیمه ها فرمود: اگه دین ندارید آزاده باشید شما رو با زن وبچه ی من چکار؟..گفتن اول برید کار حسین رو تموم‌کنید بعد به خیمه ها بیایید..وقتی حمله کردن سمت خیمه ها نانجیب چشمش افتاد به گوشواره ی یکی از بچه ها زبانم لال دنبال بچه که دوید بچه ترسیده هی داره تو این بیابونا میدوه این نانجیب هم دنبال بچه داره میدوه.حالا این دامن عربی هم آتش گرفته..میگه آتش دامن رو دیدم دلم سوختاز خیر گوشواره گذشتم گفتم بزار آتش دامن این بچه رو خاموش کنم تا رسیدم به بچه دیدم بچه کِز کرده زیر چاردست و پای مرکب نشسته مثل بید داره میلرزه اول چیزی که توجهم رو جلب کرد لبا خشکش بود..گفتم‌ تشنته؟ گفت آره..گفتم آب بدم بهت؟ گفت آره.ظرف آب رو پرکردم آورد کنار دهانش تا به این ظرف آب نگاه کرد گفت: علقمه کدوم؟ طرفه قتلگاه کدوم طرفه؟ گفتم قتلگاه رو میخوای چیکار؟ علقمه رو میخوای چیکار؟گفت :آخه عموم لب تشنه بود.بابام لب تشنه بود..برا بابام آب ببرم برا عموم آب ببرم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•گر چه سنگ... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید محمد تقوی ●━━━━━━─────── بسم الله الرحمن الرحیم گرچه سنگ از همه بسیار در آنجا خورده نام مجنون به سر کوچهٔ لیلا خورده عاشق، از سرزنش مردم این کوچه مرنج قیمتی تر شده قالیچه اگر پا خورده *اومدیم این شبای جمعه برا التماس یکی از التماسامونم همینن..* خواهشاً خواهشاً از در این خانه بلندم نکنید مگر این کاسه‌ی ما حق کسی را خورده من از این جا بروم زود زمین می افتم این گدا چیزی اگر خورده همین جا خورده به همه گفتم این شاه که در کرب وبلاست بیشتر از پسرش غصه ما را خورده سنگ فرش حرمت نام مرا کم دارد گوشه‌ی صحن تو سنگ لحدم جا خورده پسر فاطمه مردم گره دارن همه پسر فاطمه در کار گره ها خورده کربلا رفتن ما را که خودت می دانی اربعین رفتنم از دست تو امضاء خورده *خوشبحال هر کی هر هفته خوب نوکری می کنه برا ارباب با یه قلب سوخته میاد با یه چشم پراشک میاد اگه مثل من رو سیاه هر هفته با شرمندگی میاد. هی زیر لب میگه آقا جان ببخشید من نتونستم برات خوب زار بزنم کم گذاشتم حسین..* پسر فاطمه تشنه اس از ته گودال و مرکب شمر ولی آب گوارا خورده پیش زینب به همینقدر تعارف نزنید پیش زینب چقدر نیزه به آقا خورده چکمه ای که به تنش خورد همان است که بر چادر محترم زینب کبری خورده به روی خاک تنش رنگ عوض کرده حسین وای بر این بدن بی سر گرما خورده السلام ای بدن بی سر گرما دیده السلام ای سر مجروح کلیسا دیده با چه وضعی ته گودال کشاندن تو را ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت به گمانم ته گودال مسیحا دیده ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد بر سر پیروهنت فاطمه دعوا دیده * این روضه بدن عریان ابی عبدالله خون بدل آل الله کرد.خیلی عجیبه خود ابی عبدالله غصه می خورد.نکنه اینا بخوان بی ابرویی کنن.. لذا فرمودن: یه لباس کهنه ای که کسی بهش رغبت نداره بیار خواهرم. همونم با خنجر پاره کرد ابی عبدالله.. اون ملعونی که لباس از تن ابی عبدالله درآورد یکی از همون ده نفری بود که با اسب از رو بدن آقا رد شد. اینا حرام زاده بودن این کار و کردن.. کی لباس کهنه رو میدره بی آبرو شه لباس کهنه رو میخواد کجا بپوشه هلهله میکرد پیرهنتو میبرد و بازم گله میکرد حیا نداره که لااقل عبا رو رو تنت بزاره چقدر زینب گفت بسه ادامه دادن به قاتل تو قول عمامه دادن گلایه دارم داداش نشد تنت رو زیر سایه بیارم حسین *هر کاری کرد بدن و نشناخت.. هی صدا می زد انت اخی و ابن امی؟ تا صدا از حلقوم بریده بلند شد اوخی اوخی ...گفت حسین..* نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم داداش! تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره پاره های دفترت شناختم غروب بود تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه از سر منورت شناختم «حسین آه حسین آه حسین آه» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•من ایستاده بودم دیدم که... از دعای پرفیضِ عرفه و گریز به‌ روضهٔ حضرت زهرا سلام الله علیها و سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس حاج سعید حدادیان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "وَ أَنَا أَشْهَدُ يَا إِلَهِي بِحَقِيقَةِ إِيمَانِي وَ عَقْدِ عَزَمَاتِ يَقِينِي وَ خَالِصِ صَرِيحِ تَوْحِيدِي وَ بَاطِنِ مَكْنُونِ ضَمِيرِي وَ عَلاَئِقِ مَجَارِي نُورِ بَصَرِي..." *جبرئیلِ امین به آدمِ ابوالبشر گفت: پسرت حسین تو کربلا یه حالی بهش دست میده از کثرت زخم و خون ریزی و عطش، توی گودالِ قتلگاه، چشم باز میکنه، همه ی آسمون رو دود می بینه... اما من روضه خونم یه حرفی دارم با حضرتِ جبرائیل، امینِ وحیِ خدایی، اینی که گفتی عینِ حقیقتِ، اما من میگم: بشر ساعتی که میخواد از دنیا بره، نمیتونه همه ی عُمرش رو ببینه، اما وقایع مهم جلویِ چشمش میآد...* من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه میزد گاهی به پشتِ پهلو، گاهی به دست و بازو گاهی به روی صورت، گاهی به شانه میزد *آی جبرائیل من اینجوری میگم: حسین اون لحظات آخر دودِ دَرِ خونه رو توی مدینه میدید...* آتش و دود چه غوغا می کرد فاطمه پشت در آوا می کرد توی کوچه، توی خونه، میکشه آتیش زبونه ای خدا خودت کمک کن، مادرم زنده بمونه مگه یادم میره غروبای تلخِ مدینه گُل پیراهنت رو از زخم سینه * ابی عبدالله من میگم یادِ دودِ مدینه افتاد، اما حضرت زینب سلام الله علیها هم تصدیق میکنه، روز یازدهم مُحرم وقتی اومد توی گودال، صدا زد: سلام بر تو ای کشته ی روزِ دوشنبه، حسین رو روزی کشتن که محسن رو کشتن، داداشش رو به دنیا نیومده کشتن، یه جوری لگد به در زدن، دونه دونه استخونهای دنده شکست... روای میگه:دیدم شمر رسید، حسین داره نگاه میکنه به زن و بچه اش، میخواد بلند بشه، اما شمر اومد، با چکمه هاش اینقدر به پهلوش زد، روایت میگه:" وَالشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" چنان با زانو پرید روی سینه، با دست محاسن رو گرفت، گلو معلوم شد...* او می کشید و من می کشیدم او خنجر از کین، من آه از دل آه حسین، آه داداش... خنجر نمی برید، گفت: نانجیب این گلو جای بوسه ی مادرم زهراست، نانجیب تا شنید، محاسن رو رها کرد، موها رو گرفت، سر رو برگردوند، صورت رو به زمین کوبید، سَرِ فرصت یه دونه کشید، صبر کرد، من می گم کشید، اما امام رضا میگه: زد... دو ضربه، سه ضربه، خون داره بالا میزنه، یه ذره پوستِ گلو مونده بود، ضربه ی دوازدهم موهارو گرفت، از بالا عُمر سعد نگاه میکنه، گفت: طبل بزنید، کف بزنید، کار تموم شد، مقابل لشکر داره سر رو میچرخونه، رسید یه جایی دید همه کف میزنن، اما زن و بچه ی ابی عبدالله دارن توی سرشون میزنن، ای حسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 https://eitaa.com/eetazeinab
. 🎤 مناجات و روضه جانسوز _ *اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ* از کسانی که سال های سال بی قرار امام زمانش بوده مرحوم سید حیدر حلی ، از علما و شعرای بزرگ شیعه ست . سالها از این شهر به آن شهر ، از این زیارتگاه به اون زیارتگاه ، دنبال یوسف زهرا میگرده، خسته شد با خودش گفت میرم کربلای معلی ، آگه اونجا زیارتش کردم که می بینمش، اما اگه اونجا هم ندیدمش، دیگه دنبالش نمی گردم. (بعضی ها عجب نشونی هایی بلد بودن) یه قصیده ای گفت،گفت این قصیده رو می برم روبروی قبر و حرم ابی عبدالله می خونم ان الله دیگه این تیر آخر به هدف می خوره. از حله با چه امیدی،پای پیاده آمد کربلا ، ان شاالله وعده ی هممون اربعین ابی عبدالله با پای پیاده بریم زیارت ... وارد حرم شد قصیده شو مقابل مضجع ملکوتی ابی عبدالله خواند : "اتری تجی ء فجیعه _ بأمض من تلک الفجیعة؟" *یعنی تو عالم مصیبتی جان گداز تر از فاجعه ی کربلا سراغ نداریم* "حیث الحسین علی الثری" *اون ساعتی که از مرکبش رو خاک ها افتاد* "خیل العدی طحنت ضلوعه" *اون ساعتی که ده نفر سوار بر اسب بر بدن نازنینش اسب تازوندن ... دونه دونه ی این ابیات رو داره میخونه، تا رسید به این بیت : "و رضیعه بدم الورید مخضب فاطلب رضیعه" *یعنی این آقایی که اینجا خوابیده یه بچه ی شیرخواره داشت ، چه جوری سیرابش کردن؟ به خون حلقش اون رو سیرابش کردن ... آقا بیا انتقام شیرخواره ی حسین رو بگیر ... تا رسید به این بیت،دید یه دستی از پشت سر به شانه اش خورد ،یکی میگه سید حیدر دیگه بسه ... ادامه نده،منه مهدی طاقت ندارم ... (رمز سخن گفتن با امام زمان رو گرفتی ؟!!) من میخوام بگم آقاجان سید حیدر که چیزی نگفت، فقط گفت این آقا یه بچه ی شیرخواره داشت .. پس چه گذشت بر جد غریبتون حسین ... اومد این بچه ی شیرخواره رو از خواهرش زینب گرفت ، مرحوم سید ابن طاووس می نویسد ، همه یاراش رو زمین افتادن ، یه نگاه کرد دید دیگه براش یاری باقی نمانده ، یه مرتبه صدا زد : "هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه"ِ همین که اهل حرم استقاثه ی حسین رو شنیدن، انقده این زن و بچه ضجه زدن ... که ابی عبدالله نگران شد ، سراسیمه آمد سمت خیمه ها، اول خواهرش رو صدا زد : "فنادا یا زینب ایتینی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ" این بچه ی صغیر و شیرخواره ام رو بده باهاش وداع کنم ... به به رحمت خدا بر این ناله ها ... روضه ی شیرخواره ی ابی عبدالله از روضه هایی هست که حضرت تو چند تا تشرف سفارش کرده، روضه ،روضه ی باب الحوائجه ... از همه التماس دعا ، برا پیروزی مدافعان حرم زینبی هم دعا کنید ... همین که خواهرش رو صدا زد ، عقیله ی بنی هاشم این بچه رو بغل گرفت ، عجیبه به خدا این بچه رو مادر به ابی عبدالله نداده ، همه ی مقاتل نوشتن زینب این شیرخواره رو به حسین داد ؛ شاید رباب مادرش خجالت کشید، تا این کودک رو تو بغل برادر قرار داد یه جمله ای رو زینب گفته ، عرضه داشت داداش سه روزه که این بچه آب نخورده" "فأطلب له شربة من الماء فاخذ الحسین علی یدا" ابی عبدالله این شیرخواره رو ، رو دست گرفت ،بعضی ها نوشتن اونقده بالا آورد که زیر بغل حسین نمایان شد" فرمود :«ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل الرضیع» آگه به من رحم نمی کنید لااقل به این شیرخواره رحم کنید «اما ترونه کیف یتلظی عطشا» مگه نمی بینید از شدت عطش لب هاشو پشت سر هم باز و بسته می کنه ... گریه کنا ، ناله زنا ، هنوز حرف ابی عبدالله تمام نشده بود ، حسین هم متوجه نشد تیر حرمله از کدام طرف آمد ... یه وقت دید ... «فَذُبحَ مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن ... » چنان گوش تا گوش علی دریده شد ... ناله بزن یا حسین ... ┄┅═══✼✼═══┅ .👇 https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6