.
|⇦•به در بگو دیوار بشنوه...
#سینه_زنی #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
به در بگو دیوار بشنوه
این روضه رو صد بار بشنوه
ضربان قلب محسن و
خدا کنه مسمار بشنوه
تو خونه ریختن بی اجازه
منو ببخشید روضه بازه
اومده فضه واسه تشییع جنازه
گُر گرفته چادرِ فاطمه، وای وای وای
به زمین که می خوره فاطمه، وای وای وای
نفسش می بُره فاطمه، وای وای، وای
اونی که آتیش تو مُشتشه
یه لشکر از هیزم پُشتشه
یه جوری زد که در بشکنه
فاطمه تو خونه اش کُشته شه
چادر زهرا رو زمینه
کی فکر می کرد که تو مدینه
فاطمه پهلوش بشکنه حیدر ببینه
پشت در اِنقده فریاد زدن، وای وای
مادر و تا که در افتاد زدن، وای وای
سر مادر حسین داد زدن، وای وای وای
اینا می خوان زهرا خسته شه
تا دستای مولا بسته شه
تو کوچه ها قنفذ اومده
اون چیه که توی دستشه
تاریخ گواهه این مَصافه
سند برا این اعترافه
کُشتنِ زهرا گردن ضرب غلافه
کوچه ها شده عجب مقتلی، وای وای وای
فاطمه رسید به مولا ولی، وای وای وای
زدنش جلو چشای علی، وای وای وای
ــــــــــــــــــ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#روضه_حضرت_زهرا
|⇦•مرا ببین و برای سفر...
#قسمت_اول/روضه و توسل به #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
مرا ببین و برای سفر شتاب مکن
بیا و بر سَرِ من خانه را خراب مکن
تمام حرف دلت را غروب با من گفت
و شرحِ سرخیِ خود را چه خوب با من گفت
حضور ساده ی احساسِ عشق بودی تو
مدارِ چرخشِ دستاسِ عشق بودی تو
پس از تو ثانیه هایم به چنگِ دستاس است
و دانه های دلم زیر سنگِ دستاس است
غمت چو دانه که فردا جوانه خواهد زد
هزار مرتبه ام تازیانه خواهد زد
هنوز هم به شفایت امید دارم من
میان شامِ عزا شامِ عید دارم من
قبول کن که ز تنهاییم خبر داری
دلم به همره تو رفت، همسفر داری
مگر ز داغ پیمبر چقدر میگُذَرد
که باغ سبز تو را این شب خزان ببرد
مگر قرار نشد غمگسار من باشی
میان معرکه ها ذوالفقارِ من باشی
مگر نه قبل وُرودم قیام میکردی
و گاه پیشتر از من سلام میکردی
ز جای خیز جوابِ سلام میخواهم
نگاهه نیمه تمامت، تمام میخواهم
*مادرِ ما زهرا، بعد از کوچه دیگه یه چشمم باز نمیشد، صورتش وَرَم کرده بود...*
ــــــــــــــــــ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•روز آخرِ عُمر بی بی...
#قسمت_پایانی /روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
روز آخرِ عُمر بی بی به روایت هفتاد و پنج روز و یا نود و پنج روز، بعدِ این همه مدت، گفت: حس مادریم میگه دارم میرم، چند وقتی است بچه هام دست پختم رو نخوردن...
خودش تنور رو روشن کرد، خودش با اون دستِ شکسته اش نون درست کرد، کنیزا اومدن کمک، فرمود: میخوام خودم امروز بچه هام رو شستشو بدم، خودم موهاشون رو شونه کنم...یک نگاه کرد صدا زد: حسن جان! مادر بیا، حسن سرش رو مؤدب پایین انداخته، بله مادر!
مادر دستاش رو روی صورت حسن میکشید، حسن جان! تا زنده ام به بابات هیچی از کوچه و سیلی نگو، بابات غصه میخوره، هی دست میکشید رو لبهای حسن، قربونت برم مادر، زینبش رو صدا زد، موهای زینبش رو شونه کرد، مادرا میدونن وقتی موهای دختر رو شونه میزنی بعضی از جاها گره داره، همچین که مادر به گره های موهای زینب بر میخورد، میگفت: الهی هیچ وقت این موها پریشون نشه مادر...
بچه ها وقتی میدیدن دست مادر بالا نمیآد همین جوری گریه می کردن، همه رو وقتی زلفهاشون رو شونه کرد، گفت: آخرین نفر نوبتِ حسینِ، بیا مادر! بیا حسینِ قشنگم، دست میکشید رو صورتش، رو بدنش، سرت رو بیار بالا مادر، حلقومِ بچه اش رو نگاه می کرد، هی دست می کشید، قربونت برم مادر، الهی هیچ وقت این بدن نیزه نخوره، موهای حسین رو درست کرد، الهی مادر هیچ وقت موهات تو چنگِ هیچ نامردی نیوفته، الهی هیچ وقت سرت دست به دست نشه...
بچه هاش رو وقتی نوازش کرد، به بهونه ای فرستادشون برن، خودش آخرین نمازش رو خوند، رفت تویِ حجره، رو به قبله دراز کشید، فرمود: تا ساعتی دیگه منو صدا بزنید، اگه دیدید جواب نمیدم زود برید مسجد علی رو خبر کنید، بی بی رو به قبله دراز کشید، یه روپوشِ سفید روی صورتش کشید، ساعتی بعد شروع کرد اسماء صداش زدن: يَا فاطِمَة! يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى! يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰه! يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ!" تا دید جواب نمیده به سر و صورت زد، میگه: همچین که اومدم برم مسجد علی رو خبر کنم دیدم دوتا آقازاده ها وارد شدن، اسماء! به ما بگو مادرمون کجاست؟ چرا به سر و صورتت میزنی؟ گفتم: بچه ها بیایید بریم غدا بخورید، یه وقت امام حسن فرمود: اسماء تا به حال کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟ صدا زدم: آقازادها از این به بعد دیگه باید بی مادر غدا بخورید، بدنِ مادر رو نشون دادم، حسین خودش رو روی پاهای مادر انداخت، حسن خودش رو روی پاهای مادر انداخت، یکی میگه: مادر! من حسنم، مادرِ جوانم! چرا جواب نمیدی؟ نکنه منو نشناختی؟مادر! من حسینم، جوابم رو بده...هر مادری توی هر شرایطی باشه جوابِ بچه اش رو میده، میدونی کجا مادر جوابِ حسینش رو داد؟ شمر میگه: روی سینه ی حسین نشستم، خنجرم رو بیرون کشیدم، لبه ی تیغ رو روی حلقومش گذاشتم، هر چه کردم دیدم نمیبُره، شنیدم گوشه ی گودال یکی میگه: غریبِ مادر! حسین!
ــــــــــــــــــ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•نجّار کاش از ابتدا بی میخ...
#قسمت_اول/ روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۱ به نفس کربلایی سیدامیر حسینی
●━━━━━━───────
تو روضه ی مادر باید همه وجودمون خرج بشه، باید مثل علی استخون هامون هم درد بگیره، آخه روضه روضه ی ناموسه، دردِ استخوان داره...*
نجّار کاش از ابتدا بی میخ، در می ساخت
هرگز کسی اینگونه دردسر، نمی خواهد
مادر تَقَلّا می کند قدری رها گردد
دیوار پیله کرده، میخِ دَر نمیخواهد
ـــــــــــــــ
داد از این درد که اُفتاده به جانم ای داد
من زمین خورده ترین مردِ جهانم ای داد
من جوانم تو جوان پیر شدی پیر شدم
زود میاُفتد از این غم ضربانم ای داد
نوزده سالگیات قسمت ما حیف نشد
چشم خوردیم من و تازه جوانم ای داد
من که لب دوختم اما جگرم را چه کنم
میشود تا دو سه خط روضه بخوانم : ای داد
*جگرم داره میسوزه، هنوز داره یادم میآد، طناب انداختن گردنِ من، میکِشیدن، چهل تا نامرد رحم نکردن، جلو چشام زنم رو زدن...*
همهی شهر به اُفتادنمان خندیدند
همه دیدند که پاشید تَوانم ای داد
هفت جای بدنت تا در مسجد بشکست
و نمیشد به تو خود را برسانم ای داد
*شیشه ی عُمرم رو جلوم خُرد کردن...*
همه گفتند علی بود و زنش را کُشتند
من جگر سوخته از زخمِ زبانم ای داد
دَرِ خیبر ، صفِ دشمن؛ همه هیچ این غم را
نتوانم نتوانم نتوانم ای داد
#شاعر حسن لطفی
ــــــــــــــــــ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_امیر_حسینی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه #حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•ای سید شهیدان راه مقاومت...
#نماهنگ زیبا جهت استفاده در ایستگاه های صلواتی و مدارس ویژه سالگرد سرادر #حاج_قاسم سلیمانی به نفس حاج مهدی سلحشور
●━━━━━━───────
رفتی ولی ، نوری تابندهای
زیبا و زندهای
هستی در جان ما، سردار!
نام تو را ، با خطی رنگ خون
بر خاکی لاله گون
نقش زد ایران ما، سردار!
«ای سید شهیدان راه مقاومت
ما ملت امام حسین و ما ملتِ شهادتیم
همه در سایۀ اقتدار و عزم
همه در سایه سار ولایتیم»
عاشق نمیترسد
عاشق نمیمیرد
رود است و با رفتن
پایان نمیگیرد
عزمت، چنان کوه است
قلبت، چنان دریا
طوفان و آرامش
در چشم تو، یک جا
اسطوره ای، اما افسانه نه،
هستی در بین ما
جاری و ماندگار، سردار!
میترسد از نام تو تیرگی
ای نامت زندگی
عشاقت بیشمار، سردار!
«ای سید شهیدان راه مقاومت
ما ملت امام حسین و ما ملتِ شهادتیم
همه در سایۀ اقتدار و عزم
همه در سایه سار ولایتیم»
روشن شده، این راه
با روی ماه تو
آرام دلها شد
راز نگاه تو
حک روی این خاک است
نامت، سلیمانی!
همراه یار، میآیی
در فتح پایانی
شاعر: #قاسم_صرافان
گروه سرود منتظران
ــــــــــــــــــ
#حاج_مهدی_سلحشور🎤
#حاج_قاسم
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج والعافیه والنصر
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
|⇦•ببین باید چه دریایی از....
#مدح ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی
که همراهِ امیری، چون امیرالمومنین باشی
ببین باید چقدر احساس باشد در دلِ شیرت
که در بین زنان، تنها تو عباس آفرین باشی
شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را
خدا یک جا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی
همه عالم، پسر دارند، تو قرصِ قمر داری
مگر بی نور میشد، مادرِ زیباترین باشی؟
مگر بی نور می شد، در دلِ خورشید بنشینی؟
تمام عُمر با عباس و زینب همنشین باشی
هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری
پس از کرببلا سخت است که ام البنین باشی
پسرهای تو را کُشتند ولی اِرباً اِربا نه
نبودی شاهدِ تکرارِ اکبر بر زمین باشی
رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟
تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی
#شاعر قاسم صرافان
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
|⇦•خبر آوردن، خبر آوردن...
#سینه_زنی ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمدحسین حدادیان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
خبر آوردن، خبر آوردن
به جای چهار پسر، چهار سپر آوردن
خبر آوردن، خبر آوردن
برای من از رقیه ام معجر آوردن
فکرشم نمی کردم، زینب از همه سیر شه
فکرشم نمی کردم، زینب اینقدر پیر شه
فکرشم نمی کردم، کاروُونِ پر از یاس
از سفر بیاد اما، بی حسین و بی عباس
به غم ها اسیرم، دیگه گوشه گیرم
من باید برم حلالیتِ ربابُ بگیرم
اینقَدَر میگم واحسین تا تو بقیع بمیرم
امون امون ای دل ای وای...
با چشمای تر، باچشمای تر
من از خجالت سکینه می میرم آخر
با دل مضطر، جای رباب
روضه می گیرم برای علیِ اصغر
فکرشم نمی کردم، کاروُون بی سقاشه
فکرشم نمی کردم، اکبر اربا اربا باشه
فکرشم نمی کردم، بین خیمه بلوا شه
دختر علیزینب، هم کلام مردا شه
*گفت: یابن سعد از خاری دنیا همین بس تو داری صدای زینبُ میشنوی، یا غیرت الله! دور زینبت رو نامحرما گرفتن....*
علی اکبرم کو؟! علی اصغرم کو؟!
ای خدا امانتِ خانوم زهرا و شوهرم کو
ای خدایِ من رقیه شیرین زبون حرم کو
امون امون ای دل ای وای...
دستی نداشتی، دستی نداشتی
ولی شنیدم عَلَمِت رو، زمین نذاشتی
رشیدم عباس، رشیدم عباس
قصه پهلوونی هاتو، شنیدم عباس
بچه ها میگن دور خیمه تا سحر گشتی
رفتی تا خودِ دریا اما تشنه برگشتی
مادرت بمیره که دستِ تو جدا بوده
روی نیزه هم فکرت پیش بچه ها بوده
قربون جمالت، رویِ بی مثالت
خیلی آبروداری کردی مادر شیرم حلالت
آخرش میگن دیدی روی زهرا رو
خوش به حالت
امون امون ای دل ای وای...
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#کربلایی_محمدحسین_حدادیان
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
|⇦•ببین خم شدم، مشکت...
#سینه_زنی ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی سلحشور•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ببین خم شدم، مشکت و بوسیدم خم شدم
ببین خم شدم زینب و تا دیدیم، خم شدم
ببین خم شدم از خجالت مادر، خم شدم
ببین خم شدم آب نخورده اصغر، خم شدم
نگو راستِ که یل من به سرت عمود آهنین خورد
نگو راستِ که ماه من از بلندی یهو به زمین خورد
نگو راستِ که حرمله خنده زد وقتی که علم افتاد
نگو راستِ که بعد تو نگاه خولی به حرم افتاد
وای دستِ جدا، رأس جدا
نیزه جدا، خیمه جدا
وای کرب و بلا، کرب و بلا
کرب و بلا ، کرب و بلا
وای یا عباس، وای یا عباس ...
خدا راضی ام، پسرم سقا شد راضی ام
خدا راضی ام، راهیِ دریا شد راضی ام
خدا راضی ام دستش از تن افتاد، راضی ام
خدا راضی ام پای دینش جون داد، راضی ام
من اُمالبنین، کسی که مادرم، مادرِ پسر امم
من ام البنین، کسی که واسه ی ولایت نگرانم
من ام البنین، همه جا میخونم، که حسین سر نداره
من ام البنین، همه شب، همه جا روضه هام برقراره
وای دشت بلا، حادثه ها
میکِشی و خونِ خدا
وای کرب و بلا، کرب و بلا
کرب و بلا ، کرب و بلا
وای یا عباس، وای یا عباس ...
هنوز بی قرار، دلخوشم با عکست بی قرار
هنوز بی قرار، میشینم با عکست بی قرار
هنوز بی قرار، خوابتو میبینم بی قرار
هنوز بی قرار، پشت در میشینم بی قرار
هنوزم فقط، مادرِ شهدا میدونن غم چه درده
هنوزم فقط، چشمشونبه دره شهیدش برمیگرده
چه صبری، داره شبای جمعه با یه عصا میره گلزار
چه صبری داره، یه جوونداده و مونده باز پای این کار
وای دشت بلا، حادثه ها
میکِشی و خونِ خدا
وای کرب و بلا، کرب و بلا
کرب و بلا ، کرب و بلا
وای یا عباس، وای یا عباس ...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#حاج_مهدی_سلحشور
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
|⇦•اباالفضلی ام، دلم دخیله...
#سینه_زنی ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اباالفضلی ام، دلم دخیله عَلَمِ
اباالفضلی ام، اُم البنین مادرمِ
روز افتتاح جنت البقیع
برامون روز مبارکی میشه
حرم اُم البنین با حرمِ
آقامون امام حسن یکی میشه
قسم به قطع الیمین سفره ی اُم البنین
مجربِ واسه ی زیارتِ اربعین
اباالفضلی ام، دلم دخیله عَلَمِ
اباالفضلی ام، اُم البنین مادرمِ
شب جمعه هایی میرسه که ما
از ضریحت نمیشه دل بکنیم
صحن ساقیِ العطاشا تو حرم
میسازیم و سقا خونه میزنیم
گره گشای همه، سیدتی فاطمه
صحن و سرای تو شد، یه شعبه از علقمه
اباالفضلی ام، اُم البنین مادرمِ
اباالفضلی ام، آقام خدایِ کَرَمِ
مادر عشق و وفا و ادبی
نوکر ماهِ بنی هاشمتیم
به علمدار حرم بگو اگه
برسه پاش همه حاج قاسمتیم
هوا، هوای حسین
نوا، نوای حسین
مثل تو میگم همه
کَسَم فدای حسین
اباالفضلی ام، اّم البنین مادرمِ
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
|⇦•تو رازِ عزت و عصمت عباسی...
#سینه_زنی ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمود کریمی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
تو رازِ عزت و عصمت عباسی
تو رمزِ غیرت و هیبت عباسی
ای اُمِّ اُمت و نهضت عاشورا
پیوندِ عترت و حضرت عباسی
با شیرت، شیر حق ،شد لقب عباس
فتح کردی عالمو با ادبِ عباس
ای که از برکتِ دامن پاکت نیست
چیزی جز سیدی روی لب عباس
ای مادر، مادرِ ،اولاد زهرایی
پا تا سر، مظهرِ ام ابیهایی
تا آخر اِنقدر داغ جَوُون دیدی
تا محشر، مادرِ همه شهیدایی
واویلا واویلا
وَیلی عَلَی شِبلی
زینب که راویِ شکسته بالی بود
گفت یا ام البنین جای تو خالی بود
کاش بودی اون دمی که خبرش اومد
میدیدی از غمش حسین چه حالی بود
واویلا واویلا
وَیلی عَلَی شِبلی
تا عکس روی ماه، به روی آب افتاد
زیر پاش علقمه، به پیچ و تاب افتاد
جاری شد، اشک مشک برا علی اصغر
تو قلبِ خیمه ها، از پا رباب افتاد
دلشوره، تو دلِ اهل حرم افتاد
تو راه خیمه ها دست قلم افتاد
با گریه، غنچه ها هروله میکردن
افتادن رویِ خاک تا که عَلَم افتاد
واویلا واویلا
وَیلی عَلَی شِبلی
تا دریا تشنه لب از صدر زین افتاد
تا ماهِ آسمون روی زمین افتاد
رو کردن شعله ها به چادرِ زینب
از مرکب تا یلِ اُم بنین افتاد
بعد دشمن سمت خیمه ها به راه افتاد
تا شاهِ بی سپاه تو قتلگاه افتاد
وقتی که سرهای بریده رو بردن
پیکرها زیرِ مرکب سپاه افتاد
تا خیمه میرسه صدای آه تو
پوشونده ابر خون صورتِ ماه تو
من دارم میرسم طاقت بیار اما
پیش از من شمر رسید به قتلگاه تو
افتاده یوسفم با بدن خونی
هر گوشه رَدِّ اون پیروهن خونی
جای اون پیرهنِ چادرِ خاکیمو
با ناله میکشم روی تن خونی
واویلا واویلا
حسین واویلا
افتاده یوسفم با بدن خونی
هر گوشه رَدِّ اون پیروهن خونی
جای اون پیرهنِ چادرِ خاکیمو
با ناله میکشم روی تن خونی
میشکافن با عصا محراب اَبروتو
میبوسن نیزه ها ضریحِ پهلوتو
هرکی از راه میاد غنیمتی میخواد
هر دستی میکِشه طُره ی گیسوتو
آیاتِ ذاتِ کبریا تو دستاته
گیسوی حجتِ خدا تو دستاته
وقتی من اومدم کارو تموم کرده
این رأسِ از بدن، جدا تو دستاته
واویلا واویلا
حسین واویلا
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜
|⇦•اباالفضل نور دو عینم...
#سینه_زنی ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اباالفضل، نورِ دو عینم
اباالفضل، یارِ حسینم
نبودم کربلا اما، همیشه دیده گریونم
به یاد روز عاشورا، پریشونه پریشونم
شنیدم از لب زینب، مصیبتها رو میدونم
یه گوشه از بقیع واسه، حسینم روضه میخونم
میام رو، خاکا میشینم
همیشه، زار و حزینم
اباالفضل، نورِ دو عینم
اباالفضل، یارِ حسینم
به یادعصر عاشورا، چشام خونه دلم زاره
تو رفتی و همه گفتن؛ که زینب بی علمداره
رقیه بی عموجونش، توی صحرا شد آواره
نمونده بود برای اون، نه خلخال و نه گوشواره
حرم رو، تنها که دیدن
خیامو، آتیش کشیدن
اباالفضل، نورِ دو عینم
اباالفضل، یارِ حسینم
شریکم با غمِ زینب، ببین قدِ کمونم رو
شنیدم روضه هایی که، گرفت از من امونم رو
میدونم که شهید کردن چهارتا پهلوونم رو
جدا کردن دودستایِ اباالفضل جوونم رو
به خیمه، آبی نبرده
به چشمش، سه شعبه خورده
اباالفضل، نورِ دو عینم
اباالفضل، یارِ حسینم
شنیدم که حسین من، به مقتل دست و پا می زد
کجا بودی اباالفضلم؟ تو را زینب صدا میزد
به مقتل ازدحامی شد، یکی سنگِ جفا می زد
یکی با تیر و با نیزه، یکی هم با عصا می زد
حسین ای، صدپاره پیکر
حسین ای، غریبِ مادر
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#کربلایی_محمدحسین_پویانفر
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱
|⇦•دواى درد بى تابى...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس کربلایی سیدمهدی حسینی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست
كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست
كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد
ميان آسمان من، ستاره نيست كوكب نيست
غروبى گريه ميكردم، به ياد دخترم بودم
اگر نامه ندادم غير خون اينجا مُرّكب نيست
پَرِ زخم، دلِ مضطر، غل و زنجير، جاى تنگ
همه اينها به جاى خود، نگهبان هم مؤدب نيست
به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم
كه اينسان ناجوانمردى ميان هيچ مذهب نيست
خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم
كه حتي دست بردار از سَرِ من نيمه شب نيست
لگد خوردم، زمين خوردم، دمادم خون دل خوردم
ولي اين چارده سالم، چنان يك روز زينب نيست
نگهبان زد مرا اما، نگهبان داشت ناموسم
زنى از خاندانم پا برهنه پشت مَركب نيست
كسى معصومهٔ من را به بَزم مِى نخواهد برد
شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست
تنى دور از وطن دارم، ولى چندين كفن دارم
شبيه جد عطشانم، تن من نا مرتب نيست
#شاعر:محمد جواد پرچمی
*علی بن محمد نوفَلی میگه : وقتی هارون الرشید مأمور فرستاد دنبال موسی بن جعفر آقا مشغول نماز بود.
نوشتن بیست و یک نفر آقا رو دوره کردن یکی عمامه از سرش انداخت، یکی سجاده از زیر پاش می کشید، چنان آقا با صورت به زمین افتاد محاسنش به خون خضاب شد، مگه چهجوری انداختند روی زمین؟ دیدن شروع کرده به گریه کردن، هارون صدا زد: یا موسی! براچی داری گریه میکنی؟ شماها آستانه تحملتون بالاست؟! فرمود: برا خودم گریه نمیکنم، یادِ مصیبتای جدم ابی عبدالله افتادم...
عجب دنیايی است، عجب رسمیه، هرکس تو این عالم باب الحوائج شده وقتی میری نگاه میکنی میبینی اونایی که به مقام باب الحوائجی رسیدن، اونهایی بودن که بد جوری دست و پازدن، اونهایی بودن جون دادنشون فرق میکرد با بقیه...
یه باب الحوائج علی اصغر بود، ابی عبدالله دید این بچه داره سخت دست و پا میزنه، خنجر رو برداشت گوشه ی قنداق رو پاره کرد گفت: حالا دست و پا بزن... یه باب الحوائج اینجوری دست و پا زده...
یه باب الحوائج هم کنار نهر علقمه، ابی عبدالله تا رسید، نوشتن: دید عباس هی میخواد پاهاش روجمعکنه، امام اومده بالا سرش، خجالت میکشه جلوی ابی عبدالله پا نشده، نوشتن:"اِرْتَجَحُ جَسَدَه" دیدن از خجالت بدن عباس داره میلرزه... یه باب الحوائج هم اینجوری بود....
اما من بمیرم برا اون آقایی که تو قعر سیاه چال هرچی اومد دست و پاش رو تکون بده این غل و زنجیر اجازه نداد...*
هربلایی سرم آمد کفنم دست نخورد
وقت تشییع تنم پیروهنم پاره نشد
ساق من خم شده اما تن من کامل بود
قدر انگشت بریده بدنم دست نخورد
صَلی اللّه عَلیک یا مَظلوم
صَلی اللّه عَلیک یا سَیدنَا الْعَطشان
صَلی الّله عَلیک یا سَیِدنَا العُریان
گریه زیاد کردم روضه زیاد خوندم
پشت سرت خیلی وَ اِن یَکاد خوندم
وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا
نیزه فرو شد به تنت
وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا
خودت بگو از کفنت
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج والعافیه والنصر
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
14001207eheyat-ramezani-vahed.mp3
2.02M
|⇦•از سجده های توست...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج مجتبی رمضانی
|⇦•از سجده های توست...
#واحد و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج مجتبی رمضانی
از سجده های توست اگر مسجدی به پاست
روشنگر مسیرِ عبادات می شوی
بدکاره شد عابده ی شهر از دَمَت
احیا گرِ قبیله ی اموات می شوی
این تازیانه با بدن تو چه کرده است؟
داری شبیه عمه ی سادات می شوی
این تازیانه با بدن تو چه کرده است؟
داری شبیه مادرِ سادات می شوی
دست یهود کینه ی خیبر زِ توگرفت
تو بی گناه سخت مجازات می شوی
با نیشخند سیلیِ یکباره میزدند
یعنی کبوده پستیِ عادات می شوی
زنجیره ها دانه به دانه تو را زدند
سر تا قدم اسیرِ جراحات می شوی
عریان نماند جسم شریفِ تو لحظه ای
بر شانه هایِ شیعه مراعات می شوی
اینجا یهود یک تن و در شام یک هزار
یعنی گریز روضه بر کَرّات می شوی
طوری زدن سنگ به اولاد فاطمه
آتش گرفت عرش زِ فریاد فاطمه
ــــــــــــــــــ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#حاج_مجتبی_رمضانی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
.
|⇦•استعانت گر كند ما را...
#قسمت_اول/ #روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
"السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة"
استعانت گر كند ما را خدايِ فاطمه
سر مي اندازيم محشر زيرِ پايِ فاطمه
يك گلو بندش سه تا بدبخت را خوشبخت كرد
هر كه عاقل بود رفت و شد گدايِ فاطمه
گريه كن هاي حسينش را شفاعت مي كند
دستِ عباس هست رويِ دست هاي فاطمه
*فرداي قيامت كه صدايي مياد:" غُضُّوا أبصارَكُم" چشم هارو ببنديد چون فاطمه ميخواد واردِ صحراي محشر بشه، چند تا وسيله بي بي مياره برا شفاعت اُمتِ باباش پيغمبر، اولين وسيله اش كه چادر رو كنار ميزنه، همه مي بينن يه سَرِ بريده رويِ دست ميگيره، صدا ميزنه: آي گريه كُن هاي حسينم! وسيله ي دوم دستاي قلم شده ي عباسِ، آخه دستاي خودِ مادر هم شكسته شده بود...*
بر مقامش هر كه سر خم كرد شد پيغامبر
انبياء را پس بخوانيد انبيایِ فاطمه
*بي بي جان! ما كه مريض ميشيم، بيشتر از يك هفته نميشه حالمون خوب ميشه، قربونت برم كه سه ماه تويِ بستر افتاده بودي، ما كه يه دردي مي گيريم يه جاي بدنمون درگير ميشه، يه جايي نهايتاً درد ميگيره، من چي بگم از اون خانومي كه بازوش درد مي كرد، پهلوش درد مي كرد، سينه اش درد مي كرد، همه جايِ بدنِ بي بي سياه شده بود...*
ميخ در از سينه بيرون آمد و خون گريه كرد
گشت آگاه از دلِ درد آشنايِ فاطمه
تا رسول الله در شأنش فداها گفته است
كيست ديگر لايقش گردد فداي فاطمه
*يعني مقامِ زهرا رو نمي دونستن؟ نمي ديدن پيغمبر چه جور احترام مي كرد زهرا رو؟*
مُسْتَجَابُ الدَّعْوه حالا مرگِ خود را خواسته
بي اجابت باشد اي كاش اين دعاي فاطمه
*بچه هارو جمع كرد، حسن اومد، حسين اومد، زينبين اومدن، با يه ذوقي با يه شوقي وضو گرفتن، آماده شدن؛ فاطمه جانماز رو پهن كرد، چادر نماز رو به سر كرد، بچه ها همه رو به قبله، مادر هم رو به قبله، آروم آروم دست هارو بالا آوُرد، دست كه بالا نمي اومد، حسن گفت: مادر بذار كمكت كنم... آروم آروم اين دستا رو آوُرد بالا، مادر ميخواد برا خودش دعا كنه، زينبين از اون طرف دست هارو آوُردن بالا، حسين هم از اون طرف، منتظرن مادر برا خودش دعا كنه بعدِ يه مدتي، ديدن مادر با اون صدايِ بي رمقش، گفت: " اللهم عجل وفاتي سريعا" يهو همه بچه ها اين دست هارو زدن تو سرشون، چي ميگي مادر!*
كارِ دنيا را ببين در سن هجده سالگي
شانه هاي كودكانش شد عصاي فاطمه
محوريت چون كه با زهراست در متنِ حديث
مي شود اهلِ كِساء، اهلِ كِسايِ فاطمه
آب ميريزد براي بچه هق هق مي كند
*مي فرمود: حسين جان! بذار من برات آب بريزم، آخرِ عُمرش هم وصيت كرد: علي جان! خودت آب بهش بده، اين بچه زود تشنه اش ميشه...*
مقتل ميگه: از مادر آب خواستي
پيرهنت رو آقا بردن راستي
مقتل ميگه: پنجه تو موت كردن
بي پيروهن هي زير و روت كردن
───
آب ميريزد براي بچه هق هق مي كند
اي به قربانِ حسينِ سر جدايِ فاطمه
ــــــــــــــــــ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک ایهاالمجتبی😭
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
اعظم الله اجورنا و اجورکم 🏴
#گروه_اشعار_روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
⬇️⬇️
http://eitaa.com/joinchat/1548484627Cc108c80f9e
|⇦•بمیرم که تو بستر افتاده ای...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بمیرم که تو بستر افتاده ای
برا رفتن انگار که آماده ای
ازم رو نگیری شب آخری
تویی که فقط همدم حیدری
نداری تَوُونی دیگه نیمه جونی
نرو از کنارم تو خیلی جَوُونی
سکوتت رو بشکن بزن حرفی با من
عزیزم نمیشه ازت دل بریدن
چه روزای سختی شده
دل نگرون بچه هام
چه شهریِ هر جا میرم
بهم نمیدن جواب سلام
حیدرو تنها نذار...
حسن که نگفت از توکوچه برام
واسه اینکه بیشتر نشه غصه هام
غمت رو تودیگه نریز تو دلت
بگو از توی کوچه و قاتلت
بگو که یه نامرد تو اون روز پردرد
چطور اومد و چادرت رو لگد زد
بگو از چشِ تار، کبودیِ رخسار
بگوچی شد اون روز که خوردی به دیوار
با کینه ی از من اومدن
سیلی به روی تو زدن
دیگه نرفت از اون به بعد
یه خواب راحت حسن
نمازات عزیزمنشسته شده
بمیرم که پهلوت شکسته شده
اینا از همون روز که پشت در
تو رفتی که باشی برا من سپر
رسیدن با هیزم در خونه مردم
توی اون شلوغی صدای تو گم شد
تا بال وپرت سوخت دل دخترت سوخت
تو بودی تو آتیش ولی حیدرت سوخت
زندگیم وبهم زدن تا که لگد زدن به در
در افتاد و رد شدن از روی تنت چهل نامرد
صدای در، دری که تو شغله سوخت
دری که میخ و توی سینه دوخت
صدای جیغ، تویِ خاکستر و دود
کی میدونه، چرا تمام صورتت شده کبود
یا زهرا ...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅کانال نوحه و سینه زنی یا زینب س═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•بمیرم که تو بستر افتاده ای...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بمیرم که تو بستر افتاده ای
برا رفتن انگار که آماده ای
ازم رو نگیری شب آخری
تویی که فقط همدم حیدری
نداری تَوُونی دیگه نیمه جونی
نرو از کنارم تو خیلی جَوُونی
سکوتت رو بشکن بزن حرفی با من
عزیزم نمیشه ازت دل بریدن
چه روزای سختی شده
دل نگرون بچه هام
چه شهریِ هر جا میرم
بهم نمیدن جواب سلام
حیدرو تنها نذار...
حسن که نگفت از توکوچه برام
واسه اینکه بیشتر نشه غصه هام
غمت رو تودیگه نریز تو دلت
بگو از توی کوچه و قاتلت
بگو که یه نامرد تو اون روز پردرد
چطور اومد و چادرت رو لگد زد
بگو از چشِ تار، کبودیِ رخسار
بگوچی شد اون روز که خوردی به دیوار
با کینه ی از من اومدن
سیلی به روی تو زدن
دیگه نرفت از اون به بعد
یه خواب راحت حسن
نمازات عزیزمنشسته شده
بمیرم که پهلوت شکسته شده
اینا از همون روز که پشت در
تو رفتی که باشی برا من سپر
رسیدن با هیزم در خونه مردم
توی اون شلوغی صدای تو گم شد
تا بال وپرت سوخت دل دخترت سوخت
تو بودی تو آتیش ولی حیدرت سوخت
زندگیم وبهم زدن تا که لگد زدن به در
در افتاد و رد شدن از روی تنت چهل نامرد
صدای در، دری که تو شغله سوخت
دری که میخ و توی سینه دوخت
صدای جیغ، تویِ خاکستر و دود
کی میدونه، چرا تمام صورتت شده کبود
یا زهرا ...
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
اَلصَّلاة، اَلصَّلاة...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدي رسولي•
اَلصَّلاة، اَلصَّلاة...
بغض زمینیا شکست و
تو آسمون عزا و ماتمه
صف میبندن ملائکه
پشت سرِ امامِ فاطمه
اَلصَّلاة، اَلصَّلاة...
قامت می بندن به نمازش
الله اکبر، الله اکبر
یاد نماز و راز و نیازش
الله اکبر، الله اکبر
شیرین ترین روزایِ زندگیمو
ازم گرفتن، ازم گرفتن
خدا شریک خوب بندگیمو
ازم گرفتن ازم گرفتن
فاطمه دلخوشی زندگیم بود
خودت میدونی خودت میدونی
دیدی چطور تموم دل خوشیمو
ازم گرفتن ازم گرفتن
حیدر و این همه غم
یارب اِرحَم
دارم می میرم از خجالت
الله اکبر، الله اکبر
از این اُمت دارم شکایت
الله اکبر، الله اکبر
اَللّهُمَ اِنَّ هذهِ اَمَتُک
وَ ابنَتُ عَبدِک
وَ ابنَتُ اَمَتِک
آیه های سوره ی کوثر
زخمی و شکسته و پرپر
رو پر بال ملائک
نَزَلَت بِک، نَزَلت بِک
حیدر و این همه غم
یارب اِرحَم
لا نَعلَمُ مِنها اِلّا خَیرا
جز خوبی ندیدم من از زهرا
رسیده وقت تکبیرِ آخر
الله اکبر، الله اکبر
خدا دیگه تموم کارِ حیدر
الله اکبر، الله اکبر
نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَة
يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ اَلزَّفَرَاتِ
لاَ خَيْرَ بَعْدَكِ فِي اَلْحَيَاةِ
وَ إِنَّمَاأَخْشَى مَخَافَةَ
أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي
خوشی زِ عُمر ندیده خدا نگهدارت
صنوبری که خمیده خدا نگهدارت
قرار بعدیمان کربلا زمان غروب
کنار رأس بریده خدا نگهدارت
حسین ای وای، حسین ای وای
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج#رضاابوالحسنی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#كربلايي_مهدي_رسولی
|⇦•عمری زدیم از دل صدا...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
عمری زدیم از دل صدا، باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا، باب الحوائج را
روزیِ ما کرده خدا، باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش، یا باب الحوائج را
هرکس صدایش کرد، بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد، پاره نخواهد شد
یادش بخیر آن روزها که مادرِ خانه
گه گاه میزد پرچمی را سر درِ خانه
پُر می شد از همسایه ها دور و بر خانه
یک سفره نذری، قدر وُسع شوهر خانه
مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند
عَصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد
یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد
با اشک،وقتی چشم مادر آشنا می شد
#شاعر:محسن عرب خالقی
*مادرم به روضه خون میگفت: سفرهٔ موسی ابن جعفر دارم، روضهٔ موسی الکاظم برام بخون، روضه خون شروع می کرد روضه خوندن، اینجوری میخوند:
«یه وقت دیدن در زندون باز شد، چهار تا غلام سیاه این بدن نحیف رو روی تخت پاره گذاشتن، هی صدا میزدن: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَرَى الْخَبِيثَ بْنَ الْخَبِيثِ فَلْيَخْرُج."میگفتن :"هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ"...»
مادرم چادر گلدارش رو روی صورت میکشید، برات ناله میزد... روضه خون باز شروع می کرد به روضه خوندن، میگفت :
«صدا به گوش عموی هارون الرشید رسید، گفت چه خبره؟ گفتن: بدن موسی ابن جعفر رو از زندان بیرون آوردن ، اهانت میکنند، بی احترامی میکنند...عموی هارون پابرهنه به راه افتاد، عبا برداشت، عمامه برداشت، گفت: برید بدن رو بگیرید. بدن رو آوردند در بازاری به نام "سُوق الریاحین" گذاشتن . گفت منادی صدا بزنه: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَرَی الطَیب بْنِ الطَیب فَلْیَخٰرُجٰ" هرکسی میخواد بدن این آقای پاک رو ببینه باهاش وداع کنه بیاد، تشیع جنازه ی باشکوهی شد، مردم همه آمدند...»
اینجا بود که میدیدم مادرم روی پا میزد هی میگفت: غریب کربلا حسین ... *
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام