eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
363 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 | | 🥀 جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان دادند در خرابه‌ی بی‌سقف، جایشان آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای مجروح از پیاده‌رَوی بود، پایشان شخصی کنیز خواست از آن فرقه‌ای که بود جبریل، خادم درِ دولت‌سرایشان آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان در آفتاب، سوخت رخ مه‌لقایشان آنان که شُست قابله‌شان ز آب سلسبیل از تشنگی پرید رخ و رنگ‌هایشان جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند از نینوا به عرش برین شد، نوایشان کردند نرم، سینه‌ی جمعی که روز و شب زهرا به روی سینه همی‌داد، جایشان جمعی که بود پنجه‌ی ایشان، گره‌گشای بستند دست‌ها ز جفا از قفایشان آن فرقه‌ای که واسطه‌ی رزق عالمند دادند نان به رسم تصدّق، برایشان «جودی»، به روزگار زند خیمه‌ی شهی از آن دمی که گشت گدای گدایشان 📝 جودی خراسانی
🩸 گوشه‌ای از مجلس یزید لعین 🩸 📎 | | 📎 سلام‌الله علیها 🥀 حسین علیه‌السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. 🥀 او را آن‏چنان سر بُریدند و خانواده‏اش را به بردند و در حالى با مَرکب‏هاى بدون جهاز و پالان حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه‌السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. 🥀 هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مى‏گریست، نگهبانان او را با تازیانه مى‏زدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان صف کشیده بودند و به آنان جسارت می‌کردند تا این که بر درِ کاخ یزید،گ متوقّف شدند. 🥀 یزید، دستور داد تا سر حسین علیه‌السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه‌السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید. 🥀 آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه‌السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم سلام‌الله علیها، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه‌السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله بود) این سرِ حبیب تو حسین علیه‌السلام است که آویزان شده است. سپس گریست. 🥀 یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت آن مخدره زد که به تمامى صورت او آسیب زد، اما در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد. 📕 بستان‌الواعظین، صفحه ۲۶۳
🩸وای از شام 🩸 📎 | | 🥀 سهل نقل میکند: به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به شام رفتم. شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویخته‏اند و شاد و خوش‏حالند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مى‏زنند. 🥀 با خود گفتم: شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمى‏شناسیم. دیدم مردمى سخن مى‏گویند. گفتم: اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمى‏شناسیم؟! 🥀 گفتند: اى پیرمرد! تو را غریبه مى‏بینیم؟ 🥀 گفتم: من سهل بن سعد هستم. پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله را دیده‏ام و از او حدیث شنیده‏ام. 🥀 گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمى‏کنى که آسمان، خون نمى‏بارد و زمین، ساکنانش را فرو نمى‏برد؟ 🥀 گفتم: چرا این گونه شود؟! 🥀 گفتند: این، سر حسین علیه‌السلام از خاندان پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مى‏برند و اکنون مى‏رسد. 🥀 گفتم: شگفتا! سر حسین علیه‌السلام را به هدیه مى‏برند و مردم، خوش‏حالى مى‏کنند؟! از کدام دروازه مى‏آورند؟! 🥀 مردم به دروازه‏اى به نام دروازه ، اشاره کردند. به سوى آن رفتم و آن‏جا که بودم، پرچم‏هایى پى در پى آمد و اسب‏سوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکسته‏اى بود و سرى بر آن بود که شبیه‏ترینِ صورت‏ها به پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند. 🥀 به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟ 🥀 گفت: سَکینه دختر حسین... 🥀 به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده‏ام. 🥀 سکینه سلام‌الله علیها گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم. 🥀 سهل گفت: به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم: آیا درخواستم را اجابت مى‏کنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟ 🥀 گفت: درخواستت چیست؟ 🥀 گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده. 🥀 او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم. 📕 مقتل‌ خوارزمی، جلد ۲ صفحه ۶۰ 📕 بحارالأنوار، جلد ۴۵ صفحه ۱۲
🏴 شعر منسوب به زینب کبری(س) یَا أَخِی فَاطِمَ الصَّغِیرَهَ کَلِّمْهَافَقَدْ کَادَ قَلَبُهَا أَنْ یَذُوبَا برادر! با فاطمه خردسال و صغیرت، سخن بگو که نزدیک است دلش از غصه آب شود. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۱۵
⚫️ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟! وقتی سر مبارک امام حسین(ع) را برای حضرت رقیه(س) آوردند حضرت رقیه(س) سر را برداشت و به سینه‌اش چسبانید و می‌گریست و چنین می‌گفت: «یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی خَضَبَ بِدِمائِک؟یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی قَطَعَ وَریدَک؟ یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی أیتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنی؟ یا اَبَتاه لِلیَتیمَهِ حَتّی تَکبُرَ…؟ یا اَبَتاه! لَیتَنی تَوَسَّدتُ التُراب و لا اَری شَیبَکَ مُخضباً بِالدِّماءِ.» «ای بابا جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگ‌های گردنت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ دختر بی بابا به که پناه ببرد تا بزرگ شود؟ کاش نابینا بودم. کاش خاک را بالش زیر سر قرار می‌دادم ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی‌دیدم.» 📚منبع ثمرات الحیاة، سید محمود امامی اصفهانی، ج ۲، ص ۷۶
◾️ امام حسین(ع) با دل پر خون از دخترانش جدا شد در بعضى از روایات نیز آمده است حضرت سکینه(س) در روز عاشورا به خواهر سه ساله‌اى (که به احتمال قوى همان رقیه(س) باشد) گفت: «بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود.» امام حسین(ع) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه(س) صدا زد: «بابا! مانعت نمى‌شوم. صبر کن تا تو را ببینم.» امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و لب‌هاى خشکیده‌اش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا داد: «العطش العطش، فان الظما قدا احرقنى؛ بابا بسیار تشنه‌ام، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است.» امام حسین(ع) به او فرمود: «کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم.» آنگاه امام حسین(ع) برخاست تا به سوى میدان برود. باز هم رقیه(س) دامن پدر را گرفت و با گریه گفت: «یا ابه این تمضى عنا؟» «بابا جان کجا مى‌روى؟ چرا از ما بریده‌اى؟» امام علیه‌السلام یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد. 📚منبع حضرت رقیه(س)، شیخ علی فلسفی، ص۵۵۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت رقیه | حجت الاسلام عالی | پنجم صفر أَعْظَمَ اللّٰهُ أُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَيْنِ عليه السلام، وَجَعَلَنا وَإِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاٰمُ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمینه ٫ با اینکه خیلی بابایی سنگ زدنم.mp3
3.89M
زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله ماه صفر ۱۴۰۳ با اینکه خیلی بابایی سنگ زدنم ولی نیفتاد اسمتو از دهنم با سر پر خون اومدی با چشم گریون اومدم تو خیلی کم شدی منم از غصه تا شده قدم میشینی روبروم برات بگم من از کدوم خاطره های این سفر که مثل بغض تو گلوم دیگه تنهام نذار حتی شده واسه یه بار می لرزم از اون شب که زجر کشید سرم داد و هوار .......................... بابا ببین کبودیای رو تنم بیشتره از گلای روی دامنم خونی شده محاسنت خونی شده گل سرم شکسته پیشونی تو شکسته دست لاغرم اخه این رسمشه دست و پاهام تیر میکشه حرمله به خولی میگفت اینو بزن ، این حقشه توی آتیش و دود یه محرمم دورم نبود با نوک نیزه میزدن تنم شده زخم و کبود .......................... اشکمو خنده های مردم درآورد عمه چقدر به جای من کتک میخورد یکی منو میزد ولی صد نفر عممو زدن سکینه گوشامو گرفت می‌گفت اینا بد دهنن تو رو با چوب زدن منو تو کوچه خوب زدن بدتر از هرجا ، توی شام عمه رو تا غروب زدن منو کشته نگاش اونکه رو سینت پا گذاش (ت) مردک پست یک لحظه هم چشاشو از ما برنداش (ت)
تقدیم به شیر زن کربلا زینب 🌸 زینبم من زینیم من دختر شیر خدایم زاده ی دامان زهرا دخت پاک مرتضایم شاهد عرش برینم محور اهل یقینم نجمه ی برج ولایت نجله ای از مصطفایم بر ملائک پیشتازم گر چه در سوز و گدازم جلوه ی حق در نمازم آیت ایزد نمایم من زبان مرتضی و اعتراضات بتولم حامل و پیغمبر پیغام خون مجتبایم پاسدار انقلاب سرخ و خونین حسینم خواهرخون خدا و قهرمان کربلایم همنوای مادرم در بیت الاحزان بوده ام من مادر غم یکه تاز عرصه ی درد و بلایم در عفاف و عصمت و حجب و حیا من بی قرینم وارث مرضیه هستم دخت ناموس خدایم از تبار درد و رنج وقافله سالار عشقم پای بند مکتب و در مکتب حق رهنمایم زینبم تبخاله ای بر چهر عاشورای عشقم گوهری افتاده در امواج خون کربلایم در اسارت من بشیر عز و آزادی و شورم مثل بابایم علی آزادگی را مقتدایم رو به روی دشمنانم کوهی از آتشفشانم در مصیبتها صبور و با بلاها آشنایم من امانت دار زهرا بوده ام بهر حسینم آخرین محمل نشین سر زمین نینوایم گوهری بودم که در ویرانه ها ماوا گرفتم چون درخشیدم جهان روشن شد از نورو ضیایم در فضای کاخ دشمن بر ستم شوریده ام من با بیان آتشین وشعله ی فریادهایم شاهد شوریده سر بر آستانم می گذارد زانکه من الگوی صبر و اسوه ی عشق و ولایم 🌷🍃
نوحه حضرت ابوالفضل به سبک زینب زینب مرحوم موذن زاده عباس عباس عباس کانون ادب عباس مرد حق طلب عباس ای یل عرب عباس عالی جنابی، مه شب تابی ای باوفا عباس مشگل گشا عباس(۲) عباس عباس عباس سلطان ادب عباس هاشمی نسب عباس ای کاشف کرب عباس ماه منیری، بهتر امیری ای باوفا عباس مشگل گشا عباس(۲) عباس عباس عباس ساقی وفا عباس مه دلربا عباس سردارسخا عباس میر قهرمان، شه پهلوان ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲) عباس عباس عباس دریای غیرت عباس درگاه حاجت عباس کوه شجاعت عباس تو بی قرینی، چه دلنشینی ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲) عباس عباس عباس شیر کارزار عباس مرد روزگار عباس صبری وقرار عباس تو مه جبینی، رزم آفرینی ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲) عباس عباس عباس بر خیز وزجا عباس ادرک واخا عباس رو در خیمه ها عباست تویی علمدار ، میر سپهدار ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲) شب نهم محرم 💚🌴💚🌴💚 التماس دعا