.
#حضرت_رقیه
#زمینه ، #واحد ، #شور
#زنجیر_زنی
سلام ای بابا حسین خوش اومدی تو خرابه
دل دخترت بابا از دوریِ تو کبابه
سلام ای بابا حسین خوش اومدی گُل پرپر
تو خرابه اومدی به دیدنم اما با سر
تویی نور دو عینم تویی بابا حسینم
حسین بابای خوبم (۴)
بذار برات بگم من از خاطراتم ای پدر
سیلی و کعب نِی بود سوغات ما از این سفر
زجر ملعون ای بابا تا نامت را از من شنید
با ضرب تازیانه ناز مرا هم می خرید
ببین افسرده حالم شده شکسته بالم
حسین بابای خوبم
نبودی ببینی که دستای عمه رو بستند
بابا کجا بودی که پهلوی من رو شکستند
شبیه مادر تو شده همهُ وجودم
بدن و دست و بازوم ، صورت و چشم کبودم
غم تو کرده پیرم بی تو بابا می میرم
حسین بابای خوبم
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی✍
#زنجیرزنی
. 👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#پنجم_صفر
#نوحه
#واحد_سنگین
#حضرت_رقیه (س)
_______
بعضی اسما / بعضی حرفا
بعضی دردارو آدم یادش نمیره
درد پهلو / درد بازو
کی میتونه اینجوری آروم بگیره
هر کیو که یادم بره/ حرمله یادم نمیره
اون شبی که جاموندم از/قافله یادم نمیره
هرجا رو که یادم بره/ من شام و یادم نمیره
ریخت رو سرت اون قدح/ حرام و نمیره
هرچیو که یادم بره/ این غمو یادم نمیره
بین یه عده بیحیا / عمم و یادم نمیره
من از برو بیا میترسم
از همه شامیا میترسم
بابایی خیلی از نگاهه
بده یهودیا میترسم
((بابا کجایی//داد از جدایی))
=========
بعضی روزا/ بعضی جاها
بعضی غمهاروآدم یادش میمونه
غم غربت/ غم ناموس
از یجایی دیگه آدم نمیتونه
هر کیو که یادم بره/سنان ویادم میمونه
گودال قتلگاه دم/ اذان و یادم میمونه
هرجا رو که یادم بره/ بازارو یادم میمونه
عمم و بد زدن بابا/ اینا رو یادم میمونه
هرچی و که یادم بره/اشکاتو یادم میمونه
شلوغی دروازهء / ساعات و یادم میمونه
شام مردم خوبی نداره
یه شهرسربه سرم میذاره
یه دختر شامی بابایی
ادای من رو در میاره
((بابا کجایی//داد از جدایی))
_______
#شب_سوم_محرم
شعر ونغمه: #مجتبی_نامور ✍
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🥀 #شعر | #اسراء | #شام 🥀
جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
دادند در خرابهی بیسقف، جایشان
آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای
مجروح از پیادهرَوی بود، پایشان
شخصی کنیز خواست از آن فرقهای که بود
جبریل، خادم درِ دولتسرایشان
آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان
در آفتاب، سوخت رخ مهلقایشان
آنان که شُست قابلهشان ز آب سلسبیل
از تشنگی پرید رخ و رنگهایشان
جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند
از نینوا به عرش برین شد، نوایشان
کردند نرم، سینهی جمعی که روز و شب
زهرا به روی سینه همیداد، جایشان
جمعی که بود پنجهی ایشان، گرهگشای
بستند دستها ز جفا از قفایشان
آن فرقهای که واسطهی رزق عالمند
دادند نان به رسم تصدّق، برایشان
«جودی»، به روزگار زند خیمهی شهی
از آن دمی که گشت گدای گدایشان
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📝 جودی خراسانی
🩸 گوشهای از مجلس یزید لعین 🩸
📎 #شام | #مجلس_یزید | #اسرا
📎 #حضرت_امکلثوم سلامالله علیها
🥀 حسین علیهالسلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت.
🥀 او را آنچنان سر بُریدند و خانوادهاش را به #اسارت بردند و در حالى با مَرکبهاى بدون جهاز و پالان حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیهالسلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود.
🥀 هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مىگریست، نگهبانان او را با تازیانه مىزدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان صف کشیده بودند و به آنان جسارت میکردند تا این که بر درِ کاخ یزید،گ متوقّف شدند.
🥀 یزید، دستور داد تا سر حسین علیهالسلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیهالسلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید.
🥀 آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیهالسلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم سلامالله علیها، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیهالسلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلىالله علیه و آله بود) این سرِ حبیب تو حسین علیهالسلام است که آویزان شده است. سپس گریست.
🥀 یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت آن مخدره زد که به تمامى صورت او آسیب زد، اما در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📕 بستانالواعظین، صفحه ۲۶۳
🩸وای از شام 🩸
📎 #شام | #مجلس_یزید | #اسرا
🥀 سهل نقل میکند: به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به شام رفتم. شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویختهاند و شاد و خوشحالند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مىزنند.
🥀 با خود گفتم: شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمىشناسیم. دیدم مردمى سخن مىگویند. گفتم: اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمىشناسیم؟!
🥀 گفتند: اى پیرمرد! تو را غریبه مىبینیم؟
🥀 گفتم: من سهل بن سعد هستم. پیامبر خدا صلىالله علیه و آله را دیدهام و از او حدیث شنیدهام.
🥀 گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمىکنى که آسمان، خون نمىبارد و زمین، ساکنانش را فرو نمىبرد؟
🥀 گفتم: چرا این گونه شود؟!
🥀 گفتند: این، سر حسین علیهالسلام از خاندان پیامبر خدا صلىالله علیه و آله است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مىبرند و اکنون مىرسد.
🥀 گفتم: شگفتا! سر حسین علیهالسلام را به هدیه مىبرند و مردم، خوشحالى مىکنند؟! از کدام دروازه مىآورند؟!
🥀 مردم به دروازهاى به نام دروازه #ساعات، اشاره کردند. به سوى آن رفتم و آنجا که بودم، پرچمهایى پى در پى آمد و اسبسوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکستهاى بود و سرى بر آن بود که شبیهترینِ صورتها به پیامبر خدا صلىالله علیه و آله بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند.
🥀 به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟
🥀 گفت: سَکینه دختر حسین...
🥀 به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیدهام.
🥀 سکینه سلامالله علیها گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم.
🥀 سهل گفت: به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم: آیا درخواستم را اجابت مىکنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟
🥀 گفت: درخواستت چیست؟
🥀 گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده.
🥀 او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📕 مقتل خوارزمی، جلد ۲ صفحه ۶۰
📕 بحارالأنوار، جلد ۴۵ صفحه ۱۲
🏴 شعر منسوب به زینب کبری(س)
یَا أَخِی فَاطِمَ الصَّغِیرَهَ کَلِّمْهَافَقَدْ کَادَ قَلَبُهَا أَنْ یَذُوبَا
برادر! با فاطمه خردسال و صغیرت، سخن بگو که نزدیک است دلش از غصه آب شود.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۱۵
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#شهادت_حضرت_رقیه_س
⚫️ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟!
وقتی سر مبارک امام حسین(ع) را برای حضرت رقیه(س) آوردند حضرت رقیه(س) سر را برداشت و به سینهاش چسبانید و میگریست و چنین میگفت:
«یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی خَضَبَ بِدِمائِک؟یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی قَطَعَ وَریدَک؟ یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی أیتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنی؟ یا اَبَتاه لِلیَتیمَهِ حَتّی تَکبُرَ…؟ یا اَبَتاه! لَیتَنی تَوَسَّدتُ التُراب و لا اَری شَیبَکَ مُخضباً بِالدِّماءِ.»
«ای بابا جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگهای گردنت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ دختر بی بابا به که پناه ببرد تا بزرگ شود؟ کاش نابینا بودم. کاش خاک را بالش زیر سر قرار میدادم ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمیدیدم.»
📚منبع
ثمرات الحیاة، سید محمود امامی اصفهانی، ج ۲، ص ۷۶
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#شهادت_حضرت_رقیه_س
◾️ امام حسین(ع) با دل پر خون از دخترانش جدا شد
در بعضى از روایات نیز آمده است حضرت سکینه(س) در روز عاشورا به خواهر سه سالهاى (که به احتمال قوى همان رقیه(س) باشد) گفت: «بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود.»
امام حسین(ع) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه(س) صدا زد: «بابا! مانعت نمىشوم. صبر کن تا تو را ببینم.» امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و لبهاى خشکیدهاش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا داد: «العطش العطش، فان الظما قدا احرقنى؛ بابا بسیار تشنهام، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است.»
امام حسین(ع) به او فرمود: «کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم.» آنگاه امام حسین(ع) برخاست تا به سوى میدان برود. باز هم رقیه(س) دامن پدر را گرفت و با گریه گفت: «یا ابه این تمضى عنا؟»
«بابا جان کجا مىروى؟ چرا از ما بریدهاى؟» امام علیهالسلام یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.
📚منبع
حضرت رقیه(س)، شیخ علی فلسفی، ص۵۵۰
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#شهادت_حضرت_رقیه_س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت رقیه | حجت الاسلام عالی | پنجم صفر
أَعْظَمَ اللّٰهُ أُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَيْنِ عليه السلام، وَجَعَلَنا وَإِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاٰمُ.
زمینه ٫ با اینکه خیلی بابایی سنگ زدنم.mp3
3.89M
زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله
ماه صفر ۱۴۰۳
با اینکه خیلی بابایی سنگ زدنم
ولی نیفتاد اسمتو از دهنم
با سر پر خون اومدی
با چشم گریون اومدم
تو خیلی کم شدی منم
از غصه تا شده قدم
میشینی روبروم
برات بگم من از کدوم
خاطره های این سفر
که مثل بغض تو گلوم
دیگه تنهام نذار
حتی شده واسه یه بار
می لرزم از اون شب که زجر
کشید سرم داد و هوار
..........................
بابا ببین کبودیای رو تنم
بیشتره از گلای روی دامنم
خونی شده محاسنت
خونی شده گل سرم
شکسته پیشونی تو
شکسته دست لاغرم
اخه این رسمشه
دست و پاهام تیر میکشه
حرمله به خولی میگفت
اینو بزن ، این حقشه
توی آتیش و دود
یه محرمم دورم نبود
با نوک نیزه میزدن
تنم شده زخم و کبود
..........................
اشکمو خنده های مردم درآورد
عمه چقدر به جای من کتک میخورد
یکی منو میزد ولی
صد نفر عممو زدن
سکینه گوشامو گرفت
میگفت اینا بد دهنن
تو رو با چوب زدن
منو تو کوچه خوب زدن
بدتر از هرجا ، توی شام
عمه رو تا غروب زدن
منو کشته نگاش
اونکه رو سینت پا گذاش (ت)
مردک پست یک لحظه هم
چشاشو از ما برنداش (ت)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه
تقدیم به شیر زن کربلا زینب 🌸
زینبم من زینیم من دختر شیر خدایم
زاده ی دامان زهرا دخت پاک مرتضایم
شاهد عرش برینم محور اهل یقینم
نجمه ی برج ولایت نجله ای از مصطفایم
بر ملائک پیشتازم گر چه در سوز و گدازم
جلوه ی حق در نمازم آیت ایزد نمایم
من زبان مرتضی و اعتراضات بتولم
حامل و پیغمبر پیغام خون مجتبایم
پاسدار انقلاب سرخ و خونین حسینم
خواهرخون خدا و قهرمان کربلایم
همنوای مادرم در بیت الاحزان بوده ام من
مادر غم یکه تاز عرصه ی درد و بلایم
در عفاف و عصمت و حجب و حیا من بی قرینم
وارث مرضیه هستم دخت ناموس خدایم
از تبار درد و رنج وقافله سالار عشقم
پای بند مکتب و در مکتب حق رهنمایم
زینبم تبخاله ای بر چهر عاشورای عشقم
گوهری افتاده در امواج خون کربلایم
در اسارت من بشیر عز و آزادی و شورم
مثل بابایم علی آزادگی را مقتدایم
رو به روی دشمنانم کوهی از آتشفشانم
در مصیبتها صبور و با بلاها آشنایم
من امانت دار زهرا بوده ام بهر حسینم
آخرین محمل نشین سر زمین نینوایم
گوهری بودم که در ویرانه ها ماوا گرفتم
چون درخشیدم جهان روشن شد از نورو ضیایم
در فضای کاخ دشمن بر ستم شوریده ام من
با بیان آتشین وشعله ی فریادهایم
شاهد شوریده سر بر آستانم می گذارد
زانکه من الگوی صبر و اسوه ی عشق و ولایم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شاهد_سنقری
🌷🍃
نوحه حضرت ابوالفضل
به سبک زینب زینب مرحوم موذن زاده
عباس عباس عباس
کانون ادب عباس
مرد حق طلب عباس
ای یل عرب عباس
عالی جنابی، مه شب تابی
ای باوفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
عباس عباس عباس
سلطان ادب عباس
هاشمی نسب عباس
ای کاشف کرب عباس
ماه منیری، بهتر امیری
ای باوفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
عباس عباس عباس
ساقی وفا عباس
مه دلربا عباس
سردارسخا عباس
میر قهرمان، شه پهلوان
ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
عباس عباس عباس
دریای غیرت عباس
درگاه حاجت عباس
کوه شجاعت عباس
تو بی قرینی، چه دلنشینی
ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
عباس عباس عباس
شیر کارزار عباس
مرد روزگار عباس
صبری وقرار عباس
تو مه جبینی، رزم آفرینی
ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
عباس عباس عباس
بر خیز وزجا عباس
ادرک واخا عباس
رو در خیمه ها عباست
تویی علمدار ، میر سپهدار
ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
شب نهم محرم
💚🌴💚🌴💚
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
التماس دعا
عشقت مرا دوباره از این جاده می برد
سخت است راه عشق ولی ساده می برد
پای پیاده آمدم و شوق وصل تو
من را اگر چه از نفس افتاده می برد
دلهای عاشقان جهان کربلای توست
نام تو را هر عاشق آزاده می برد
فریاد غربتت دل ما را تمام عمر
با کاروان نیزه از این جاده می برد
این جاده دیده قافله ی اشک و آه را
بر روی نیزه ها سر خورشید و ماه را
دیده ست در تلاطم طوفان بی کسی
یک کاروان بنفشه ی بی سرپناه را
آن شب که ماند یاس سه ساله میان راه
یک لحظه برنداشته از او نگاه را
در آخرین وداع غریبانه ی حرم
دیده عبور خواهری از قتلگاه را
آنجا که داغ از جگرش بوسه ها گرفت
گل زخم از نگاه ترش بوسه ها گرفت
وقتی رسید او که سر از دست رفته بود
از زخمهای شعله ورش بوسه ها گرفت
اما گذاشت بر دل او حسرتی نسیم
از گیسوان همسفرش بوسه ها گرفت
از راه دور دختر هجران کشیدهای
هر بار از لب پدرش بوسهها گرفت
در باغ نیست غیر گل اشک و ارغوان
داغی نشانده بر دل آلالهها خزان
اما گذشت هر چه که بود آن چهل غروب
برگشته سوی کرب و بلا باز کاروان
با کاروان غربت از این جاده آمدیم
ما را رسانده قافله ی تو به آسمان
حالا رسیده ایم و سحرگاه جمعه است
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
سلام#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
◾️◾️◾️◾️◾️
زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها
به سبک میگذرد کاروان
من بابا سندن صورا
اولدوم اسیر جفا
درده سالوب عمه می
غصه و درد و بلا
عمه می شمردون چوخ وروب
درد و غم قلبیمی دولدوروب
آغلارام آغلارام آغلارام
غصدن سینه می داغلارام 2بار
سنسیز اورک قان اولوب
سینمه غملر دولوب
ایندی بابا جان قیزین
غصه و غمدن صولوب
سسیمه سس ویر ای مهربان
اولموشام یوللاردا با غریقان
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام 2بار
ای منه روح و روان
وی منه آرام و جان
درد و غمیندن بابا
یوخدی منه دای توان
سینه می بابا جان داغلارام
عمه مین حالینا آغلارام
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام 2بار
محرم رازیم بابا
روح و نمازیم بابا
سنسیز اولوبدی روان
سوز و گدازیم بابا
ای منیم دلداریم هارداسان
غم گونی غمخواریم هارداسان
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام ۲بار
اسدی خزان یللری
خشک ائلدی گولری
اولدی گولستان خزان
قان ائلیوب دللری
سینه می هر گیجه داغلارام
روز وشب من سنه آغلارام
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام ۲بار
گلشن عمروم صولوب
قلبیمه غملر دولوب
دردو غمی اکبرین
ائللری آغلار قویوب
ناگران باخدیم هی یوللارا
غصه دن قلبیم اولدی یارا
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام ۲بار
ای بیزی آغلار قویان
قلبیم اولوب قان اویان
درد و فراقین منیم
باغریمی ایلوبدی قان
آیریلق اود سالوب جانیمه
آچ گوزون باخ بابا حالیمه
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام ۲بار
قلبیمی غملر آلوب
غصه لی حاله سالوب
گلدی نلر باشیمه
ائللریم هاردا قالوب
عمه می یوللاردا یورموشام
دنیادن ایندی من دویموشام
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام ۲بار
یاور و یاریم منیم
روح و روانیم منیم
قلبیمی غملر دوتوب
یوخدی توانیم منیم
باخورام یوللارا ناگران
اولموشام غصه دن باغریقان
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام ۲بار
گلشن عمروم بابا
دوندی صولان گلشنه
قالدی دالینجا گوزوم
باخ بابا جان بیر منه
دردیمین درمانی جان بابا
گوزلرین قربانی جان بابا
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام ۲بار
قان اولوب اشک تریم
یاندی دل مضطریم
هاردا قالوبدی بابا
ماه ملک منظریم
صولدی گول تک بابا اصغریم
هاردادی غنچه ی پر پریم
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام ۲بار
مظلوم آنام های سالور
قلبیمی غملر آلور
ایندی ده ویرانه ده
اصغره لای لای چالور
شل اولسون حرمله اللری
اوخلادی صود امر اصغری
آغلارام آغلارام آغلارام
غصه دن سینه می داغلارام ۲بار
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ملتمس دعا مهدی ملکی
432.5K
زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها
✍ به قلم استاد مهدی ملکی
اجرا : احسن دهقان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
Mahmood Karimi - Baba Mano Bebar (128).mp3
12.27M
نوحه زیبای بابا منو ببر از محمود کریمی/🕋/
─┤ ●♬!♫!♭● ├─
بابا یه گوشه خواب بودم خیلى آرووم ♬!♫!♭
!×..×! ولى پیچید تو گوشم صداشون
نمى بردن اگه گوشواره هامو ♬!♫!♭
!×..×! خودم میبخشیدم به دختراشون
من بچه ى توام ♬!♫!♭
!×..×! نمى بردن خودم میدادم بهشون
گذشت و گم شدم توى بیابون ♬!♫!♭
!×..×! آخه از قافله جا مونده بودم
یکى اومد برم گردوند بابا ♬!♫!♭
!×..×! ولى کاشکى همونجا مونده بودم
بد اخلاق اند چقدر مرداى شامى ♬!♫!♭
!×..×! به جاى قلب سنگه تو دلاشون
با این دستاى سنگینى که دارن ♬!♫!♭
!×..×! دلم میسوزه واسه بچه هاشون
یه جورى زد چشام تاره هنوزم ♬!♫!♭
!×..×! یه جورى زد قدم از درد خم موند
جاى دستش یکم بهتر شد اما ♬!♫!♭
!×..×! جاى انگشترش رو صورتم موند
تو روى نیزه و من روى ناقه ♬!♫!♭
!×..×! تو چشمات باز و من دستام بسته
چقدر شکل همیم بابا نگاه کن ♬!♫!♭
!×..×! من مثل تو دندونام شکسته
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
مداحی بابا منو ببر از محمود کریمی
Namahang Bi Morovat Baron Rasoli 1403 [Mohjat_Net].mp3
1.57M
▪️مداحی جدید
#حاج_مهدی_رسولی
#حضرت_رقیه
شب پنجم ماه صفر 1403
شهادت حضرت رقیه
#نماهنگ جدید ای بی مروت بارون
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ببار ای آسمون که بی قرارم
منم مثل تو خیلی گریه دارم
شب جمعه است و دورم از ضریحش
ببار ای آسمون من هم ببارم
ببار ای آسمون جای رقیه
به یاد داغ بابای رقیه
به یاد خشکی لبهای اصغر
به یاد اشک چشمای رقیه
ببار ای ابر دلها بی قراره
خرابه پا به پات میخواد بباره
ببار اما بدون ای ابر امشب
رقیه با تو خیلی حرف داره
کجا بودی علی اصغر فدا شد
کجا بودی قیامت کربلا شد
برای چند قطره آب ای ابر
عمو عباس دو تا دستاش جدا شد
شعر: امیر علی شریفی
3. زمزمه.mp3
2.11M
#زمزمه
📝 زمزمه حضرت رقیه (سلام الله علیها)
🎤 استاد #حیدرزاده
▪️ویژه شهادت #حضرت_رقیه
از شهر کوفه ،تا به شام، سنگم زدن از روی بام
انقدر بهم سیلی زدن، دیگه نمی بینه چشام
یکی بگه این دختره ، نزن .. نزن ..
ضرب لگد زجر آوره ، نزن .. نزن ..
حالا که اومدی بابا گوش بده دردِ دلمو
زخمهای روی بدنم سَر میبره حوصله مو
خسته شدم از قافله بابا، بابا...
پاهام شده پر آبله بابا،بابا...
وای!!! از سنان و حرمله ...بابا،بابا...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حرمله منو میزد !!!...بابا،بابا..
❁﷽❁
#زمزمه_نوحه
#زبانحال_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:حسین جان!به یادلبت یک شبم خواب راحت نداشتم....
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
بابایی!
چقـــد منتــظر بودم امشب بابایی
بــرا خـــاطـــر عمـــه زینــب بیایی
بپــــا کردی اینــجا عجب کربلایی
بابایی!
از اون وقتــی که بودی بالای نیزه
تو می دیدی اشــکامو در پای نیزه
چه زخم عمیـــقی شده جای نیزه
بابایی!
ببین صورت نیلی دخترت رو بابایی
ببین غنچــهٔ زخمیِ پرپرت رو بابایی
دل سوختهٔ کوثــر دیگرت رو بابایی
بابایی!
کتک خوردم از بس کبوده تن من
ببیـن آتیش افتــاده رو دامــن من
ببین پاره شد معــجر و پیرهن من
بابایی!
چـــه کردن بابا با لب و دنــدون تو
که داره می ریزه هنـــوزم خــون تو
روی صــــورت زخمــی و گلگون تو
بابایی!
منــم مثل مادر از این دنیــــا سیرم
تنم زخمیه دست به دیوار می گیرم
ببر راحتـــم کن که بی تو می میرم
بابایی!
دیگه عمـــه رو خستـــه کردم با اشکام
چه حرفا شنـــیدیم از این مردم شـــام
خاکستر می ریختن رو سرهامون از بام
بی بی جان!
رسیــده دیگه عمــــه وقت جدایی
دارم میرم امشب سفــــر با بابایی
خداحافــــظ ای عمــــهٔ نینـــوایی
بی بی جان!
چقد زحمـتت دادم ای عمه جونم
دیگه طاقتم نیست نمیشه بمونم
حـــلالم کن ای عمـــهٔ قد کمــونم
بی بی جان!
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
۱۴۰۲/۵/۳۱
پنجم صفر۱۴۴۵