eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. زمینه شب تاسوعا - حضرت ابالفضل (ع) بند1️⃣ امشب ، شب گرفتاراس شب اون دلای درمونده ی بیچاره هر کی خیلی حاجت نگفتنی داره شب علمداره بگه یاابالفضل ، هر کی تُو زندگیش افتاده گره خودش ناامید شد ، نمیزاره کسی نا امید بره مرد مرداس این آقا عین دریاس این آقا ما که جای خود داریم پناه بچه‌های زهراس این آقا یا ابوفاضل (الدخیل)۳ بند2️⃣ ای مشک ، جون علی اصغر ببین التماس‌مو برام یه کاری کن تا برم به خیمه ها یه خورده یاری کن آبرو داری کن امید خیامی ، نذاری یه وقتی آبروم بره حرم چشم به راهه ، دختر برادرم منتظره درد و درمونی ای‌مشک آرزومونی ای‌مشک تو بیُفتی از دستم برای من می‌مونه حیرونی ای مشک یا ابوفاضل (ای غریب)۳ بند3️⃣ ای تیر ، دلم پُر از خونه بستی واسه ی همیشه دیگه چشمامو آخ دیگه نمی‌بینم صورت آقامو می‌دونی دردامو امونم بریده ، ای سه شعبه چی آوردی سر من شدم من زمینگیر ، وای به حال حنجر اصغر من فکر حلق اصغر باش تو نری سمتش ای‌کاش خواهشم اینه ای تیر تشنه ذبحش نکنی تُو بغل باباش یا ابوفاضل (ای غریب)۳ 🖍️به‌قلم؛ .👇
هیأت سفیران زینب.mp3
11.84M
🏴 🎤•| |• بیاین به روضه که حسین دوباره وا کرده بغل ملائکه پای علم سینه زدن روز ازل منادی میزنه صدا حی علی خیر العمل درای حسینیه رو باز خود فاطمه است وا میکنه نوکرای حسینو داره دونه دونه صدا میکنه الله اکبر برکت دعوت زهرا رو ببین الله اکبر خیل نوکرای آقا رو ببین الله اکبر بیا تو روضه با چشم دلت حرم ابی عبدالله رو ببین
هیأت سفیران زینب.mp3
20.87M
🏴 🎤•| |• اسم تو برام پر پروازه رو لبهام قشنگ ترین آوازه از وقتی که یا رقیه گفتم دیدم که خدا برام می‌سازه ای سوره‌ی کوثر ابا عبدالله ای نازنین دختر ابا عبدالله ناز تو رو می‌خره ابا عبدالله یارقیه دینم رقیه آئینم رقیه توی دلواپسی‌ها تسکینم رقیه جانم رقیه ایمانم رقیه توی سختی‌ها پشتیبانم رقیه مولاتی یا رقیه
6_144232837852096074.mp3
4.03M
دنیا هزاران سالشه دنیای ما سه سالشه عشقی که آسون نبوده جون ما در قبالشه سوره عشقو تو سه آیه نوشته سه دفعه عشقو شور و گریه نوشته اگه بشکافه دل ما میبینیم که قلم عباس یا رقیه نوشته
6_144232837852096841.mp3
4.4M
بابا خوش اومدی روشن شد خرابه عالم بی قراره از بس غصه دیدم این قلبم کبابه اعضای پیکرم نیلی و کبوده توی تب می سوزم زخمام کار دسته زن های یهوده دلم خونه پریشونه خرابه واسم شبیه زندونه دیگه چشمام نمی بینه دارم جون می دم میون ویروونه حسین بابا ...
4_5883973971384210856.mp3
11.43M
بسم رب الحسین (ع) (س) بند۱: خوابن همه اما من بیدارم بازم ستاره ها رو می‌شمارم با اینکه رو نیزه از من دوری از همین راه دور دوست دارم درده که تو دوری ولی نا محرما نزدیکَمَن محکم بستم روسریمو بیزارم از دیده شدن دوری ولی با تو صحبت دارم حیف که نمیتونم لکنت دارم گم شده بودم و عمه دق کرد خیلی واسه همه زحمت دارم بند۲: دلتنگِ صداتم بابا جونم حرفی بزن باهام مهربونم قرآن می‌خونی از روی نیزه خیلی خیلی بابایی ممنونم از نیزه‌ت دورم میکنن با گریه اصرار میکنم پای نیزه زار میزنم دنیا رو بیدار میکنم سخته ولی بابا حالم خوبه غصه نخوریا حالم خوبه اگه تو بغلت باشم حتی با این کبودیا حالم خوبه بند۳: خوش برگشتی پیشم ای محبوبم حالا که اینجایی خوبِ خوبم با اشکام زخماتو وقتی شستم خاکسترِ موهاتو می روبم ای سر زخمی تو هنوز بابای زیبای منی این ویرونه قصره منه وقتی روی پای منی درد نداره دیگه زخم ابروم درد نداره دیگه دست و بازوم پیش تو بابایی من خوشبختم غم ندارم اگه باشی پهلوم
. |⇦•در خونه ی خدا.... وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید امیر حسینی ●━━━━━━─────── درِ خونه ی خدا دستت بازه خدا واسه نوکر تو می‌سازه کافیه که هر کسی حاجت داره یه سفره ی رقیه بندازه تو گرسنه موندی تا که نوکرات سیر بشن حق بده که از غمِ تو جوونا پیر بشن تو گرسنه موندی و سیر زدنت بچه بودی جوون و پیر زدنت ای بمیرم که با زنجیر زدنت خانم سیر زدنت.. ای پیرترین دختر دنیا رقیه جان رقیه جان اندازه ی تو موی سفید نداشت بابا رقیه جان گره های کور رو خانم وا کردی تو گره گشایی رو معنا کردی هر کی بچه اش گم شد تو رو صدا کرد تو بچه شو پیدا کردی ولی هیشکی مثل تو تا به حالا گم نشده اینجوری زخمی توی بیابونا گم نشده کاشکی پیدات نمیکرد زجر به خدا تو رو انقد نمیداد زجر به خدا نمیزد تو رو برا اجر به خدا نمیداد زجر به خدا مجروح ترین دختر دنیا رقیه جان رقیه جان اندازه ی تو زخم نخورده تنِ بابا رقیه جان رقیه جان اگه میشه اسم منو بگو توی گوش بابات بهش بگو دلش میخواد یه روز شهید بشه برات تو بگی نه نمیاره تو بخوای محاله که مَحل نذاره بگو خیلی بی قراره بگو دلشوره ی اربعینو داره «قبله ی حاجات یا رقیه سادات » .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
شورپایانی(1).mp3
9.95M
|⇦•در خونه ی خدا ... وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید امیر حسینی
. بعد از تو هر لحظه من اوضام بدتر شد کوفه خیلی بد بود اما شام بدتر شد بازار نگو چه بازاری؟ ازار نگو چه ازاری بزم شراب جه رفتاری چوب تر و لب قاری در اوردن اشک سقارو زدن سیلی عمه مارو ربابُ دروازه ساعات ببین بابا کار دنیا رو ….. وقتی افتادم زجر از پشت سر اومد طوری زد تو گوشم گوشوارم در اومد واسم صداشو بالا برد انگشترش تو چشمم خورد زخمی دو چشم و ابروم شد اینقدر زدم تا اروم شد من ُ اون شب با عذاب اورد برا دستم طناب اورد همین نامرد تو اون مجلس خودم دیدم شراب اورد …. از اون شب باور کن از سایم می ترسم رفتی و من اینجا تنهایم می ترسم شد موی من سفید بابا تو مجلس یزید بابا بی یاور شهید بابا رگهاتو کی برید بابا چشام تاره زخمی پاهام ببرمن رو خسته از دنیام دبگه من هم باهات می یام عمو عباسم رو من می خوام
48607سلام-خسته-نباشی-پهلوونم.mp3
27.87M
سلام خسته نباشی پهلوونم خوش اومدی آروم جونم مونده نباشی پهلوونم رسیدم حر شودم آزاد باشم همانی که دلت میخواست باشم مبادا از دلم غم را بگیری مبادا اشکهایم را بگیری سلام من به یاران خدایی بلاجویان دشت کربلایی دلم تنگ رفیقان است امشب دلم دلتنگ یاران است امشب دلم امشب براشان روضه خوان است نوای زخمی آهنگران است بخوان ز آنان خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند اسیر و زخمی و بی دست و پام من رفیقان این چه سودا بود با من اگر دیر آمدم مجروح بودم اسیر قبض و بست روح بودم در باغ شهادت را نبندید به ما بیچارگان زان سو نخندید رفیقانم دعا کردند و رفتند مرا زخمی رها کردند و رفتند _______________ 🎤مهدی رسولی
. ، ، سلام ای بابا حسین خوش اومدی تو خرابه دل دخترت بابا از دوریِ تو کبابه سلام ای بابا حسین خوش اومدی گُل پرپر تو خرابه اومدی به دیدنم اما با سر تویی نور دو عینم تویی بابا حسینم ‌‌‌حسین بابای خوبم (۴) بذار برات بگم من از خاطراتم ای پدر سیلی و کعب نِی بود سوغات ما از این سفر زجر ملعون ای بابا تا نامت را از من شنید با ضرب تازیانه ناز مرا هم می خرید ببین افسرده حالم شده شکسته بالم حسین بابای خوبم نبودی ببینی که دستای عمه رو بستند بابا کجا بودی که پهلوی من رو شکستند شبیه مادر تو شده همهُ وجودم بدن و دست و بازوم ، صورت و چشم کبودم غم تو کرده پیرم بی تو بابا می میرم حسین بابای خوبم . 👇
. (س) _______ بعضی اسما / بعضی حرفا بعضی دردارو آدم یادش نمیره درد پهلو / درد بازو کی میتونه اینجوری آروم بگیره هر کیو که یادم بره/ حرمله یادم نمیره اون شبی که جاموندم از/قافله یادم نمیره هرجا رو که یادم بره/ من شام و یادم نمیره ریخت رو سرت اون قدح/ حرام و نمیره هرچیو که یادم بره/ این غمو یادم نمیره بین یه عده بی‌حیا / عمم و یادم نمیره من از برو بیا می‌ترسم از همه شامیا می‌ترسم بابایی خیلی از نگاهه بده یهودیا می‌ترسم ((بابا کجایی//داد از جدایی)) ========= بعضی روزا/ بعضی جاها بعضی غم‌هاروآدم یادش میمونه غم غربت/ غم ناموس از یجایی دیگه آدم نمیتونه هر کیو که یادم بره/سنان ویادم می‌مونه گودال قتلگاه دم/ اذان و یادم می‌مونه هرجا رو که یادم بره/ بازارو یادم می‌مونه عمم و بد زدن بابا/ اینا رو یادم می‌مونه هرچی و که یادم بره/اشکاتو یادم می‌مونه شلوغی دروازهء / ساعات و یادم می‌مونه شام مردم خوبی نداره یه شهرسربه سرم می‌ذاره یه دختر شامی بابایی ادای من رو در میاره ((بابا کجایی//داد از جدایی)) _______ شعر ونغمه: ✍ 👇
🥀 | | 🥀 جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان دادند در خرابه‌ی بی‌سقف، جایشان آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای مجروح از پیاده‌رَوی بود، پایشان شخصی کنیز خواست از آن فرقه‌ای که بود جبریل، خادم درِ دولت‌سرایشان آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان در آفتاب، سوخت رخ مه‌لقایشان آنان که شُست قابله‌شان ز آب سلسبیل از تشنگی پرید رخ و رنگ‌هایشان جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند از نینوا به عرش برین شد، نوایشان کردند نرم، سینه‌ی جمعی که روز و شب زهرا به روی سینه همی‌داد، جایشان جمعی که بود پنجه‌ی ایشان، گره‌گشای بستند دست‌ها ز جفا از قفایشان آن فرقه‌ای که واسطه‌ی رزق عالمند دادند نان به رسم تصدّق، برایشان «جودی»، به روزگار زند خیمه‌ی شهی از آن دمی که گشت گدای گدایشان 📝 جودی خراسانی
🩸 گوشه‌ای از مجلس یزید لعین 🩸 📎 | | 📎 سلام‌الله علیها 🥀 حسین علیه‌السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. 🥀 او را آن‏چنان سر بُریدند و خانواده‏اش را به بردند و در حالى با مَرکب‏هاى بدون جهاز و پالان حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه‌السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. 🥀 هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مى‏گریست، نگهبانان او را با تازیانه مى‏زدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان صف کشیده بودند و به آنان جسارت می‌کردند تا این که بر درِ کاخ یزید،گ متوقّف شدند. 🥀 یزید، دستور داد تا سر حسین علیه‌السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه‌السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید. 🥀 آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه‌السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم سلام‌الله علیها، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه‌السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله بود) این سرِ حبیب تو حسین علیه‌السلام است که آویزان شده است. سپس گریست. 🥀 یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت آن مخدره زد که به تمامى صورت او آسیب زد، اما در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد. 📕 بستان‌الواعظین، صفحه ۲۶۳
🩸وای از شام 🩸 📎 | | 🥀 سهل نقل میکند: به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به شام رفتم. شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویخته‏اند و شاد و خوش‏حالند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مى‏زنند. 🥀 با خود گفتم: شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمى‏شناسیم. دیدم مردمى سخن مى‏گویند. گفتم: اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمى‏شناسیم؟! 🥀 گفتند: اى پیرمرد! تو را غریبه مى‏بینیم؟ 🥀 گفتم: من سهل بن سعد هستم. پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله را دیده‏ام و از او حدیث شنیده‏ام. 🥀 گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمى‏کنى که آسمان، خون نمى‏بارد و زمین، ساکنانش را فرو نمى‏برد؟ 🥀 گفتم: چرا این گونه شود؟! 🥀 گفتند: این، سر حسین علیه‌السلام از خاندان پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مى‏برند و اکنون مى‏رسد. 🥀 گفتم: شگفتا! سر حسین علیه‌السلام را به هدیه مى‏برند و مردم، خوش‏حالى مى‏کنند؟! از کدام دروازه مى‏آورند؟! 🥀 مردم به دروازه‏اى به نام دروازه ، اشاره کردند. به سوى آن رفتم و آن‏جا که بودم، پرچم‏هایى پى در پى آمد و اسب‏سوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکسته‏اى بود و سرى بر آن بود که شبیه‏ترینِ صورت‏ها به پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند. 🥀 به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟ 🥀 گفت: سَکینه دختر حسین... 🥀 به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیده‏ام. 🥀 سکینه سلام‌الله علیها گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم. 🥀 سهل گفت: به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم: آیا درخواستم را اجابت مى‏کنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟ 🥀 گفت: درخواستت چیست؟ 🥀 گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده. 🥀 او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم. 📕 مقتل‌ خوارزمی، جلد ۲ صفحه ۶۰ 📕 بحارالأنوار، جلد ۴۵ صفحه ۱۲
🏴 شعر منسوب به زینب کبری(س) یَا أَخِی فَاطِمَ الصَّغِیرَهَ کَلِّمْهَافَقَدْ کَادَ قَلَبُهَا أَنْ یَذُوبَا برادر! با فاطمه خردسال و صغیرت، سخن بگو که نزدیک است دلش از غصه آب شود. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۱۵
⚫️ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟! وقتی سر مبارک امام حسین(ع) را برای حضرت رقیه(س) آوردند حضرت رقیه(س) سر را برداشت و به سینه‌اش چسبانید و می‌گریست و چنین می‌گفت: «یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی خَضَبَ بِدِمائِک؟یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی قَطَعَ وَریدَک؟ یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی أیتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنی؟ یا اَبَتاه لِلیَتیمَهِ حَتّی تَکبُرَ…؟ یا اَبَتاه! لَیتَنی تَوَسَّدتُ التُراب و لا اَری شَیبَکَ مُخضباً بِالدِّماءِ.» «ای بابا جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگ‌های گردنت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ دختر بی بابا به که پناه ببرد تا بزرگ شود؟ کاش نابینا بودم. کاش خاک را بالش زیر سر قرار می‌دادم ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمی‌دیدم.» 📚منبع ثمرات الحیاة، سید محمود امامی اصفهانی، ج ۲، ص ۷۶
◾️ امام حسین(ع) با دل پر خون از دخترانش جدا شد در بعضى از روایات نیز آمده است حضرت سکینه(س) در روز عاشورا به خواهر سه ساله‌اى (که به احتمال قوى همان رقیه(س) باشد) گفت: «بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود.» امام حسین(ع) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه(س) صدا زد: «بابا! مانعت نمى‌شوم. صبر کن تا تو را ببینم.» امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و لب‌هاى خشکیده‌اش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا داد: «العطش العطش، فان الظما قدا احرقنى؛ بابا بسیار تشنه‌ام، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است.» امام حسین(ع) به او فرمود: «کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم.» آنگاه امام حسین(ع) برخاست تا به سوى میدان برود. باز هم رقیه(س) دامن پدر را گرفت و با گریه گفت: «یا ابه این تمضى عنا؟» «بابا جان کجا مى‌روى؟ چرا از ما بریده‌اى؟» امام علیه‌السلام یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد. 📚منبع حضرت رقیه(س)، شیخ علی فلسفی، ص۵۵۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت رقیه | حجت الاسلام عالی | پنجم صفر أَعْظَمَ اللّٰهُ أُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَيْنِ عليه السلام، وَجَعَلَنا وَإِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاٰمُ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمینه ٫ با اینکه خیلی بابایی سنگ زدنم.mp3
3.89M
زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله ماه صفر ۱۴۰۳ با اینکه خیلی بابایی سنگ زدنم ولی نیفتاد اسمتو از دهنم با سر پر خون اومدی با چشم گریون اومدم تو خیلی کم شدی منم از غصه تا شده قدم میشینی روبروم برات بگم من از کدوم خاطره های این سفر که مثل بغض تو گلوم دیگه تنهام نذار حتی شده واسه یه بار می لرزم از اون شب که زجر کشید سرم داد و هوار .......................... بابا ببین کبودیای رو تنم بیشتره از گلای روی دامنم خونی شده محاسنت خونی شده گل سرم شکسته پیشونی تو شکسته دست لاغرم اخه این رسمشه دست و پاهام تیر میکشه حرمله به خولی میگفت اینو بزن ، این حقشه توی آتیش و دود یه محرمم دورم نبود با نوک نیزه میزدن تنم شده زخم و کبود .......................... اشکمو خنده های مردم درآورد عمه چقدر به جای من کتک میخورد یکی منو میزد ولی صد نفر عممو زدن سکینه گوشامو گرفت می‌گفت اینا بد دهنن تو رو با چوب زدن منو تو کوچه خوب زدن بدتر از هرجا ، توی شام عمه رو تا غروب زدن منو کشته نگاش اونکه رو سینت پا گذاش (ت) مردک پست یک لحظه هم چشاشو از ما برنداش (ت)
تقدیم به شیر زن کربلا زینب 🌸 زینبم من زینیم من دختر شیر خدایم زاده ی دامان زهرا دخت پاک مرتضایم شاهد عرش برینم محور اهل یقینم نجمه ی برج ولایت نجله ای از مصطفایم بر ملائک پیشتازم گر چه در سوز و گدازم جلوه ی حق در نمازم آیت ایزد نمایم من زبان مرتضی و اعتراضات بتولم حامل و پیغمبر پیغام خون مجتبایم پاسدار انقلاب سرخ و خونین حسینم خواهرخون خدا و قهرمان کربلایم همنوای مادرم در بیت الاحزان بوده ام من مادر غم یکه تاز عرصه ی درد و بلایم در عفاف و عصمت و حجب و حیا من بی قرینم وارث مرضیه هستم دخت ناموس خدایم از تبار درد و رنج وقافله سالار عشقم پای بند مکتب و در مکتب حق رهنمایم زینبم تبخاله ای بر چهر عاشورای عشقم گوهری افتاده در امواج خون کربلایم در اسارت من بشیر عز و آزادی و شورم مثل بابایم علی آزادگی را مقتدایم رو به روی دشمنانم کوهی از آتشفشانم در مصیبتها صبور و با بلاها آشنایم من امانت دار زهرا بوده ام بهر حسینم آخرین محمل نشین سر زمین نینوایم گوهری بودم که در ویرانه ها ماوا گرفتم چون درخشیدم جهان روشن شد از نورو ضیایم در فضای کاخ دشمن بر ستم شوریده ام من با بیان آتشین وشعله ی فریادهایم شاهد شوریده سر بر آستانم می گذارد زانکه من الگوی صبر و اسوه ی عشق و ولایم 🌷🍃