eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
364 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا صاحب الزمان السلام علیک یا ابا عبدالله 🚩▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️🚩 🏴 خطبه حضرت زینب(سلام الله علیها) 🚩 خطبه پر هیمنه و شگفت حضرت زینب در کوفه در موقعیتی ایراد شد که: ۱-داغدار و مصیبت زده بود، هنوز با کربلایی که خود به چشم دیده بود چند روزی فاصله نداشت. ۲- در محاصره سنگین نظامی دشمن بود. هزاران سرباز مسلح که از فاجعه و جنایت کربلا بازگشته بودند، گرداگرد او و دیگر اسیران بودند. ۳-مردم ازدحام کرده بودند و کوفه آمیزه ای از خنده و گریه بود. ۴- پیش روی زینب علیهاسلام سرهای شهیدان بود، سر عزیزترین انسان ها بر نیزه ها نشسته بود و در چرخش و گردش مداوم، چشم در چشم زینب داشتند. ۵-کاخ عبیدالله منتظر ورود اسیران بود. آبنده نامعلوم، عبیدالله گستاخ و مغرور و سنگدل و اسیران نگران، خطبه خوانی در این هنگامه سخت، بر میزان خطر و خشم عبیدالله می افزاید. ۶-خطبه در فضای باز بود و جمعیت بسیار و همهمه ها و فریادها و سر و صدای اسب ها و ابزارهای جنگی و حرکت ها، مانع شنیدن می شد. در این هنگامه، با آرامشی که تنها در چون زینبی می توان یافت، دختر علی قصد سخن کرد. به اشارت دست او همهمه ها فروخوابید. بشیر بن خزیم اسدی گوید: «به زینب نظر کردم، به خدا سوگند تا آن روز هرگز زنی پوشیده و نجیب و بزرگ منش چون زینب ندیده بودم که این گونه بلیغ و رسا و شورانگیز سخن بگوید. گویی سخنانش از کام امیرالمومنین برمی آمد.» خطیب بلیغ و اسیر کوفه این گونه سخن آغاز کرد: «خدا را ستایش می کنم و بر پدرم محمد(ص) و خاندان پاک و برگزیده اش درود می فرستم.» همین نخستین جمله کافی است تا مخاطبینی که خود را پیروان پیامبر خاتم می دانند، بدانند از زبان چه کسی خطبه را می شنوند. بدانند دختر پیامبر حرف می زند. زینب علیهاسلام درنگ کوتاهی کرد و آنگاه چنان آذرخشی که در شب تار فرود آید و بدرخشد، بر قلب های تاریک و جان های خفته فریاد کشید که: «ای مردم کوفه، ای مردمان حیله گر و خیانت کار ! گریه می کنید ؟؟ اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد. همانا کار شما مانند آن زنی است که رشته ی خود را پس از محکم بافتن، یکی یکی از هم می گسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیله ی فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی ، سینه های آکنده از کینه ، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت می شود ؟ یا همچون سبزه هایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازه ی دفن شده ای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند ؟ چه کار زشتی کردید و چه بد توشه ای برای جهان دیگر اندوختید. خشم خدا را خریدید و ایمان خویش را فروختید. گریه می کنید ؟ بگریید که به خدا شایسته و سزاوار گریه اید. بسیار بگریید و کم بخندید که داغ ننگی بر پیشانی خود نهاده اید که هرگز زدودنی نیست. این ننگ از دامانتان شست و شو دادنی نیست. شما فرزند خاتم پیامبران را کشتید. شما سید جوانان بهشت و چراغ راه امت را کشتید. کسی را به قتل رساندید که در جنگ سنگرگاهتان، در سختی پناهتان و در گیر و دار تاریکی و آشفتگی، مشعل هدایت و پایان پریشانی و سرگردانی شما بود. کوششتان تباه و معامله تان زیان بار است و به خشم و غضب الهی دچار و خواری و پریشانی و بیچارگی همراهتان. کاری بسیار زشت و ناروا کردید. نزدیک است از زشتی این کار آسمان ها بشکافد و زمین متلاشی شود و کوه ها از هم گسسته شوند. هیچ می دانید چه جگری از رسول خدا دریده اید؟ هیچ می دانید چه حرمتی از او شکستید و چه خونی از او ریختید؟ ... هرگز مباد مهلتی که به شما داده اند فریفته تان سازد، چرا که خداوند گناهکاران را زود به مکافات و مجازات نمی رساند، انتقام خون ستمدیدگان را خدا می ستاند. هرگز چنین نیست که می پندارید. خدا مراقب ما و شماست.» خطبه پایان یافت. ناله ها دیگر بار آغاز شد. اشک بود که می جوشید، زنان مویه می کردند و مو می کندند مردان همدیگر را سرزنش می کردند. شیون ها شهر را پر کرده بود. نگاه به قافله اسیران، دیگر شبیه ساعت های آغازین ورود نبود... اینک عبیدالله منفورترین بود و اباعبدالله محبوب ترین. اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزینب الکبری' ( سلام الله علیها )🤲 🚩▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️🚩
‍ ﷽ (ع) گریز_به_حضرت زهرا(س) 😭 ⬅️ ⬅️ ⬅️ ⬅️ ⬅️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، یا اَباعَبْدِاللهِ شمارو می طلبم تو این ثواب شریک باشین شماهمه بگید یا اباعبدالله کم کم میان روضه تان پیرمی شوم آقا از زندگی بدون شماسیرمی شوم وقتی دلم برای شما تنگ می شود. هرجا که روضه ست سرازیرمی شوم من با حسین زنده به اشکم خداگواست با گریه بر شماست.که تکثیر می شود. وقتی که اشک دادی .اینجانشستم. یعنی که با نگاهی تو تقدیر می شوم یک روز پای عکس ضریح تو دق کنم.یک روز پای تو تصویر می شود جان2 نیمه جان بود و پشتِ مركبِ خود بوسه ای سنگ.بر جبینش زد نوبت تیر ِحرمله شده بود آه///، از پشت زین زمینش زد ناله ای میرسد به هركس كه به تنش تیغ میكشد... نزنید مادرش چنگ میزند به رخش دخترش جیغ میشكد... نزنید 😭😭😭 ⬅️ یادآوری کنم اون لحظه ایی که جنازه مادر رو تشیع می کردن حسنین وزینب وعلی (ع) مقدادو سلمان وابوذر یه وقت دیدن از پشت تابوت صدای ناله ایی میاد این ناله کیه سلمان گفت علی جان این زینب داره خودش و میکشه😭😭 آه ///جنازه رو زمین گذاشتن حسنین واومدن بالا سر جنازه زینب. حسن سمت راست جنازه. زینب سمت چپ. ((یا بر عکس )) اما دیدن حسین رفت پایین پای مادر. آه///اومد کف پای مادر بوسید حسین گفت مادر می بوسم کف پای تو یه جا به فریادم برسی کجابود منظور اباعبدالله کجا بود عاشقای حسین آری حالا می فهمیم چرا حسین می گفت به فریادم یه جا برسی اونم ظهر عاشورا گودال قتلگاه😭 آه ///هلال میگه جنگ خاتمه پیداکرد. داشتم می رفتم به سمت گودال قتلگاه .دیدم شمر از گودال قتلگاه بیرون اومد. هلال کجا میری. گفتم میرم اون آقای رو سیرابش کنم چون لباش مثل تخته به هم می خورد می گفتن از سلالی از رسول الله گفت هلال زحمت نکش 😭 من سیرابش کردم گفتم چگونه سیرابش کردیی دیدم پیراهن عربی کنار زد یک سر بریده ایی 😭 نشونم داد گفت هلال اینگونه سیرابش کردم 😭 آه///هلال میگه دیدم تن شمر می لرزه دستهاش می لرزه رنگش پریده گفتم یا شمر حالا که سر از بدنش جدا کردی چرا تنت می لرزه چرا دستت می لرزه ؟گفت هلال نمی دونی ضربه دوازدهم تو مقتل برید مطالعه کنید بزرگواران ضربه اول زدم گفت فریاد الهی به به رضای تو دوم سوم تا ضربه دوازدهم زدم بر گردوندم سر از قفا ذبیع کنم دیدم یه صدای گودی قتلگاه گرفت 😭 صدای شبیه صدای مادرش بود زهرا 😭هی می گفت غریب مادرحسین عزیز مادر حسین حسین .. 😭😭😭 آه ///ناله ای میرسد به هركس كه به تنش تیغ میكشد... نزنید مادرش چنگ میزند به رخش 😭😭😭 می گفت علی دوجا چشمان زهرا رو گرفت یکی گودال قتلگاه اون لحظه ایی که شمر سراز تن امام حسین جدا می کرد😭 یکی هم تو تنور خولی بود مادرش چنگ می زند به رخش دخترش جیغ می زند... نزنید. این یک خط بزار باز کنم براتون دخترش چگونه جیغ میکشه😭 آی/// لحظه آخر گفت یا شمر صدای مادرم می ایدبا شیون یا شمر شیون خواهرم می آید خدا نکنه جلوی چشم خواهر سر از بدن برادر جدا کنه 😭 یا شمرصدای مادرم می آیدبا شیون 😭 یا شمرصدای شیون خواهرم می آید😭 از حنجر من خنجر خودرا بر دارزیرا که رقیه دخترم می آید😭😭 امان امان امان امان همه بگید ای حسین آه///دلشو داری بشنوه ایی روضه بازه یا امام زمان (عج) کجا نشستی داسهای بلند را می دید بین دسته جماعتی خوشحال رازهای بلند را می دید می کشیدن تا ته گودال دلش رو داری 😭😭 نوبت یك حرامزاده شد و نوك سر نیزه اش به سینه نشست وزن خود را به روی نیزه نهاد آنقدر تكیه داد نیزه شكست داس هایی بلند را میدید بین دستِ جماعتی خوشحال از سرِ شیب پیكری را ، وای میكشیدند تا ته گودال 😭😭 تبر و داس و دشنه و شمشیر با تنی خُرد جور می آیند تا بدوزند بر زمین ، از راه نیزه های قطور می آیند اوج روضه ...شمر دستش پُر است و باپایش😭 بدنش را به پشت میچرخاند نیزه ای را حرامزاده زد و نیزه را بین مشت میچرخاند 😭😭😭 این وسط چندتا حرامزاده ایی بدنی ریز ریز میكردند با لباسی كه از تنش كَندند تیغشان را تمیز میكردند وای ای وای😭😭😭 ((آخرش هم زمزمه یا وسط روضه)) الله علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) ✍ اکبر لطیفیان دعای فرج
مقتل چرخاندن سر مطهر سیدالشهدا (ع) در کوچه های کوفه - ابن کثیر البداية والنهاية نوشته : "ما قُتِلَ قَتيلٌ إلَا احتَزّوا رَأسَهُ" هيچ شهيدى کشته نشد ، جز آن که سرش را جدا کردند ((سر همه بالای نیزه ها رفت، بزرگ و کوچیک...)) "وحَمَلوهُ إلَى ابنِ زِيادٍ" و آن(سرها) را نزد ابن زياد آوردند.[1] سبط ابن جوزی تذکرة الخواصّ : "إنَّ ابنَ زِيادٍ نَصَبَ الرُّؤوسَ کلَّها بِالکوفَةِ عَلَى الخَشَبِ" ابن زياد ، همه سرها را در کوفه بر چوب نهاد " وکانَت زِيادَةً عَلى سَبعينَ رَأسا" سرها افزون بر هفتاد عدد بودند.[2] سید ابن طاووس در لهوف نوشته : "أمَرَ ابنُ زِيادٍ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَطيفَ بِهِ في سِکک الکوفَةِ" ابن زياد، فرمان داد که سر حسين عليه  السلام را در کوچه هاى کوفه بچرخانند. سید ابن طاووس در ادامه یه شعر آورده بخونم و ترجمه کنم براتون شاعر نوشته: رَأسُ ابنِ بِنتِ مُحَمَّدٍ ووَصِيِّهِ  لِلنّاظِرينَ عَلى قَناةٍ يُرفَعُ  وَالمُسلِمونَ بِمَنظَرٍ وبِمَسمَعِ  لا مُنکرٌ مِنهُم ولا مُتَفَجِّعُ  کحِلَت بِمَنظَرِک العُيونُ عَمايَةً  وأصَمَّ رُزؤُک کلَّ اُذُنٍ تَسمَعُ  أيقَظتَ أجفانا وکنتَ لَها کرىً  وأنَمتَ عَينا لَم تَکن بِک تَهجُعُ  ما رَوضَةٌ إلّا تَمَنَّت أنَّها  لَک حُفرَةٌ ولِخَطِّ قَبرِک مَضجَعُ سر فرزند دختر محمّد و وصىّ او را  براى تماشاگران، بر سر نيزه مى کنند  و مسلمانان مى بينند و مى شنوند  و هيچ يک، نه انکار مى کنند و نه به درد مى آيند .  چشم ها با ديدن تو، سرمه کورى مى کشند  و مصيبتت هر گوش شنوايى را کر مى کند .  چشم هايى را دچار بى خوابى کردى که مايه آرامش آنها بودى  و چشم هايى را خواباندى که از [هراس از]تو ، خواب نداشتند .  هيچ بوستانى نيست ، جز آن که آرزو دارد  مدفن تو و آرامگاه پيکرت باشد
7712.mp3
4.7M
بند اول : ای تجلی نور خداوند ای که قلبم با تو خورده پیوند تا نباشی تو از روی لبهام قهره لبخند غم نشسته تو کل وجودم بی تو آشفته شد تار و پودم رونق حالمی بی تو آقا در رکودم گریه هات پیرمون کرده اما کو ؟ کجاست؟ شوق ایمان و تقوا تو گناه میزنیم دست و پا ما فکری کن تو به حال دلم تا ترک بشه عادتم به گناها من دعا لازمم جان زهرا العجل العجل یا بن حیدر ( - ) بند دوم: آسمون نگاهم پر از ابر من ندارم دیگه بیش از این صبر جون ناقابلی هست که کردم پیش پات نذر سالیان زیادی نشستم چشمامو روی جاده نبستم مثل یعقوب شدم پیر یوسف دل شکستم سهم من از تو شد چشم خیسم عاشقانه برات مینویسم بر سر دارتم مثل میثم ترسم اینه بیای من نباشم آرزو میکنم تا که باشم تو رکاب تو آقا فدا شم العجل العجل یا بن حیدر ( - ) بند سوم: میزنم دل به دریای روضه اشک میریزم با تو پای روضه میدونم غم داری و نداری نای روضه میخونم روضه ای خیلی کوتاه از غل و زنجیر و منزل و راه طفلی خسته که توی خرابه میکشه آه طفلی که خسته بود از جدایی ذکر لبهاش شده بود بابایی وای از اون لحظه ی رو نمایی پارچه رو بر میداره یواشو دیگه بند اومده گریه هاشو جون میده پیش چشم باباشو یا رقبه رقیه رقیه ( - )
حضرت رقیه (س) دلخورم از شام آهم را تماشا کرده اند چشمه ی چشمِ مرا از گریه دریا کرده اند امشب دختردارها حرف منو بهتر میفهمند سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است با من از بس مردمِ بی خیر بد تا کرده اند کوچه گردی، ریسمان، نانِ تصدق، کعب نِی خیلی از این بدترش را بد دهان ها کرده اند هر کجا در راه افتادم سرم آورده اند با لگد، کاری که با پهلویِ زهرا(س) کرده اند ای بابا،ای بابا،معذرت می خوام از بی بی حضرت سکینه سلام الله علیها،از امام زمان(عج)، این روضه ها رو اگه کم بذاریم، کم کم میآن حقانیت روضه رو زیر سئوال میبرند. گفت:بابا صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشتِ دست کاشکی حداقل یکی با من هم دلی میکرد، وقتی گریه میکردم هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا کرده اند آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند یه پشت دست ان شاءالله از کسی نخوری،اگه محکم بخوری،دندانهای آدم بزرگم میریزه ،این بچه دندوناش شیریه،نه یه بار،نه دو بار،هر موقع گفتم بابا،هی زدند،هی زدند آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند بی هوا تا آستینِ غیظ بالا کرده اند تا به حدِّ مرگ بعد از آنکه هر بارم زدند از سرِ نو از خدا مرگم تمنّا کرده اند فهمیدی یانه؟ یعنی هی میزدند،میگفتند خدا مرگت بده،چقدر مارو به زحمت میندازی،هی از رو ناقه می اُفتی……دختردارها از اینجا رفتی هر وقت خواستی موهای دخترت رو شونه کنی یادت باشه،دختر وقتی باباش داره میآد، هی میره زود التماس مادر میکنه ، مادر بیا موهام رو مرتب کن،بابا داره میآد،میخوام منو قشنگ ببینه. بابا بابا ریشه ریشه فرش ِ سرخِ گیسوانم ریخته می دونی چرا؟ بر سرم با پا یهودی ها تقلّا کرده اند شامیان ناز ِ یتیمانه نمی دانند چیست!  غیرِ اَخم و قهر و تندی کاری آیا کرده اند؟ دخترت را زَجر کُش کردند هَرزه چشم ها غربتم را سنگ و خاکستر تسلّا کرده اند خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند بابا خیلی بهم بر خورده،بابا غرورم رو له کردند،تو مجلس یزید زن یزید سر برهنه اومد، دیدم یزید عبا شو در آورد رو سرت انداخت،بابا ما با آستین رو صورتمون رو پوشوندیم خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند مهربانِ من رفیق ِ تازه پیدا کرده ای خیزرانها بر لبِ تو جشن بر پا کرده اند این همه روضه شنیدیم و خوندیم،اگه از این گروه داعش ملعون این مسائل رو ندیده بودیم،باورش سخت بود زیور آلاتِ حرم بازیچه هایِ دختران چند سر اسباب بازیِ پسرها کرده اند…….               شاعر: علیرضا شریف سرت روی نیزه انگار تکون خورده رو لب و دندون ِ تو خیزران خورده زخم پیشونیت رو سنگ ها وا می کردند روی نی سرت رو جا به جا می کردند بابایی حسینم،بابایی حسینم بعد تو ماها رو به اسیری بردند بابا گوش تو بگیر دست شمر و زجر و حرمله سپردند نمیدونی درد این کبودی ها رو طعم رد شدن از تو یهودی ها رو بابایی حسینم،بابایی حسینم حالا که بابا جون مرهمی ندارم زخمات و میبندم با لباس پاره ام دیگه قصه ی زخم سرم بمونه سوختن لباس و معجرم بمونه بابایی حسینم،بابایی حسینم خیلی حرف ها داشت میخواست به بابا بزنه،تا میومد راه بره،تاول های پاش مزاحم بود،هر کی میومد بغلش میکرد،میگفت: برید اگه بابام بیاد به بابام میگم،همه حرف ها،درد و دل ها،کبودی ها،زخم هایی که داشت،اما تا روپوش رو از رو طبق کنار زد،نگاش افتاد به سر بابا،ای کاش فقط سر بریده بود،لب ها پاره، صورت زخمی،محاسن سوخته، همه حرف های خودش یادش رفت، صدا زد مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ، مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی؟ می خوای با رقیه هم ناله بشی بسم الله،هر کجا هستی بگو:حسین….گره تو کار ِته،شب باب الحاجات ِ،می خوای حرم رقیه بری؟کربلا می خوای؟حسین…….   الا لعنت الله علی القوم الظالمین😭😭
دانلود-مداحی-بین-تموم-اهل-بیت-غریب_ترینه-به-خدا-maheharam.info_.mp3
6.31M
حسینیا گریه کنید برای امام مجتبی آخر آقا صحن و سرای تو رو می‌سازیم با گنبد و پنجره فولادت یه عکس یادگاری می‌اندازیم غریب‌ترین جای جهان بقیع مهدی صاحب الزمان بقیع یه روز میشن مدافعان حرم به عشق تو مهندسان بقیع جانم غریب فاطمه حسن جانم جانم غریب فاطمه حسن جانم حسن حسن حسن حسن بین تموم اهل بیت از همه مادری‌تری نشون دادی توی جمل از همه حیدری‌ تری بین تموم اهل بیت غریب‌ ترینه به خدا حسینیا گریه کنید برای امام مجتبی آخر آقا صحن و سرای تو رو می‌سازیم با گنبد و پنجره فولادت یه عکس یادگاری می‌اندازیم غریب‌ترین جای جهان بقیع مهدی صاحب الزمان بقیع یه روز میشن مدافعان حرم به عشق تو مهندسان بقیع جانم غریب فاطمه حسن جانم جانم غریب فاطمه حسن جانم حسن حسن حسن حسن بین تموم اهل بیت از همه مادری‌ تری نشون دادی توی جمل از همه حیدری‌ تری
4_5972110071847453808.mp3
589.7K
زیبا •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• در میان خانهٔ خود ای خدایا من غریبم داده برمن زهر مهلک. آنکه باید بود حبیبم میزنم دست و پا در دلم آذر است جان دهم در دلم. نالهٔ مادر است یا حسن یا حسن ۳ یا حسن جان ◾️◾️◾️ زینبِ غمدیدهٔ من. یادگار از جان مادر جان خواهر گوش بنما. تو وصایای برادر کار من شد تمام می روم زین جهان بر یتیمان من مادری کن زجان یا حسن یا حسن ۲ یا حسن جان ◾️◾️◾️ زود حسینم. کن خبردار گو حسن جان میسپارد گو بیاید وقت آخر. حرفهایی با تو دارد ای برادر بیا جگرم خون شده حسنت راحت از. چرخ گردون شده یا حسن یا حسن ۳. یا حسن جان ◾️◾️◾️ آمده با چشم گریان در کنار بستر او تا که دیده خون بریزد. حلق و ریزد جگر او چه کسی این بلا. بر تو کرده روا گو بگیرم ز او. انتقام ترا یا حسن یا حسن ۳ یا حسن جان ◾️◾️◾️ بعد مرگم. ده تو غسلم. کن تو دفنم ای برادر نزد جدم. خاک بسپار. نشود خون ریزی دیگر وای که عباس من. دست به شمشیر برد صف دشمن به یک. حمله ایی میدرد یا حسن یا حسن ۳ یا حسن جان ◾️◾️◾️ آه که از ظلم. دست کینه تیر باران پیکرت شد هدف تیر. پیکر تو. در کنار مادرت شد ماهیان دریا. شد عزادارتو (صفا) از راه دور. شده زوّار تو یا حسن یا حسن ۳ یا حسن جان ‌ -
004 Oghyanoos e Khaki.mp3
10.07M
نوحه امام حسن مجتبی ع 🎙با صدای حاج محمود کریمی
مدینه جایی بین ابراست که هر ابری به دورش گریونه . یه اقیانوس خاکی اونجاست که خورشید تو عمقش پنهونه . ملائکه توی ملکوت سمت مدینه پر میزنن . تو عالم معنا تو بقیع دارن حرم درست می کنن . فرشته ها از روز ازل خادم حرم امام حسنن . یه روضه خون دائم بالا سرِ قبرش می خونه از داغش ؛ می خونه از صبرش . مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر مگه یادم میره زخم روی صورت مادر مگه یادم میره خونابه ی بال کبوتر . مدینه شهری توی دل هاست که اسمش دل رو می لرزونه . دلو می لرزونه قبرایی که زیر آفتاب و بارونه . دلی که شد امام حسنی دیگه زمین براش قفسه . آزاده و رهای رهاست با آسمونا هم نفسه . یه روزی زائرش میشه و به همه آرزوهاش میرسه . یه روضه خون بین مقام بالاسر می خونه از کوچه می خونه از مادر . مگه یادم میره من بودم و کوچه ی غم ها مگه یادم میره دستی سیاه که میره بالا مگه یادم میره روی زمین ناله ی زهرا . مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر مگه یادم میره زخم روی صورت مادر مگه یادم میره خونابه ی بال کبوتر . یه روضه خون دائم بالا سرِ قبرش می خونه از داغش ؛ می خونه از صبرش . منو بزنید مادرمو نزنید . مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر مگه یادم میره زخم روی صورت مادر مگه یادم میره خونابه ی بال کبوتر . مدینه ! تو با شعری که خوند دم آخر آقا می سوزی . به آیینه ش روز آخر گفت مثل روز تو نیست هیچ روزی . امام حسن خودش دلا رو برده به کربلای حسین . بخشیده روضه ی خودشو به اشک روضه های حسین . کریم عالم بود و گذاشت دار و ندارشو برای حسین . با جیگر پاره با اون تن بی حال می خونه از مقتل می خونه از گودال . ای کشته ی دور از وطن دور از وطن وای ای تشنه ی صد پاره تن ای بی کفن وای .
سالار زینب کو علمدارت..... برادرم... حق نگهدارت ..... تو حسین منی...نور عین منی... برادر من زینبم زینب از غصه ی تو جان رسید بر لب بنگر مرا تو از فرازِ نی دشمن زند بر دخترانت هِی تو حسین منی ... نور عین منی یکسر بزن بر خواهرت یارم بی یار و بیکس بی علمدارم زینب کجا وُ سلسله زنجیر ای جان خواهر بی تو میشم پیر بزم شرابُ ناسزا بر ما وای از یزیدُ چشم و نامردا تو حسین منی نور عین منی چیکار کنم با ناکسان پست چشمای هیزُ مردمای مست خواندندُ ما را خارجی ای ولی گریه م گرفته ناله ام های های خاکستر از بام بر سرم ریزند آخه چقدر این مردما هیزند بلبل بگو گل بگو رمز گلزارت برادر حق نگهدارت.. برادر حق نگهدارت... زین ماجرا سود چو پروانه سوزد دل جانم حسین جانم...... تو یوسفی من خریدارت برادر حق نگهدارت.... دیگر نمانده گل به گلخانه بنشین زنم به موی تو شانه .... کر همسفر گردم به مراهت .... برادر حق نگهدارت.. در شام غم شوری به پا سازم ..... حاحات این جمع را روا سازم .. شفای بیمارن بده جان جانانم .... بردار حق نگهدارت ... سالار زینب کو علمدارت .. برادر حق نگهدارت 🥀