📋بررسی شخصیت (هنده) و (ام حبیبه) که در روضه ها بارها و بارها نام این دو تن شنیده شده است!🎤《از سلمان فارسی نقل شده است که روزی در مدینه، عبدالله بن عامر یهودی را که از تجار معروف عرب بود، دید.
همراه او دختری بود به نام هنده، که در اثر یک بیماری مادرزادی، نابینا و فلج بود.
او برای درمان دخترش، پزشکان فراوانی را تجربه کرده بود، ولی نتیجه ای نگرفته بود.
به همین جهت، با راهنمایی سلمان فارسی، در شهر مدینه، به خانه حضرت علی(ع) رفت تا در این خانه شفا یابد.
وقتی وارد خانه امام علی(ع) شدند، و ماجرا را شرح دادند، امام حسین(ع) به درخواست امام علی(ع) ظرفى را پر از آب نمود و دست مبارک خود را در آن نهاد.
سپس هند را کنار آن آب آوردند او از آب آن ظرف به بدنش مالید و پاشید و به طور کامل سلامتى خود را باز یافت از آن پس افتخار کنیزی در خانه امام حسین(ع) را پیدا کرد.
بدین ترتیب، هنده با دستان کوچک امام حسین(ع) شفا یافت.
پدر هند گفت : یا علی(ع)! می شود یک منّتی بر من بگذاری واین دخترم را چند ماهی برای کنیزی قبول کنی که با بچّه های شما تربیّت اسلامی شود؟!!!
حضرت(ع) نیز قبول کرد.
عبدالله بن عامر مسلمان شد و به شام رفت، و بعضی از شامیان از اقوام و دوستان، نیز همان جا به اسلام رو آوردند و بعدها نیز کسانی که به مدینه آمدند و سلامتی دختر را دیدند، مسلمان شدند.
هند در این خانه ماند و قدری بزرگ شد و تا این مدت هم بازی زینب کبری(س) بود.
تا اینکه پدرش بعد از مدتی او را از این منزل به شهر خود برد، و برخی می گویند که تا شهادت امام علی(ع) کنیز خانه علی(ع) بوده است و پس از شهادت حضرت علی(ع) برای کنیزی به خانه امام حسن(ع) رفت.
به هر حال؛ در زمان خلافت معاویه به حسب تقدیر سر از شام در می آورد و با یزید ازدواج می کند!!
امّا به جهت آن که همه خاطرات دوران کودکی و نوجوانی او متعلق به شهر مدینه و خانه اهل بیت(ع) بود، سخت به این خانه دل بسته بود.
او که در شهر شام بود و از داستان حوادث کربلا خبری نداشت؛ يك وقت بر سر زبانها افتاد كه جماعتى از اسيران خارجى به شام آمده اند.
اين زن از يزيد درخواست كرد به ديدار آنها برود ويزيد اجازه داد!
شب فرا رسيد، فرمان داد تا كرسی اى در نصب كردند و او بر كرسى قرار گرفت و حال رقت بار آن اسيران او را كاملا متاثر گردانيد.
هند سؤال كرد : بزرگ شما كيست؟
حضرت زینب(س) را نشان دادند.
گفت : اى زن اسير، شما از اهل كدام دياريد؟
فرمود: از اهل مدينه!
آن زن گفت عرب همه شهرها را مدينه گويد؛ شما از كدام مدينه هستيد؟
فرمود : از مدينه رسول خدا(ص )!
آن زن از كرسى فرود آمد و به روى خاك نشست و گفت : اى زن اسير! تو را به خدا قسم مى دهم آيا هيچ در محله بنى هاشم آمد و شد داشته اى؟
حضرت(س) فرمود : من در محله بنى هاشم بزرگ شده ام!
آن زن گفت : اى زن اسير، قلب مرا مضطرب كردى!
تو را به خدا قسم مى دهم، آيا هيچ در خانه آقايم اميرالمؤمنين(ع ) عبور نموده و زينب(س) را زيارت كرده اى؟
حضرت زينب(س) ديگر نتوانست خوددارى بنمايد، صداى شيون او بلند شد فرمود :
حق دارى زينب را نمى شناسى، من زينبم!
در این هنگام هند بیهوش بر زمین افتاد.
پس از آن که به هوش آمد حضرت زینب(س) به بالین او آمد و فرمود : اى هند برخیز و به خانه ات برو که من مى ترسم شوهرت یزید به تو آسیب برساند.
هند خود را به کاخ یزید رساند و خطاب به یزید گفت :
وای بر تو ای یزید! تو آل رسول(ص) را در خرابه جا داده ای؟!
از آن پس او یزید را برای همیشه ترک کرد و رفت!》
📚جواب :👇
در مورد جریان هند همسر یزید آنچه در منابع آمده، این است که وی دختر عبدالله بن عامر بن کریز بن ربیعه بوده که کنیه اش ام کلثوم می باشد که در اشعار یزید ذکر شده است :
《اذَا اتکأتُ عَلي الأَنماطِ فِی غُرفِِ،
بِدَیر مَرانَ عِندِی اُمّ كُلثُوم》
هیچ غمی نیست، وقتی که در دیر مران در غرفهها بر تخت تکیه بدهم و آغوشم ام کلثوم باشد.
هند بعد از اینکه متوجه شد، اسرای حاضر در شام، اسرای آل رسول(ص) هستند، به مخالفت با یزید پرداخت و او را مجبور کرد که رفتارخود را نسبت به اسرای کربلا تغییر دهد! همین!
یعنی در مورد هند دختر عبدالله، همسر یزید، همین اندازه، در موردش در تاریخ گنجانده شده است و پیش از این جریان و بعد از این جریان، مطلب زیادی در موردش نیست!
👤خوارزمی می نویسد :
بعداز ورود اسرای کربلا به شام، یزید لعین دستور داد به اینکه؛
سر مطهر امام حسین(ع) را بر سر در خانه اش بياويزند و به اهل بيت امام حسين(ع) دستور داد تا وارد خانه اش شوند.
《فَلَمَّا دَخَلَتِ النِّسْوَةُ دَارَ يَزِيدَ لَمْ يَبْقَ مِنْ آلِ مُعَاوِيَةَ وَ لَا أَبِي سُفْيَانَ أَحَدٌ إِلَّا اسْتَقْبَلَهُنَّ بِالْبُكَاءِ وَ الصُّرَاخِ وَ النِّيَاحَةِ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَلْقَيْنَ مَا عَلَيْهِنَّ مِنَ الثِّيَابِ وَ الْحُلِيِّ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ
▪️🌿▪️سبک: #زمینه
مداح: #سید_مجید_بنی_فاطمه
🏴 #زمینه احساسی محرم
دل بیتاب اومده چشم پر از آب اومده دل بیتاب اومده چشم پر از آب اومده
اومده ماه عزا لشکر ارباب اومده اومده ماه عزا لشکر ارباب اومده
لشکر مشکی پوشا سینه زنای ارباب شب همه شب میخونن نوحه برای ارباب
جان آقام سنه قربان آقام سید العطشان آقام
جان آقام سنه قربان آقام سید العطشان آقام
دل بیتاب اومده چشم پر از آب اومده اومده ماه عزا لشکر ارباب اومده
لشکر مشکی پوشا سینه زنای ارباب شب همه شب میخونن نوحه برای ارباب
جان آقام سنه قربان آقام سید العطشان آقام
جان آقام سنه قربان آقام سید العطشان آقام
دل من در به دره درمون دردش سفره یه نفر نیست که یه شب ما رو زیارت ببره
دل من در به دره درمون دردش سفره یه نفر نیست که یه شب ما رو زیارت ببره
دست ادب رو سینه سینه زنای ارباب با یه سلامم میرن پایین پای ارباب
جان آقام سنه قربان آقام سید العطشان آقام
جان آقام سنه قربان آقام سید العطشان آقام
آه حسرت میکشم بار مصیبت میکشم آه حسرت میکشم بار مصیبت میکشم
وقتی که گریم نمیاد خیلی خجالت میکشم
پای علم می مونم پای علم میمیرم خواب دیدم آخر توی راه حرم میمیرم
جان آقام سنه قربان آقام سید العطشان آقام
جان آقام سنه قربان آقام سید العطشان آقام
جان آقام سنه قربان آقام سید العطشان آقام
# #روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
متن روضه 1
🔹آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
امشب دلت رو با من همراه کن...
یه سر بریم مدینه...
بریم خانه ی امیرالمومنین...
🔹آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
🔹مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود
( ای وای ای وای😭)
اگه تو مدینه خانه مادرمون زهرا رو آتیش نمیزدند...
کربلا کسی جرات نمیکرد خیمه های خانم زینب کبری رو آتیش بزنه
🔹از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد
🔹جان علی به پشت در آستانه بود
هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود یکعده نامرد ریختند در خانه امیرالمومنین...
خدا لعنتش کنه...
دومی نامرد صدازد...
علی بیرون بیا وگرنه خونه رو به آتیش میکشم...
خانم زهرای مرضیه...
حامی ولایت...
اومد پشت در ایستاد...
صدا زد...
آی نانجیب حیا نمیکنی...
میخواهی بدون اجازه وارد بشی...
نانجیب صدا زد زهرا در رو باز کن
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
مادرمون زهرا امتناع کرد...
در رو باز نکرد...
نانجیب صدا زد...
هیزمها رو بیارید...
پشت در بگذارید ...
در رو آتیش بزنید...
خدا... خونه ای که جبرئیل برا وارد شدن اجازه میگرفت
درش رو آتیش زدند...
سادات منو ببخشید...
یکی گفت ای بی حیا...
توی این خانه دختر پیغمبره...
صدا زد اگرچه فاطمه باشه خونه رو با اهلش به آتیش میکشم...
ای وای، ای وای...
یاصاحب الزمان آقا منو ببخشید...
در خانه رو آتش زدند...
میخواهی گریه کنی بسم الله...
دیگه کسی آروم نباشه...
در نیمه سوخته شد...
مادرمون زهرا پشت در ایستاده....
یکدفعه نانجیب حیا نکرد...
یاصاحب الزمان...
آنچنان با لگد به این در زد که...
صدای ناله ی مادر بلند شد...
یا ابتاه...
یا رسول الله...
بابا بیا به دادم برس...
فَنادَتْ یا اَبتاهُ یا رَسُولَ اللّه
بابا مگه سفارش منو به این مردم نکرده بودی...
یا اَبتاهُ یا رَسُولَ اللّه هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ...
پهلوم روشکستند...😭
یا فِضَّةُ الیکِ فخُذینی فَقَدْ وَ اللَّه قُتِلَ ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل
(بحار الانوار ج 30 ص 295)
ِ
فضه به فریادم برس بخدا محسنم رو کشتند...
آی غیرتی ها...
طاقت دارید بگم یا نه...
خود نامرد دومی به معاویه نامه نوشت گفت...
تا دختر پیغمبر در مقابلم قرار گرفت...
آنچنان سیلی به صورتش زدم...😭
زهرا نقش زمین شد...
تسلای دل امام زمان صدا بزن...
یا زهرا...
🔸کاش وقت در شکستن پای دشمن میشکست
🔸تا که میخ در نشان سینه زهرا نبود
4_5857441183847941508.mp3
6.5M
🔅 سبک: #شور تلفیقی روضه ای
شعر. کربلایی رضا نصابی
🎙 #به نفس کربلایی حسین عینی فرد
◼️
🖋 #ام_المصائب_یعنی
رونیزه ها سر دیدن
سر برادر دیدن
غارت معجر دیدن
ام المصائب یعنی
غنچه پر پر دیدن
ضجه مادردیدن
شیر خواره بی سر دیدن
ام المصائب یعنی
لحظه ی غارت دیدن
خیلی جسارت دیدن
طعم اسارت دیدن
ام المصائب یعنی
خنده ی اغیار دیدن
طعنه و ازار دیدن
کوچه و بازار دیدن
کوفه غوغا بود
وسط نامحرما زینب کبری بود
انگاری عیده
یکی داره گوشواره به دخترش میده
ام المصائب یعنی
بزم حرامی دیدن
بی احترامی دیدن
بازار شامی دیدن
ام المصائب یعنی
پژمرده لاله دیدن
گریه و ناله دیدن
مرگ سه ساله دیدن
تو کوچه ها و تو بازار
من و زدن من و زدن من و زدن
کنار نیزه ی علمدار
من و زدن من وزدن من و زدن
ام المصائب یعنی
کتک به هر جا دیدن
تازیونه ها دیدن
ضربه های پا دیدن
لگد بر در خورد
در شکسته به هستیه حیدر خور د
زدن ناموسش و به غرورش برخورد
ام المصائب یعنی
غصه و غم ها دیدن
رد قدم ها دیدن
دست قلم ها دیدن
ام المصائب یعنی
غرقه به خون تن دیدن
غارت پیرهن دیدن
غرقه به خون تن دیدن
4_5897573568715162625.mp3
7.75M
🍃سینه زنی زمینه _ ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
#بانفس :کربلایی جواد مقدم
🏴🏴🏴
شبهای خرابه چقَدَر خاموش و سرده
اون روزایی که رفته دیگه برنمیگرده ...
اون روزایی که جونی تویِ بال و پرم بود
اون روزایی که سایۀ تو رویِ سرم بود
بابا حسین ، رفتی و اسیر شدم
بعد تو من ، از این دنیا سیر شدم
سه سالمه ، اما خیلی پیر شدم ...
رویِ لبم ، شِکوِه از زمونه هست
رویِ دلم ، داغ بی کرونه هست
رویِ تنم ، رد تازیونه هست
من الّذی أیتَمَنی یا اَباء .. من الّذی أیتَمَنی یا اَباء ..
خورشید سحرگاهیِ من ای فلق نور
من که طبقِ سر ندیدم پس طبق نور
بابا منو با موی پریشون دیده بودی؟
با سَر برسه سرزده مهمون دیده بودی؟
بابا فدا ، چشم بارونیت بشم
فدای این ، زخم پیشونیت بشم
تو خرابه ، میخوام قربونیت بشم
خودم دیدم ، که با خیزرون میزد
رویِ لبات ، ضربه بی امون میزد
ناله زنان ، بر سر عمه جون میزد
من الّذی أیتَمَنی یا اَباء .. من الّذی أیتَمَنی یا اَباء ..
بابا صورتم زخمیه مثل سر زخمیت
بوسه میگیرم از رگای حنجر زخمیت
با روضه ی گودال تو آواره شدم من
چهل منزلو دنبال تو آواره شدم من
سر تو شد ، چهل منزل نگین نِی
بودی بابا ، تو بالانشین نِی
تو روی نِی ، بودی من پایین نِی
بارونی شد ، چشم من مثه فرات
منم مثه ، باقیِ مخدرات
پایین نِی ، لطمه میزدم برات
من الّذی أیتَمَنی یا اَباء .. من الّذی أیتَمَنی یا اَباء ..
من بکی او ابکی فله الجنه
ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع
پاسخگویی به سوالات مقتل
4_5816916354933984019.mp3
13.38M
سبک #واحد #واحدتند شلاقی
🎤#کربلایی_وحید_شکری
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
به نام نامی اولیا مخدره زینب
عقیله العرب دخت حیدره زینب
خطیبه ای که تمایل به فاطمه دارد
زنان ایل عرب پای منبر زینب
دلاوره زینب چه محشره زینب
همه جهان محو برادره زینب
ای بنازم شاعری که این چنین زیبا سرود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
یا زینب یا زینب🔃🔃
عقیله فهیمه علی نشان زینب
معلم و مدرس مفسران زینب
خطابتت همه را یاد مرتضی انداخت
فدای نطق تو بانوی قهرمان زینب
فوق بیان زینب در جریان زینب
چه انقلابی کرده در دو جهان زینب
منزوی زیبا سروده این شعار مکتب است
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
یا زینب یا زینب🔃🔃
من بکی او ابکی فله الجنه
ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع
پاسخگویی به سوالات مقتل
enc_16907465938878935571331.mp3
3.85M
🎙 #سید_مهدی_حسینی
✳️ #جدید
#️⃣ #مناجات_با_امام_حسین_ع
#️⃣ #محرم_۱۴۰۲
من یه کاری دارم تو یه کاری داری
من قراری دارم تو قراری داری
هر کدوم از ما رو با قراری
واسه کاری انتخاب کرده حسین
بد به حال کسی که
برا نوکریش جواب کرده حسین
یکیمون چایی ریز شبای هیئت شد
یکیمون واسه روضه خونیاش دعوت شد
یکی پرچم میده
یکی اون آخر سینه زنیا دم میده
به همه غم میده
اشک نم نم میده
مزد بعضیا رو شبهای محرم میده
به یه عده تو سال کربلا هم میده
به تموم نوکراش وعده خلاصی از بین جهنم میده
بعضیامون شبای جمعه مسافر میشن
همه زائر میشن
بعضیا روضه خونن مداحن
بعضیا میان و شاعر میشن
بعضیا گریه کنن
توی خیمه حاضر میشن
بعضی حُر میشن
از خدا پر میشن
حتی سنگم باشن
با یه نم اشک عزا همشون دُر میشن
روضه آدم سازه
با دل مرد و زن و پیر و جوون میسازه
چرا حیرون موندی به خدا در بازه
خونه آقامون جا فراوون داره
سفره روضه همیشه پهنه
بس که مهمون داره
چه کسایی که بلد بودند و
تو همین خیمه گدای کردن
دلاشونو با هم کربلایی کردن
سیم دل وصل شد و
براشون حرف ولی اصل شد و
وسط گریه یه حاجت خواستن
تو دلاشون یه شهادت خواستن
تو سیاهیای دنیا بودیم
که اونا رفتن و رو سفید شدن
ما که جا موندیم اونا شهید شدن
radio-qom2.mp3
3.56M
#شعر_خوانی
با چادرش قیامت عظما رقم زده
- روز یازدهم #محرم ١۴٠٢
#حضرت_زینب
با چادرش قیامت عظما رقم زده
بانویِ برتری که جهان را بهم زده
در علقمه علم به زمین زَد برادرش
در شام و کوفه اوست که حالا علم زده
با "یاحسین" گفتن خود عشق می کند
او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده
غم های او چو کوه بلند است و اُستوار
با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده
از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده
لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده
زینب عفیفه ایست که در راه عفتش
معجر نداده، بوسه به دست قلم زده
از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او..
در کربلای خونِ خدایش قدم زده!
ای"ملتمس"قیام خدا زنده شد از او،
او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#مدح_حضرت_زینب_س
#امام_حسین
.
.
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
ویرانسرایم امشب شد میهمانسرایم
اینجا که خیزران نیست قرآن بخوان برایم
هر شب صدات کردم امشب دعات کردم
یا در برم بمانی یا همرهت بیایم
زهرا عذار نیلی نگشود بهر حیدر
من هم به محضر تو صورت نمیگشایم
گر افکنی جدایی در بین جسم و جانم
دیگر به جان زهرا از خود مکن جدایم
من دختر حسینم همسنگر حسینم
ماه صفر محرم، شام است کربلایم
خواهم در این خرابه دور سرت بگردم
دیوار گشته حائل، زانو شده عصایم
دیشب به شوق وصلت تا صبح گریه کردم
امشب بگو اسیران گریند در عزایم
کی گفته در خرابه شبها گرسنه خفتم؟
بعد از تو بوده هر شب خون جگر غذایم
دانی چرا عدویم تا حد مرگ میزد؟
فهمیده بود از اول من دخت مرتضایم
تا دور او بگردم تا دست او ببوسم
ای کاش همرهت بود عموی با وفایم
هر چند روسیاهم آلودهی گناهم
مولا بگیر دستم من "میثم" شمایم
#استاد_غلامرضا_سازگار✍
#حضرت_رقیه
.
.
#نوحه_سنتی
#شهادت_امام_سجاد
#سبک_دودمه_ای
من علی ابن حسینم زاده ی حبل المتین
که خدا کرده خطابم "انت زین العابدین"
ناله شد تکبیر من گریه شد شمشیر من
ابن الحسینم......
گرچه دور گردن من حلقه های آهن است
بسته شد دستم ولی کار جهان دست من است
ارث ما صبر و سکون امر ما "کن فیکون"
ابن الحسینم......
من که می بوسد حجر دست مرا در استلام
کعبه ام ، اما عدو سنگم زند در شهر شام
سبط خیرالمرسلین گشته ام ویران نشین
ابن الحسینم....
#حضرت_سجاد_علیه_السلام
#میثم_مومنی_نژاد ✍
👇