1.25M
#اسارت_اهل_بیت__ع__نوحه
قرآنِ روی نیزه ها،صوتت چه دلنشین است
آرام قلب زینب و،سُکینه این طنین است
پشت سرت می آیم و،در سوگ تو نشستم
باشد گواه غربتم،اینجا دو دست بستم
با خطبه هایم،یار تو هستم
غمخوار من غمخوار تو هستم
سالار من پا کار تو هستم
حسین من ای شهید مظلوم
بند دوم
دارد نگاهت میکِشد،من را به سوی نیزه
صحرا به صحرا میروم،در جستجوی نیزه
کرده غمت آشفته ام،ای مه جبین برادر
شد آرزویم بوسه ای،بر آن بریده حنجر
هر جا روی من،با تو میایم
که گفته از تو،اخا جدایم
با غربت کوفه آشنایم
حسین من ای شهید مظلوم
بند سوم
از طعنه های دشمن و،سنگ جفا چه گویم
از شهر نامردی و از،نامحرما چه گویم
با حال خسته آمدم،در کوچه های کوفه
با سلسله من رد شدم،از کوچه های کوفه
بر گریه ی من،خندیدن اینجا
بر طبل شادی،کوبیدن اینجا
اُف بر تو دنیا،اُف بر تو دنیا
حسین من ای شهید مظلوم
امیرحسین سلطانی
اجرای سبک:⬇️
مداح اهل بیت ع
#کربلایی_جناب_جاودان🎤
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیمارستان سینای اهواز است اینجا جانباز جنگ تحمیلی اعلام میکند در این لحظات آخر عمرم دلم برای صدای آهنگران تنگ شده است، مطلب و درخواست به اطلاع صادق آهنگران میرسد و او هم میاد در بیمارستان و کنار تخت جانباز اینگونه درد دل میکند، خوب است همه ما بدانیم چه عزیزانی که اینگونه از خود گذشتند تا به خود آییم و در مسیرشان حرکت و راهشان را تا سرانجام کار ادامه دهیم ..
😭😭
#اللهم_صل_علی_محمدﷺ_و_آل_محمدﷺ_و_عجل_فرجهم
با ورود اسرای کربلا به کوفه چه اتفاقاتی رخ داد؟
دو روز بعد از واقعه عاشورا، روز دوازدهم محرم، کاروان اسرا وارد شهر کوفه شد. وقایع روز دوازدهم محرم سال 61 هجری و فضای شهر کوفه هنگام ورود اهل بیت به این شهر را بخوانید.
معروف است که اجساد شهدای کربلا، سه روز غیر مدفون روی زمین باقی ماند. مرحوم سپهر می نویسد: بالجمله شهدا را بیشتر در روز دوازدهم که روز سوم شهادت ایشان بود به خاک سپردند.[1]
مرحوم آیت الله بیرجندی می گوید: اکثرا دفن شهدا را در روز دوازدهم محرم نوشته اند.
روز دوازدهم محرم، اهل بیت رسالت(علیهم السلام) به شهر کوفه وارد شدند. هنگامی که خبر به ابن زیاد رسید که اهل بیت به کوفه نزدیک شده اند، دستور داد که سرهای شهدا را که قبلا ابن سعد فرستاده بود، برگردانند، و بر سر نیزه ها نصب کنند و پیش روی اهل بیت حرکت داده، همراه اسراء وارد شهر کنند و در کوچه و بازار برگردانند تا قهر و غلبه سلطنت یزید بر مردم معلوم گردد، و بر ترس مردم افزوده شود.
مردم کوفه چون از ورود اهل بیت آگاه شدند از شهر بیرون رفتند.
ابن سعد به همراه اسیران راه پیمود، چون به نزدیکی کوفه رسید مردم کوفه برای تماشای اسیران گرد آمدند.
گویند زنی از زنان کوفه(ام حبیبه) سربرآورد و گفت: «شما اسیران از کدام قبیله اید؟ گفتند: ما اسیران آل محمدیم.»
مردانی که در کاروان اسرا همراه زنان بودند
همراه زنان، علی بن الحسین(ع)، حسن بن حسن مثنی -برادرزاده امام حسین که با کشتن 17 نفر به دلیل زخمی شدن از کارزار او را بیرون آوردند- زید و عمر و دو فرزند امام حسن(ع) همراه کاروان اسیران بودند.
اهل کوفه چون نگاهشان بر آنان افتاد، گریستند و نوحه سرایی نمودند. امام سجاد(ع) فرمود: شما بر حال ما نوحه و گریه می کنید، پس آن کس که ما را کشت که بود؟! [2]
علامه مجلسی از بعضی کتب معتبره از مسلم گچکار روایت کرده است که گفت: ابن زیاد مرا به تعمیر فرمانداری گماشته بود، در این بین که مشغول کار بودم سرو صدا و هیاهو از اطراف کوفه شنیدم. از آن خادمی که با من بود پرسیدم: این ضجه و ناله در کوفه چیست؟ گفت: همین ساعت سر مرد خارجی که بر یزید خروج کرده آورده اند. گفتم: این خارجی کیست؟ گفت: حسین بن علی.چون این شنیدم صبر کردم تا آن خادم بیرون رفت، آن گاه سیلی محکمی بر صورت خود زدم که بر چشمم ترسیدم. دست و صورتم که گچی بود شستم و از پشت فرمانداری بیرون آمدم تا به کناسه رسیدم.
مردم منتظر آمدن اسیرها و سرها بودند، من ایستادم. ناگاه نزدیک به چهل محمل و هودج پیدا شد که بر چهل شتر حمل می کردند، و در میان آن ها، زنان و حرم حضرت سید الشهدا(ع) و اولاد فاطمه(س) بودند و علی بن الحسین(ع) بر شتر برهنه سوار بود، و از سختی زنجیر، خون از رگ های گردنش جاری بود، گریه می کرد...
مسلم گفت: مردم کوفه را دیدم که به اطفال خرما و نان و گردو می دادند، ام کلثوم بر اهل کوفه بانگ زد و فرمود: «ان الصدقه علینا حرام» «صدقه بر ما اهل بیت حرام است» و آن ها را از دست کودکان می گرفت و دور می افکند، و مردم بر مصائب آن ها گریه می کردند. سپس ام کلثوم سر از محمل بیرون آورد و فرمود: ای اهل کوفه، ساکت باشید مردان شما ما را می کشند و زنان شما بر ما می گریند! خداوند در روز قیامت بین ما و شما حکم فرماید. آن بانو در حال سخن بود که ضجه و غوغا برخواست و سرهای شهدا را بر نیزه کرده آوردند. جلوی آن سرها، سر نورانی حسین(ع) بود که تابنده و درخشنده و شبیه ترین مردم به رسول خدا(ص) بود، محاسن شریفش به سیاهی شبه (که سنگ بسیار سیا براقی است)، خضاب شده که سفیدی بٌن موها ظاهر شده بود، و چهره اش چون ماه می درخشید و باد محاسن شریفش را به راست و چپ حرکت می داد.
حضرت زینب چون نگاهش به سر مبارک افتاد، پیشانی خود را بر چوب جلو محمل زد که خون از زیر مقنعه اش فرو ریخت و با سوز دل به آن سر اشاره کرد و فرمود:
ای ماه نو که چون به کمال رسیدی خسوف ترا فرو گرفت و پنهان گشتی. ای پاره دلم، گمان نمی کردم چنین روزی مقدر و نوشته شده باشد. ای برادر، با این فاطمه خردسال سخن گوی که نزدیک است دلش آب شود.[3]
ابن زیاد سر امام حسین(ع) را فرستاد در کوچه های کوفه و در میان قبایل بگردانند.
آیه ای از قرآن که سر امام حسین(ع) بر روز نیزه قرائت کرد
ابی مخنف حکایت آمدن سهل شهرزوری از حج به کوفه را نقل کرده است که شهر کوفه را دگرگون دید. بازارها و دکان ها بسته و جمعیت ازدحام کرده، بعضی خندان، بعضی گریان، او از مردی سوال می کند؛ چه خبر است، خبر شهادت حسین(ع) را به او می دهد. در همین حال اسرا و سرهای شهدا وارد می شوند. او در پایان می نویسد:
Banifatemeh.Shab10Moharam99.01.rashedoon.ir.mp3
14.06M
#بنی فاطمه
😭😭😭
داری میری از حرم تو خیمه ها همهمه است
بوسه به زیر گلوت وصیت فاطمه است
بعد خداحافظی یه ذره آروم برو
یکی دو ساعت دیگه دیگه ندارم تو رو
اونی که نمیذاره بری بی قراری سکینته
یه ساعت دیگه قتلگاه قاتل تو روی سینته
****
با این صدای خسته با پر و بال بسته
بابا منو بغل کن خیلی دلم شکسته
نفسی برام نمونده که دم آخری صدات کنم
منو توی آغوشت بگیر تا یه دل سیر نگات کنم
4_5936047795558420329.ogg
1.02M
#نوحه_امام_حسین_ع
صدایت برایم چقدر آشناست
ای سر ِخون چکان تو حسین منی ؟
صدایت برایم چقدر آشناست
ای مه ِآسمان تو حسین منی ؟
ای سر ِتابنده در این آسمان
همسفر ِقافله ی ِکودکان
ای پسر ِفاطمه قرآن بخوان
رهبر ِمهربان تو حسین منی ؟
ای همه ی ِهستی ِمن یا حسین
کُشته ی ِبی غسل و کفن یا حسین
لاله ی ِخونین ِچمن یا حسین
ای گل ِبی خزان تو حسین منی ؟
دشت و دمن پُر شده از هلهله
از پی ِتو گشته روان قافله
کن نظری پای ِپُر از آبله
همره کودکان تو حسین منی ؟
ای همه ی ِدار و ندارم حسین
بُرده ای از سینه قرارم حسین
ای گل ِمن باغ و بهارم حسین
ای مرا روح و جان تو حسین منی ؟
بر سر ِنیزه سر ِتو جلوه گر
با من و با این اسرا همسفر
اهل حرم از غم ِتو خونجگر
همدم ِکاروان تو حسین منی ؟
ای گل ِتشنه رُخ ِتو لاله گون
باز چرا می چکد از نیزه خون ؟
تازه کند داغ ِتو زخم ِدرون
سرور ِعاشقان تو حسین منی ؟
ای سر ِبر نیزه فدای سرت
روی ِبیابان ِبلا پیکرت
سوخته ای از غم ِخود خواهرت
ای مرا سایبان تو حسین منی ؟
ای سر ِخونین بنما راه ِمن
شعله ور عالم شده از آه ِمن
ماه ِمن ای ماه ِمن ای ماه ِمن
یاور ِکاروان تو حسین منی ؟
نیزه پُر از گل شده از روی ِتو
وای که گلگون شده گیسوی تو
آمدم ای سرو ِروان سوی تو
ای گل ِبی خزان تو حسین منی ؟
شعر: سیدحبیب حبیب پور
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
#تخصصی_نوای_ذاکرین
روضه ی زیارت عاشورا
اَلسَلامُ علَلَیک یا اباعبدالله...
زیارت میکنم آقا ابی عبدالله را از همین راه دور
به نیابت از امام زمان
شهدا عُلما امام خمینی و دو فرزندش
شهدای مدافع حرم زینب
شهید محسن حججی،شهید
حاج قاسم سلیمانی و.....
السلام علیک یاابا عبدالله
سلام بر آن بدنهایی که بی غسل و کفن روی زمین کربلا ماند
سلام بر آن بدنهای بی سری که روی خاکهای گرم کربلا ماند
آقاجان یا امام حسین سلام ما
بر تو و برمهدی ات که روز ظهورت
زِ دشمنان تو بستاند انتقام
حسین انشاالله امام زمان میاد
خون به ناحق ریخته شده حسین را میگیره
جانم حسین۴
سلام بر آن شهيدي که بدنش روی زیر سُم اَسبها قرار دادند
سلام بر آن شهيدي که سرش روی نیزه قرآن تلاوت می کرد
سلام ما به جسم بی کفن باد
به زخم پیکر بی پیرهن باد
سلامی برزمین مقتل تو
سلامی بر پریشانی مویت
بر آن بوسه برگهای گلویت
سلام ما برآن سروی که خم شد
به دستی که به نخلستان قلم شد
سلام ما به عاشورای خونین
به اهل خیمه ها دلهای غمگین
سلام ما به گوش پاره پاره
به معجر های از کین پاره پاره
حسین جان...۳
جان عالم به فدایت حسین
آخ بمیرم چه کردند با بدن عزیز فاطمه
یه عده آمدند نزد ابن زیاد
گفتند:امیر به ما اجازه بده
ما استخوان های پشت سینه حسین فاطمه را بشکنیم
آخ بمیرم برایت حسین جان
هرکس از دنیا بره بدنش رو تشییع میکنند
خانواده اش رو دلداری ميدند
اما کربلا عجب تشیعی کردند
پسر فاطمه رو
ده نفرداو طلب شدند
با سم اسبها بدن مطهر حسین تاختند
آمدند کوفه نزد ابن زیاد جایزه گرفتند.
یا امام زمان
آخ بمیرم برایت حسین جان
بنی اسد متحیر بودند چگونه این بدنها رو به خاک بسپارند
چون بدن رو باید یا به سر شناخت یا به لباس
مولای مان که سر در بدن ندارد
لباس به تن نداشت
یه وقت دیدند یک آقایی صدا میزند آی بنی اسد
بیایید من این بدنهارو خوب میشناسم
این بدنها بُریره
این بدن زهیره
این بدن قاسمه
این بدن اونِ
این بدن جعفره
این بدن برادرم علی اکبر
آمد کنار علقمه این بدن عموجان عباس
یک یک آقا امام چهارم بدن هارو معرفی کردند
یک وقت صدا زد بنی اسد
برین یک قطعه بوریا بیارید
عرض کردند:یابن رسولالله بویا برای چه
فرمود میخوام بدن بابایم حسین رو در آن قرار بدم
بدن بابارو درون بوریا گذاشت
درون قبر گذاشت
لبهارو به رگهای بریده نهاد
مگر به کربلا کفن ...به غیر بوریا نبود
مگر حسین تشنه لب...عزیز مصطفی نبود
التماس دعا🙏🤍
4_5877400249059772257.mp3
1.98M
شبهای جمعه فاطمه
مناجات وروضه شب جمعه
حجتالاسلام والمسلمین میرزامحمدی
1446-1665334326561.mp3
8.27M
#حضرت_رقیه__س__زمینه
تو آسمونایی پیش خدایی بابا
تو این خرابه دنبالم میایی بابا
کجا بگردم دنبالت کجایی بابا
خسته زخمی و اسیرم، مثل عمه پیر پیرم
درمونی نداره دردم، دارم میمیرم
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
یه عالمه راه اومدم با پای خسته
زمین میخوردم بابا جون با دست بسته
بس که سرت زخمی شده دلم شکسته
زنجیر و غل و اسارت، ما و این همه جسارت
دل تنگم برا مدینه، بریم زیارت
چشای نیمه باز تو داره رقیه رو عذاب میده
تا من میگم بابا سرت به دخترت جواب میده
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
عمه کنار من شب ها چشم انتظاره
سر منو روی پای خودش میذاره
اونم مثل من از بابا خبر نداره
اون زخمی که تو گلومه، زخم رو سر عمومه
امشب تا سحر بابا جون، کارم تمومه
نمیخواد این بدن کفن، نمیخواد این غبارو پاک کنی
باید شبیه مادرت منو شبونه خاک کنی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
4_5847968929829356902.mp3
4.12M
#شور
#اسارت
بانوای
#سیدرضانریمانی
سیدالشهدا، سیدالشهدا
سیدالشهدا یا مقطع الاعضا
مونده روی زمین، پیکر تو رها
السلام علی من دَفَنَ اهل قُری
خواهرت اگه نیست، رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابان برات گرفتن عزا
سیدالشهدا، سیدالشهدا
سیدالشهدا یا مقطع الاعضا
--
همه منتظرن، مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
دست قاتل اگه، به سرش برسه
آخ خدا به داد موی دخترش برسه
سیدالشهدا، سیدالشهدا
سیدالشهدا یا مقطع الاعضا
--
سیدالشهدا، سیدالشهدا
سیدالشهدا یا مقطع الاعضا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
|⇦•ای یادگارِ مادرم...
#روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام ناصر رفیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
حضرت زینب سلام الله خیلی مصائب دید زینب سلام الله کنار بدن پیغمبر ایستاده بود رسول خدا جان داد. میدید مادرش فاطمه چه جور کنار پیکر پیغمبر اشکمی ریخت. زینب یه روزی شاهد بود بدن مادرش رو شبانه از خانه بیرون بردن.هی نگاه کرد وگریه کرد. یه روزی زینب نشسته در خانه منتظره باباست.یه وقت دید باباش رو با فرق شکافته آوردند. همه ی این صحنه ها رو زینب دیده..یه روزم تیر باران شدن جنازه ی برادرش رودیده. همه این صحنه ها رو زینب دیده..اما همه ی دل خوشیش حسینه..زینب است وحسین. هرچی مصیبت دید، هر چی حادثه دید اما دلش خوش بودهنوز آخرین یادگار مانده. اما روز عاشورا وقتی دید این آخرین یادگارم داره میره. اگه حسین بره از پنج تن دیگه هیچکس باقی نمی مانه.اگه حسین شهید بشه آل طاها، آل کسا موضوعیت ظاهریش از بین میره چونحسین یادگار پنج تنه...لذا وقتی حسین به سمت میدان حرکت کرد با اینکه قول داده بود صبر کنه، با اینکه قول داده بود بمانه .اما یه وقت به یاد وصیّت مادرش زهرا افتاد. دنبال حسینش دوید صدا زد..*
مهلاً مهلا یابن الزهرا..
ای یادگارِ مادرم ای مهربان برادرم
آهسته رو آهسته رو
صبری نما تا خواهرت قرآن بگیرد بر سرت
برادرم! عزیزم
کرده وصیت مادرم
تا من ببوسم حنجرت
آهسته رو آهسته تر
*داداش رو متوقف کرد از اسب پیاده شد.برادر بذار زیر گلوت رو ببوسم ...بذار زیر گلوت رو بِبویم ..اینجا زیر گلوش رو بوسید اما یه وقتم بالای تل زینبیه دید همین بوسه گاه رو شمشیرگذاشتن، دستها رو، روی سر گذاشت، صدا زد: "وا محمدا! واعلیا..اَما فیکُمْ مُسْلِمْ.. "*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حجت_الاسلام_رفیعی
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 1318.mp3
4.51M
|⇦ای یادگار مادرم....
#روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام ناصر رفیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#واحد
#سبک
#روضه_محرم
(تا علمدار حرم از حال رفت... )
بهر طفلان حرم او رهسپار
رهسپار علقمه گشته نگار
ساقی طفلان شود نقش زمین
خیز و از جا مه رخ ام البنین
مشکِ پر آب و قمر امّیدوار
یاد طفل شیرخوار و بی قرار
کی بگنجد در خیالش اینچنین ؟
خیز و از جا مه رخ ام البنین
بین نخلستان اسیر دشمنان
دست ساقی شد جدا و الامان
یا اخا ادرک اخایش را ببین
خیز و از جا مه رخ ام البنین
دست دیگر هم جدا از پیکرش
با عمود آهنین ز بر سرش
مشکُ بردندان گرفته مه جبین
خیز و از جا مه رخ امالبنین
تا صدای غربتش آمد به گوش
شاه عطشان سوی سقا با خروش
بر کمر بگرفته دستش شاه دین
خیز و از جا مه رخ ام البنین
مادرم زهرا رسیده در برت
مادری کرده به جای مادرت
رحم کن بر ما بمان ای نازنین
خیز و از جا مه رخ امالبنین
ای رشیدم هم قد قاسم شدی
مثل اکبر تو عبا لازم شدی
قطعه قطعه پیکرت روی زمین
خیز و از جا مه رخ ام البنین
رفتی و خیمه به غارت می رود
خواهرت زینب اسارت می رود
حال زارم را برادر جان ببین
خیز و از جا مه رخ ام البنین
تا علمدارش در این احوال دید
جسم خود را در دل گودال دید
میرود سوی خیامش دل غمین
خیز و از جا مه رخ ام البنین
من شدم شرمنده ی طفل رباب
بر سکینه داده ام من قول آب
گر تو خواهی داغ من را التیام
جسم من را بر مگردان در خیام
/عبدِکریم/
.
#امام_زمان
من که شور عاشقی در سینه و سر داشتم
صد هزار آیینۀ غم، در برابر داشتم
هر شب از سامرّه در «سرداب غیبت» تا سحر
روی صحبت در مدینه با پیمبر داشتم
صبحدم آتش گرفت از آه سوزانم چمن
سر چو از سجادۀ سبز دعا برداشتم
باغ شد لبریز از خونِ دلِ آلالهها
باغبان میرفت و من چشمی ز خون تر داشتم
لالهها میسوختند از داغِ من چون چلچراغ
بسکه من در سینه داغ شعلهپرور داشتم
ای سرافراز دو عالم! ای شکوه سروها!
در بلندای حضورت سایۀ سر داشتم
ای تو با من مهربانتر از نسیم آشنا
اُنس و الفت با تو از گل، نازنینتر داشتم
ای سراپا عطر یاسین، ای بهارستان وحی!
بی تو من حال شقایقهای پرپر داشتم..
لطف زهرا داد امشب تا سحر تسکین مرا
آشنایی با نوازشهای مادر داشتم
✍️محمدجواد غفورزاده
.
#امام_زمان_عج_مناجات
نمیرسم من از این جادهها به گرد شما
به خاک پای گدایانِ کوچهگرد شما
خدا کند که عنانگیرِ مَرکبت باشم
فدای پابهرکابان در نبرد شما
ارادتی به تو و خانوادهات دارم
منـم غـلامِ غـلامان فَردفَردِ شما
چرا شبیه گذشته مرا نمیخواهی؟
مگر نمیخورم آقای من به درد شما؟
غروب جمعه رسیده؛ زمان خجلتم از
مرور نامهی اعمال و آهِ سرد شما
✍ #محمدحسن_بیات_لو
#امام_زمان_عج_مناجات
جمعهها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بیتو چندیست که در کار زمین حیرانم
ماندهام بیتو چرا باغچهام گل دارد
شاید این باغچه دَه قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد
جمکران نقطۀ امید جهان شد که در آن
هرچه دل، سمت خدا دست توسل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاکآلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
سلام آن که دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آن که اگر بود کربلا، جانش،
میان طف، سپر نیزه و سنان میکرد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش...
سلام آن که اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آن که سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش...
✍ #مریم_سقلاطونی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
ای واسط فیض دو سرا آجَرَکَالله
وی حجّت حق؛ صاحب عزا آجرکالله
با نالهی زهراست عجین سوز صدایت
همنالهی اُمّالنُّجَبا آجرکالله
دریاب مرا در غم سالار شهیدان
ای منتقم خون خدا آجرکالله
اذنی بده تا گریهکن جدّ تو باشم
هرجا که شود روضه بهپا آجرکالله
ما روضه گرفتیم قدمرنجه نمایی
تا جلوه کنی بر دل ما آجرکالله
ما هرچه که داریم از آن گوشهی چشم است
تو روی مگردان ز گدا آجرکالله
راضی به رضای تو شدن خیر و فلاح است
کی میشوی از شیعه رضا؟ آجرکالله
با اشک بشوئیم دل از زنگ معاصی
باشیم سرِ خوان ولا آجرکالله
ای بانی هرسالهی روضه مددی تا
در روضه بیابیم تو را آجرکالله
بر عاشق جاماندهی ارباب عطا کن
یک تذکرهی کرب و بلا آجرکالله
✍ #احسان_محسنی_فر
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#اخلاقی_و_اندرز
دنیا ندارد قیمتی وقتی که آقا نیست
در عصر غیبت زندگی کردن که زیبا نیست
باید بسوزیم و بسازیم از فراق یار
هرکس نمیسوزد در این هجران که از ما نیست
باید به قصد فتح، سمت قله راه افتاد
پس جا بماند هرکسی اهل تقلا نیست
مهدی به دنبال من آماده میگردد
بیچاره من وقتی دلم اصلاً مهیا نیست
تب میکنیم آقایمان تب میکند با ما
دارد هوای شیعه را...، پس شیعه تنها نیست
دلهایمان حکم حرم دارد؛ در این دل هم
جز مهدی زهرا برای هیچ کس جا نیست
جوینده یابندهست، میگردیم دنبالش
لبخندی از یوسف مگر سهم زلیخا نیست؟
دنبال راه وصل اگر میگردی ای عاشق
راهش بهجز دل کندن از لذات دنیا نیست
باید برای قبر خود امروز کاری کرد
آه از دل غافل که قدری فکر فردا نیست!
باید همیشه زینتاش باشم ولی صدحیف
آلودهای مانند من در شأن مولا نیست
جایی که بین روضه زهرا میرود از هوش
باور بفرمایید که جای تماشا نیست
زهرای مرضیه سرش را در بغل دارد
آقای لبتشنه ته گودال تنها نیست
از محضر او قاتلش هم دست پُر برگشت
هرجا حسین فاطمه باشد فراوانیست
✍ #علیرضا_خاکساری
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
به گریههای یتیمانهی گدایانت...
اراده کن برسد دست ما به دامانت
بریدهایم ز شهر و به خاکراه زدیم
به این امید که باشیم در بیابانت
گناهکاری ما خشکسالی آورده
نمیرسد به نفسهای شهر، بارانت
"بُطونهم مُلئت بالحرام" هم شدهایم
که نیستیم زمان عمل مسلمانت...
ز ره نیامدی و جمعه جمعه پیرشدند
تمام پیرغلامان ز داغ هجرانت
بیا بهار به پا کن بهار یعنی تو
بیا که گل بدهد دانه دانه گلدانت
**
عزای جد غریبت رسیده آقاجان
فدای شال عزا و دوچشم گریانت
برات کرببلا را بیا محبت کن
بحق خشکی لبهای جد عطشانت
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#امام_زمان_عج_مناجات
شروع قصه با برگشتن تو
کجا ما و کجا برگشتن تو
ولی نه، مانده از چشمانتظاری
فقط یک ندبه تا برگشتن تو
زلال محض، باران نجابت!
حضور مطلق نور و اجابت!
بیا تا بندبندِ ندبۀ ما
بگیرد رنگ و بوی استجابت!
فراتر از تمام نامهایی
نسیم دلکش الهامهایی
عدالت، عشق، یکرنگی، کرامت
رسولِ بهترین پیغامهایی
تو که درد آشنای اهل دردی
تو که دست کسی را رد نکردی
بگو حالا که دلهامان شکستهست
دلت میآید آیا برنگردی؟
به ما کی میرسد پیغامی از تو
نسیمِ تازۀ الهامی از تو
چرا در ذهن سرد کوچههامان
نمیپیچد طنین گامی از تو؟
کناره پنجره، گلدان خالی
شکوه عشق با دستان خالی
بیا، چشمانتظار میهمان است
صفای سفرهای با نان خالی!
جهانِ ما و دردی سخت سنگین
ستم، نامردمی، غم، دشمنی، کین
بیا از مشرق آدینهای سبز
بتاب، ای آفتابِ آل یاسین!
دل ما و غم سرخ حسینی
دوباره ماتم سرخ حسینی
سوار پرخروش دادگستر!
بیا با پرچم سرخ حسینی
✍ #سیدحبیب_نظاری
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
شبیه برف که درگیرِ آفتاب شده
دلم ز شدّتِ هُرمِ فراق، آب شده
«میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست»...
گناهکاریِ من، بین ما حجاب شده
چقدر پیش نگاه تو معصیت کردم
چقدر پیش تو این عاشقات خراب شده
به سیلی پدرانه همیشه محتاجم
که سربهراه شد آن طفل که عتاب شده
چقدر «آه» نوشتم..، به دست تو نرسید...
فراقنامهی من این چُنین کتاب شده
به غیر پشت در خانهات کجا برود؟!
همان گدایِ سرافکندهیِ جوابشده
وصال یار..، به جز سوختن مُیَسَّر نیست...
بگو به شمع که پروانهات مُجاب شده
درختِ «آب» نخورده، ثمر نخواهد داد
دعا به لطف همین «گریه» مستجاب شده
برای بَرده خریدن به من اشاره بکن
به این سیاه بگو نوکرت حساب شده
تو را به خونِ علیاصغرِ حسین..، بیا...
بیا که شیعهی تو غرق در عذاب شده
**
سه شعبه خورد به مشکی و آبرویی ریخت...
رشید اهل حرم از خجالت آب شده
عمو کجاست ببیند به جای جرعهی آب
طناب حرملهها قسمت رباب شده
✍ #بردیا_محمدی
4_6008242858614589859.mp3
2.13M
#شور
#امام_حسین ع
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
#دستخالیمرواگهزدمبهاین
#بنداول
دست خالیم رو اگه زدم به این قلب شکستم
اگه اشکامو مثه دخیل به چشم خسته بستم
واسه اینه که شاید یه روزی چشمتو بگیرم
توی بین الحرمینت آخر روضه بمیرم
دلیل حیات من
برای تو مردنه
همه آرزوهام خلاصه در به تو سر سپردنه
#بنددوم
وقتی دلگیرم اگه برا دلم روضه می خونم
اگه هرجا روضه برپاست من خودم رو می رسونم
واسه اینه که دلم خوشه به این روضه گرفتن
میدونم تویی دلیل عاقبت به خیری من
منو از خودم بگیر
بذار از تو پر بشم
تو راضی بشی ازم که برات منم مثله حر بشم
#بندسوم
کل سالو اگه هستم بی قرار سرزمینت
اگه خسته گیمو دوست دارم تو راه اربعینت
واسه اینه که توهم بیای زمان احتضارم
برسی لحظه ی آخر تو به داد حال زارم
اگه تشنه جون دادم
فدا خشکی لبت
اگه گریه کردم فدای اشکای چشم زینبت
.
#مناجات_با_خدا
#کوفه
#تنور_خولی
گنهکارا مپنداری برای من ضرر داری
خب عِصیان کن اگر از لحظه ی بعدت خبر داری
زمانی مرگ می آید که غافل بوده ای از آن
چرا وقت خطا کردن تو اینگونه جگر داری
به امواتت بزن یک سر، کمی سر در گریبان کن
چرا سرگرم دنیایی، سری پر شور و شر داری
علیرغم شلوغی ها، کسی دورت نمی ماند
اگر سنگ لحد آمد، تو دیگر دردسر داری
برای قبر تاریکت چراغی را مهیّا کن
پس از بیراهه رفتن ها، تو راهی پر خطر داری
بجای اینهمه طغیان، کمی با خویش خلوت کن
چقدر این وقت ها بنده! خدا را در نظر داری
اگر دست تهی داری خریدارم، بزن در را
گدا باش و تصور کن، علی را پشت در داری
اگر که مطمئن هستی عقب ماندی ضرر کردی
نباشی ناامید اصلاً، مُحرّم تا صفر داری
توئی که باز هم اسم حسین آتش به جانت زد ...
برو آتش نمی بینی، اگر این یک نفر داری
کنارش مادری با آه سوزان گفت عزیز من
چرا می سوزی عطشانم! چرا درد کمر داری
من از هُرمی که زخم سینه دارد سوختم ای شمر
من اینجایم که پایت را ز روی سینه برداری
حسینِ بین خورجین از تنوری سر در آورده
روی آتش سیاه! آنجا لگدها زد به سرداری
#رضا_دین_پرور ✍
#محرم
.............................................