eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
331 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5809905194485418471.m4a
1.21M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه واحد تلفیقی (سنگین و شلاقی) - شهادت امام حسن علیه السلام زیارت‌نامه می خواند دو چشمِ خیس و بارانی حسن جانم حسن جانم (۲) گدایم من گدای تو که سلطانِ ابنِ سلطانی حسن جانم حسن جانم (۲) شکوهِ خدا اَلسّلامُ علیک شهِ سامرا السلام علیک دمِ زائرت تا خودِ کربلا رضا یارضا السلام علیک رضا یارضا السلام علیک (۴) هوای سامرا کرده دلِ مجنون و سرگشته حسن جانم حسن جانم (۲) خوشا آن که زیارت کرده صحنِ یار و برگشته حسن جانم حسن جانم (۲) من از کربلا می روم سامرا به لطفِ علیِ ابنِ موسیَ الرّضا دمِ زائرت یاحسن یاحسین کرم کن به مسکینت ابنُ الرّضا حسن یاحسن السلام علیک (۴) . کانال نوحه یازینب سلام الله علیها @eetazeinab
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ زندگينامه امــــــــــــام حــــــســن عـــــســــــــكــــــــرى عليه السلام در يك نگاه نام مبارك : حسن عليه السلام نام پدر : على عليه السلام نام مادر : حديثه يا سليل يا سوسن لقب شريف : عسكرى، زكىّ كنيه : ابو محمد تاريخ تولد : 8 يا 10 يا 14 ماه ربيعالثانى سنه 232 هجرى محل تولد : مدينه طيبه مدت امامت : 6 سال مدت عمر : 28 سال تاريخ شهادت : روز جمعه 8 ربيع الاول سنه 260 هجرى سبب شهادت : زهرى كه معتمد عباسى به حضرت داد محل وفات : سامراء محل دفن : پشت سر قبر شريف پدر بزرگوارش در سامراء تعداد فرزندان : 1 پسر
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ زندگينامه امــــــــــــام حــــــســن عـــــســــــــكــــــــرى عليه السلام در يك نگاه نام مبارك : حسن عليه السلام نام پدر : على عليه السلام نام مادر : حديثه يا سليل يا سوسن لقب شريف : عسكرى، زكىّ كنيه : ابو محمد تاريخ تولد : 8 يا 10 يا 14 ماه ربيعالثانى سنه 232 هجرى محل تولد : مدينه طيبه مدت امامت : 6 سال مدت عمر : 28 سال تاريخ شهادت : روز جمعه 8 ربيع الاول سنه 260 هجرى سبب شهادت : زهرى كه معتمد عباسى به حضرت داد محل وفات : سامراء محل دفن : پشت سر قبر شريف پدر بزرگوارش در سامراء تعداد فرزندان : 1 پسر
🔰 به فدای مولایی که خود را «بدهکار» نوکرانش می‌داند... اباهاشم جعفری گوید: به امام حسن عسکری علیه‌السلام از نیاز مالی شکایت کردم. حضرت با تازیانه‌اش خطی بر قسمتی از زمین کشید و از آن جا شِمش طلایی بیرون کشید که حدود پانصد دینار، قیمت داشت؛ سپس آن حضرت رو به من نمود و فرمود: خُذْهَا یَا أَبَا هَاشِمٍ وَ أَعْذِرْنَا 🔻ای اباهاشم! این را بگیر و (به جهت اینکه دیر، به نیاز تو رسیدیم تا تو خود از ما طلب کردی) عذر ما رو‌ بپذیر! 📚الارشاد، ص۳۲۲. 📚الکافی ج۱ ص۵۰۷. 📚المناقب،ابن شهرآشوب،ج۴ ص۴۳۱.
🔰 شرح گوشه‌ای از جمال دلربا و‌ پُر نور حضرت أبالمهدی، حسن بن علی العسکری علیه‌السلام ... ابوالحسن کرخی گوید: پدر من در کرخ، بَزّاز بود. مرا با مقداری پارچه به سامرا فرستاد. همین که وارد سامرا شدم، غلامی مرا با نام خود و پدرم صدا زد و گفت: پیش مولایت بیا! گفتم: مولای من کیست؟ گفت: من پیغام آورم، هر چه به من گفته‌اند، می‌گویم. 🔹ابوالحسن کرخی گوید: من از پی او رفتم. مرا به درب خانه‌ای بُرد که یقین کردم آنجا بهشت است. وَ إِذَا رَجُلٌ جَالِسٌ عَلَی بِسَاطٍ أَخْضَرَ وَ نُورُ جَمَالِهِ یَغْشَی الْأَبْصَارَ 🔻 ناگاه دیدم مردی روی فرش سبزی نشسته و نور جمالش چشم‌ها را خیره می‌کند! به من فرمود: در میان پارچه‌هایی که آورده‌ای دو چادر است که یکی را در فلان قسمت گذاشته‌ای و دیگری در جامه‌دان فلان است. در میان هر کدام کاغذی است که قیمت خرید و سود آن نوشته شده، قیمت یکی بیست و سه دینار و سود آن دو دینار و قیمت دیگری سیزده دینار و سود آن مانند اولی است. برو هر دو را بیاور. ابوالحسن کرخی گوید: برگشتم و هر دو را آورده، مقابل آقا گذاشتم. فرمود: بنشین! فَجَلَسْتُ لَا أَسْتَطِیعُ النَّظَرَ إِلَیْهِ إِجْلَالًا لِهَیْبَتِهِ 🔻نشستم اما از جلالت و هیبت، نمی‌توانستم به آن آقا نگاه کنم. 🔹دست مبارکش را به زیر فرش برد و با اینکه آنجا چیزی نبود، یک مشت برداشت‌ و فرمود: این پول دو چادر تو با سودش است؛ خارج شدم. بیرون که آمدم شمردم، دیدم خرید و سود همان طوری است که پدرم نوشته بود؛ بدون کم و زیاد!! 📚مشارق انوارالیقین، ص ۱۳۴
🔰 نور بهشت، از نور روی مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام است... در روایتی وقتی که رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله» اوصیاء بعد از خود و مقامات آنان در آخرت را بیان می‌فرمودند، در اوصاف حضرت حسن بن علی العسکری علیه‌السلام فرمودند: ... وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ سِرَاجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ یَسْتَضِیئُونَ بِهِ 🔹حسن بن علی العسکری علیه‌السلام، چراغ بهشتیان است که از نور ایشان بهره می‌برند. 📚المناقب، ابن شهرآشوب، ج۱ ص۲۹۲ 📚بحارالانوار ج۲۶ ص۳۱۶
🔰 نوری که از سر مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام تا هفت‌آسمان بالا می‌رفت... «بَذْل» غلام امام حسن عسکری علیه‌السلام گوید: رَأَیْتُ مِنْ رَأْسِ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه‌السلام نُوراً سَاطِعاً إِلَی السَّمَاءِ وَ هُوَ نَائِمٌ 🔸زمانی که امام علیه‌السلام در خواب بودند، می‌دیدم که نوری از سر مبارکش به جانب آسمان بالا می‌رود. 📚 الخرائج و الجرائح،ج۱ ص۴۴۱ 📚کشف الغمّة ج۳ ص۳۰۷
🔰 قلمِ مبارکی که بدون «کاتب» می‌نوشت... ابوهاشم جعفری گوید: خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه‌السّلام رسیدم، مشغول نوشتن نامه‌ای بودند. هنگام نماز فرا رسید، إمام علیه‌السلام نامه را کنار گذاشتند و برای نماز حرکت کردند. فَرَأَیْتُ الْقَلَمَ یَمُرُّ عَلَی بَاقِی الْقِرْطَاسِ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَکْتُبُ حَتَّی انْتَهَی إِلَی آخِرِهِ فَخَرَرْتُ سَاجِداً 🔻دیدم قلم، روی نامه به حرکت در آمد و بقیه نامه را نوشت تا تمام شد. از مشاهده این صحنه، به سجده افتادم. پس از تمام کردن نماز، امام علیه‌السلام آمدند و قلم را به دست گرفتند و اجازه ورود به مردم دادند. 📚عیون المعجزات، ص۱۳۴
🔰 شرورترین زندان‌بان‌ها، با نگاه امام حسن عسکری علیه‌السلام، بدن‌شان به لرزه می‌افتاد... در نقل‌ها آمده است: عده‌ای از بنی عباس با گروهی از منحرفین و مخالفین امام حسن عسکری علیه‌السلام، بر «صالح بن وصیف» زندانبان آن حضرت (زمانی که إمام علیه‌السلام در زندان او به سر می‌برد) وارد شدند، و به او گفتند: بر حسن بن علی علیهماالسّلام سخت بگیر. مبادا او را راحت بگذاری! 🔹صالح بن وصیف گفت: از دست من چه کار بر می‌آید؟ دو نفر از شرورترین اشخاص را برای او تعیین کرده‌ام، اما هر دو نفر چنان روی به عبادت و نماز آورده اند که جای تعجب است! 🔸در این موقع دستور داد، نگهبانان بیایند. به آن دو گفت: چرا به این شخص سخت نمی‌گیرید؟ آن دو گفتند: چه می‌توانیم بگوییم در باره شخصی که روزها روزه است و تمام شب را به عبادت می‌گذراند؟ حرف نمی‌زند و جز عبادت به کار دیگری مشغول نیست. فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْنَا ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُنَا وَ دَاخَلَنَا مَا لَا نَمْلِکُهُ مِنْ أَنْفُسِنَا 🔻هر وقت به ما نگاه می‌کند، بدن‌مان به لرزه می‌افتد و حالتی به ما دست می‌دهد که دیگر نمی‌توانیم خودمان را نگه داریم. بنی عباس این حرف را که شنیدند، مأیوس و خجالت زده خارج شدند. 📚الکافی ج۱ ص۵۱۲. 📚الإرشاد،ص۳۲۴. 📚إعلام الوری ص۳۶۰.
🔰 ای چشم تو پرده‌دار إعجاز ... محمّد بن اسماعیل علوی گوید: حُبِسَ أَبُو مُحَمَّدٍ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ نَارْمَشَ وَ هُوَ أَنْصَبُ النَّاسِ وَ أَشَدُّهُمْ عَلَی آلِ أَبِی طَالِبٍ وَ قِیلَ لَهُ افْعَلْ بِهِ وَ افْعَلْ 🔹حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام را پیش «علی بن نارمَش» که با آل محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله دشمنی بسیار داشت، حبس کردند. او بر اولاد علی علیهم‌السلام خیلی سخت می‌گرفت و به او دستور می‌رسید که چنین و چنان کن و او باکی نداشت و انجام می‌داد! فَمَا أَقَامَ عِنْدَهُ إِلَّا یَوْماً حَتَّی وَضَعَ خَدَّیْهِ لَهُ وَ کَانَ لَا یَرْفَعُ بَصَرَهُ إِلَیْهِ إِجْلَالًا وَ إِعْظَاماً 🔸یک روز بیشتر فاصله نشد که امام علیه‌السلام به زیر دستش، در حبس بود؛ بعد از گذشت یک روز، در مقابل امام علیه‌السلام، چهره بر خاک می‌مالید و از هیبت آن حضرت، چشمش را به روی امام نمی‌گشود. فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ وَ هُوَ أَحْسَنُ النَّاسِ بَصِیرَةً وَ أَحْسَنُهُمْ فِیهِ قَوْلًا. 🔹او از خدمت امام علیه السلام خارج شد، در حالی که از بصیرترین اشخاص نسبت به امام علیه‌السلام بود و بهترین عقیده را در باره آن حضرت داشت. 📚الکافی ج ۱ ص ۵۰۸. 📚الإرشاد، ص ۳۲۲. 📚إعلام الوری ص ۳۵۹.
🔰 خجالت نکش! هر چه میخواهی، از ما بخواه! که به مقصودت میرسی ان‌شاءالله ... اباهاشم جعفری گوید: شَکَوْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه‌السلام ضِیقَ الْحَبْسِ وَ کَتَلَ الْقَیْدِ 🔻به امام حسن عسکری علیه‌السّلام از سختی زندان و ناراحتی غل و زنجیر شکایت کردم! 📜 آن حضرت در جواب من نوشت: أَنْتَ تُصَلِّی الْیَوْمَ الظُّهْرَ فِی مَنْزِلِکَ 🔻تو نماز ظهر را امروز در منزل خود خواهی خواند! موقع ظهر مرا از زندان خارج نمودند و نماز ظهر را در منزل خود خواندم. وضع مالی من خوب نبود و تصمیم داشتم در نامه ای که نوشته بودم تقاضای کمکی بکنم ولی خجالت کشیدم. وقتی به منزل رسیدم، امام علیه السّلام برایم صد دینار فرستاد و نوشته است: إِذَا کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْیِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّکَ تَرَی مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. 🔻هر گاه احتیاجی داشتی خجالت نکش و درخواست خود را از ما طلب کن! آنچه مایلی به تو داده خواهد شد ان‌شاءالله. 📚المناقب،ابن‌شهرآشوب، ج ۴ ص ۴۳۲ 📚الکافی ج ۱ ص ۵۰۸
زمینه شهادت امام عسکری علیه السلام.mp3
3.22M
بسم الله الرحمن الرحیم جون به لب شد و زهر کینه زد به مغز استخون ماه فاطمه توی بستره به حال نیمه جون مثل مجتبی از لباش داره میریزه لخته خون پرنده قفس نشین، به فکر پروازه با رفتنش بازم میشه داغ دلا تازه غریبی که داغ دلش نداره اندازه عطر بقیع/ داره میاد/از کوچه های سامرا شش گوشه ی/آقام داره/ حال و هوای کربلا برا تسلای دل صاحبمون اللهم عجل فرج بخون بند دوم غصه میخوره اونکه کوه استوار و محکمه گریه میکنه اونکه صاحب تموم عالمه گریه میکنه اونکه وارث خلیل و آدمه وقتی فلک ازش گرفت تموم دنیاشو هیشکی نبود تا بگیره زیر بغل هاشو هیشکی نبود تا لااقل پاک کنه اشکاشو بعد پدر / چشمای تر / قسمت روز و شبشه بعد پدر / شب تا سحر / ذکر فرج رو لبشه برا تسلای دل صاحبمون اللهم عجل فرج بخون
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 به آسمان نرسم تا هوایی‌ام نکنی کجا روم من اگر سامرایی‌ام نکنی بگو میانِ گدایانِ خویش جایی هست نگاه بر من و بی دست و پایی‌ام نکنی بقیع پنجره فولاد کُنجِ شش گوشه خوشم به این دو سه جا هر کجایی‌ام نکنی سرم به چوبه‌ی سرداب میزنم به سرم اسیرِ این شبِ سردِ جدایی‌ام نکنی هنوز از سفرِ اربعین مریضِ توام دوا ندارم اگر کربلایی‌ام نکنی نگاه کن به بزرگیِ خود ولی نظری به طرزِ نابلدیِ گدایی‌ام نکنی غریبِ شهر  مرا کُشت آتشِ جگرت مرا بِبَر که بمیرم به خانه‌ی پدرت شاعر: حسن لطفی
مرثیه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام از درد زهر سوخته جان مطهرش محروم شد جهان ز جمال منورش آثار تشنگی به لبانش رسیده است می لرزد از شراره ی این درد پیکرش دارد برای هر نفسش درد می کشد تنها خداست با خبر از قلب مضطرش مهدی مگر بیاید و این درد کم شود مانده ست تا به شوقِ تماشای دلبرش سر را به زانوی پسرش تا گذاشت رفت تشویش و اضطراب ز سیمای انورش دارد یتیم می شود آقای کائنات در حال رفتن است_خدا_سایه ی سرش آقا یتیم می شود اما قرار نیست سیلی زند کسی به رخِ ماه منظرش دیگر قرار نیست که بعد از پدر کسی آتش زند به خیمه ی تنهای خواهرش اینجا پسر ندیده تن بی سر پدر اینجا پسر ندیده اسیری مادرش
از دخمه ی سیاه به مهتاب تسلیت از این کویر بر غم روداب تسلیت آه ای نجیب زاده در این شهر پر فریب بر ساحت نجابت نایاب تسلیت با سر سلامتی برسد بر طبیب شهر از این مریض خسته و بیتاب تسلیت دریا بگو تورا چه نیازی که گویدت؟ گِل های مانده در ته مرداب تسلیت آلوده می شود که بشوید غمی ز آب؟ پس من چه گفته ام به دل آب تسلیت؟ "مُد ها متان" جنتتان را نیاز نیست تقدیم گل ،نوشتن بر قاب ، تسلیت بر مرد مردها و نجات غریق ها ازاین دل غریق به خوناب تسلیت بر آن عمود محکم دین و پل صراط از خار مانده در دل گرداب تسلیت ای کاش تاکه چهره به چهره به ساحتت عرضی کنم اگر شده در خواب تسلیت هرچند سالگرد پدر هایمان یکیست از نوکر یتیم به ارباب تسلیت* وقتی شما به لطف بگوئید پاسخم از شوق می شود غزلی ناب ، تسلیت ◼ تسلیت بر تو که بر من برسد تسلیتی◼ ◼بی طمع نیست سلام روستایی ارباب◼ *جنگلهای بسیار سبز بهشت برگرفته از سوره الرحمن اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم زینت کریمی نیا