(مدینه)fateminasab (0).wav
10.17M
مدینه گریۀ مـن سخـت خستهات کرده
حلال کـن کــه بــوَد روزهای آخر من
خدا گــواست مــرا میزدند و میلرزید
خدیجه نیست که از من کند پرستاری
از این به بعد دگر زینب است مادر من
دگــر زنــان مدینــه عیــادتم نکنند
مگــر کــه قاتلـم آیــد کنار بستر من
تا سرفه ميكنم بدنم درد ميكند
زينب مرا نبوس ، تنم درد ميكند
از من نخواه با تو كنم درد دل علي
تا حرف ميزنم دهنم درد ميكند
اسما بيا و فاطمه را رو به قبله كن
اين روز آخري بدنم درد ميكند
وقت راه رفتن زانوی من درد می گیره
وقت حرف زدن گلوی من درد می گیره
دیگه چی بگم از نماز نشسته ام
وقتی در وضو بازوی من درد می گیره
علی نبینم مرد خونم عزاداره
جانشین من یه دختره خونه داره
بگو یه نفر میخ و ز در دربیاره
از من که گذشت برا زینب خطر داره
دم آخر وصیتی دارم
ای علی جان به خاطرت بسپار
نیمه شبها حسین دلبندم
با لب تشنه می شود بیدار
بار سنگین این وصیت را
از سر شانه ها ی من بردار
قبل خوابیدنش عزیز دلم
ظرف آبی برای او بگذار
گریه کردم ز غربتش دیشب
تا سحر سوختم برای حسین
با همین دست ناتوان امروز
پیرهن دوختم برای حسین
کفنش را به زینبم دادم
حرف های نگفته را گفتم
چند ساعت برای دختر خود
فقط از رنج کربلا گفتم
گفتمش میوه دلم زینب
کربلا باش یار و یاور او
ظهر روز دهم به نیت من
بوسه ای زن به زیر حنجر او
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا كند كه نباشد سر برادر زینب
#روضه🏴#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
#اللهمعجللولیڪالفرج
#به_نفس
#شاعر_و_مداح
#کربلایی_حامد_فاطمی_نسب