eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
358 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال برمه گلی_فاطمی نسب_همه دیدند.mp3
1.19M
🖤🖤🖤 روضه حضرت عباس(ع) 😭😭😭 همه ديدند حسين خم شد و از پا افتاد لرزه افتاد در عالم به خدا تا افتاد عمه هم ريخت دلش تا که شنيد از خيمه دختري داد زد عمه بُدو بابا افتاد بانوي صبر از اين واقعه بي طاقت شد چه خبر بود؟ چرا زينب کبري افتاد ؟ همه ي خيمه به هم ريخت چو از دور شنيد دشمنان هلهله کردند که سقا افتاد گر چه پر زخم، توان داشت بجنگد عباس از خجالت به زمين خورد و همانجا افتاد ظاهراً خورد زمين پيکرش اما بي شک بدنش در بغل حضرت زهرا افتاد گرز آهن چه به روز سرش آورد مگر که به نيزه سر او بسته شد، امّا افتاد لب نزد بر لب آب و لب تشنه جان داد تا ابد شرم در آئينه ي دريا افتاد آب از مشک، زمين ريخت ملائک ديدند که فرات از نظر حضرت زهرا افتاد مهدي فاطمه اينجاست مراعات کنيد بس کن اين روضه ي جانسوز که آقا افتاد
کانال برمه گلی_فاطمی نسب_همه دیدند.mp3
1.19M
🖤🖤🖤 روضه حضرت عباس(ع) 😭😭😭 همه ديدند حسين خم شد و از پا افتاد لرزه افتاد در عالم به خدا تا افتاد عمه هم ريخت دلش تا که شنيد از خيمه دختري داد زد عمه بُدو بابا افتاد بانوي صبر از اين واقعه بي طاقت شد چه خبر بود؟ چرا زينب کبري افتاد ؟ همه ي خيمه به هم ريخت چو از دور شنيد دشمنان هلهله کردند که سقا افتاد گر چه پر زخم، توان داشت بجنگد عباس از خجالت به زمين خورد و همانجا افتاد ظاهراً خورد زمين پيکرش اما بي شک بدنش در بغل حضرت زهرا افتاد گرز آهن چه به روز سرش آورد مگر که به نيزه سر او بسته شد، امّا افتاد لب نزد بر لب آب و لب تشنه جان داد تا ابد شرم در آئينه ي دريا افتاد آب از مشک، زمين ريخت ملائک ديدند که فرات از نظر حضرت زهرا افتاد مهدي فاطمه اينجاست مراعات کنيد بس کن اين روضه ي جانسوز که آقا افتاد
(مدینه)‏fateminasab (0).wav
10.17M
مدینه گریۀ مـن سخـت خسته‌ات کرده  حلال کـن کــه بــوَد روزهای آخر من  خدا گــواست مــرا می‌زدند و می‌لرزید  خدیجه نیست که از من کند پرستاری  از این به بعد دگر زینب است مادر من  دگــر زنــان مدینــه عیــادتم نکنند  مگــر کــه قاتلـم آیــد کنار بستر من  تا سرفه ميكنم بدنم درد ميكند زينب مرا نبوس ، تنم درد ميكند از من نخواه با تو كنم درد دل علي تا حرف ميزنم دهنم درد ميكند اسما بيا و فاطمه را رو به قبله كن اين روز آخري بدنم درد ميكند وقت راه رفتن زانوی من درد می گیره وقت حرف زدن گلوی من درد می گیره دیگه چی بگم از نماز نشسته ام وقتی در وضو بازوی من درد می گیره علی نبینم مرد خونم عزاداره جانشین من یه دختره خونه داره بگو یه نفر میخ و ز در دربیاره از من که گذشت برا زینب خطر داره دم آخر وصیتی دارم ای علی جان به خاطرت بسپار نیمه شبها حسین دلبندم با لب تشنه می شود بیدار بار سنگین این وصیت را از سر شانه ها ی من بردار قبل خوابیدنش عزیز دلم ظرف آبی برای او بگذار گریه کردم ز غربتش دیشب تا سحر سوختم برای حسین با همین دست ناتوان امروز پیرهن دوختم برای حسین کفنش را به زینبم دادم حرف های نگفته را گفتم چند ساعت برای دختر خود فقط از رنج کربلا گفتم گفتمش میوه دلم زینب کربلا باش یار و یاور او ظهر روز دهم به نیت من بوسه ای زن به زیر حنجر او سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا كند كه نباشد سر برادر زینب 🏴