eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•خوشا آن دل... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام انصاریان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بسم الله الرحمن الرحیم به نزد آنکه جانش در تجلاست همه عالم کتاب حق تعالی ست دختر پیغمبر.. خوشا آن دل که ماوای تو باشد بلند آن سر که در پای تو باشد سراپای دلم شیدای آن است که شیدای سراپای تو باشد فرونآید به ملک هر دو عالم هر آن سر را که در پای تو باشد غبار دل به اشک دیده شویم کنم پاکیزه تا جای تو باشم در این دنیا دلم کی گیرد آرام مگر مستی که شیدای تو باشم نمی‌خواهد دلم گل گشته صحرا مگر گل گشته صحرای تو باشد *اجازه ی کمک به هیشکی نداد. جلوی این چهار تا بچه ی یتیم با کلنگ خودش قبر کند..* بر احوالم ببار ای ابر اشک از آسمان امشب که من با دست خود کردم گلم در گِل نهان امشب *قبر آماده شد و دیشب خودش رفت میان قبر هیچ کمکی نمی‌خواست که بدن رو برداره بیاره تو قبر.. اینقدر بدن لاغر شده بود که خودش با دست بدن رو برداشت. اینجا رو دیگه ما نمی‌فهمیم چیکار کرد با چه حالی جلوی بچه‌ها بند کفنو باز کرد. صورت سیلی خورده رو، رو خاک گذاشت علی جان! چقدر براتون سخت بود که این صورت رو روی خاک بذارید.. برا شما سخت‌تر بود یا برای اون آقایی که میخواست صورت بابا رو، رو خاک بذاره بدن سر نداشت گلوی بریده رو روی خاک گذاشت.. "أبتا! أمّا الدُنيا فَبَعدك مُظلمة" بیابون نشینا هرچی وایسادن نیمهٔ شب دیدن از قبر بیرون نمیاد.گفتن نکنه پسر این پدر بمیره بریم زیر بغلشو بگیریم از قبر بیاریم بیرون اومدن جلو دیدن دوتا دستشو دو طرفه بدن قطعه قطعه گذاشته صورتش روی گلوی بریده.. آوردنش بیرون خودش خاک ریخت یه دستمال خاکم کنار گذاشت سی پنج سال با این خاک سجده می‌کرد روی این خاک نماز میخوند.قبر و پوشوند آب پاشید با کف دست یه تابلو و یه صفحه درست کرد با انگشت روی خاک گل شده نوشت...."یا أهل العالم!هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً" ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
. |⇦•دلا تا به کی... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام انصاریان ●━━━━━━─────── بسم الله الرحمن الرحیم دلا تا به کی، از در دوست دوری گرفتار دام سرای غروری نبر چهره از خاک آن کوی گردی نبر دل تو را از غم دوست دردی چرا این چنین عاجز و بینوایی بزن بکن های و هویی بزن دست و پایی سوال علاج از طبیبان دین کن توسل به ارواح آن طیبین کن دو دست دعا را برآور به زاری سپس گو به سر عجز و صبر خواستاری *سه تا دختر از ابی عبدالله تو کاروان بودند فاطمه که شوهرش فرزند امام مجتبی است. رقیه که سه سالش بود. سکینه که سیزده سالش بود. اول صبح مامورین ریختن تو خرابه ده تا ده تا رو به طناب بستن.. پنج تا زن پنج تا دختر بچه..زینب کبری می‌فرماید: اگر ما معمولی می‌خواستیم راه بریم بچه‌ها نمی‌تونستن با ما همراهی کنند می‌ریختن بچه‌ها رو می‌زدند، اگر ما قدم آهسته برمی‌داشتیم می‌ریختن با تازیانه ما رو می‌زدند. آفتاب طلوع نکرده بود ما هشتاد وچهار تا رو با یک مرد زین العابدین وارد بارگاه یزید کردند تشنه و گرسنه نذاشتن ما بشینیم ما رو سر پا نگه داشتند، یه مرتبه دیدیم یزید چوب خیزرانش رو برداشت سکینه علیهم السلام مچ دستش رو از طناب کشید پوست دست کنده شد خون اومد سریع اومد کنار تخت یزید گفت یزید بابامو نزن یزید نزن تا من خوابی رو که دیشب تو خرابه دیدم بگم.. دیشب تو خرابه برای بابام خیلی گریه کردم خوابم گرفت صورتم رو روی خاک خرابه گذاشتم و خوابیدم خواب دیدم در یک بیابانی گم شدم راه پیدا نمی‌کنم ترسیدم یه مرتبه دیدم چند نفر شخص نورانی زیر بغل یه آقایی رو گرفتن هر چند قدم می‌شینه میگه حسین من "قتلوا و ما عرفوا و من شرب ماء منعوا همون پنج نفر هم با خوندن این زارزار گریه می‌کنند رفتم جلو یزید به یکی از اون نورانی‌ها گفتم این آقا کیه بی طاقته؟گفتن سکینه این جدت پیغمبر اسلامه داره میره دیدن سر بریده بابات، یزید اومدم برم پیش جدم دیدم از پشت سر صدای یه خانومی میاد داره میگه سکینه جان إلی إلی، بیا پیش خودم برگشتم دیدم یه خانمی بغل باز کرده خودم رو انداختم تو بغلش قبل از اینکه بگم تو کی هستی فرمود: سکینه جان مادرت زهرا هستم دارم میرم گیسوان سرم را به خون گلوی بابات رنگین کنم،گفتم مادر می‌دونی با ما چه کردند؟ مادر! بچه شش ماهمون رو تیر سه شعبه زدن مادر برادرم اکبر رو قطعه قطعه کردند، مادر! فرق عمومو شکافتن، مادر! برای بدن بابام یه جای سالمی نذاشتند. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
|⇦•دوستان عیب کنندم... و توسل به حضرت سکینه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام انصاریان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو بستم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟ ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟ عشقو درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان این توانم که درآیم به محلت به گدایی *از بچگی دستم به طرف تو دراز بوده، چون می‌دونستم تو خزانه‌دار پروردگاری"السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یا رحمت الله الواسعه"..* گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی گر بیایی دهمت جان ور نیایی کُشدم غم من که می‌میرم از این غم، چه بیایی چه نیایی *این اسب با تربیت، این اسب ادب شده، با یه نهیب رکاب خیز برمی‌داره، چرا هرچی می‌خوام برانمش عکس‌العمل نشون نمیده، گیره چیه مرکبم؟ خم شد دید دختر سیزده ساله‌اش اومده دست‌های اسبو بغل گرفته، اونایی که دختر ندارن راستی نمی‌دونن من امشب چی دارم میگم، از اسب پیاده شد رو خاک نشست، عزیزشو رو دامن قرار داد، اول به او میدان داد او حرف بزنه، بابا از صبح تا حالا که رفتی میدان برمی‌گشتی این بار هم برمی‌گردی؟ نه عزیز دلم دخترم دیگه برنمی‌گردم، بابا حالا که می‌خوای بری و برنگردی خودت بیا ما رو به مدینه برسان، ما همسفر شمر و خولی و عمر سعد نشیم، آخه ما ناموس خداییم بابا، بابا ما با این اشرار چگونه همسفر بشیم بابا، دخترم برگرداندن شما دیگه از من گذشته، خواستتو نتونستم جواب بدم، حالا من از تو یه درخواست دارم، دختر بلند شد، صورت ابی عبدالله را بغل گرفت، سر و صورت بابا رو می‌بوسه، بابا از من چی می‌خوای؟ عزیز دلم اونی که من از تو می‌خوام اینه برابر من اینقدر اشک نریزی، گریه تو قلب منو آتش زد.* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....