eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
331 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5780504756069874524.mp3
1.22M
آل کَسا را ببینید عشق و صفا را ببینید به چهرهءآل طوبی نور خُدا را ببینید روی طومار نسل کوثر مُهر تائید حیِّ داور خورد و عالم همه فهمیدند بهترین نسلِ ، نسل حیدر پیامِ ربّ عادله مباهله مباهله حقیقت اهل دِله مباهله مباهله علی علی علی علی ........... شکوه این روز تابان آمده در متن قرآن آیهء شصت و یکم شد به سوره ء آل عمران از فلک زمزمه می آید نغمه و همهمه می آید از همین نسل پاک احمد مهدیِ فاطمه می آید رمز خدا را شامله مباهله مباهله دشمن اهل باطله مباهله مباهله بیت نبی بیت نور است نسل علی نسل نور است هر که ندید این حقیقت دلش سیاه است و کور است روزیِ مردم از این خوان است برکتِ وادی امکان است هر کسی شد گدای این در روز محشر خودش سلطان است کتاب عشقه کامله مباهله مباهله یَمِ بدون ساحله مباهله مباهله https://eitaa.com/wwgoLchinzenab
به‌مناسبت ٢۴ ذی الحجه وضو بگیرم و در حال روزه با تکبیر کنم مباهله با دشمنان حی قدیر زبان حق شوم و آیه‌ی مباهله را به شأن فاطمه و شوهرش کنم تفسیر ز قول دوست و دشمن شنو که این آیه به وصف اهل کسا از خدا شده تعبیر محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن که پنج در عددند و یکی چو حیِّ قدیر پی مباهله کردند روی در صحرا یکی چو مهر فروزان چهار ماه منیر فتاد چشم نصارا به آن خدارویان که نور طلعتشان گشته بود عالم گیر مسیحیان پی نفرین پنج تن دیدند که نیست غیر هلاکت برایشان تقدیر همه به خاک قدوم پیمبر افتادند که ای ز جانب حق خلق را بشیر و نذیر به حضرت تو نصاری تمام تسلیم‌اند که تو بلند مقامی و ما تمام حقیر هزار مرتبه نفرین به دشمنان علی که می‌کنند در این آیه حیله و تزویر کنند فضل علی را به دشمنی انکار خدای نگذرد از این خطا و این تقصیر چرا شدند فراری از این حقیقت محض چرا به سلسله‌ی نفس خود شدند اسیر قسم به جان علی، منکر مباهله را خدای لعن نموده، پیمبرش تکفیر گرفتم آنکه شود خصم منکر خورشید کجا به تابش انوار آن کند تأثیر فضائل علی از حد بُوَد فزون چه زیان که بر مباهله منکر شوند یا به غدیر علی کسی‌ست که در جنگ بدر شد پیروز خدا به جنگ اُحد می‌دهد به او شمشیر علی‌ست فاتح احزاب و فاتح خیبر علی‌ست تیرِ الهی به قلب خصم شریر علی‌ست بت شکن کعبه روی دوش رسول علی به بیشه‌ی اسلام شد خروشان شیر علی به جای نبی خفت و جان گرفت به دست کسی نیافت چو او این چنین مقام خطیر حدیث منزله چون آفتاب می‌تابد به این دلیل علی بعد مصطفاست امیر وصی احمد مرسل کسی بُوَد "میثم" که در تمام فضائل ورا نبود نظیر ✍ استاد
حق و باطل در مدینه روبروست اهل حق را حق پرستی آبروست حق پرستان همچو انگشتان دست پرتو این حق پرستان هرچه هست اهل بیت مصطفی دانی که پنچ رحمت للعالمین مانند گنج مصطفی ختم رسل در پیش بود منزلت از هر پیامبر بیش بود درگه حق او که برتر از همه در بغل دارد حسین فاطمه سبط اکبر در کنار مصطفاست دست او در دست خیر انبیاست بعد پیغمبر علی مرتضاست جانشین و همچو جان مصطفاست فاطمه خَیرُ نساء العالمین فاطمه نور سماوات و زمین مقتدای او پسر عمش علی ست تا قیامت مرتضی بر حق ولی ست آیت حق اهل بیت مصطفاست مستجاب الدّعوه ی ارض و سماست. او در پایان این شعر چنین سروده است: هر که را حُبّ محمد در دل است چلچراغ روشن هر محفل است تا ابد بر جا بماند این سرود بر محمّد گو و آل او درود تا توانی گو«طبیبا» این درود درگه حق این دعا مقبول بود شاعر:
قرار شد دو طرف تن به احتجاج دهند که دین مردم خود را مگر رواج دهند قرار شد همگی با کسان خود باشند مگر علاج به یک زخم لاعلاج دهند نبرد شک و یقین بود و باز، اهل یقین  بنا نبود به اهل لجاج باج دهند به حکم امر «تعالوا ...» قرار بود آن روز مسیحیان همه پایان به یک لجاج دهند و در قبال تمام مخالفتهاشان به رسم روز، به اهل یقین خراج دهند شعاع نور حقیقت به هر طرف می‌ رفت که از حجاز به نجرانیان سراج دهند جهان به نور تو وابسته است، ای خورشید خوشا که با «تو» به اهلِ تو تخت و تاج دهند شاعر:
گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است این بس مرا که سایه ی مهر تو بر سر است ای دل چرا به غیر خدا تکیه می کنی؟ امید ما و لطف خدا از که کمتر است؟ بهر دو نان، خجالت دونان چه می کشی؟ ای دل صبور باش که روزی مقدّر است خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است فرخنده نامه ای که موشّح به نام اوست زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس زیب اذان و زینت محراب و منبر است پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب در حال سجده روی به درگاه حیدر است شمس ضحی، امام هدی، نور هل أتی چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است در آیه ی مباهله این مهر و ماه را جانها یکی و جلوه ی جان از دو پیکر است وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال وجه خدا و جلوه ی الله اکبر است نازم به دست او که یکی ناز شست او از جای کندنِ درِ سنگینِ خیبر است با اشک چشم، ابر کَرَم بر سر یتیم با برق تیغ، صاعقه ای بر ستمگر است جز راه او به سوی خداوند راه نیست یعنی که شهر علم نبی را، علی، در است بر تارک زمان و مکان، تاج افتخار در آسمان فضل، درخشنده اختر است کمتر ز ذرّه ایم و فزونتر ز آفتاب ما را که خاک پای علی بر سر افسر است وصف علی ز عقل و قیاس و خیال و وهم وز هرچه گفته اند و شنیدیم، برتر است شد عرض ما تمام و حدیث تو ناتمام حاجت به مجلس دگر و وقت دیگر است طبع لطیف و شعر«ریاضی»به لطف و شهد شاخ نبات خواجه  شیراز و شکّر است.
چارده نور؛ هم‌چنان دریاست چارده نور؛ محورش زهراست "وَ بِکُم یُمسِکُ السَّما" یعنی: آسمان روی شانه‌ی آن‌هاست مثلِ خورشید تابناک شدند دینِ اسلام را ملاک شدند آمده: "اِنَّما یُریدُ الله": از پلیدی و رجس پاک شدند وصلِ آن‌ها وصالِ پیغمبر رسمِ آن‌ها مثالِ پیغمبر نیست اجرِ رسالت طه جز محبت به آلِ پیغمبر به کناری گذار فاصله را پاره کن برگه‌های باطله را دل به دریای اهلِ بیت بزن گوش کن آیه‌ی را عصمتِ محض؛ از بدی دورند خارج از درک؛ رازِ مستورند منکرانِ حقیقتِ آن‌ها وسطِ روز منکر نورند راهِ اصلاح را نمی‌دانیم رستن از چاه را نمی‌دانیم بی‌توسل به اهلِ بیتِ رسول راه و بی‌راه را نمی‌دانیم
به‌مناسبت ٢۴ ذی الحجه این پنج نور، علت زیبای خلقتند اسرار پنج حرفِ حروف «کرامت»ند این خانواده اشرف اولاد آدمند اینها طبیب درد طبیبان عالمند این پنج تن خلاصه‌ی احساس خالقند اندازه‌ی دل همه‌ی خلق، عاشقند خاکی شدند تا ره افلاک وا کنند «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» زیباترین سپاه به میدان رسیده بود پای ابوتراب به نجران رسیده بود آنان که لاف، پیش شه لافتی زدند تا چشمشان به هیبتش افتاد، جا زدند یک اخم مرتضی علی و ختم غائله اینگونه‌ شد خلاصه‌ی روز مباهله ✍ .
مدح_و_مناجات 🌿🌿🌿🌿ا🌿🌿🌿 نور جاری میشود از خُلق و خوی پنج تن میچکد باران و دریا از سبوی پنج تن آسمان خورشید را روی زمین آورده است دشت، مجنون میشود در آرزوی پنج تن دست در دست نبی(ص) أنوارِ عرشی آمدند کور شد اینگونه چشمانِ عدوی پنج تن هر که رو در رو شود با خاندان مصطفی(ع) قاتل جانش شود یک تار موی پنج تن آیهٔ تطهیر نازل شد! کلیسا سجده کرد حضرت عیسی فدا شد روبروی پنج تن أُسقف نجرانی از قصدش پشیمان شد سریع تا که استشمام کرد از عطر و بویِ پنج تن هر که با قصد مصاف آمد شکستش حتمی است چون خدا بسیار حسّاس است رویِ پنج تن بهره مندی از ولایت رکن اسلام ِ نبی ست(ص) هست نامی از علی(ع) در گفتگوی پنج تن «هَل أتی» می‌خوانم و انگشترش را میدهد سائلم! رو میکنم هر دم به سوی پنج تن شک ندارم آبرومند است در هر دو جهان این دلِ بی آبرو، از آبروی پنج تن چشم حیرانم میان ازدحام ِ روز حشر سمت جنّت میرود در جستجوی پنج تن آتش دوزخ برای ساعتی هم که شده میشود خاموش با آبِ وضوی پنج تن! شاعر: .
شعر از مه و مهرِ شب‌شکن باید گفت از فاطمه و ابالحسن باید گفت تا خاطرهٔ مباهله گم نشود پیوسته سخن سخن سخن باید گفت 💖 مهری که به شأنش آمد از حق لولاک روشن شده از جلوهٔ رویش افلاک با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد تا ریشهٔ تثلیث برآرد از خاک 💖 فرمانده جنگ، مصطفی بود آن‌روز سردار سپاه، مرتضی بود آن‌روز لشکر حسنین و فاطمه پشتیبان در عرصه، سلاحشان دعا بود آن‌روز 💖 با ذکر علی‌الدوام،آن پنج نفر کردند به پا قیام، آن پنج نفر با باور خود به مشرکین حجت را کردند به حق تمام، آن پنج نفر شاعر: .
کس را نبود و نیست ، توانِ مقابله تا مرتضاست یک طرفِ این معادله نصرانیان و صومعه لرزند یک به یک تا نام مرتضاست میان مباهله تصریحِ  نَصِّ"انفسنا" داد می زند مابین مصطفی و علی نیست فاصله در بدر و خیبر و اُحد و لیلة المبیت دستِ علیست در همه جا ختم غائله دنیا پُر از کتاب شود هم نمی شود پیش خطی ز خطبه ی او ، غیرِ باطله از او سوال کردن ما ، محضِ گفتگوست ورنه جواب را بدهد قبلِ مسئله دست خداست دستِ علی ، ما گرفته ایم آری ز دست هایِ یدُاللهی اش صله کار خداست مدح علی ، کارِ عقل نیست عاجز بُوَد ز فهمِ مقامش ، مُخیَّلِه شاعر: .
در افقی ماورای عرش معلی آینه دارد خدا، "دَنیٰ فَتَدَلّیٰ" طعم وجود از که یافت سفره‌ی خلقت؟ از نمک چهره‌ی محمد طاها خلق شدند آفتاب و ماه و ستاره صبح ازل با مداد رنگی مولا صبح ازل سرنوشت خلق نیفتاد از قلم ریز بین مصحف زهرا خشت نخست کرم به نام حسن شد تا نرود کج عمارتش به ثریا اول یاقوت سرخ پیش قدم شد تا بشود خاک کربلای معلیٰ مادرم از کودکی خرید برایم تا که شوم سر به راه، کفش تولا آنچه نجاتم دهد ز بارش آتش چیست به یوم الحساب؟ چتر تبرا من قلمی هستم از تبار زبرجد چشم به راه تراش عترت طوبیٰ شاعر: .
🌸بمناسبت 🌸 میان باطل و حق، باز هم مجادله شد گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد محمد آمد و اهل کساء را آورد ورق‌ورق کتب کفر، برگِ باطله شد محمد آمد و با پنج پاسخِ محکم جواب‌ْگوی هزاران هزار مسأله شد چه دید اُسقُف نجران درون انجیلش؟ که بین راه پشیمان از این معامله شد خدا به خلقِ جهان حرف آخرش را زد و حرف آخر او آیه‌ی مباهله شد ✍ .