eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
331 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام علیکِ یا بنت الحسین یا رقیه چنان شمعم که امشب کُنج این ویرانه می گریم هنوز از غُصه ی بزمِ مِی و پیمانه می گریم دل اهل حرم می سوزد از اشک شرر بارم پدر جان ، در فراقت آنقدر طفلانه می گریم عجب آرامشی در خانه ی ما بود ، یادت هست؟ چنان طفلی که گُم کردست راهِ خانه ، می گریم به روی شانه ات سر می نهادم وقت خوابیدن ولی امشب ببین از دردهای شانه میگریم دلم تنگ تبسّم های شیرینت شده بابا تبسّم کن برایم ، دیگر ای بابا نمی گریم ۳ صفر ۱۴۴۳ ۱۹ شهریور ۱۴۰۰ . به روی شانه ات سر می نهادم وقت خوابیدن ولی امشب ببین از درد های شانه می گریم .
. 🏴 ما کی ز شکست بی اثر میگردیم هم ساز شویم و هم تبر میگردیم بیهوده به ما تیغ کشیدید ولی "ما را بکشید زنده تر میگردیم" .
. از هم اکنون که ماه شعبان است، باید آماده ی حضور شوی باید از قبلِ موقفِ رمضان، پاک گردی و غرق نور شوی بگذر از هر چه بیش و کم اکنون، خیز و بردار یک قدم اکنون بگذر از دیگران تو هم اکنون، تا پسندیده ی غفور شوی لحظه لحظه به یاد مُردن باش، یادِ سختی جان سپردن باش زودتر فکر توبه کردن باش، عاقبت راهیِ قبور شوی گر شوی غافل از چنین رحمت، عاقبت تو بمانی و حسرت حیف باشد اگر در این فرصت، صرف تقصیر یا قصور شوی تا "تو" باشی چه جا برای "او"ست ؟! بگذر از خود رها شو از این پوست نرسی تا مقامِ قُربِ دوست، مگر از نفسِ خویش دور شوی ادعا مثل حرف بسیار است، کو کسی که فدایی یار است؟! اگر از تو امام تو خواهد، میتوانی که در تنور شوی؟! شاید این ماه ماه آخر بود، شاید آقایمان ظهور نمود آری ای منتظِر ز جا برخیز، باید آماده ظهور شوی .
Shab 06 Ramazan 1403 Hoseini [Mohjat_Net] (1).mp3
6.13M
برون شد از حد و اندازه عصیانی که من دارم ملک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم نه با خالق سر و سری نه با مخلوق احسانی نمی ارزد به کفری سست ایمانی که من دارم چنان این سینه مالامال از آمال و شهوت شد که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم همانگونه که از دود است رسوا آتش پنهان کند رسوایم آخر عیب پنهانی که من دارم به شانه نظم دادم گر چه این زلف پریشان را چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم چنان آلوده دامانم ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم ولی لا تَقنَطوا مِن رَحمَه الله اش صدایم کرد قبولم کرد آخر رب رحمانی که من دارم دو قطره اشک بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم به حق ضامن آهو ببخشا هر خطایم را بنازم شاه مشهد را به سلطانی که من دارم به وقت خواندن قرآن به فکر یار عطشانم چه قرآنی دگر دارند و قرآنی که من دارم بمیرم عاقبت در روضه های شاه مظلومم کریم و مهربان است این حسین جانی که من دارم لب خشکش فقط مشغول ذکر رب الارباب است و محروم از فرات و تشنه ی یک جرعه ی آب است به پیش چشم او مینوشد آب و شمر میخندد خدایا دست زینب را چه کس در کوفه میبندد 🎤 رمضان 1403 .
Shab 06 Ramazan 1403 Hoseini [Mohjat_Net] (1).mp3
6.13M
برون شد از حد و اندازه عصیانی که من دارم ملک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم نه با خالق سر و سری نه با مخلوق احسانی نمی ارزد به کفری سست ایمانی که من دارم چنان این سینه مالامال از آمال و شهوت شد که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم همانگونه که از دود است رسوا آتش پنهان کند رسوایم آخر عیب پنهانی که من دارم به شانه نظم دادم گر چه این زلف پریشان را چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم چنان آلوده دامانم ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم ولی لا تَقنَطوا مِن رَحمَه الله اش صدایم کرد قبولم کرد آخر رب رحمانی که من دارم دو قطره اشک بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم به حق ضامن آهو ببخشا هر خطایم را بنازم شاه مشهد را به سلطانی که من دارم به وقت خواندن قرآن به فکر یار عطشانم چه قرآنی دگر دارند و قرآنی که من دارم بمیرم عاقبت در روضه های شاه مظلومم کریم و مهربان است این حسین جانی که من دارم لب خشکش فقط مشغول ذکر رب الارباب است و محروم از فرات و تشنه ی یک جرعه ی آب است به پیش چشم او مینوشد آب و شمر میخندد خدایا دست زینب را چه کس در کوفه میبندد 🎤 رمضان 1403 .
کس را نبود و نیست ، توانِ مقابله تا مرتضاست یک طرفِ این معادله نصرانیان و صومعه لرزند یک به یک تا نام مرتضاست میان مباهله تصریحِ  نَصِّ"انفسنا" داد می زند مابین مصطفی و علی نیست فاصله در بدر و خیبر و اُحد و لیلة المبیت دستِ علیست در همه جا ختم غائله دنیا پُر از کتاب شود هم نمی شود پیش خطی ز خطبه ی او ، غیرِ باطله از او سوال کردن ما ، محضِ گفتگوست ورنه جواب را بدهد قبلِ مسئله دست خداست دستِ علی ، ما گرفته ایم آری ز دست هایِ یدُاللهی اش صله کار خداست مدح علی ، کارِ عقل نیست عاجز بُوَد ز فهمِ مقامش ، مُخیَّلِه شاعر: .
. صلی الله علیک یا اباعبدالله گر زندگی‌ام خلاصه یک دم باشد. بگذار دمم گرم همین غم باشد این گریه اگر مرهم هر زخم شماست عشق است دلم اسیر ماتم باشد در مجلس تو سیاه لشکر هستیم اینجا جای رسول اکرم باشد با روضه ی تو بهشت از یادش رفت این خاک زمین بهشت آدم باشد ما در همه ی سال عزادار توایم سی روز برای ماتمت کم باشد از شهر نگیر این سیاهی ها را زیبایی شهرها به پرچم باشد کی گریه برای تو کند بعد از ما؟! سخت است نباشیم و محرم باشد خوب و بد مارا به خدا بخشیدی این پیشکشی ز یار درهم باشد باز این چه مصیبت فراق است امشب شورش به دل تمام عالم باشد از حُرّ و حبیب تا کسی همچون من صد شکر که کشتی ات معظم باشد ای کاش که این گریه ی ناقابل ما مرضی رضای مادرت هم باشد تکلیف من اربعینِ تو چیست بگو وضعیت من عجیب مبهم باشد زینب دم دروازه ی شام است امشب اسباب شکنجه اش فراهم باشد ✍ ........... . نباشد غیر داغ تو، به دل شایسته ماتم را به شادی دو عالم‌ هم نباید داد این غم را تویی آن اسم اعظم که حوائج مستجاب از اوست خدا از برکت نام تو بخشیدست آدم را تمام اغنیا هم ریزه خوار سفره ات هستند که دیدم در صف نذری بگیران تو، حاتم را بخار رحمت از چایی بزمت جلوه گر باشد به رشک آورده چایِ روضه تو، چاهِ زمزم را "حسین و یا حسین و یاحسین و یاحسین" ای دل برای عاشقان عشق است از عالم همین دم را چنان که باید و شاید نکردم گریه بر داغت به غفلت دادم از کف دامن ماه محرم را میان روضه ی گودال از چه جان ندادم من؟! به سر باید کنم از این مصیبت خاک عالم را به تیر و نیزه و شمشیر و سنگ آن قوم شیطانی چرا کشتند اینگونه ولی الله اعظم را؟! ۲۸ محرم ۱۴۴۶ ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ............. ای دل! مگر نه خاتمه، ماه محرّم است؟ «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟» گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت «باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟» گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق «کآشوب در تمامی ذرّات عالم است» صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن «کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است» سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه‌ها «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» آن محشری که کرد به پا چوب خیزران «بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است» رشک مَلَک خرابه‌نشین شد که «محتشم» گفتا: «عزای اشرف اولاد آدم است» :: ویرانه و دل شب و دردانه و پدر آری؛ بساط عشق به‌خوبی فراهم است فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود بر گِرد شمع دید که پروانه‌ای کم است ✍ .
یارقیه مددی چنان از غم دوری افسرده بودم که از داغِ تو سخت پژمرده بودم سپر گر نمیکرد عمه خودش را همان عصر روز دهم مُرده بودم فقط خون دل بود و اشک دو دیده غذایی اگر هم که من خورده بودم گرسنه نخفتم شبی در اسارت که هر شب پدرجان، کتک خورده بودم حسابش ز دستم برون گشته آخر که من اینقدَر زخم نشمرده بودم حلالم کن امشب اگر شکوه کردم دلم تنگِ تو بود، آزرده بودم
. تقدیم به یمنِ مظلوم و مقتدر نه باج می دهد امروز دشمنان دنی را نه التفات کند هجمه و فرافکنی را در این زمان که شیوخ عرب ذلیل نشستند بنارم این جگر و جرئت مثل زدنی را غلاف کرده شیاطین مقابل یمنی که کمی به رقص در آورده خنجر یمنی را به دستِ خالی و قلبی پر اعتقاد شکستند ز دشمنان خود آن دست و پنجه چدنی را ببین چگونه محقق نموده اند به عالم در اوج همّتشان کارهای ناشدنی را بدون ترس به قلب سپاهِ خصم زدند و رقم زدند به جرئت مسیر خط شکنی را به جرئت علوی شان، به خاتم یمنی شان شکسته اند به غیرت، طلسم اهرمنی را کجا ز جنگ هراسد؟ کجا ز مرگ بترسد؟ کسی که داشته باور "فمن یمت یرنی" را .