eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
358 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. صلی الله علیک یا اباعبدالله گر زندگی‌ام خلاصه یک دم باشد. بگذار دمم گرم همین غم باشد این گریه اگر مرهم هر زخم شماست عشق است دلم اسیر ماتم باشد در مجلس تو سیاه لشکر هستیم اینجا جای رسول اکرم باشد با روضه ی تو بهشت از یادش رفت این خاک زمین بهشت آدم باشد ما در همه ی سال عزادار توایم سی روز برای ماتمت کم باشد از شهر نگیر این سیاهی ها را زیبایی شهرها به پرچم باشد کی گریه برای تو کند بعد از ما؟! سخت است نباشیم و محرم باشد خوب و بد مارا به خدا بخشیدی این پیشکشی ز یار درهم باشد باز این چه مصیبت فراق است امشب شورش به دل تمام عالم باشد از حُرّ و حبیب تا کسی همچون من صد شکر که کشتی ات معظم باشد ای کاش که این گریه ی ناقابل ما مرضی رضای مادرت هم باشد تکلیف من اربعینِ تو چیست بگو وضعیت من عجیب مبهم باشد زینب دم دروازه ی شام است امشب اسباب شکنجه اش فراهم باشد ✍ ........... . نباشد غیر داغ تو، به دل شایسته ماتم را به شادی دو عالم‌ هم نباید داد این غم را تویی آن اسم اعظم که حوائج مستجاب از اوست خدا از برکت نام تو بخشیدست آدم را تمام اغنیا هم ریزه خوار سفره ات هستند که دیدم در صف نذری بگیران تو، حاتم را بخار رحمت از چایی بزمت جلوه گر باشد به رشک آورده چایِ روضه تو، چاهِ زمزم را "حسین و یا حسین و یاحسین و یاحسین" ای دل برای عاشقان عشق است از عالم همین دم را چنان که باید و شاید نکردم گریه بر داغت به غفلت دادم از کف دامن ماه محرم را میان روضه ی گودال از چه جان ندادم من؟! به سر باید کنم از این مصیبت خاک عالم را به تیر و نیزه و شمشیر و سنگ آن قوم شیطانی چرا کشتند اینگونه ولی الله اعظم را؟! ۲۸ محرم ۱۴۴۶ ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ............. ای دل! مگر نه خاتمه، ماه محرّم است؟ «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟» گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت «باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟» گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق «کآشوب در تمامی ذرّات عالم است» صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن «کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است» سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه‌ها «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» آن محشری که کرد به پا چوب خیزران «بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است» رشک مَلَک خرابه‌نشین شد که «محتشم» گفتا: «عزای اشرف اولاد آدم است» :: ویرانه و دل شب و دردانه و پدر آری؛ بساط عشق به‌خوبی فراهم است فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود بر گِرد شمع دید که پروانه‌ای کم است ✍ .