eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.4هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•ای جان‌ جهان... اول و توسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ “السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ” ای جان جهان، جهانِ جان ادرکنی قیوم زمین و آسمان، ادرکنی ای زنده کننده ی مسیحا الغوث یا مهدیِ صاحب الزمان ادرکنی یا بن الحسن!... تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد هر کسی گفت از کَرَم، گفت از سَخا، گفتم حسن یا کریم و یا ربِ وقت‌ِ مناجاتم شده من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم‌ حسن ناامیدِ کوچه ها کِی ناامیدم می کند؟ زود حل شد مشکل من‌ هر کجا گفتم حسن نام او را می برم زهرا تفضّل می کند تا بگیرد فاطمه دستِ مرا گفتم حسن در شلوغیِ حرم ناله زدم ای بی حرم ! هر زمان رفتم‌ به پابوسِ رضا گفتم حسن «امام زاده ی آبادی هم حرم دارد ولی حسن برادرِ زینب هنوز بی حرم است» کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من با حسین بن علی در کربلا گفتم‌ حسن *امشب اربعینت رو از امام حسن بگیر، بگو آقاجان! هنوز اربعین من ردیف نشده، من میخوام به نیت شما قدم بردارم، برا من بنویس، ان شاء الله یه روز هم بشه پای پیاده بریم حرمِ امام حسن، قربون اون آقایی برم که بیست و پنج بار پای پیاده سفرِ حج رفت، سه بار همه ی اموالش رو به فقرا داد...* کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من با حسین بن علی در کربلا گفتم‌ حسن فکر‌ کردم در بقیع ام، گوشه ای کِز کرده ام بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم‌ حسن کوچه های تنگ یک روزه حسن را پیر کرد رد شدم‌ با گریه از این کوچه ها گفتم حسن سید پوریا هاشمی کشت مرا داغ کوثری که شکسته خاطره‌ی بغضِ مادری که شکسته حق بده هرروز زارزار کنم من خاطره‌ی کوچه را چکار کنم من؟ آی کسی که سوال می‌کنی از من تا به کنون دیده‌ای کتک بخورد زن؟! پیش روی مادری که نورِ کهن داشت یک نفر آمد جلو که دستِ بزن داشت *خودِ امام حسن در عالم رویا به عبدالزهرا اون روضه خون فرمود: دنبال تاریخ مرگِ من هستی؟ تاریخ مرگ من اون روزی است که من سیلی خوردنِ مادرم زهرا رو دیدم، من اون روز جون دادم...* غصه همین بس بوَد که شانه به شانه دست به دیوار آمدیم به خانه دست پلیدی به ظرفِ کوثرِ من خورد بشکند آن دست که بر مادر من خورد داغ زدند عاقبت دلِ پُرِ او را با لگد انداختند چادر او را آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش یک پسر هفت ساله بود کنارش کُشت مرا آهِ سینه سوزِ حسینم روز کسی نیست مثل روز حسینم *صدا زد: حسین جان! هر وقت دیدی دستت رو محکم فشار دادم، بدون دیگه کارِ حسن تمام شده، ابی عبدالله کنار بستر امام حسن بود، عرق مرگ بر پیشانیِ امام حسن نشسته بود، یه وقت ابی عبدالله دید امام حسن دستش رو محکم گرفته، فهمید کار برادرش دیگه تمامه، اینجا بود که فرمود: غارت زده کسی نیست که اموالش رو به غارت ببرن، غارت زده منم که برادری مثل حسن رو از دست دادم... فاخته فرزند معاویه ی ملعونه، میگه: یه وقت دیدم پدرم پشت هم هی میگه: " الله اکبر، الله اکبر..." گفتم: پدر چی شده؟ چه خبر شده؟ گفت: خبر رسیده حسن بن علی کشته شد... گفتم: پسرِ فاطمه جان داده تو تکبیر میگی؟ گفت: از امشب سَرِ راحت بر زمین میگذارم، خلاص شدم از دستِ حسن بن علی... آی ناله دارا! اینجا یه جا بود فرزند زهرا جان داد، صدای تکبیر بلند شد، یه روزی هم سری کربلا به نیزه رفت صدای تکبیر بلند شد...
. |⇦•ای جان‌ جهان... اول و توسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── “السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ” ای جان جهان، جهانِ جان ادرکنی قیوم زمین و آسمان، ادرکنی ای زنده کننده ی مسیحا الغوث یا مهدیِ صاحب الزمان ادرکنی یا بن الحسن!... تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد هر کسی گفت از کَرَم، گفت از سَخا، گفتم حسن یا کریم و یا ربِ وقت‌ِ مناجاتم شده من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم‌ حسن ناامیدِ کوچه ها کِی ناامیدم می کند؟ زود حل شد مشکل من‌ هر کجا گفتم حسن نام او را می برم زهرا تفضّل می کند تا بگیرد فاطمه دستِ مرا گفتم حسن در شلوغیِ حرم ناله زدم ای بی حرم ! هر زمان رفتم‌ به پابوسِ رضا گفتم حسن «امام زاده ی آبادی هم حرم دارد ولی حسن برادرِ زینب هنوز بی حرم است» کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من با حسین بن علی در کربلا گفتم‌ حسن *امشب اربعینت رو از امام حسن بگیر، بگو آقاجان! هنوز اربعین من ردیف نشده، من میخوام به نیت شما قدم بردارم، برا من بنویس، ان شاء الله یه روز هم بشه پای پیاده بریم حرمِ امام حسن، قربون اون آقایی برم که بیست و پنج بار پای پیاده سفرِ حج رفت، سه بار همه ی اموالش رو به فقرا داد...* کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من با حسین بن علی در کربلا گفتم‌ حسن فکر‌ کردم در بقیع ام، گوشه ای کِز کرده ام بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم‌ حسن کوچه های تنگ یک روزه حسن را پیر کرد رد شدم‌ با گریه از این کوچه ها گفتم حسن سید پوریا هاشمی کشت مرا داغ کوثری که شکسته خاطره‌ی بغضِ مادری که شکسته حق بده هرروز زارزار کنم من خاطره‌ی کوچه را چکار کنم من؟ آی کسی که سوال می‌کنی از من تا به کنون دیده‌ای کتک بخورد زن؟! پیش روی مادری که نورِ کهن داشت یک نفر آمد جلو که دستِ بزن داشت *خودِ امام حسن در عالم رویا به عبدالزهرا اون روضه خون فرمود: دنبال تاریخ مرگِ من هستی؟ تاریخ مرگ من اون روزی است که من سیلی خوردنِ مادرم زهرا رو دیدم، من اون روز جون دادم...* غصه همین بس بوَد که شانه به شانه دست به دیوار آمدیم به خانه دست پلیدی به ظرفِ کوثرِ من خورد بشکند آن دست که بر مادر من خورد داغ زدند عاقبت دلِ پُرِ او را با لگد انداختند چادر او را آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش یک پسر هفت ساله بود کنارش کُشت مرا آهِ سینه سوزِ حسینم روز کسی نیست مثل روز حسینم *صدا زد: حسین جان! هر وقت دیدی دستت رو محکم فشار دادم، بدون دیگه کارِ حسن تمام شده، ابی عبدالله کنار بستر امام حسن بود، عرق مرگ بر پیشانیِ امام حسن نشسته بود، یه وقت ابی عبدالله دید امام حسن دستش رو محکم گرفته، فهمید کار برادرش دیگه تمامه، اینجا بود که فرمود: غارت زده کسی نیست که اموالش رو به غارت ببرن، غارت زده منم که برادری مثل حسن رو از دست دادم... فاخته فرزند معاویه ی ملعونه، میگه: یه وقت دیدم پدرم پشت هم هی میگه: " الله اکبر، الله اکبر..." گفتم: پدر چی شده؟ چه خبر شده؟ گفت: خبر رسیده حسن بن علی کشته شد... گفتم: پسرِ فاطمه جان داده تو تکبیر میگی؟ گفت: از امشب سَرِ راحت بر زمین میگذارم، خلاص شدم از دستِ حسن بن علی... آی ناله دارا! اینجا یه جا بود فرزند زهرا جان داد، صدای تکبیر بلند شد، یه روزی هم سری کربلا به نیزه رفت صدای تکبیر بلند شد... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•هزار شکر که داریم... اول و توسل به امام هادی علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج احمد سلطانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "السلام علیکم یا اهل بیت النبوة...السلام علیک یاعلی ابن محمدایها الهادی النقی یابن رسول الله.." هزار شکرکه بردیم نام هادی را هزارشکرکه داریم امام هادی را هزارشکرکه دارد در این هیاهوها لباس مشکی احترام امام هادی را آخ سلام ما برسانید ای کبوترها که بشنویم علیک السلام هادی را چقدر جلوه به جبریل می رسد وقتی خطاب می کند آقا، غلامِ هادی را بیا رویم که جز سامرا پناهی نیست نیاز نیست به فطرس بیا که راهی نیست *چشم سر رو ببند چشم دل رو واکن که الان کنار حرمش نشستی..کنار صحن با صفاشی ...* بر آستانِ تو مژگان ما که عادت کرد به خاک بوسی ما آسمان حسادت کرد کسی که روضه برایت گرفت بالا رفت کسی که رفت به این روضه ها عبادت کرد همینکه زائرت از جامعه زیارت خواند سبوی خویش پر از چشمه ی سعادت کرد برای عمه سادات در قفس رفتی *شنیدید اون زن کذابه خودشو حضرت زینب معرفی کرده برای اینکه کذب این زن رونشون بده گفت حیوانات به سادات کاری ندارند قفسی آماده کردند شیردرنده ای آوردند. وقتی وارد این قفس شد.همه میدونید خوی این حیوانات درّنده گیه اما وقتی رسید به حضرت کرنش کرده پوزه به پای امام مالید..آری حیوونا پناه آوردن به امام...اما کربلا کیا بودن دورت؟ یه عده حرام زاده دورش رو گرفته بودند اونقدر زمان این آقا حرم امام حسین رو خراب کردند شخم زدند نوشتن قریب پانزده سال هفده مرتبه حرم‌ سیدالشهداء رو خراب کردند...آنقدر برای آقاش گریه کرده...آقا پول خرج‌‌ میکرد زائر می فرستاد کربلا میگفت: زیر قبه‌ برام دعا کن..ای آقایی که برا دشمنتم دعا کردی.. سرازیر منزل شدند نه یک بار نه دوبار،بارها وارد منزلش شدند به بهانه های مختلف جسارت کردند،گفتند تسلیحات داره تو منزل گشتندچیزی جزیک شمشیر پیدا نکردند یه کیسه زر پیدا کردند که مًهرمتوکل روش خورده بود وقتی متوکل کیسه رودید سوال کرد این کیسه پیش تو چه می کنه ؟حضرت فرمود: ازمادرت سؤال کن. زود دستور داد مادر متوکل رو آوردند گفت: مادر! این پولها توخونه ی علی ابن محمد چکار میکنه؟ ،گفت تویادت نیست بچه بودی مریض احوال شدی من برای شفای تو نذر امام هادی کردم. آقا برات دعا کرده شفا گرفتی ..حالا فهمیدی امشب درخونه چه کسی اومدی کسی که برا دشمنشم دعا کرده بخواه ازش دعات کنه امشب بگو.. آقا! نیازمند دعای توام... پسر فراق پدر را چگونه چاره کند روا بود که گریبان امام پاره کند *وقتی اومدند منزل حضرت، آقای ما رو بردند نانحیب حضرت رو دعوت کرد بالای کاخ تو دستش زهرماری (شراب)هست تعارف کرد به امام آنقده دلش شکست فرمود: گوش کن به والله گوشت و پوست و استخوان ما ازاینها مبراست... بمیرم بزم شراب آوردند وقتی حضرت قبول نکرد امتناع کرد گفت برای ما شعربخوان حضرت شروع کرد در مزمت اشعاری رو سرودن همه گریه کردند.خود متوکل هم گریه اش گرفت.. آخر سریه پولی به حضرت دادند با احترام راهیش کردند. اما اینجا فقط دل آقای ما سوزان شد..به خدا تا منزل زیر لب گریه می کرد میگفت: * «عمه جانم عمه جان قدکمانم » ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....