2. کرامت خشتی از.mp3
زمان:
حجم:
7.47M
#مدح_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
کِرامت ، خشتی از
قصر بلندت ...
#هیئت_ثارالله_قم
۴ دی ماه ۱۴۰۱
#مدح_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#بی_بی_جانم
کِرامت ، خشتی از
قصر بلندت
سخاوت تا قیامت مُستمندت
#فاطمه_جان
امامان آبرومندِ جلالت
امیرِمؤمنان مَحوِ کلامت
پیمبر (ص) عاشقِ راز و نیازت
خدا فخریّه دارد بر نمازت
تمام آفرینش ، پای بستت
پیمبر (ص) خم شد و
بوسید دستت ...
#شاعر_استاد_سازگار
اما اون دست دیگه این شبا بالا نمیآد ، اون دست دیگه نمیتونه زینبو بغل بگیره ، لذا گلایه زینب اینه ، مادر مادر مادر ...
دگر به سينه و پهلو
مرا نميگيري ؟
مگر به سينه و پهلو
چه ديدي ، اي مادر ؟
#شاعر_استاد_موید
بگم بی بی جان مگه اون روز نبودی ، بینِ درو دیوار ، مادرت زمین خورد ... مگه اون روز ندیدی مادرت صدا میزد : فِضّه بیا بیا بیا ..
صدای ناله ی او را
زِ پشتِ در شنیدم من
خدا داند که از زینب
خجالت می کشیدم من
یه نگاه میکردند می دیدند مادر روی زمین افتاده ، یه نگاه میکردند بابا بیاد کمک ؟ اما می دیدند بابارو دارند میکِشونند می برند ...کمک مادر برم ؟ یا کمک بابا کنم ؟ خیلی روز عجیبی بود ، بزار یک بیت از زبان امام حسن بخونم :
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
( به خدا اگه فکرکنی مادرت حتی زمین بخوره ... ، چه حالی بهت دست میده ؟ ، تا چه برسه به اینکه ببینی کسی داره مادرت رو میزنه ... ؟ )
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
خواهرانم نفَس نفَس
چه غریبانه میزدند
#شاعر_استاد_سازگار
مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اما یه کسی که تا حالا اسم نحسش رو کمتر شنیدی ، اون هم میزد ... او بدتر از همه میزد ... « خالدِ بنِ ولید » ، تاریخ نوشته ، یه تازیانه به سرِ حضرت زد ، ... دیگه مادرتون سردرد میکرد ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْس » دستمال به سرش می بست ، مادرمادر مادر ... نفسم حبس شد به دل ... اصلا یادش می افتی میخواهی داد بزنی ... تازیانه به سرِ مادر خورد ، لذا از اون روز دیگه سردرد میکرد ، سرش رو با دستمال می بست « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ ، باكِيَةَ الْعَيْن ... »
نفسم حبس شد به دل
اشک چشمم ستاره شد
مادرم را که میزدند
جگرم پاره پاره شد ...
#شاعر_استاد_سازگار
لذا به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا چرا روضه مارو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا من همش روضه شمارو میخونم ، حضرت فرمود : نه روضه مارو نمیخونی ، گفت آقا روضه شما کدومه که من نمیخونم ، فرمود : روضه ما اون روزی بود که مادرمون رو جلوی چشمِمون زدند ...
در کودکی لرزاند به هم
پیکرِ مارا ، پیکرِ مارا
در پیشِ چشم ما زدند
مادر مارا ، مادر مارا
مدینه جلو چشم دختر ، مادر رو میزدند ، جلو چشم پسر، مادر رو میزدند ، ... توو مجلس یزید هم جلو چشم دختر ، یزید با چوب میزد به لب و دندانِ حسین ... هان اگه ناله داری ، این ناله ات رو حبس نکن ، چون خیلی سخت بود این صحنه ، اونقدر سخت بود ، زینب گریبان پاره کرد ، یه روایتی دیدم ، اگه حقشو ادا میکنی بگم ؟ نوشتند یزید آنقدر با چوب محکم میزد ، دندان های ثنایای ابی عبدالله شکست ... ؟؟؟ حسییین ...
#هیئت_ثارالله_قم
۴ دی ماه ۱۴۰۱
.
|⇦•هرکسی خواسته باشد...
#مدح_حضرت_زهرا سلام الله علیها ویژه #شب_جمعه اجرا شده در ایام #فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
هرکسی خواسته باشد به خدایی برسد
باید از کشتی تو راهنمایی برسد
نه فقط فطرس پر سوخته ی تو حتی
بی تو جبریل محال است به جایی برسد
نیستم عاشق اگر منت درمان بکشم
به روی چشم اگر از تو بلایی برسد
رحمت واسعه ات کیسه ی ما را پر کرد
این چه لطفی است به هر بی سر و پایی برسد
*حسین جان!...*
گریه کُن های تو همسایه ی زهرا هستند
بگذارید فقط روز جزایی برسد
#شاعر علی اکبر لطیفیان✍
*شب جمعه است، ان شالله مادرش زهرا مارو کربلا دعا کنه...*
در کنگره ی گوشه نشینانِ محبت
حرفِ در و دیوار بُوَد هر شبِ جمعه
دوباره شب شد و سر درد دارد
بميرم مادرم باز درد دارد
پس از فصلی پُر از غم یک سخن گفت
عزيزم زخم بستر درد دارد
شنيدم در قنوت وتر ميگفت
خدايا مرگ كمتر درد دارد
ز اشك باغبان پرسيدم و گفت
نگاهِ ياس پر پر درد دارد
الهی کم نشه سایه ات از سرم
الهی برات بسازم یه حرم
با کبوترا به دورش بپرم
شبای فاطمیه از غربتت
صورتم کبودِ مثل صورتت
شب روضه ات شبِ معراجِ مَنه
بانی روضه حسین و حَسنِ
جبرئیل به سینه و سر میزنه
حسن تب دارد و در خواب گوید
نزن سیلی ستمگر درد دارد
ــــــــــــــــــ
#حضرت_زهرا
#كربلايي_مهدی_رسولی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها༻↭༺⊱┄═┅
.👇
1. سلام ای.mp3
زمان:
حجم:
5.47M
#مدح_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
سلام ای ذکر خاص حق ثنایت
#هیئت_ثارالله_قم
۴ دی ماه ۱۴۰۱
#مدح_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
سلام ای ذکر خاص حق ثنایت
درود ای گفته احمد من فدایت
تو فرقانی تو یاسینی تو طاها
تو زهرائی تو زهرائی تو زهرا
تو حبل محکم حبل المتینی
امید رحمة للعالمینی
تو بسم الله
سماواتت کتابند
تو خورشیدی و
عالَم ماهتابند
حیات عشق از خونِ حسینت
بلندی ، خاک بوس زینبینت
#بی_بی_جان
مکان، عبد ذلیلی در رهِ توست
زمان ، مَرهونِ عمرِ کوته توست
یه خانومی که شصت سالش باشه ، پنجاه سالش باشه ، وقتی ازدنیا بره میگن سنی نداشت ، اما مادرِ هجده ساله چی ؟ مادری که دختر پنج ساله داره ، دختر پنج ساله جاش روی زانوی مادره ، مادر موهاشو شانه میکنه ، مادرلباساشو عوض میکنه ، اما این شبا دیگه بی مادر میشه زینب ، این شبا دیگه ابی عبدالله یتیم میشه ، این شبا دیگه صفای خونه ی علی رخت بر می بنده ...
#بی_بی_جانم
مکان، عبد ذلیلی در رهِ توست
زمان ، مَرهونِ عمرِ کوته توست
کِرامت ، خشتی از قصر بلندت
سخاوت تا قیامت مستمندت
#شاعر_استاد_سازگار
تا اون گدا گفت بی بی جان این پوست منو سیر نمیکنه ، این پوست خرج راهم نمیشه ، دست بُرد گردنبندش رو درآورد داد به سائل ، پیغمبر خدا (ص) آدرس داد ، گفت هر کی گداست برود درِ خونه ی فاطمه ، دخترم کسی رو دست خالی برنمیگردونه ، ... مرد سائل وقتی توو مسجد مدینه گفت آقا یا رسولَ الله ، برهنه ام ، گرسنه ام ، خرج راه ندارم ، حضرت فرمود من که چیزی همراهم ندارم ، بِلال ، پاشو این مرد رو ببر درِ خونه ی دخترم فاطمه ، ... روزیِ سالت رو باید از فاطمیه بگیری ، گدا اگه اسیر هم باشه ، بی بی ردش نمیکنه ...
#هیئت_ثارالله_قم
۴ دی ماه ۱۴۰۱
2. کرامت خشتی از.mp3
زمان:
حجم:
7.47M
#مدح_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
کِرامت ، خشتی از
قصر بلندت ...
#هیئت_ثارالله_قم
۴ دی ماه ۱۴۰۱
#مدح_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#بی_بی_جانم
کِرامت ، خشتی از
قصر بلندت
سخاوت تا قیامت مُستمندت
#فاطمه_جان
امامان آبرومندِ جلالت
امیرِمؤمنان مَحوِ کلامت
پیمبر (ص) عاشقِ راز و نیازت
خدا فخریّه دارد بر نمازت
تمام آفرینش ، پای بستت
پیمبر (ص) خم شد و
بوسید دستت ...
#شاعر_استاد_سازگار
اما اون دست دیگه این شبا بالا نمیآد ، اون دست دیگه نمیتونه زینبو بغل بگیره ، لذا گلایه زینب اینه ، مادر مادر مادر ...
دگر به سينه و پهلو
مرا نميگيري ؟
مگر به سينه و پهلو
چه ديدي ، اي مادر ؟
#شاعر_استاد_موید
بگم بی بی جان مگه اون روز نبودی ، بینِ درو دیوار ، مادرت زمین خورد ... مگه اون روز ندیدی مادرت صدا میزد : فِضّه بیا بیا بیا ..
صدای ناله ی او را
زِ پشتِ در شنیدم من
خدا داند که از زینب
خجالت می کشیدم من
یه نگاه میکردند می دیدند مادر روی زمین افتاده ، یه نگاه میکردند بابا بیاد کمک ؟ اما می دیدند بابارو دارند میکِشونند می برند ...کمک مادر برم ؟ یا کمک بابا کنم ؟ خیلی روز عجیبی بود ، بزار یک بیت از زبان امام حسن بخونم :
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
( به خدا اگه فکرکنی مادرت حتی زمین بخوره ... ، چه حالی بهت دست میده ؟ ، تا چه برسه به اینکه ببینی کسی داره مادرت رو میزنه ... ؟ )
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
خواهرانم نفَس نفَس
چه غریبانه میزدند
#شاعر_استاد_سازگار
مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اما یه کسی که تا حالا اسم نحسش رو کمتر شنیدی ، اون هم میزد ... او بدتر از همه میزد ... « خالدِ بنِ ولید » ، تاریخ نوشته ، یه تازیانه به سرِ حضرت زد ، ... دیگه مادرتون سردرد میکرد ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْس » دستمال به سرش می بست ، مادرمادر مادر ... نفسم حبس شد به دل ... اصلا یادش می افتی میخواهی داد بزنی ... تازیانه به سرِ مادر خورد ، لذا از اون روز دیگه سردرد میکرد ، سرش رو با دستمال می بست « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ ، باكِيَةَ الْعَيْن ... »
نفسم حبس شد به دل
اشک چشمم ستاره شد
مادرم را که میزدند
جگرم پاره پاره شد ...
#شاعر_استاد_سازگار
لذا به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا چرا روضه مارو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا من همش روضه شمارو میخونم ، حضرت فرمود : نه روضه مارو نمیخونی ، گفت آقا روضه شما کدومه که من نمیخونم ، فرمود : روضه ما اون روزی بود که مادرمون رو جلوی چشمِمون زدند ...
در کودکی لرزاند به هم
پیکرِ مارا ، پیکرِ مارا
در پیشِ چشم ما زدند
مادر مارا ، مادر مارا
مدینه جلو چشم دختر ، مادر رو میزدند ، جلو چشم پسر، مادر رو میزدند ، ... توو مجلس یزید هم جلو چشم دختر ، یزید با چوب میزد به لب و دندانِ حسین ... هان اگه ناله داری ، این ناله ات رو حبس نکن ، چون خیلی سخت بود این صحنه ، اونقدر سخت بود ، زینب گریبان پاره کرد ، یه روایتی دیدم ، اگه حقشو ادا میکنی بگم ؟ نوشتند یزید آنقدر با چوب محکم میزد ، دندان های ثنایای ابی عبدالله شکست ... ؟؟؟ حسییین ...
#هیئت_ثارالله_قم
۴ دی ماه ۱۴۰۱
2. کرامت خشتی از.mp3
زمان:
حجم:
7.47M
#مدح_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
کِرامت ، خشتی از
قصر بلندت ...
#هیئت_ثارالله_قم
۴ دی ماه ۱۴۰۱
#مدح_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#بی_بی_جانم
کِرامت ، خشتی از
قصر بلندت
سخاوت تا قیامت مُستمندت
#فاطمه_جان
امامان آبرومندِ جلالت
امیرِمؤمنان مَحوِ کلامت
پیمبر (ص) عاشقِ راز و نیازت
خدا فخریّه دارد بر نمازت
تمام آفرینش ، پای بستت
پیمبر (ص) خم شد و
بوسید دستت ...
#شاعر_استاد_سازگار
اما اون دست دیگه این شبا بالا نمیآد ، اون دست دیگه نمیتونه زینبو بغل بگیره ، لذا گلایه زینب اینه ، مادر مادر مادر ...
دگر به سينه و پهلو
مرا نميگيري ؟
مگر به سينه و پهلو
چه ديدي ، اي مادر ؟
#شاعر_استاد_موید
بگم بی بی جان مگه اون روز نبودی ، بینِ درو دیوار ، مادرت زمین خورد ... مگه اون روز ندیدی مادرت صدا میزد : فِضّه بیا بیا بیا ..
صدای ناله ی او را
زِ پشتِ در شنیدم من
خدا داند که از زینب
خجالت می کشیدم من
یه نگاه میکردند می دیدند مادر روی زمین افتاده ، یه نگاه میکردند بابا بیاد کمک ؟ اما می دیدند بابارو دارند میکِشونند می برند ...کمک مادر برم ؟ یا کمک بابا کنم ؟ خیلی روز عجیبی بود ، بزار یک بیت از زبان امام حسن بخونم :
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
( به خدا اگه فکرکنی مادرت حتی زمین بخوره ... ، چه حالی بهت دست میده ؟ ، تا چه برسه به اینکه ببینی کسی داره مادرت رو میزنه ... ؟ )
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
خواهرانم نفَس نفَس
چه غریبانه میزدند
#شاعر_استاد_سازگار
مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اما یه کسی که تا حالا اسم نحسش رو کمتر شنیدی ، اون هم میزد ... او بدتر از همه میزد ... « خالدِ بنِ ولید » ، تاریخ نوشته ، یه تازیانه به سرِ حضرت زد ، ... دیگه مادرتون سردرد میکرد ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْس » دستمال به سرش می بست ، مادرمادر مادر ... نفسم حبس شد به دل ... اصلا یادش می افتی میخواهی داد بزنی ... تازیانه به سرِ مادر خورد ، لذا از اون روز دیگه سردرد میکرد ، سرش رو با دستمال می بست « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ ، باكِيَةَ الْعَيْن ... »
نفسم حبس شد به دل
اشک چشمم ستاره شد
مادرم را که میزدند
جگرم پاره پاره شد ...
#شاعر_استاد_سازگار
لذا به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا چرا روضه مارو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا من همش روضه شمارو میخونم ، حضرت فرمود : نه روضه مارو نمیخونی ، گفت آقا روضه شما کدومه که من نمیخونم ، فرمود : روضه ما اون روزی بود که مادرمون رو جلوی چشمِمون زدند ...
در کودکی لرزاند به هم
پیکرِ مارا ، پیکرِ مارا
در پیشِ چشم ما زدند
مادر مارا ، مادر مارا
مدینه جلو چشم دختر ، مادر رو میزدند ، جلو چشم پسر، مادر رو میزدند ، ... توو مجلس یزید هم جلو چشم دختر ، یزید با چوب میزد به لب و دندانِ حسین ... هان اگه ناله داری ، این ناله ات رو حبس نکن ، چون خیلی سخت بود این صحنه ، اونقدر سخت بود ، زینب گریبان پاره کرد ، یه روایتی دیدم ، اگه حقشو ادا میکنی بگم ؟ نوشتند یزید آنقدر با چوب محکم میزد ، دندان های ثنایای ابی عبدالله شکست ... ؟؟؟ حسییین ...
#هیئت_ثارالله_قم
۴ دی ماه ۱۴۰۱#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#مدح_حضرت_زهرا
#زبانحال_مولا امیرالمومنین «علیهالسلام» با حضرت صدیقه طاهره «سلام الله علیها»:
ملائک ذکر می گویند دائم هم صدا با تو
دعای نور میخوانند هر صبح و عشا با تو
کسی فهمیده است «المؤمن مرآت مؤمن» را
که بشناسد هرآیینه تو را با من مرا با تو
چه خوشبختند، دستان تو را هر روز میبوسند
تنور و سفره و دستاس هستند آشنا با تو
بیا قسمت کنیم اصلا ثواب خانه داری را
ببین جارو کشیدن با من امشب، بچهها با تو
بپرس از تک تک این قوم ای بنت رسولالله
بگو با من اگر دارند مشکل پس چرا با تو...؟
حلالم کن حلالم کن که ماندم بی تو در دنیا
قرار بعدی ام در قتلگاه کربلا با تو..
#عاطفه_جوشقانیان✍
#غزل_فاطمی
.
حاج محمود کریمیکریمی.mp3
زمان:
حجم:
10.58M
|⇦•جنت که خود به نام شبستان فاطمه ..
#مدح_حضرت_زهرا سلام الله علیها به امید پیروزی جبهه حزب الله بر حرامیان عالم به نفسِ حاج محمود کریمی
در مدح و مرثیه مادرم زهرا سلام الله علیها به امید نگاهی به فرزندش
.
خوشا زهرا که سیمای محمد بود قرآنش
حسین اشکش، حسن صبرش، علی تنها علی جانش
.
خوشا زهرا که والا مادری مثلِ خدیجه داشت
و زینب بود تصویرِ حیایش، شکلِ ایمانش
.
کنیزش فضه بود، آیات قرآن بر لبش جاری
به تعبیرِ نبی "سلمان منا" بود سلمانش
.
کنیزی داشت اما باز کمتر زحمتش میداد
کنیزی داشت اما پینه میبستند دستانش
.
چه بانویی که میچرخاند وقتی آسیابش را
فلک انگار میچرخید دورِ گندمِ نانش
.
چه عطری داشت نانِ خانهی زهرا که از بالا
به شکلِ آدمی هر دم ملک میگشت مهمانش
.
یتیمی میرسید از راه، اسیری، گاه مسکینی
که باشد تا ابد شرمندهی ایثار و احسانش
.
بهجز زهرای مرضیه مگر داریم در عالم
که مثلِ "انما" از حق بیاید وحی در شانش؟
.
در این عالم بهجز زهرا مگر هم بوده بانویی
که از خیلِ ملک باشند در انصار و اعوانش؟
.
نبوده هیچکس مانند زهرا ورنه در دنیا
هزاران بار میآمد اگر میرفت امکانش
.
محیطِ خانهاش مانندِ باغی بود، باغی که
فقط حمدِ خدا میگفت هر برگِ درختانش
.
محیط خانهاش مانند ابری بود، ابری که
صدف بود و پر از در نجف میگشت دامانش
.
و با او ذوالفقارِ حضرتِ مولا سخن میگفت
که تیغ انگار هدهد میشد و زهرا سلیمانش
.
نه تنها ذوالفقارِ حضرتِ مولا که جبرائیل
به زهرا حرفهایی از خدا میگفت و فرمانش
.
پر است از اتفاقاتی که در آینده میافتد
عجائبنامهای که "مصحفِ زهرا"ست عنوانش
.
کتابی که پر از احوالِ شاهان است در عالم
و هر وقتی که لازم بود، میخواندند امامانش
.
کتابی که فقط قرآن از آن بالاتر است و بس
کتابِ دیگری هرگز نشد هم سنگ و میزانش
.
اگر در داستانِ خود ببیند شخصِ زهرا را
بیابد بهتر از صد آسیه موسیِ عمرانش
.
چرا از آه و از نفرینِ زهرا سخت ترسیدند
اگر که بهتر از مریم ندیدند اهلِ نجرانش
.
اگرچه هجده سالش بود اما حضرتِ زهرا
به عصرِ قبلِ حوا میرسید آغازِ دورانش
.
اگرچه هجده سالش بود اما حضرت آدم
نبود و هم نخواهد بود جز طفلِ دبستانش
.
سرِ خوانِ عمل یا علم تا روز ابد باشند
تمامِ عالمانِ با عمل از ریزهخوارانش
.
به مسجد میرود تا پس بگیرد حقِ حیدر را
و میگوید خلافت را به مولایم بگردانش
.
به هنگامِ جدل با منطقِ آیاتِ قرآنی
نباشد کس حریفِ ذوالفقارِ تیزِ برهانش
.
به هنگامِ جدل با حضرتِ زهرا حریفِ او
چنان خس میشود هر دم سبکتر پیشِ توفانش
.
چنان میخواند از آیاتِ آن انگار قرآن را
برای نصرت زهرا فرستادهست یزدانش
.
فدک را غصب کرد آن فرد از انسیه حورا
وگرنه در غضب هرگز نمیدیدند این سانش
.
فدک را پس گرفت از پیرمرد آن روز مرضیه
ولی این قصه تلخ و تلختر گردید پایانش
.
که هنگامی که بر میگشت سوی خانهاش زهرا
رسید از راه آن کودککشِ معروفِ دورانش
.
سند را پاره کرد و روزگاران دید با حیرت
که بیرحمانه سیلی میزند آن نامسلمانش
.
و سیلی صورتِ چون برگِ گل را میکند مجروح
و مروارید اشکی مینشیند روی مژگانش
.
نمیبارد دگر ابری پس از این بر سرِ دنیا
مگر رخصت بگیرد از دو چشمِ خیس و گریانش
.
به چشمِ دل تماشا کن زمین و آسمان سرخ است
خداوندا! مگر خون میچکد از هر دو چشمانش
.
هزاران بار ابر آمد، هزاران بار سیل آمد
فراموشِ زمین هرگز نشد اشکی چو بارانش
.
احمد شهریار ✍
#مدح_حضرت_زهرا
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها