eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
شور 🎙 *ای پسر ام البنین ای یاس من/ای کعبه ی احساس من جانباز دشت کربلا عباس من ای رتبه ات بالا تر از هفت آسمان/ای گوهر والماس من جانباز دشت کربلا عباس من ای بر شب ِ غریبی ام سپیده/از داغت ای مرا چو نور دیده خیز و ببین که قامتم خمیده/ آه و واویلا...عزیز زهرا *ای ساقی لب تشنه ی آل عبا/ای پهلوان نینوا دستت جدا شد از تنت واغربتا لب تشنه برگشتی تو از شطّ ِ فرات/سقای دشت کربلا دستت جدا شد از تنت واغربتا دلگرمی و پشت و پناه لشگر/تو رفتی ای رزمنده ی دلاور من ماندم و لبهای خشک اصغر/ آه و واویلا...عزیز زهرا *ای آنکه هستی باب حاجات همه/لطف و کرم را خاتمه تو زائر زهرا شدی در علقمه از خجلت از روی سکینه یا اخا/داری دمادم زمزمه تو زائر زهرا شدی در علقمه خیز و ببین که اشک او روان است/خیز و ببین که قامتش کمان است منتظر سیلی و خیزران است/ آه و واویلا...عزیز زهرا
• امام وقتی بر بالین برادرآمد،خواست تا او را بردارد عباس چشم بازکرد و متوجه شد؛پرسید برادرجان!مراکجا می بری؟ فرمود«به خیمه ها» عرض کرد :برادرجان! تو را به حق جدّت رسول خدا قسم می دهم مرا به خیمه ها نبر و بگذار همین جا باشم؛ امام فرمود:چرا برادرم؟ عرض کرد:من از دخترت سکینه (خجالت می کشم) چون به او وعدۀ آب داده بودم، علاوه براین من علمدار سپاه تو بودم،چنانکه اصحاب تو مرا کشته ببینند توانشان کم می شود؛ امام فرمود : خدای متعال به تو جزای خیر دهد که در حیات و مماتت یاور من بود!» امام سر عباس  را به دامن گرفت و خون چشمش را پاک کرد، متوجه شد که (عباس)گریه می کند،پرسید:« ابالفضل چرا گریه می کنی؟عرض کرد:برادرجان! ای نور دیده ام چگونه نگریم با اینکه تو بربالین منی و سرم را از خاک برداشته و بردامن گرفته ای ساعتی دیگر (کسی نیست) که سرمبارک تورا از خاک بردارد و خاک از چهره ات پاک کند؛ امام نشسته بود که ناگاه عباس آهی کشید و و روح پاکش پرواز کرد؛ امام با صدای بلند فرمود:وااخاه ، وا عباساه! «آه برادرم، آه عباسم» وقتی عباس به شهادت رسید امام فرمود الان کمرم شکست و توانم کم شد» منبع:فرهنگ جامع سخنان امام حسین(علیه السلام)
⚫️شورعمومی آرزوم اینه که واسه نوکری/مورد ِ نظر فاطمه باشم یک شبی تا سحر یاد ِ شهدا/مُحرم ِ حرم ِ علقمه باشم اون حرمی، که خیلی خوب و با صفاس/صاحب ِ اون ، ساقی دشت کربلاس2 ایشالا با یا حسین و یا ابالفضل بشیم خدایی برا حفظ دین و قرآن زندگیمون بشه فدایی برا اسلام کار کنیم با همت و عزم کربلایی ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3 جون ما فدای ماه ِ عَلَوی/صاحب علم و پرچم حسین دلبری که دار بر روی لبش/مرثیه ی غم و ماتم حسین مکتب او،مدرسه ی عشق و وفاس/ذکر لبهاش حسین غریب کربلاس دو دست او شد جدا در راه ِ یاری آل طاها تنش غرقه خاک و خون شد،محشری شد میون صحرا برای او نوحه خونده مُضطر و قد خمیده زهرا ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3 هر چی که بگم از غصه ها کمه/گریه برای تو کار حرمه ای پسر علی پاشو و ببین/پشت داداشت از داغ تو خمه زهرا میگه فدای اون خون چشاش/به اشک من دارن میخندن ای داداش سر و کارم بین گودال با سر ِ نیزه ها و تیره ببین قلب غصه دارم بر غم ِ بی کسی اسیره پاشو عباس که علّی اصغر من داره می میره ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3
طشت، حیرت زده‌ی نغمه‌ی قرآن من است خیزران اشک‌فشان، بر لب و دندان من است دیده‌ی فاطمه بر چوب تو و طشت طلا نگه دختر من، بر لب عطشان من است چوب اگر می‌زنی اینقدر مزن زخم زبان! پای این طشتِ طلا، فاطمه مهمان من است زینبم گر نکند پاره گریبان چه کند نگهش بر من و بر گریه‌ی طفلان من است هر که قرآن به زبان داشت لبش را بوسند چوب و جام می تو، پاسخ قرآن من است هفده زخم که بر صورت من می‌بینی شاهد زنده‌ای از زخم فراوان من است خیزران بر لب من می‌زنی و می‌خندی خنده‌ات بر من و بر دیده‌ی گریان من است مجلس عیش تو گردید حسینیّه‌ی من بزم شادیت پر از ناله و افغان من است اینکه «میثم» نفسش شعله به دل‌ها زده است هر کلامش شرری از دل سوزان من است ✍استاد
؛ ؛ چه مغرور است، گویا کشته شیری در شکارستان چه می‌بالد به خود، انگار کاری کرده کارستان گمان دارد که اینک لایق تقدیر و تعظیم است به ظاهر در خیالش فاتح هفتاد اقلیم است برای جشن خود، یک شهر را گِرد هم آورده اسیرانی عزادار از بنی هاشم به صف کرده شگفتا جایگاهی را که تاریک است و تابنده‌ست کنار دست خود خورشید را در طشتی افکنده‌ست به لب می‌خوانَد اشعاری، نمی‌دانم چه می‌گوید کمی مست است انگاری، نمی‌دانم چه می‌گوید چه آشوبی‌ست در خاک و چه غوغایی‌ست در افلاک ولی اینجا همه لال‌اند امان از لقمه‌ی ناپاک صدایی ناگهان لرزاند کاخ ادعایش را ورق را بازگرداند و به هم زد نقشه‌هایش را صدا بغضی فروخورده‌ست و آهی کهنه در سینه مدینه بس نبود...، این بار، شهر شام و صد کینه جلالش جلوه‌ی پاکی و زخمش زخم هتاکی‌ست صدایی آسمانی دارد اما چادرش خاکی‌ست ز آه سردش آتش شعله‌ور شد در همه عالم برایش گریه می‌کردند حتی نیزه‌داران هم اسیری پای در زنجیر بود و بند بر گردن چنان پیغمبری در کسوت روشنگری کردن نماند از کاخ شاهانه، نشانی غیر ویرانه تصور کن خلیل الله را در بین بُت‌خانه به یک آن بین جمعیت شکست آوازه‌ی نمرود که زینب در جواب یاوه‌گویی‌های او، فرمود: نباید شامیان از شادی تو شادمان باشند که همراه تو باید در جهنم جاودان باشند روا باشد که ناموس علی در بند زنجیر است کنیزانت ولی پشت سِتاری در امان باشند؟ سزاوار است لب‌هایی که می‌بوسید پیغمبر به پیش چشم دختر بوسه‌گاه خیزران باشند؟ مزن بر طبل پیروزی که گر مردان ما رفتند حریفانت از این پس، این زنان و کودکان باشند عرب امروز اگر از داغ ما خاطر پریشان نیست رسد روزی که در این غم عجم‌ها روضه‌خوان باشند خبر داری که این خون تا ابد همواره می‌جوشد؟ زمینش ریختی، اما زمین آن را نمی‌نوشد بدان این آتش عشق است و خاموشی نمی‌گیرد تو خواهی مُرد و هرگز نام و یاد ما نمی‌میرد یزید از اعتبار افتاد و پایین آمد از منصب ثمر داد انقلاب کربلا، در شام با زینب ✍
کی دیده کنار هم، جام می و قرآن را جام می و قرآن و، چوب و لب عطشان را ای فـاطمه‌ی اطـهر! ای دختـر پیغمبـر! در طشت طلا بنگر، وجه الـلَهِ سبحان را فریاد که سوزاندند، آخر دل زینب را افسوس که بشکستند، آن گوهر دندان را زینب که ز صبر او، صبر آمده در حیرت یک باره در آن مجلس، زد چاک، گریبان را چوب و لب و دندان بود، زینب که پریشان بود می‌کرد پریشان‌تر، گیسوی پریشان را یارب جگرم شد خون، دیدم که یزیدِ دون با چوب زند بوسه، لعل لب مهمان را قلب نبی آزردند، در مجلسِ مِیْ ‌بردند هم آیه‌ی تطهیر و، هم سوره‌ی فرقان را فریاد از آن چوب و، افسوس بر آن دندان کز سوره جدا کردند، یک آیه‌ی قرآن را فریاد که از این غم، خون شد جگر عالم آتش زدی ای «میثم»، این عالم امکان را ✍استاد
؛ ؛ ؛ دختر شیر خدا در شام محشر کرده است گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است اوکه منبر رفته جدش بر جهازِ ناقه‌ها ناقه‌ای را بی‌جهاز اینبار منبر کرده است چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید گرچه چشمش با سری نیزه‌نشین سر کرده است بر فراز نیزه‌ها رأس حسین بن علی محض همراهی زینب، ترک پیکر کرده است آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست عصمت الله است و قطعاً فکر معجر کرده است مرتضای نطق‌هایش کفر را بیچاره کرد مکرِ کافر را بِإِذنِ الله، ابتر کرده است ** بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید چوب را نزدیک لب‌های برادر کرده است ✍
مدح هرکس که مقرر شده بر لب باشد حق بده بر لب ما صحبت زینب باشد نیست شایسته‌ی هر کس که بَرَد نامش را نام او در خور لب‌های مؤدب باشد هرکسی مذهب و آئینی و دینی دارد زینبی هرکه شود، صاحب مذهب باشد تیغ حیدر به زبان دارد اگر دم بزند شام گیرم که پر از خیبر و مرحب باشد قُرب، همسویی عشق است و جنون در مقصود هرکه با اوست از افراد مقرب باشد او نشان داد که عزت ز مذلت دور است به اسیری برود، باز مُحجب باشد...
995.6K
بند 1⃣ چشایِ تارم بابایی، غرق اشک و آهه موهام سفیده، عوضش، گونه‌هام سیاهه سه سالمم نیست نیگا کن، قد من خمیده تو لطمه خوردی، عوضش، رنگ من پریده این چند روزه نبودی اتفاقای بد افتاد دستمو دادم به تقدیر روی صورتم رد افتاد پاشو/ مویِ سرمو ببین پاشو/ بال و پرمو ببین پاشو فدات شم باشه/ هرچی تو بگی همون باشه/ ولی نرو و بمون پاشو فدات شم بند 2⃣ نیازی نیست یـکی یکی، درداتو بدونم همینکه با سر اومدی، رازتو می‌خونم کسی اصن ایـنجا یکم، فکر بچه‌ها نیست آب از سرِ من که گذشت، عمه روبرا نیست این چند روزه نبودی عمه‌جون تو زحمت افتاد دفتر سفیدی بود که رویِ برگه‌هاش خط افتاد عمه/ سینه سپرِ همه‌س عمه/ یادگار فاطمه‌س عالَم فداش شه عمه/ سپاه یه نفره عمه/ واسه همه مادره عالَم فداش شه بند 3⃣ چشام سیاهی میره تا، مـی‌خوام از جا پاشم شاید یه دردِ لاعلاجی گرفته باشم موهای سوخته‌م بابایی، دیـگه تا کمر نیست می‌خوام دوباره بپرم، اما بال و پر نیست این چند روزه نبودی حال و روزمو بدونی وقتی اومدی که باید فاتحه برام بخونی پاشو/ دیگه تمومه سفر دیگه/ همه غمامو بخر دردت به جونم خسته‌م/ بی تو جایی نمیرم کاشکی/ کنار تو بمیرم دردت به جونم
4_5947443490550973707.mp3
1.81M
تا میبینم یه زائری راهی کربلا میشه با زیارت نرفته ها دل همنوا میشه اگر رفتی زیر قبه ی حسین یادم کن اگررفتی توی بین الحرمین یادم کن میون سینه زنی وشوروشین یادم کن یادم کن تو دلمه غم اربابم یادم کن کنار حرم اربابم التماس دعا زائر کربلا ..... بیخیال دنیام فقط غصه ی من شده همین نمیشه انگار امسالم کربلا باشم اربعین رسیدی به موکب امام رضا یادم کن شب جمعه رسیدی به قتلگاه یادم کن تل زینبیه وپایین پا یادم کن باز روی لبمه قسم اربابم یادم کن کنار حرم اربابم التماس دعا زائر کربلا
02.mp3
10.28M
مداحی ٫٫حَلَبیکُم٫٫ گروه نجوا تنظیم کننده :جواد مکرمی کربلایی اکبر راشد کربلایی محسن نیک ضمیر کربلایی سجادپاشایی
4. ماه نیمه شب.mp3
7.94M
( علیه السلام ) پنهونه ماه نیمه شب من توو تاریکی این شب ابری نوکر می خونه موقع مرگش ارباب اَبْکی لِظُلمَتِ قبری لَحدو میزارن پیرهنی رو که باهاش سینه زد و میزارن لَحدو میزارن رو کفن پرچمِ زینب مدد و میزارن کفنو می بندن با یه خورده پنبه راهِ دهن و می بندن کفنو می بندن به سرش سربندِ یا حسن و می بندن ( حسین ، حسین ...) تکرار « تکراربند اول » دنیا کوچیکه واسه منی که با آقایی مثل تو رفیقم آرزومه وقتی که می میرم پیشم باشی برا ، یه دقیقم اِسْمَعْ اِفْهَمْ میگن براش از شبایِ روضه ی مُحرم میگن اِسْمَعْ اِفْهَمْ میگن از تنی که روی خاکا شده درهم میگن روضه خون ، میخونه همه میرن و فقط امام رضا می مونه روضه خون ، میخونه توی قبرم واسه لبهای حسین گریونه ( حسین ، حسین ...) تکرار قلبم میگه این عین یقینه این عُقده نمی مونه توو سینه پرچم یا حسن رو می بینیم از بینُ الحرمین مدینه فکرشم شیرینه حرم امام حسین توو قاب یک آئینه چشمای من داره حرم شلوغِ آقام حسن و می بینه حرمو می سازیم ضریحو گُنبدو بابُ الکرمو می سازیم حرمو می سازیم زیر ایوون ابالفضل علَمو می سازیم ( حسن ، حسن ...) تکرار
1. یه دختر سه ساله.mp3
2M
( سلام الله علیها ) مداح محترم جناب آقای 1392 یه دختر سه ساله کُنج خرابه ی شام همش بوونه میگیره میگه بابامُ میخوام یه دختری با باباش به من میکرد اشاره می گفت : ببین یتیمِ ، دیگه بابا نداره (رقیه ، رقیه رقیه رقیه رقیه ) تکرار اون دل شب ،عمو جون توی صحرا یه گرگ بود هیچّی برات نمیگم دست عَدو بزرگ بود یه دختر سه ساله دیگه کتک نداره نزن نامرد یتیمِ اون که فدک نداره (رقیه ، رقیه رقیه رقیه رقیه ) تکرار
1. کتک نداره.mp3
4.35M
( سلام الله علیها ) سه ساله دختر كه كتك نداره اونكه قباله فدك نداره ( سلام الله علیها ) سرم رفته از بس سرم داد کشیدند همه تازیونه به دست میرسیدند یه امشب میخوام تا خودِ صبح کنارم بمونی ... برام روضه ی مادرت رو بخونی رقیه ، دیدم مادرم رو که پشت در افتاد دیدم مادرم ، پشت در با سر افتاد پنهونه ماه نیمه شب من توو تاریکی این شب ابری نوکر می خونه موقع مرگش ارباب اَبْکی لِظُلمَتِ قبری لَحدو میزارن پیرهنی رو که باهاش سینه زد و میزارن لَحدو میزارن رو کفن پرچمِ زینب مدد و میزارن کفنو می بندن با یه خورده پنبه راهِ دهن و می بندن کفنو می بندن به سرش سربندِ جانم حسن و می بندن اِسْمَعْ اِفْهَمْ میگن براش از شبایِ روضه مُحرم میگن اِسْمَعْ اِفْهَمْ میگن از تنی که روی خاکا شده درهم میگن روضه خون ، میخونه همه میرن و فقط امام رضا می مونه روضه خون ، میخونه توی قبرم واسه لبهای حسین گریونه یابنَ شبیب ،جد مرا بی هوا زدند یابنَ شبیب ، جد مرا با عصا زدند ... صورتم رو ، به کربلا میکنم از تهِ دل ، تو رو صدا میکنم نمازم رو ، به گُنبد و حرمِ پیکرِ بی سر ، اقتدا میکنم
حق بده اینجور اگه نامرتبم/اگه پریشونم اگه یه شب دیگه تو رو نبینمت /زنده نمی مونم چقد دلم میخواد یه بار دیگه منو /بغل کنی بابا چقد دلم میخواد  دوباره بشینم /رو شونه ی سقا می زدنش زیر دست و پا می گفت بابا بابا بابا جونی نداشت اما بی صدا می گفت بابا بابا بابا نمی تونم راه برم اما بابا جون /می کِشٓنم زوری مگه یه دختر که پر از زخم پاهاش /هُل میدن اینجوری روی سر عمه ی من داد نکشین/ما هم خدا داریم شبا توو کابوس می بینم با عمه هام /میون بازاریم نیمه شب از خواب که می پرید می گفت بابا بابا بابا پاشو روی زمین می کشید می گفت بابا بابا بابا من که خودم گوشوارمو میدم بهت/چی می‌خوای از جونم مگه خودت دختر نداری بی حیا /ببین چه حیرونم هر کاری کردم خاطرات بزم می /نشد فراموشم چجوریه هر کسی  از راه می رسه /میزنه توو گوشم با دست بسته می خورد زمین می گفت بابا بابا بابا با چش خیس و دل حزین می گفت بابا بابا بابا ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
چقدر بدون تو ترسیدم بابا خرابه  سرده  و لرزیدم بابا هر چی چشامو می بستم توو خواب حرمله رو باز می دیدم بابا رو نیزه بودی منم کتک میخوردم رو نیزه بودی اسمتو که می بردم رو نیزه بودی سنان که می آزردم حالا با سر پیش منی بابا من الذی أیتمنی بابا بند دوم: رمق نداره دیگه زانوم بابا کبوده صورتم‌ و پهلوم بابا شبیه مادرته می بینی که شکستگیِ رویِ ابروم بابا عمو نبود که ببینه دنیام سوخته عمو نبود که معجر زیبام سوخته عمو نبود که ببینه موهام سوخته حالا با سر پیش منی بابا من الذی أیتمنی بابا بند سوم: سپر برام می شد هربار عمه چه طعنه ها شنید از اغیار عمه خدا میدونه چقدر فکر ما بود میون ولوله ی بازار عمه بزم حرام و کعب نی و دندانت بزم حرام و درد و غم طفلانت بزم حرام و غصه ی توو چشمانت حالا با سر پیش منی بابا من الذی أیتمنی بابا ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5969886026112434525.mp3
7.54M
مران یک دم ساربان اشتر مران یک دم ساربان اشتر ناقه زینب رفته اندر گل! بده ظالم مهلتی آخر زان که من دارم عقده ها در دل مرا ناقه تا که بنشینم بر سر نعش شاه مظلومان مران ناقه زان که من دارم از جفای شمر ناله و افغان! مران ناقه که گویم من درد دل با این پیکر عریان بیا ای مرگ تا شوم راحت زان به مرگ خود گشته ام مایل بده مهلت تا بمانم من در کنار این پیکر بی سر! از آن ترسم ساربان امشب آید و برد دستش از پیکر ندارد چون طاقتی دیگر مادرم زهرا باب من حیدر در این صحرا ای شترداران ماندم آسان و رفتم مشکل شتربانان رحم بنمایید بر دل لیلا بر من مضطر! که دارد او درد دل بسیار بر سر نعش نوجوان اکبر چه سازم با مادر اکبر میکند هر دم خاک غم به سر! .
👆حضرت_زینب س حاج رضا نبوی🎤   عمه زینب به خدا خونه دلم دیگه بعده بابا محزونه دلم میدونی عمه یتیمی مشکله طفل بی بابا همیشه خون دله عمه دیگه نگو بابا سفره گل من نمیدونی که پرپره عمه بابامو چرا سر بریدن اونو رو خاکا چرا میکشیدن عمه دیدم که رگاش پاره شده همه اهل بیتش آواره شدن کی با چکمه رفته رو پیکر اون کی بریده شاهرگ حنجر او به سرش عمه چرا سنگ میزدن چرا اسبا رو بابا میدویدن عمه زینب به خدا خونه دلم دیگه بعده بابا محزونه دلم 😭😭 کی دیده سرکه بریده باشه باز بخونه سوره ی قرآن ونماز یه نگاه کن رونیزه سربریده بابام قرآن میخوانه عمه بگو به سربریده ی بابام سنگ نزنن اما کسی نیست بداداین یتیمه حسین برسه😭) چراکشتند عموعباس من و عمه کی چیده گل یاس من و برادر اکبرم وکی سریرید مرغک شیرخوارم وکی پر برید (😭چراعلی اکبرم نمیاد عمه جانم چراهم بازیم علی اصغر نمیاد عمه جانم اینقدر باسربریده حرف زد اینقده برا عمه وخرابه نشینان روضه خوند رباب آمد سکینه بنت الحسین آمد همه دوراین دخترحلقه زدن هرکی میخواد بایه زبونی این دختر وآروم کنه اما یتیم دلشکسته است آروم نمیشه... نیمه شب دلش هوای بابا حسین کرده اونقده گریه کردتا سربریده اومد دیگه سربریده رو دید رفت آروم آروم جلو با دستای کوچکش این سر رو به سینه گذاشت 😭) 😭😭 الهی بابا که قربونت بشم قربون چشمای پرخونت بشم چراحرف نمیزنی بادخترت داره پرپر میشه بالای سرت 😭بابا بامن حرف بزن دارم میمیرم😭 باباجون خسته شدم ازاین سفر باباجون رقیه رو باخود ببر 😭😭 باباجون گوشواره هام یادت میاد تومدینه خنده هام یادت میاد 😭😭 اما دیگه حالا افسرده شدم دختری خسته وپژمرده شدم 😭بابا من وببر بابا خسته شدم 😭 بابا بخاطر من عمه زینب وتازیانه زدن... یادگارداداشم ناله نزن الهی من نباشم ناله نزن آخه صبر زینبم حدی داره میدونی خونه دوچشمام می باره بس جون بابا پاک کن اشکاتو دیگه آماده ی تازیانه باش آتیش صبرو دیگه زبونه باش عزیزم فردا توسیلی میخوری سیلی باصورت نیلی میخوری فرداروزمین صحرامیدوی پابرهنه روی خارا میدوی فرداباما سرباباتم میاد سربی پیکرباباتم میاد نکنه عمه دیگه ناله کنی گل چشماتو پراز ژاله کنی عمه زینب بخدا خونه دلم دیگه بعد بابا محزون دلم.... .
۲۷ (اربعین) آه زینب بی قرین از داغ تو غمین آمده اربعین ای برادر حسین۴ آه گرم گفت و گویم آمدم بگویم نگه کن به رویم ای برادر حسین۴ آه من زینبم زینب روز من شده شب جانم آمد بر لب ای برادر حسین۴ آه ای روح و روانم داغت حسین جانم زد شرر بر جانم ای برادر حسین۴ آه بعد از تو دیدم غم قامتم گشته خم صبر من گشته کم ای برادر حسین۴ آه غربتت را دیدند سوی تو دویدند سرت را بریدند ای برادر حسین۴ آه حسین برادرم تا رفتی از برم خون شده جگرم ای برادر حسین۴ آه دشمنت محک زد زخمم را نمک زد بر طفلان کتک زد ای برادر حسین۴ آه در کوفه و در شام به جای احترام سنگ زدند ز هر بام ای برادر حسین۴ آه حسین شام خراب دل من شد کباب رفتم بزم شراب ای برادر حسین۴ آه دم زدی از محبوب می زد بر لبت چوب لب تو شد مضروب ای برادر حسین۴ آه اشک من روانه دخترت شبانه دفن شد در ویرانه ای برادر حسین۴ آه مولی و امیرم به عشقت اسیرم دعا کن بمیرم ای برادر حسین۴ (سبک: ای الهه ی ناز )
۲۷ (اربعین) آه زینب بی قرین از داغ تو غمین آمده اربعین ای برادر حسین۴ آه گرم گفت و گویم آمدم بگویم نگه کن به رویم ای برادر حسین۴ آه من زینبم زینب روز من شده شب جانم آمد بر لب ای برادر حسین۴ آه ای روح و روانم داغت حسین جانم زد شرر بر جانم ای برادر حسین۴ آه بعد از تو دیدم غم قامتم گشته خم صبر من گشته کم ای برادر حسین۴ آه غربتت را دیدند سوی تو دویدند سرت را بریدند ای برادر حسین۴ آه حسین برادرم تا رفتی از برم خون شده جگرم ای برادر حسین۴ آه دشمنت محک زد زخمم را نمک زد بر طفلان کتک زد ای برادر حسین۴ آه در کوفه و در شام به جای احترام سنگ زدند ز هر بام ای برادر حسین۴ آه حسین شام خراب دل من شد کباب رفتم بزم شراب ای برادر حسین۴ آه دم زدی از محبوب می زد بر لبت چوب لب تو شد مضروب ای برادر حسین۴ آه اشک من روانه دخترت شبانه دفن شد در ویرانه ای برادر حسین۴ آه مولی و امیرم به عشقت اسیرم دعا کن بمیرم ای برادر حسین۴ (سبک: ای الهه ی ناز )