eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. و ✍ ➖➖➖ نوکرمو عمریه که خادم این درمو تا ابد بالا میگیرم سرمو من غلامم و حسین اربابه عاشقمو به گدایی تو من لایقمو من همون سینه زن سابقمو لحظه های نوکری نایابه شده اسمت حک رو عرش اعلی همه پایین، پرچم ِ تو بالا ابدوالله ما ننسا حسینا --- شاه منی بخدا دلبر دلخواه منی تو امید دل گمراه منی خیلی وقته که تو رو می‌شناسم باورمی خاک پاتمو تو تاج سرمی من گدازاده تو اهل کرمی روی اسم تو حسین حساسم منه مجنون و نکردی رسوا رو دستت آقا ندیده دنیا ابدوالله ما ننسا حسینا --- سینه زنم آره مدیون شه بی کفنم من از این سیاهی دل نمیکنم روضه ی تو سرپناهم بوده جار میزنم به کسی به جز تو رو نمی زنم عمری نوکر امام ِ حسنم چون همیشه تکیه گاهم بوده حسن روضش جنت النعیمه در خونش بازه و کریمه بمن لطفش از قدیم ندیمه ➖➖➖ ✍ 👇
4_5907010346303885454.mp3
9.88M
🔳 امام حسین علیه السلام 📜 نوکرمو عمریه که خادم این درمو... 🖊به قلم 🎙کربلایی 🎤
244.7K
. بازم شکر به عزت و جلالت بازم شکر به رفعت کمالت بازم شکر که عاشق موندم بازم شکر که گشتم زائر حسینه من رها نکن دستامو حسین من یکی بکن حرفامو تا بمونم به زیر این پرچم یا مولا ...۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داداش نگران من نباش حاج 🎤 تشنه بودی و همه آب میخوردن سرتو بریدن عین آب خوردن جوری اعضای تنت رو مثله کردن همه انگاری تبرکا میبردن داداش نگران من نباش برم هر جایی دیگه؛ سر بازار نمیرم داداش نگران من نباش میرم هر جوری شده ؛ سرتو پس بگیرم به فدای سرتو داداش نگران زینبت نباش کاش که میمردم و اینجور نمیدیدم چه بلایی اومده سر شهیدم نشد اخرش کنم کاری برا تو غارتت کردن و من دیر رسیدم داداش نگران من نباش توی کوفه میشناسن. منو خیلیا حسین داداش نگران من نباش اگه میشه پا به پام همه جا بیا حسین به فدای سر تو داداش نگران زینبت نباش
. مرا خدا نکند دست این و آن بدهی نشسته ام سر این سفره،آب و نان بدهی برای گریه ی سیری به ساحت روضه تو باید اینکه اجازه به چشممان بدهی کسی که زندگیش را برای ما داده نداره جای ملامت براش جان بدهی چه می‌شود که برای زدن به سینه و سر به دست و بازوی سینه زنت توان بدهی برای اینکه ببینی مرا. به تاب و تبم نگو نیاز ندارم خودي نشان بدهی نديده ام دوسه سالی است کربلایت را چه می‌شود که به ما هم اجل زمان بدهی به روی تربت تو سجده میکنم تنها بدان امید که محشر مرا امان بدهی سراسر همه عالم شود حسینیه اگر که پرچم خود را کمی تکان بدهی تمام صحنه محشر شود تماشایی اگر که در پس پرده رخی نشان بدهی برات کرببلامان به دست سلطان است نخواه جای دگر تو حواله مان بدهی میان قتلگه م فکر بخششی آقا نمیشد اینکه غنیمت به ساربان ندهی ✍احسان بمانی ۱۴۰۲ .
. 📋از همه دلگیرم حسین / راه تو دلخواه منه ............................................. .(بند اول). از همه دلگیرم حسین / راه تو دلخواه منه پیاده رفتن / سیر الی الله منه خسته ام از دست زمین / وقتشه افلاکی بشم بسمه دنیا زدگی / دلم می خواد خاکی بشم این یک سال و / به عشق اربعین نفس زدم ای دل گرمیم / به جز تو هر کسی رو پس زدم تو خواب دیدم / به ضریح خوشگل تو دست زدم آقا ، لطف و کرم از تو یه چش تر از من ، اذن حرم از تو مولا یا اباعبدالله .(بند دوم). نیفته سایت از سر / دلای همسایه حسین یه سال و زنده ام فقط / به عشق مشایه حسین به زیر ایوون نجف/ یاد گذشته ها کنیم قدم قدم تو این مسیر/ برا فرج دعا کنیم عشق ما به / این قافله نداره خاتمه تا جون داریم / هستیم گدای دست فاطمه عالم ببین / این لشکر امام قائمه آقا ، آرزومه خدمت تو دوره ی غیبت ، به حضرت حجت مولا یا اباعبدالله شاعر : ............................................... مسعود پیرایش 🎤 👇
4_6030397408028921780.mp3
10.16M
🎧نماهنگ: مسير خدایی 🎤مداح: حاج مسعود پیرایش 📝به قلم: محمد کاظمی نیا 🎬تنظیم: علی افسری 🎞تدوین: تهیه شده در گروه رسانه هیئت صاحب العصرعج و مجموعه صراط
. ای خدای عشق آمد از سفر پیغمبرت نیمه جان برگشته  ای آرام جانم خواهرت خواهرم اما نه آن خواهر که رفت از کربلا زینبم اما نه آن زینب که بشناسی مرا شمه ای گویم که از داغت چه سان سرگشته ام با لوای عشق رفتم با عصا برگشته ام بین همراهان ز داغت قد کمان باشد بسی لیک از زینب کمانی تر نمی باشد کسی از علمدارت نشانی مانده باقی یا حسین پوستی بر استخوانی مانده باقی یا حسین بس که تا شام بلا بر من جسارت کرده اند شام تا کرببلا طفلان مرا آورده اند آن قدر زخم زبان بر قلب تنگم می زدند ای برادر شکر می کردم که سنگم می زدند بار ها کردم دعا از ما جدا گردد سرت  تا نبینی زیر شلاق اوفتاده خواهرت عشق تو هر سو کشاندم ور نه ای روح حجاب دختر زهرا کجا و بزم ننگین شراب سر بزیرم از امانت داریم ای پیر عشق زا ن که جا مانده یکی از غنچه هایت در دمشق حاج حیدر توکلی✍ .
_ عزای فاطمه بنت اسد سلام الله علیها نوحه سنتی _ واحد مادر حیدر و مادر احمد مولاتی فاطمه یا بنت اسد در عزای تو گرید مرتضی آه و واویلا آه و واویلا بقیع از داغ تو گشته نوحه گر کفنت شد پیراهن پیغمبر کعبه زین ماتم شد نوحه سرا آه و واویلا آه و واویلا خوانده پیغمبر در ، قبر تو تلقین گفت از خدا و امیرالمومنین بر جسمت نماز خوانده مصطفی آه و واویلا آه و واویلا
1. دشتی 1387.mp3
3.55M
با دشتی شروع میکنند اما در ادامه وارد دستگاه شور میشوند ، خصوصا اون شعر : بعد از تو ای ماه مدینه ... که سبک گل پونه هاست ... جانسوز_حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و سلام الله علیها _ ویژه شب جمعه _سید مهدی میرداماد 🍂 اخی .... الا مادر به قربون جمالت اخ رخ چون بدر و ابروی هلالت آخ ... آخ ... شنیدم کام عطشان جان سپردی گل ام البنین شیرم حلالت .... ای حسین ..... گل ام البنین شیرم حلالت .... 2 🍂 شد آسمانم بی ستاره سوغاتی زینب شده یک مشک پاره .... *زینب برا ام البنین سوغاتی آورده ... سوغاتی زینب شده یک مشک پاره .... آمد شب دلگیری من ... ( ای دریغا )2 رفته عصای پیری من ... ( ای دریغا ) 2 بعد از تو ای ماه مدینه من ماندم و شرم از سکینه ..... 2 در خواب دیدم (عباسم خواب دیدم،ان شاالله درست نباشه) در خواب دیدم در منایی ...(پیش زهرا)2 دیدم سوار نیزه هایی ... ( پیش زهرا ) 2 حسین ..... 🍂 کربلا بگو حسین ..... مدینه بگو حسین ..... شفای مریض ها بگو حسین ..... فرج امام زمان(عج) بگو حسین ..... به ابوالفضل (ع) یا الله .... .
. مدینه! کاروانی سوی تو با شیون آوردم ره‌آوردم بُوَد اشکی که دامن‌دامن آوردم مدینه! در به رویم وا مکن چون یک جهان ماتم نیارد ارمغان با خود کسی، تنها من آوردم مدینه! یک گلستان گل اگر در کربلا بردم ولی اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم اگر موی سیاهم شد سپید از غصّه، می‌دانی که مظلومیّت خود را، گواهی روشن آوردم اسیرم کرد اگر دشمن، به جان دوست! خرسندم که پیروزی به کف در رزم با اهریمن آوردم مدینه! این اسارت‌ها نشد سدّ رَهم، بنْگر چها با خطبه‌های خود به روز دشمن آوردم مدینه! گر اثر از زخمِ زنجیر ستم خواهی امام عاشقان را طوقِ گل بر گردن آوردم مدینه! از بنی‌هاشم نگردد با‌خبر یک تن که من از کوفه، پیغام سَرِ دور از تن آوردم مدینه! یوسف آل علی را بردم و با خود اگر او را نیاوردم، از او پیراهن آوردم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
. دیده گریان دل غمین از ماتم آلاله ها شد روان سوی مدینه دختر شیر خدا میرود از کربلا ، بی حسین و اقربا دیده داغ شش برادر را در این دشت بلا عقده ها در سینه دارد از جفای اشقیا آن همه ظلم و ستم کی بوده در حقش روا شد غریبانه ز یاران و عزیزانش جدا میرود از کربلا ، بی حسین و اقربا با دلی آکنده از غم ها و حیران می رود از گلستان پر از عطر شهیدان می رود با قد خم قلب بی تاب و پریشان می رود کرده پیرش محنت و رنج ره شام بلا میرود از کربلا ، بی حسین و اقربا میرود پیش پیمبر عقده اش را وا کند آنچه دیده در سفر را نزد او افشا کند شکوه از نامردمی و کینه ی اعدا کند بی ابوالفضل رشید و اکبر نیکو لقا میرود از کربلا ، بی حسین و اقربا دختر زهرای اطهر مثل سردار حنین خطبه هایش کرده احیا نهضت سرخ حسین کرده دینش را ادا در راه شاه عالمین بر همه عهدی که بسته با خدا کرده وفا میرود از کربلا ، بی حسین و اقربا بارالها حرمت مظلومی زینب قسم سینه ی اهل ولا کن خالی از رنج و الم یک نظر بر "سید" بیچاره فرما از کرم از غم سالار مظلومان به دل دارد عزا میرود از کربلا بی حسین و اقربا .
. یا محمد(ص) از سفر برگشته ام از سفر بی همسفر برگشته‌ام با حسین رفتم من از شهر شما آمدم با سوز داغ کربلا کوفیان بی وفا و بی حیا راه را بستند بر خون خدا یا محمد سوخت از داغش دلم زد شرر داغ حسین بر حاصلم روز عاشورا نبودی کربلا شد در آنجا شورش محشر بپا جان فدا کردند همه احباب او کشته گشتند از ستم اصحاب او اربا اربا شد علی اکبرش طفل او شد پاره از کین حنجرش پرپر از کین غنچه های یاس شد از ستم نقش زمین عباس شد شد علمدار شه کرب و بلا بهر یاری حسین دستش جدا روز عاشورا حسینت شد غریب ماند تنها، بی کس و یار و حبیب سنگ کین پیشانی او را شکست بین مقتل در میان خون نشست ناله اش بر گوش جانم می رسید دشمنش با تیر کین قلبش درید در میان قتلگه افتاده بود شمر بالای سرش استاده بود ناگهان شمر لعین خنجر کشید از قفا رأس حسینت را برید بین مقتل خنده بود و هلهله سربریدند از حسین فاطمه آن ستمکاران عالم از جفا رأس پاک او زدند بر نیزه ها جان فدای جسم بر خاک حسین پاره پاره شد تن پاک حسین در خیامش شعله ها افروختند بین خیمه کودکان می‌سوختند نانجیبان کودکان را میزدند از جفا لب تشنگان را می‌زدند زین مصیبت ها نگر قدم خمید بین موج خون حسینت آرمید از زبان من سخن گوید (رضا) کن شفاعت از (رضا)روز جزا .
. مدینه در دل خود، غیرازمحن ندارم جزسینۀ پُراز درد، بیت الحزن ندارم پروانه ای ندارم ، من شمع شعله بارم، ازبس که گریه کردم، تاب سخن ندارم با باغ لاله رفتم، من ازمدینه امّا باغم گرفته آتش، گُل درچمن ندارم قاسم به خاک خفت و ، عبداللهم زکف رفت یک لالۀ دگر ازباغ حسن ندارم عباس من فداشد، دستش زتن جدا شد دیگر خبرمن از آن، گلگون بدن ندارم علی اکبرم را، درخاک وخون کشیدند جز درد وداغ چیزی، زان یاسمن ندارم راهم مده مدینه، کزبعد لاله هایم دلبستگی دگربر، خاک وطن ندارم گرخسته وکمانم، رفته زکف توانم جانم به خاک خفته، جانی به تن ندارم مانده تنش به صحرا، سررفته روی نی ها ازیوسفم به غیراز یک پیرهن ندارم با اشک غم«وفایی» گفت از زبان زینب چون شمع جمع کاری ،جزسوختن ندارم .
. آه از ان دم که کاروان امید دم دروازه مدینه رسید سوی آن کاروان به صدها آه بادلی خسته آمد عبدالله اشک حسرت زدیدگانش سفت تسلیت برامام چارم گفت بعد ازآن هرطرف نظر انداخت زینبش را درآن میان نشناخت ناگه از دل کشید زینب آه گفت با همسرش که عبدالله منم آن جان آمده برلب به کجا می روی منم زینب آبله پا وخسته آمده ام قدخمیده ، شکسته آمده ام گربپرسی چرا خمیدم من یک جهان بارغم کشیدم من زینب تو که جامه اش نیلی است چهره او کبود از سیلی است تو چه دانی که من چه غم دیدم دستهایی زتن قلم دیدم یک طرف قاسمم فدا گردید یک طرف اکبرم به خون غلطید غرق خون تا گلوی اصغر شد حنجر خشک او زخون تر شد تن در خون شنا ندیدی تو سرازتن جدا ندیدی تو سوره والضحی به نی دیدم سراز تن جدا به نی دیدم فلکی پرستاره دیدم من بدنی پاره پاره دیدم من شمع جانم اگر که آب شده سینه من زغم کباب شده آه ازجان ودل کشیدم من ناله فاطمه شنیدم من گه گلم را به گریه بوئیدم گه گلوی بریده بوسیدم گرچنین پیرم و زمین گیرم گرده داغ حسین من پیرم ازغم یوسفم سخن دارم درکفم کهنه پیرهن دارم گربه شام وبه کوفه رفتم من بی بهار وشکوفه رفتم من بردلم داغ وغم فزونتر شد چون گلم در خرابه پرپر شد دلم از داغ لاله ها افروخت صدجگر خسته چون «وفایی» سوخت .
. کعبه رفتیم و زیارت در منا حولهء احرام شد رخت عزا سنگ خوردیم از میان نیزه ها هدیه آوردیم از کرببلا زینبت برگشته یا ام البنین جای تو خالی! که خوردم بر زمین چار فصل من بهاری داشت، نیست این دل عاشق، نگاری داشت، نیست زینب غمدیده یاری داشت، نیست محمل من پرده داری داشت، نیست هی نپرس از صورت نیلی فقط خورده ام از این و آن سیلی فقط من از اینجا گرچه سنگین رفته ام بین صدها مرد بی دین رفته ام از بلندی رو به پایین رفته ام تا ته گودالِ خونین رفته ام شمر بود اما سر یارم نبود نیمه شب، انگشتر یارم نبود آمدم با معجری محکم شده آمدم با این کمر که خم شده سینهء ام ویرانه ای از غم شده دختری از کاروانم کم شده یادگار مادرم، یادت که هست آن سه ساله دخترم، یادت که هست این سفر، بد حرمت ما را شکست بر سر نیزه، سر سقا شکست در دل آتش دل زهرا شکست حرمت من پیش دخترها شکست چند سوغاتی به حاجی ها رسید گوشواره تا حراجی ها رسید روضهء چاک گریبان را نپرس غربت قاری قرآن را نپرس رد شدم از کوچه ها، آن را نپرس سکوی برده فروشان را نپرس با یهودی ها که سنگم می زدند بی هوا یک عده چنگم می زدند آه، سر گردانی من را ببخش خسته ام، ویرانی من را ببخش این پریشان خوانی من را ببخش روضهء پایانی من را ببخش در پی اشرار رفتم با حسین مجلس اغیار رفتم با حسین .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1. الوعده وفا.mp3
7.54M
( علیه السلام ) الوعده ، وفا وقت مُردنم بیا بالا سرم ، امام رضا وقتی سنگای لَحد رو میزارن ، خودت بیا همه ی امید من تویی تو اون ، تاریکیا الوعده ، وفا آقا جون شما خودت گفته بودی ، به زائرا هر کسی یه بار بهم سر بزنه ، میام سه جا لحظه جون دادنم منتظرم ، امام رضا الودعده ، وفا وقت تنها شدنم توو قبر و اون ، تاریکیا وقتی تنهام میزارن اهل و عیال و بچه هام تو خودت ولم نکن میون اون شلوغیا الوعده ، وفا توی قبر و توو سوال جواب اون فرشته ها هر جا که کم بیارم باز تو رو میزنم صدا جون مادرت منو تنها نزار ، تو سختی ها الوعده ، وفا حتی زیر لَحدم طبق سفارش شما گریه میکنم برا تشنه لب کربُ بلا توی روضه ی شبِ اول قبرم ، تو بیا جون مادرت منو تنها نزار ، توو سختیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5951703148920834346.mp3
1.85M
❣﷽❣ ➖ ندارد چشم من سویی ندارد پای من قدرت بیا مادر سر راهم که بر می گردم از غربت گلم از من جدا مانده دلم در نینوا مانده وجودم مبتلا مانده حسینم کربلا مانده ➖حسین جانم(۲) ➖حسین ای جان جانانم(۲) چه سوغات سفر مادر ز فرزندت من آوردم ببین خونین ببین گلگون همان پیراهن آوردم به فرزندت جفا گشته لبِ تشنه فدا گشته اسیر کینه ها گشته جدا سر از قفا گشته ➖حسین جانم(۲) ➖حسین ای جان جانانم(۲) چهل منزل اسیری و چهل منزل کتک خوردن چهل منزل به پای سر به روی نیزه ها مُردن تمامی یه طرف مادر امان بزم و طشت زر امان از خواهری مضطر لب و چوب و شراب و سر ➖حسین جانم(۲) ➖حسین ای جان جانانم(۲) (حسن ثابت جو) 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
🌟💫🌾💫 💫🌻🌼 🌾🌼 💫 روضه و گریز امام حسن علیه السلام 📜 صاحب (کشف الغمّه) از کتاب (حلیة الاولیاء) روایت کرده است که روزی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم حضرت حسن علیه السّلام را بر دوش خود سوار کرد و فرمود هر که مرا دوست دارد باید که این را دوست دارد، و از ابوهریره روایت کرده است که می‌گفت هیچ وقت حسن علیه السّلام را نمی بینم مگر آنکه اشک چشمم جاری می‌شود و سببش آن است که روزی حاضر بودم در خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم که حضرت حسن علیه السّلام دوید و آمد تا در دامان حضرت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم نشست، پس آن حضرت دهان او را باز کرد و دهان خود را به دهان او برد و می‌گفت: خداوندا! من دوست می‌دارم حسن را و دوست می‌دارم دوست او را و این را سه مرتبه فرمود.(١) 👆جا دارد عرض كنيم يا رسول الله با بوسه بر اين لبها كه شما بر آن بوسه مي زديد خواستيد حرمت آنرا به ديگران گوشزد كنيد ، اما مى دانيد چه گذشت بر اين لب و دهان ؟ راوي مي گويد ، دشمنان ايشان بارها به امام كريم ما سم خورانده اند . و هر بار از آن رهایی می‌یافت ، اما امان از سم مرتبه ی آخر . روايت داريم سم به قدری شدید بود که پارهای جگر امام از گلویشان خارج شد. (٢) 📚 منابع ١- دانستنيهاى كريم اهل بيت عليه السلام به نقل از ترجمه (کشف الغمه) ٢/١٤٠، (حلیة الاولیاء) ٢/٣٧ ٢- دانستنی های کریم اهل بیت علیه السلام به نقل از (مناقب) ابن شهر آشوب جلد٤ صفحه ٣٤
اشاره ای به مقتل امام مجتبی (سلام الله علیه) از مصائب امام مجتبی (سلام الله علیه) که کمتر گفته شده اینست که جعده (لعنةالله علیها) با زهرى كه معاويه (ملعون) فرستاده بود، امام مجتبی (سلام الله علیه) را مسموم كرد. وقتی خبر به سیدالشهداء (علیه السلام) رسید، خود را به بالین برادر رسانید. امام حسن (سلام الله علیه) برادرش را بغل کرد و فرمود؛ ای برادر! دیدار به قیامت افتاد. و بعد فرمود؛ وقتی از این کوزه، آب نوشیدم از حلق تا نافم پاره پاره شد. امام حسین (علیه السلام) وقتی این کلام را شنیدند از شدت ناراحتی و گریه، کوزه آب مسموم را برداشتند و فرمودند من هم از این آب میخورم. امام مجتبی (سلام الله علیه) با همان درد شدید با دست مبارک چنان به کوزه زدند تا از دست سیدالشهداء (علیه السلام) به زمین افتاد و شکست. و آن موضعی که آب ریخت بجوش آمده و تکه تکه شد. صدای گریه بلند و درد برحضرت غلبه میکرد و بر روی زمین می غلطید. حضرت زینب و حضرت ام کلثوم (سلام الله علیهما) آنجا حاضر شدند و به برادر خویش میگریستند. برای امام مجتبی (سلام الله علیه) طشتی آوردند و پاره های جگر حضرت تا هفتاد پاره یا به قولی صد و هفتاد پاره جگر درون طشت افتاد. رنگ امام مجتبی (سلام الله علیه) سبز شد و فرمود که پیامبر خبر داد که حسن (سلام الله علیه) به سبب زهر رخسارش سبز میشود. و حسین (سلام الله علیه) بر اثر زخم ها رخسارش سرخ میگردد. در این حین رو کردند به حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها) و فرمودند؛ ای یادگار مادر برو و فرزندم قاسم را بیاور. حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها) میفرمایند؛ وقتی قاسم را به نزد پدر آوردم، او را در برگرفت و صورت به صورت او گذاشت و های های گریستند. بعد دست قاسم را به دست امام حسین (علیه السلام) گذاشت و فرمود ای برادر دخترت را نامزد پسرخود قاسم کردم و به موقعی که میدانی این دو را به ازدواج همدیگر در بیاور. امام حسین و حضرت اباالفضل (علیهم السلام) از امام مجتبی (علیه السلام) پرسیدند که چه کسی شما را مسموم نموده است؟ حضرت فرمودند؛ میخواهید آن را بکشید؟ پاسخ دادند؛آری، حضرت فرمودند؛ غضب خداوند برای او سختتر است و من نمیخواهم اسمی از او ببرم. پیکر حضرت را برای وداع بطرف قبر پیامبر تشییع نمودند ولی عایشه ملعونه مانع شد و دستور داد که بدن را تیرباران کنند و هفتاد چوبه تیر بر بدن مطهرش اصابت کرد. اما معاويه (ملعون) همراه با زهر، صدهزار درهم برای جعده ملعونه فرستاد بود و وعده كرد كه اگر حسن بن علی (سلام الله علیه) را مسموم کند او را به عقد يزيد (ملعون) در آورد، ولى به وعده خود وفا نكرد که هیچ، بلکه دستور داد که جعده (ملعونه) را از شهر خارج کرده و بکشند تا کسی از این جنایت باخبر نشود. جعده (ملعونه) را به بیابانی بردند و موهایش را به دم اسب بسته و اسب را درصحرا رها کردند و بدنش تکه تکه و بدنش به مارمولک و چلپاسه مسخ میشد. 📗روضةالشهدا و اضافاتی از کتب دیگر @navaye_asheghaan