1_2721091012.mp3
4.84M
#زمینه( زیبا)
دارم میرم به کربلا،بشم کبوتر حرم منم به آرزوم رسیدم
💥#حاج_عباس_طهماسب_پور
═ ✥.❖.✥ ═
دارم میرم به کربلا، بشم کبوتر حرم منم به آرزوم رسیدم♫ֆ◉
دارم میرم به کربلا، آب بریزین پشت سرم منم به آرزوم رسیدم♫ֆ◉
دارم میرم به کربلا، من با دعای مادرم منم به آرزوم رسیدم♫ֆ◉
حالا چی می خوام از خدا، دیگه شدم حاجت روا♫ֆ◉
مارو طلبیده حسین ،برا حرم کربلا♫ֆ◉
سلام کرببلا سلام کرببلا♫ֆ◉♫ֆ◉
همین خوبه امام رضا، امروز و فردا میکنه منم به آرزوم رسیدم♫ֆ◉
بیاد ببینید که آقام، داره گره وا می کنه منم به آرزوم رسیدم♫ֆ◉
داد می زنم وقتی داره، برگمو امضا می کنهمنم به آرزوم رسیدم♫ֆ◉
کار خودشو کرده آقا، کرببلا جور شد برام منم به آرزوم رسیدم♫ֆ◉
اون همه سلام بر حسین، رسیده جواب سلام♫ֆ◉
سلام کرببلا سلام کرببلا♫ֆ◉♫ֆ◉
دارم می رم توی حرم ،با اولین نگاه بگممنم به آرزوم رسیدم♫ֆ◉
سرم رو بالا بگیرم، برم تو قتلگاه بگم منم به آرزوم رسیدم♫ֆ◉
غریب مادربخونم، کنار خیمگاه بگم منم به آرزوم رسیدم♫ֆ◉
دل منو این روضه ها، بروی لبم این دعا♫ֆ◉
حالا که میمیرم یه روز، اون روز باشم کرببلا♫ֆ◉
═ ✥.❖.✥ ═
°❁°✿°🚩﷽🚩°✿°❁°
✍ حکایت ۱۶
«علاقه و محبت حضرت زینب به امام حسین»
سه روز از ازدواج حضرت زینب(س) و عبدالله جعفر گذشته بود، امیر مؤمنان(ع) برای باخبر شدن از حال دخترش وارد خانه او می شود، زینب(س) را در حال گریستن می بیند. می پرسد: «دخترم مگر از این وصلت ناراحت هستی؟»
حضرت زینب(س) پاسخ می دهد: نه.
امیر مؤمنان(ع) می پرسد: «پس چرا می گریی؟»
زینب(س) می گوید: سه روز است که حسینم را که جان و روحم با او پیوسته است، ندیده ام و دلم برایش می تپد.
امیر مؤمنان(ع) به خانه می رود تا محبوب زینب(س) را نزد خواهرش ببرد. می بیند حسین(ع) در صحن خانه زارزار می گرید و قدم می زند. می پرسد: عزیزم، علت بی تابی ات چیست؟
امام حسین(ع) پاسخ می دهد: سه روز است که مونسم، زینب(س) عزیز را که جای مادر من است، ندیده ام و دلم نزد اوست.
«داستان هایی از حضرت زینب، ص 27 و 28»
°❁°✿°🚩🏴🚩°✿°❁°
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
سلوک در مکتب روضه_10 - @ostad_shojae.mp3
9.07M
#سلوک_در_مکتب_روضه ۱۰
بازگشت حُر، به آغوش حسین
و صعودش به بالاترین مقامات ابدی،
راهِ توبه را، با هر سابقهی سیاهی، در مجالس روضه، بروی عزادار باز میکند!
و اینگونه است که؛
از مجالس روضه، بعنوان مجالس احیای قلب، یاد میکنند.
#استاد_شجاعی #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1. من را همیشه.mp3
5.65M
قسمت اول :
#مناجات_با_خداوند
( قبل از دعای کمیل خوانده شد )
#استاد_حیدرزاده
من را همیشه خواندی و
نشناختم تو را
از غصه ها رهاندی و
نشناختم تو را
#خدای_من
این بندهیِ
اسیر معاصی و نفس را
از درگهت نراندی و
نشناختم تو را
بی یاد تو گذشت
همه عمرِ من ولی
با من همیشه ماندی و
نشناختم تو را
بر خوانِ رحمت و
کرم و استجابتت
عمری مرا نشاندی و
نشناختم تو را ...
#خدای_من
بی یاد تو گذشت
همه عمرِ من ولی
با من همیشه ماندی و
نشناختم تو را ..
با خدای خودت حرف بزن ، شب جمعه ، دعوتت کرده ، حرفت رو بشنوه ، دعوتت کرده راز دلت رو بشنوه ، دعوتت کرده باهاش نجوا کنی ، چرا ساکتی ؟ چرا نگاه میکنی ؟ باهاش حرف بزن ، صدات رو میشنوه ، خودش گفته بیا ، دردت رو درمان میکنم ، حاجتت رو روا میکنم ...
بیکار نشین ، وصل شو ، با عالم بالا ارتباط برقرار کن ، بگو خدا گنه کارم ، معصیت کارم ، خدا دستم خالیه ، هیچی تو پروَندم ندارم ، هرچی نگاه میکنم ، گناهِ گناهِ ... اصلا خجالت میکشم سرم رو بالا بگیرم ..
این بندهیِ
اسیر معاصی و نفس را
از درگهت نراندی و
نشناختم تو را
امسال هم که جدید شد ، منو دعوت کردی شب جمعه ، بیام باهات حرف بزنم ... زمزمه کنم ... درد دل کنم ..
#خدای_من
بر خوانِ رحمت و
کرم و استجابتت
عمری مرا نشاندی و
نشناختم تو را ...
#شاعر_یوسف_رحیمی
#گریز_دعای_کمیل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
برای استفاده از دعاها و گریزهای ودسترسی آسان به آن دعا برای مادحین و ذاکرین محترم
4_556979832915756249.mp3
3.74M
.
#پنجم_صفر
📃 شده شب تار، هر روزم
🎙 #زمینه #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
📍 #خیمة_العباس "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_رقیه (س)
شده شب تار، هر روزم
به تیغ آه، جانسوزم
بدون بیرق، سردارم
بدون شمشیر، پیروزم
فامّا الیتیم؛ یتیم حسین
شده سرفراز در عالمین
فامّا السّلام؛ فقط یک کلام
عشق والسّلام؛ سلام بر حسین
به بال عشق، شهپرم؛ رقیّهی اطهرم
حسین را دخترم، من نوهی حیدرم
ما زنده کردیم، اسلام و
مستحبّات و، احکام و
عمّه چرا، این بیدینا
کفن نکردن بابام و
ببین جان دین، به من سر زده
اومد از فراق نجاتم بده
شعار تو بر لبم؛ مبلّغ مکتبم
فاطمهی قافله؛ من زینبِ زینبم
غصّه نخور بابا؛ دردم
فقط یهکم دلگیری بود
اگه نخوردم من چیزی
فقط دلیلش سیری بود
غصّه نخور که دندونام
اگر که افتاد، شیری بود
موهام شد سفید؛ فدای سرت
بذار دق کنم برای سرت
فدات بشه دخترت؛ چی اومده بر سرت
تو میشی مهمونم و؛ من میشم مادرت
.👇
زمینه (شده شب تار، هر روزم) - حاج محمود کریمی.mp3
12.43M
📌 شب سوم محرم الحرام ١٤٤٥
🎙 بامدّاحی: #حاج_محمود_كريمى
🕌 خیمــة العبّـــاس (علیهالسّلام)
.
#پنجم_صفر
📃 عطش رسیده تا قلبم
🎙 #مناجات از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
📍 #خیمة_العباس "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_رقیه (س)
عطش رسیده تا قلبم
لبم کویر بیآبه
ضریح سینه پرخونه
دلم شبیه سردابه
توو خیمههای تو، خدا عزاداره
تا روضهخون زهراس؛ علی میونداره
توو این محرّمی، خیمهت
شبامو غرق نور کرده
چی میشه امسال عاشورا
بگن آقا ظهور کرده؟!
توو خیمهام؛ یعنی توو آستان تو
این عشقو مدیونم به عمّهجان تو
.👇
مناجات (عطش رسیده تا قلبم) - حاج محمود کریمی.mp3
9.71M
📌 شب سوم محرم الحرام ١٤٤٥
🎙 بامدّاحی: #حاج_محمود_كريمى
🕌 #شروع_مجلس
.
#پنجم_صفر
📃 بین بازار راه می رفتند
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
📍 #خیمة_العباس "علیهالسلام"
🏷 #روضه_حضرت_رقیه (س)
بین بازار راه میرفتند
دست در دست، دختر و پدری
دخترک گفت: میشود بابا؟!
گوشواره برای من بخری؟
پدر از شوق شادی دختر
رفت تا حجرهی طلاسازی
گوشواره خرید؛ دختر گفت:
گوشوار مرا میاندازی؟
پدرش گفت: دخترم اینجا
پر نامحرم است عزیز دلم
صبر کن تا بهسمت خانه رویم
عمّه هم، خانه هست عزیز دلم
وقت برگشت سمت خانهیشان
حجرهی روسری فروشی دید
چندتا روسری گلدار و
گلسرهای دخترانه خرید
حسّ پرواز داشت بر روی ابر
دخترک روی شانههای پدر
بین پرواز، گاه خم میشد
برسد تا به او صدای پدر
در همین حین، یکنفر ناگاه
لگدی زد به پهلوی دختر
بعد زد بیهوا کشیدهای و
ترکی خورد ابروی دختر
دخترک مثل بید میلرزید
بین زنجیر بود دستانش
خواب شیرین او، خراب شد و
لرزه افتاد در تن و جانش
مردک مست، داد میزد هی
دخترک گریه کرد و میترسید
گلهها ماند تا زمانی که
سر باباش در طبق میدید
دست خود میکشید بر سر او
بوسه میداد روی بابا را
بود رأس پدر در آغوشش
ناز میکرد موی بابا را
یاد آن روزهای رویایی
باز هم دختر پدر، شده بود
هی زبان میگرفت با گریه
روضهخوان سر پدر شده بود
دست خود را گذاشت بر رگها
حنجری ریشریش را حس کرد
تا که با اشک گفت: یا ابتا
گلوی پارهپاره، خسخس کرد
یادم میاد وداع کردیم
چقد حرم پریشون بود
توو خیمهها که خوابم برد
بابام هنوز توو میدون بود
از انتظار و از درد توو خیمه رفتم از حال
میگن که آخر کار، کشوندش توو گودال
میبینم اشکامو بابام
به خندهها بدل کرده
به هوش میام و میبینم
عمّه، منو بغل کرده
دیگه شفای دردمو مگه توو خواب ببینم
نه میتونم بخوابم؛ نه میتونم بشینم
شکایت همه بابا
از دست نیزهدارانه
من امّا بیشترین ترسم
از ناقههای عریانه
بیا منو بغل کن؛ بیا منو سوار کن
خدا میدونه دیگه، نه میتونم سوار شم
نه میتونم ببینم؛ نه میتونم بیدار شم
.👇