eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. چندین خرابِ مست ،با هم سر رسیدند سجاده را از زیر پاهایم کشیدند اهل و عیالم دیگر از من دل بریدند دنبال من در کوی و برزن می دویدند دیوارهای شهر از من می شنیدند وای از کسی که بسته شد در کوچه دستش! گاهی زند آتش به جان ها یک تبسم میسوختم پیش نگاه سرد مردم مضطر شدم وقتی که آمد حرف هیزم شد قامتم در احتراق شعله ها گم گفتم چه ها کرده مدینه با تو خانم ای وای از مردان دگم و شب پرستش! گرچه مرا در کوچه و بازار بردند گرچه به آتش خانهء من را سپردند گلهای من سیلی ز نامحرم نخوردند یا در کنار خوارها تنها نمردند کم می شدند اطفال وقتی می شمردند وای از بیابان، از فرازش، از نشستش! سجاده و آتش، حرم، گوال، نیزه می بُرد در روضه مرا از حال، نیزه می کَند از پای زنان، خلخال، نیزه محمل وسط، از پیش و از دنبال، نیزه بارید خون، در وقت استهلال، نیزه گفتند با قاری نی، ای ناز شستش! ✍ .
. حرفی از بد شدن مردم عالم نزدی گره بر کار من -این سائل اعظم- نزدی گرچه سلطان سخایی و همه ریزه خورت چوب منّت، سرِ دارایی حاتم نزدی ای بنازم کرمت را که خریدی همه را طعنه بر اینهمه فقر بنی آدم نزدی سفره انداختی و من بهمش ریخته ام دیگ عصیان مرا پیش خدا، هم نزدی! به خودم بود نمی آمدم اینجا دم صبح دعوتم کردی از آلودگی ام دم نزدی به همه رو زدم و سر به سرایت نزدم تا بمانم به درت، رو به گدا کم نزدی حرمتت را که شکستم تو دعایم کردی جای این خَبْط و خطا، سیلی محکم نزدی پَر من زخم شد اما بغلت خوب شدم خوب شد زخم مرا دیدی و مرهم نزدی عمر من سر شد و با این همه حسرت آخر سر به ویرانه ی این نوکر پُر غم نزدی نجفم دیر شده، من گله دارم به علی جرم من چیست ؟ مگر خط به گناهم نزدی درد دارم به خدا، زود دوا را برسان باز به داد دلم کرب و بلا را برسان عج ✍ .
. آسمان را کمی تکان بدهید نیمه شب آمده اذان بدهید لذت گریه در نماز شبِ خودتان را به عرشیان بدهید باهمین قدّ و قامتی که خم است بین سجده به شهر، جان بدهید پا شوید و کمی قدم بزنید تا به این شعله ها امان بدهید پا به سجاده ات گذاشته اند جلوهء صبر را نشان بدهید تا دخیل قنوت تان باشد فرصتی هم به ریسمان بدهید میشود هتک تان عذابِ علی میخورد روضهء شما به علی بیقرارم زحال محتضرت از دل خون و چشمهای ترت آن زمانی که می کشیدندت درد آمد عیادت کمرت شکر، وقت نفس نفس زدنت زن و بچه نبوده دور و برت وسط کوچه ها ترا کشته خاطرات اسارت پدرت گرچه شمشیر بر سرت دیدی گذرت داده احمد از خطرت بی عمامه صدا زدی که حسین کاش می ماند عمامه ات به سرت کاخ رفتی و این و آن نزدند به لبت چوب خیزران نزدند کاروانی در التهاب افتاد دور دست همه طناب افتاد سری افتاد از فراز سنان چون عقیقی که از رکاب افتاد آن گلویی که نصّ قرآن بود دست آلوده ای خراب افتاد شانه میکرد با وضو زهرا گیسویی را که در شراب افتاد چوب برداشت تا به لب بزند با سکینه سپس رباب افتاد عاقبت ماند روی آن لبِ خشک جای چوبی که از شتاب افتاد وای از چشم مست خیلی ها معجر افتاد دست خیلی ها ✍ ایام .
. غالباً عاشق به معشوق و تمنایش خوش است دل به دلدارش خوش و سائل به آقایش خوش است مجلس ویران نشین پائین و بالایش خوش است امشبش تاریک، اما صبح فردایش خوش است دورهء آل سعود و دشمنی رد می شود صحن و ایوان بقیع ما چو مشهد می شود مکتب ما با امام صادقش پُر رونق است هرکجا که روضه اش برپاست نور مطلق است گرچه بی زائر شده، اما همیشه برحق است نام او در هر حسینیه به روی بیرق است تا بقیع خلوتش، هرشب صدایم می رسد او بخواهد خرج راه کربلایم می رسد شرمگین از آتش سرد تنور صادقیم با پشیمانی سر راه عبور صادقیم باحسین گفتن همیشه در حضور صادقیم گریه کن زهراست، ما هم دور نور صادقیم گریه کن زهراست، وقتی در به آتش می کشند در مدینه خانه را، با ضربه آتش می کشند از در و دیوار، دشمن سرزده در خانه ریخت آتش بغض خودش را بر سر پروانه ریخت نیمه شب قلب عیالش ناجوانمردانه ریخت دور آقا جای شاگردانِ او بیگانه ریخت بی حیایی با جسارت جانمازش را کشید دید افتاده عبایش بر زمین، با پا کشید بد دهان ها، تیغ را بر صورت گُل می کِشند پیرمردی را میان کوچه با هُل می کِشند چون ندارد پای بیجانش تحمّل می کِشند دستهای بسته اش را بی تعادل می کِشند آنهمه همسایه اش کو؟! بوالحسن هم گریه کرد بارها افتاد و شاه بی کفن هم گریه کرد گرچه بین کاخ رفته، با کسی درگیر نیست بی عمامه بر سرش صد قبضهء شمشیر نیست محکم است و پیکرش در حالت تغییر نیست هم عصا هم سنگ در دست جوان و پیر نیست رفته زیر دست و پای اسب، با جنجال نه! رفته بین نیزه داران، در ته گودال نه! نیمهء شب شد اسیر و دیر خانه برنگشت در پی جسم هزاران پاره اش خواهر نگشت هیچکس دنبال جای بوسه بر حنجر نگشت ساربان در خاک و خون دنبال انگشتر نگشت تا چهل منزل، کسی در امتداد سر نرفت فکر نامحرم به سوی چادر و معجر نرفت ✍ .
ای کاش که خواب وصل تعبیر شود آوازه حُسن تو جهان گیر شود... بر بام رسیده آفتاب عمرم ترسم به خدا نیائی و دیر شود... اللهم_عجل_لولیک_الفرج
AUD-20211217-WA0053.
2.95M
📿🌺🍃 🌺 ❇️ صلوات ضراب اصفهانی 💠 سيدابن طاووس مي فرمايد: ✍ اگر از هر عملی در عصرجمعه غافل شدی از صلوات ابوالحسن‌ ضرّاب‌ اصفهانی غافل‌ نشو چرا كه در اين دعا سري است كه خدا ما را برآن آگاه كرده است. و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج اللهم عجل لولیک الفرج
. السلام علیک یا صادق آل محمد علیه‌السلام آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی تو امام راستینی،تو امام صادقی خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت اشک را مانند مادر می کنی آب وضو آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم بارها گفتی که اشک روضه ها مشکل‌گشاست دردمندان! گریه بر هر درد بی درمان دواست ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است جای جای این گذر بال و پرت افتاده است تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟ ریسمانِ بی مروّت‌ها اسیرت کرده است ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود ✍ .
. مهتاب اشکش را به دامان سحر می ریخت وقتی که از روی لب باد این خبر می ریخت از شاخه های محکم سرو کهنسالی با ضربه ی هیزم شکن ها، برگ و بر می ریخت می رفت تا جانی دوباره گیرد این فانوس تاریکی شب زهر خود را بیشتر می ریخت مثل پرستو که به دست شعله می افتد تا چنگ می انداخت بر او، بال و پر می ریخت پیش نگاهش شعله ها طرحی کشیدند از گلبرگ یاس پرپری که پشت در می ریخت پای برهنه می دود مردی که پیش او پرهای جبریل امین در هر گذر، می ریخت چشمان خیسش مصحف دردی است که از آن آیه به آیه سوره ی "آه جگر" می ریخت یاد غریبی علی در کوچه ها افتاد با دستهای بسته اش اشکی اگر می ریخت... ✍ .
غروب جمعه ست دوباره دل تنگم بونه داره از هر کی دیدید بپرسید کجا آقام خونه داره باز من و گریه من و زاری باز نشد رفع گرفتاری باز نیومد یار که میخونم از همین شعرای تکراری نمیدونُم بهاره یا خزونه فلک با عاشقا نامهربونه جوونیم رفت و آقامو ندیدم غم این دل غم مرگ جوونه امون ای دل وای امون ای دل بیا تا سو داره چشمام ببینم چشماتو مولا بیا آقا تا بگردم به دور اون قد و بالات گرچه ما آقا گنه کاریم خیلی به اشکات بدهکاریم پیش ما بدها بیا یک سَر خوبا دل دارن ما هم داریم به خوبات سر میزنی مگه بدا دل ندارن یه سرم به ما بزن ای خوب خوبا آقاجون نمیدونم دلم دیوونه ی کیست کجا میگردد و در خونه ی کیست نمیدونم دل سرگشته ی ما اسیر نرگس مستونه ی کیست امون ای دل وای امون ای دل👇