🥀 #شعر | #اسراء | #شام 🥀
جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
دادند در خرابهی بیسقف، جایشان
آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای
مجروح از پیادهرَوی بود، پایشان
شخصی کنیز خواست از آن فرقهای که بود
جبریل، خادم درِ دولتسرایشان
آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان
در آفتاب، سوخت رخ مهلقایشان
آنان که شُست قابلهشان ز آب سلسبیل
از تشنگی پرید رخ و رنگهایشان
جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند
از نینوا به عرش برین شد، نوایشان
کردند نرم، سینهی جمعی که روز و شب
زهرا به روی سینه همیداد، جایشان
جمعی که بود پنجهی ایشان، گرهگشای
بستند دستها ز جفا از قفایشان
آن فرقهای که واسطهی رزق عالمند
دادند نان به رسم تصدّق، برایشان
«جودی»، به روزگار زند خیمهی شهی
از آن دمی که گشت گدای گدایشان
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📝 جودی خراسانی
🩸 گوشهای از مجلس یزید لعین 🩸
📎 #شام | #مجلس_یزید | #اسرا
📎 #حضرت_امکلثوم سلامالله علیها
🥀 حسین علیهالسلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت.
🥀 او را آنچنان سر بُریدند و خانوادهاش را به #اسارت بردند و در حالى با مَرکبهاى بدون جهاز و پالان حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیهالسلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود.
🥀 هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مىگریست، نگهبانان او را با تازیانه مىزدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان صف کشیده بودند و به آنان جسارت میکردند تا این که بر درِ کاخ یزید،گ متوقّف شدند.
🥀 یزید، دستور داد تا سر حسین علیهالسلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیهالسلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید.
🥀 آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیهالسلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم سلامالله علیها، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیهالسلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلىالله علیه و آله بود) این سرِ حبیب تو حسین علیهالسلام است که آویزان شده است. سپس گریست.
🥀 یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت آن مخدره زد که به تمامى صورت او آسیب زد، اما در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📕 بستانالواعظین، صفحه ۲۶۳
🩸وای از شام 🩸
📎 #شام | #مجلس_یزید | #اسرا
🥀 سهل نقل میکند: به سوى بیت المقدّس، روانه شدم و به شام رفتم. شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویختهاند و شاد و خوشحالند و زنانى هم پیش آنان، دف و طبل مىزنند.
🥀 با خود گفتم: شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمىشناسیم. دیدم مردمى سخن مىگویند. گفتم: اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمىشناسیم؟!
🥀 گفتند: اى پیرمرد! تو را غریبه مىبینیم؟
🥀 گفتم: من سهل بن سعد هستم. پیامبر خدا صلىالله علیه و آله را دیدهام و از او حدیث شنیدهام.
🥀 گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمىکنى که آسمان، خون نمىبارد و زمین، ساکنانش را فرو نمىبرد؟
🥀 گفتم: چرا این گونه شود؟!
🥀 گفتند: این، سر حسین علیهالسلام از خاندان پیامبر خدا صلىالله علیه و آله است که آن را از سرزمین عراق به شام، هدیه مىبرند و اکنون مىرسد.
🥀 گفتم: شگفتا! سر حسین علیهالسلام را به هدیه مىبرند و مردم، خوشحالى مىکنند؟! از کدام دروازه مىآورند؟!
🥀 مردم به دروازهاى به نام دروازه #ساعات، اشاره کردند. به سوى آن رفتم و آنجا که بودم، پرچمهایى پى در پى آمد و اسبسوارى را دیدم که به دستش نیزه سرشکستهاى بود و سرى بر آن بود که شبیهترینِ صورتها به پیامبر خدا صلىالله علیه و آله بود و در پى آن، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند.
🥀 به یکى از آنها نزدیک شدم و به او گفتم: اى دختر! تو کیستى؟
🥀 گفت: سَکینه دختر حسین...
🥀 به او گفتم: آیا درخواستى از من دارى؟ من، سهل بن سعد هستم که جدّت را دیده و از او حدیث شنیدهام.
🥀 سکینه سلامالله علیها گفت: اى سهل! به حامل سر بگو که سر را جلوى ما ببرد تا مردم به دیدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نکنند، که ما حرم پیامبر خدا هستیم.
🥀 سهل گفت: به حامل سر، نزدیک شدم و به او گفتم: آیا درخواستم را اجابت مىکنى تا در عوض، چهارصد دینار بگیرى؟
🥀 گفت: درخواستت چیست؟
🥀 گفتم: سر را جلوتر از اهل حرم، حرکت بده.
🥀 او چنین کرد و من هم آنچه را وعده داده بودم، به او پرداختم.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📕 مقتل خوارزمی، جلد ۲ صفحه ۶۰
📕 بحارالأنوار، جلد ۴۵ صفحه ۱۲
🏴 شعر منسوب به زینب کبری(س)
یَا أَخِی فَاطِمَ الصَّغِیرَهَ کَلِّمْهَافَقَدْ کَادَ قَلَبُهَا أَنْ یَذُوبَا
برادر! با فاطمه خردسال و صغیرت، سخن بگو که نزدیک است دلش از غصه آب شود.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۱۵
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#شهادت_حضرت_رقیه_س
⚫️ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟!
وقتی سر مبارک امام حسین(ع) را برای حضرت رقیه(س) آوردند حضرت رقیه(س) سر را برداشت و به سینهاش چسبانید و میگریست و چنین میگفت:
«یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی خَضَبَ بِدِمائِک؟یا اَبَتاه!مَن ذَاالَّذی قَطَعَ وَریدَک؟ یا اَبَتاه! مَن ذَاالَّذی أیتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنی؟ یا اَبَتاه لِلیَتیمَهِ حَتّی تَکبُرَ…؟ یا اَبَتاه! لَیتَنی تَوَسَّدتُ التُراب و لا اَری شَیبَکَ مُخضباً بِالدِّماءِ.»
«ای بابا جان! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگهای گردنت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ دختر بی بابا به که پناه ببرد تا بزرگ شود؟ کاش نابینا بودم. کاش خاک را بالش زیر سر قرار میدادم ولی محاسن تو را خضاب شده به خون نمیدیدم.»
📚منبع
ثمرات الحیاة، سید محمود امامی اصفهانی، ج ۲، ص ۷۶
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#شهادت_حضرت_رقیه_س
◾️ امام حسین(ع) با دل پر خون از دخترانش جدا شد
در بعضى از روایات نیز آمده است حضرت سکینه(س) در روز عاشورا به خواهر سه سالهاى (که به احتمال قوى همان رقیه(س) باشد) گفت: «بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود.»
امام حسین(ع) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه(س) صدا زد: «بابا! مانعت نمىشوم. صبر کن تا تو را ببینم.» امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و لبهاى خشکیدهاش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا داد: «العطش العطش، فان الظما قدا احرقنى؛ بابا بسیار تشنهام، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است.»
امام حسین(ع) به او فرمود: «کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم.» آنگاه امام حسین(ع) برخاست تا به سوى میدان برود. باز هم رقیه(س) دامن پدر را گرفت و با گریه گفت: «یا ابه این تمضى عنا؟»
«بابا جان کجا مىروى؟ چرا از ما بریدهاى؟» امام علیهالسلام یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.
📚منبع
حضرت رقیه(س)، شیخ علی فلسفی، ص۵۵۰
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#شهادت_حضرت_رقیه_س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت حضرت رقیه | حجت الاسلام عالی | پنجم صفر
أَعْظَمَ اللّٰهُ أُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَيْنِ عليه السلام، وَجَعَلَنا وَإِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاٰمُ.
زمینه ٫ با اینکه خیلی بابایی سنگ زدنم.mp3
3.89M
زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله
ماه صفر ۱۴۰۳
با اینکه خیلی بابایی سنگ زدنم
ولی نیفتاد اسمتو از دهنم
با سر پر خون اومدی
با چشم گریون اومدم
تو خیلی کم شدی منم
از غصه تا شده قدم
میشینی روبروم
برات بگم من از کدوم
خاطره های این سفر
که مثل بغض تو گلوم
دیگه تنهام نذار
حتی شده واسه یه بار
می لرزم از اون شب که زجر
کشید سرم داد و هوار
..........................
بابا ببین کبودیای رو تنم
بیشتره از گلای روی دامنم
خونی شده محاسنت
خونی شده گل سرم
شکسته پیشونی تو
شکسته دست لاغرم
اخه این رسمشه
دست و پاهام تیر میکشه
حرمله به خولی میگفت
اینو بزن ، این حقشه
توی آتیش و دود
یه محرمم دورم نبود
با نوک نیزه میزدن
تنم شده زخم و کبود
..........................
اشکمو خنده های مردم درآورد
عمه چقدر به جای من کتک میخورد
یکی منو میزد ولی
صد نفر عممو زدن
سکینه گوشامو گرفت
میگفت اینا بد دهنن
تو رو با چوب زدن
منو تو کوچه خوب زدن
بدتر از هرجا ، توی شام
عمه رو تا غروب زدن
منو کشته نگاش
اونکه رو سینت پا گذاش (ت)
مردک پست یک لحظه هم
چشاشو از ما برنداش (ت)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه
تقدیم به شیر زن کربلا زینب 🌸
زینبم من زینیم من دختر شیر خدایم
زاده ی دامان زهرا دخت پاک مرتضایم
شاهد عرش برینم محور اهل یقینم
نجمه ی برج ولایت نجله ای از مصطفایم
بر ملائک پیشتازم گر چه در سوز و گدازم
جلوه ی حق در نمازم آیت ایزد نمایم
من زبان مرتضی و اعتراضات بتولم
حامل و پیغمبر پیغام خون مجتبایم
پاسدار انقلاب سرخ و خونین حسینم
خواهرخون خدا و قهرمان کربلایم
همنوای مادرم در بیت الاحزان بوده ام من
مادر غم یکه تاز عرصه ی درد و بلایم
در عفاف و عصمت و حجب و حیا من بی قرینم
وارث مرضیه هستم دخت ناموس خدایم
از تبار درد و رنج وقافله سالار عشقم
پای بند مکتب و در مکتب حق رهنمایم
زینبم تبخاله ای بر چهر عاشورای عشقم
گوهری افتاده در امواج خون کربلایم
در اسارت من بشیر عز و آزادی و شورم
مثل بابایم علی آزادگی را مقتدایم
رو به روی دشمنانم کوهی از آتشفشانم
در مصیبتها صبور و با بلاها آشنایم
من امانت دار زهرا بوده ام بهر حسینم
آخرین محمل نشین سر زمین نینوایم
گوهری بودم که در ویرانه ها ماوا گرفتم
چون درخشیدم جهان روشن شد از نورو ضیایم
در فضای کاخ دشمن بر ستم شوریده ام من
با بیان آتشین وشعله ی فریادهایم
شاهد شوریده سر بر آستانم می گذارد
زانکه من الگوی صبر و اسوه ی عشق و ولایم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شاهد_سنقری
🌷🍃
نوحه حضرت ابوالفضل
به سبک زینب زینب مرحوم موذن زاده
عباس عباس عباس
کانون ادب عباس
مرد حق طلب عباس
ای یل عرب عباس
عالی جنابی، مه شب تابی
ای باوفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
عباس عباس عباس
سلطان ادب عباس
هاشمی نسب عباس
ای کاشف کرب عباس
ماه منیری، بهتر امیری
ای باوفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
عباس عباس عباس
ساقی وفا عباس
مه دلربا عباس
سردارسخا عباس
میر قهرمان، شه پهلوان
ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
عباس عباس عباس
دریای غیرت عباس
درگاه حاجت عباس
کوه شجاعت عباس
تو بی قرینی، چه دلنشینی
ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
عباس عباس عباس
شیر کارزار عباس
مرد روزگار عباس
صبری وقرار عباس
تو مه جبینی، رزم آفرینی
ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
عباس عباس عباس
بر خیز وزجا عباس
ادرک واخا عباس
رو در خیمه ها عباست
تویی علمدار ، میر سپهدار
ای با وفا عباس مشگل گشا عباس(۲)
شب نهم محرم
💚🌴💚🌴💚
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
التماس دعا