eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
364 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
همه عمر در تباهی همه عمر غرق غفلت به دلم هزار غصه به دلم هزار حسرت پی کار خویش بودم پی کار من دویدی ز بزرگی تو شاها چه کنم من از خجالت چه زیان تورا که یک دم بغلت کنم عزیزم نظری که شام هجران برسد به صبح وصلت دل من گرفته آقا تو بیا برس به دادم سحری تو یاد من کن که خوشم به این حمایت به هوای گریه هایم تو فقط بمان برایم تو بسی برای نوکر به غریبه ها چه حاجت نفسی که بی تو باشد برود که برنگردد به تو بسته است جانم ز نخست تا قیامت منِ کربلا نرفته به خودت امیدوارم سفرم به گردن تو، تو نما قبول زحمت ** همه روضه ها اگرچه زده آتشی به جانت به غرور تو شرر زد غم روضه ی اسارت شاعر:
🏴واحد تند یا زنجیرزنی شب تاسوعای باب الحوائج حضرت ابالفضل علیه السلام 🏴بند اول گل باغ فاطمه یا (ابوفاضل)۳ پادشاهه علقمه یا (ابوفاضل)۳ ابن حیدر مرتضی یا (ابوفاضل)۳ ساقیِ دشت بلا یا (ابوفاضل)۳ مدد ابوفاضل ابالفضل سیدنا باب الحوائج مظهر عشق و غیرت الله صاحب لوا باب الحوائج یل یلای عالمین،باب الحوائج سیدی یا ذخرالحسین،باب الحوائج ماه زمین و آسمان،باب الحوائج ای عموی صاحب زمان،باب الحوائج 《عباس ابوفاضل مدد مولا ابالفضل》 🏴بند دوم باوفا ای یارم عباس (ابوفاضل)۳ ساقی و سردارم عباس (ابوفاضل)۳ ای امیدِ خیمه گاهم (ابوفاضل)۳ ای علمدارِ سپاهم (ابوفاضل)۳ صاحب مشک و علم عباس یاور و آب آورم عباس برادر غیرتی من ای پسر مادرم عباس مشکتو بردار و برو،آبی بیاور علم رو بردار و برو،آبی بیاور علی داره جون میده و،داره میمیره اگه براش آب بیاری،شاید نمیره 《برادرم برادرم عباس ابالفضل》 🏴بند سوم پاشو داداشم،ابالفضل (ابوفاضل)۳ پاشو تا پاشم،ابالفضل (ابوفاضل)۳ کمرم رو تو شکستی (ابوفاضل)۳ راهِ چاره ام رو بستی (ابوفاضل)۳ کی زده تیر و به مشک تو خونی شده چرا اشک تو کی بریده دستاتو عباس پیچیده تو صحرا بوی یاس بلندشو دستمو بگیر،بی دست عالم حالمو اینجوری نگیر،بی دست عالم بلندشو قامتم خمید،ای دلخوشی ام بلندشو مادرم رسید،ای دلخوشی ام 《برادرم برادرم عباس ابالفضل》 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
|⇦•خواهش کردم‌ پیرهنت ... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید مهدی حسینی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خواهش کردم پیرهنت رو پس بدن،ندادن... نیزه نیزه به کشتنت ادامه دادن... خواهش کردم وقتی سرُ می بُرن،نباشم حالا باید چه جوری از بدنت جدا شم آه به حسین! دعای هر نیمه شبم الله به حسین گریه کنید هر سحرگاه به حسین آه جگرم! بعد تو سوخت حرمت اهل حرم زمونه کرده با سرت همسفرم آه جگرم! چی به روز خیمه ها آوردند ای وااای...سرُ بردن... یادگاری مادرُ بردن ای وای سرُ بردن یادم مونده از سر نی سرتُ که دیدم از رو ناقه از ته دل ناله می کشیدم قرآن خوندی، مزد کلام تو سنگِ بام شد بعد از عباس دور و بر خیمه ازدحام شد آه به حسین! پاشو بگو اینا همه ش خوابه حسین... سر تو زیر نورِ مهتابه حسین... آه تنِ تو... چقدر نفسگیر شده کشتن تو من روی سینه میذارم پیرهنتُ زیر تیغ و شمشیر و سِنان بود ای وای... نگران بود خاتمش به دست ساربان بود ای وای...نگران بود... نگران کشتنش... بی امان کشتنش... ای حسینم!..ای حسینم! ای ضیاء هر دو عینم «من زینبِ صبور تو بودم، ولی حسین! هنگام قتلِ صبرِ تو صبرم تمام شد...» من و زا به راه نکن... دست و پا که می زنی مادر و نگاه نکن.... من و چشم به راه نذار * ابی عبدالله آمد وداع آخر و با زن و بچه ها بکنه.هر وقت می آمد دم خیمه ها اول فقط صدا میزد:یا زینب! انگار با هیچکس حسین‌کاری نداره. همه ی حرفش با زینبه. لحظه ی آخر که اومد وداع کنه دید همه ی سپر ولباسای حسینش خون آلوده، آخرین باری که اومد وداع کنه یه نگاه به قد وقامتش کرد دید این لبها ترک ترک شده بچه ها دارن نگاه میکنن. عمه ی سادات داره چیکار می کنه با ابی عبدالله هر کاری این‌خانوم‌ میکنه برا این بچه هادرسه.تا دید این لبها ترک ترک شده این‌ چادرش رو بلند کرد این گرد و غبار و از صورت حسین‌ پاک‌ کرد.با یه پارچه ای این لبهای ترک ترک‌و خون آلود و محاسن رو‌ دست کشید این خونها رو‌ پاک‌ کرد.حضرت زینب فرمود: ما رو به کی میسپاری حسین؟یه کاری کرد با دل ابی عبدالله که اگر بیشتر میخواست بایسته کار سخت میشد. دست رو قلب عمه سادات گذاشت آرام باش...آرام باش...وقتی که به سمت میدان راه افتاد دید یه صدایی از پشت سر داره بند دل ابی عبدالله رو پاره میکنه.همین جور که داشت می رفت دید یه صدایی داره میاد...مهلاً مهلا..لحظه ای نگذشت بچه ها صدای شِیهه ی ذوالجناح رو شنیدند.هنوز پرده ی خیمه رو بالا نزده بودن گفتن‌ بابا داره برمیگرده عمه ی سادات دید دوید دید ذوالجناح بدون حسین داره میاد.... چه بلایی سر این بچه ها اومد اون لحظه ای که اسب بی صاحب رسید دست و یال اسب غرق خون بود.....یا ابا عبدالله.... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد.
خواهش کردم پیرهنتو پس بدن ندادن.mp3
33.18M
|⇦•خواهش کردم‌ پیرهنت... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید مهدی حسینی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام حسین علیه السلام: کسی از اهوال و شدائد قیامت در أمان نمی باشد، مگر آن که در دنیا ترس از خدا داشته باشد. 📚بلاغة الحسین، ص 285
|⇦•خواهش کردم‌ پیرهنت ... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید مهدی حسینی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خواهش کردم پیرهنت رو پس بدن،ندادن... نیزه نیزه به کشتنت ادامه دادن... خواهش کردم وقتی سرُ می بُرن،نباشم حالا باید چه جوری از بدنت جدا شم آه به حسین! دعای هر نیمه شبم الله به حسین گریه کنید هر سحرگاه به حسین آه جگرم! بعد تو سوخت حرمت اهل حرم زمونه کرده با سرت همسفرم آه جگرم! چی به روز خیمه ها آوردند ای وااای...سرُ بردن... یادگاری مادرُ بردن ای وای سرُ بردن یادم مونده از سر نی سرتُ که دیدم از رو ناقه از ته دل ناله می کشیدم قرآن خوندی، مزد کلام تو سنگِ بام شد بعد از عباس دور و بر خیمه ازدحام شد آه به حسین! پاشو بگو اینا همه ش خوابه حسین... سر تو زیر نورِ مهتابه حسین... آه تنِ تو... چقدر نفسگیر شده کشتن تو من روی سینه میذارم پیرهنتُ زیر تیغ و شمشیر و سِنان بود ای وای... نگران بود خاتمش به دست ساربان بود ای وای...نگران بود... نگران کشتنش... بی امان کشتنش... ای حسینم!..ای حسینم! ای ضیاء هر دو عینم «من زینبِ صبور تو بودم، ولی حسین! هنگام قتلِ صبرِ تو صبرم تمام شد...» من و زا به راه نکن... دست و پا که می زنی مادر و نگاه نکن.... من و چشم به راه نذار * ابی عبدالله آمد وداع آخر و با زن و بچه ها بکنه.هر وقت می آمد دم خیمه ها اول فقط صدا میزد:یا زینب! انگار با هیچکس حسین‌کاری نداره. همه ی حرفش با زینبه. لحظه ی آخر که اومد وداع کنه دید همه ی سپر ولباسای حسینش خون آلوده، آخرین باری که اومد وداع کنه یه نگاه به قد وقامتش کرد دید این لبها ترک ترک شده بچه ها دارن نگاه میکنن. عمه ی سادات داره چیکار می کنه با ابی عبدالله هر کاری این‌خانوم‌ میکنه برا این بچه هادرسه.تا دید این لبها ترک ترک شده این‌ چادرش رو بلند کرد این گرد و غبار و از صورت حسین‌ پاک‌ کرد.با یه پارچه ای این لبهای ترک ترک‌و خون آلود و محاسن رو‌ دست کشید این خونها رو‌ پاک‌ کرد.حضرت زینب فرمود: ما رو به کی میسپاری حسین؟یه کاری کرد با دل ابی عبدالله که اگر بیشتر میخواست بایسته کار سخت میشد. دست رو قلب عمه سادات گذاشت آرام باش...آرام باش...وقتی که به سمت میدان راه افتاد دید یه صدایی از پشت سر داره بند دل ابی عبدالله رو پاره میکنه.همین جور که داشت می رفت دید یه صدایی داره میاد...مهلاً مهلا..لحظه ای نگذشت بچه ها صدای شِیهه ی ذوالجناح رو شنیدند.هنوز پرده ی خیمه رو بالا نزده بودن گفتن‌ بابا داره برمیگرده عمه ی سادات دید دوید دید ذوالجناح بدون حسین داره میاد.... چه بلایی سر این بچه ها اومد اون لحظه ای که اسب بی صاحب رسید دست و یال اسب غرق خون بود.....یا ابا عبدالله.... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد.
خواهش کردم پیرهنتو پس بدن ندادن.mp3
33.18M
|⇦•خواهش کردم‌ پیرهنت... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید مهدی حسینی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام حسین علیه السلام: کسی از اهوال و شدائد قیامت در أمان نمی باشد، مگر آن که در دنیا ترس از خدا داشته باشد. 📚بلاغة الحسین، ص 285
|⇦•غریب و زخمی و بی حالی... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ غریب و زخمی و بی حالی به فکر غارت و جنجالی نفس نمونده برات آقا سه ساعته توی گودالی چشمات جایی رو نمیبینه سینه ی تو چرا سنگینه میدید که هیچکسی دورت نیست میزد تو رو با طُمأنینه سنگدلی شون از حد گذشته چقدر تو قتلگاه بهت بد گذشته خیر نبینه اون بی حیا که از روی پیکر تو با لگد گذشته «ای وای حسینم...واای حسینم..» تو پادشاه عالِمینی حق تو که سنگ و عصا نیست ای همه ی هستی زینب جای تو زیر دست و پا نیست *بلند شو داداش! اینا به این نیزه ها اکتفا نکردن. دستور دادن اسباشون رو‌ نعل تازه بزنن...* چی بگم از این همه نیزه امون از این همه جسارت کار تو وقتی که تموم شد تازه میان برای غارت قلبِ زینب چه بی قراره رسیده وقت بوسه از گلوی پاره توی گودال افتادی بی حال پیکر تو یه جای سالمی نداره «ای وای حسینم...واای حسینم»  ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
غریب و زخمی و بیحالی.mp3
5.77M
|⇦غریب و زخمی و بی حالی... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین سیب سرخی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام حسین عليه السلام: ملّتى كه خشنودى مردم را با خشم خدا معامله كند هرگز رستگار نخواهد شد. 📚عوالم ج ۱۷، ص ۲۳۴
|⇦•پا پس نمیکشه... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین ستوده•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ پا پس نمی‌کشه همه رفتند ولی شمر که دست نمی‌کشه زینب رسید و گفت مادر بیا ببین دیگه نفس نمی‌کشه تاختند اونا که مُلک ری رو باختند بدجوری با هم دیگه ساختند تو رو توی گودی انداختند زیر و رو شدی، پشت و رو شدی چه جوری با مادرت روبه رو شدی بی‌هوا زدند، با عصا زدند جلو خواهر تو با کف پا زدند «ای حسین من» بارون نیزه بود یه مسلمون برا آب دادن اصغرش نبود لب تشنه کشتنش وسط روز ولی آسمونا شدند کبود بردند تو مجلسی که مِی خوردند خیلی زینبت رو آزردند بردند آبرو،پس کجاست عمو که ببینه ما شدیم با کی روبه رو چشمشون زدند، بی‌ امون زدند چرا دیگه تو رو با خیزرون زدند «ای حسین من» روضه‌ی شام بلا دشواره ای وای، ای وای جای زینب مگه تو بازاره ای وای، ای وای دق کرد خواهرت روزگار زینبت شده سیاه دق کرد خواهرت وقتی مادرت رسید تو قتلگاه دختری که پُره از احساسه ای وای، ای وای غصّه داره روضه‌هاش عباسه ای وای، ای وای حق داشت جون بده وقتی تو خرابه اومد سر تو حق داشت جون بده دستِ زجرِ چرا انگشتر تو؟ حق داشت جون بده «ای حسین من» قربون صدا زدنت؛ خیلی بی‌هوا زدنت حال و روی چادرمه؛ خاک دست و پا زدنت من سر قرار اومدم، توی نیزه‌زار اومدم از تو دل نکندم حسین، با خودم کنار اومدم تا چشمم کار می‌کنه نیزه، نیزه، نیزه نیزه می‌بینم داره با تو چیکار می‌کنه نیزه، نیزه، نیزه نیزه می‌بینم گریه چشمام رو تار می‌کنه کِی دلش اومد بزنه، کِی اومد لگد بزنه یه نفر یه حرفی به این شمرِ نابلد بزنه رو خاکِ داغ کربلا کشته، کشته، کشته، کشته می‌بینم من دَفَنَهُ اَهلَ القُری حتی بالای نیزه‌ها من برم کجا چه کنم؟ بعد کربلا چه کنم؟ پیکر تو جا بمونه زیر نیزه‌ها چه کنم؟ از تشنگی دور و بَرو تیره، تیره، تیره، تیره می‌بینم این ساعت‌های آخر رو تیره، تیره، تیره، تیره می‌بینم داره خون می‌ریزه از زخم تنت آروم من فدای غربتت سَیدُنا المَظلوم تو سر و صدا و ازدحام جمعیّت پیچیده تو مقتلت ضَجه‌ی یه مظلوم بمیره مادر برات که انقدر ناخوش شدی زیر دست و پاهاشون یکی ته گودال لباست رو پرت کرد شلوغی خیمه حواست رو پرت کرد عذاب کردنت منع آب کردنت شبیه گندم ری آسیاب کردنت تمومه حسین روبرومه حسین خودت بگو که پیکرت کدومه حسین؟ «ای حسین من» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد.
پا پس نمیکشه.mp3
27.04M
|⇦پا پس نمیکشه... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین ستوده•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام حسین(ع): نعمت ها تا هستند ناشناخته اند و همین که رفتند قدرشان شناخته مى شوند....
هدایت شده از آسمان
نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها ملا محمدهاشم خراسانی(ره) حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه(س) در سال ۱۲۸۰ هجری، را این چنین نقل می‌کند. تاریخ انتشار : 1398/2/28   بازدید : 25505 ملا محمدهاشم خراسانی(ره) حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه(س) در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل می‌کند: جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به  سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیه‌السلام را در خواب دید که فرمودند: «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.» دختر به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟! سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند. صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم. حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است. سیّدابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می‌گفت: «ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند. وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت. آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کرد. این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» «آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.» پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند. منابع: 1-اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦. 2-منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸. 3-مقتل جامع مقدم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸. تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳.