eitaa logo
افـ زِد ڪُمیـلღ
1.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
7هزار ویدیو
227 فایل
"بہ‌نام‌اللّہ" اِف‌زِد‌⇦حضࢪٺ‌فاطمہ‌زهࢪا‌‌‌‌‹س› ڪمیل⇦شهید‌عباس‌دانشگࢪ‌‌‌‌‌‹مدافع‌حࢪم› -حࢪڪٺ‌جوهࢪه‌اصلۍ‌و‌گناه‌زنجیࢪ‌انسان‌اسٺ✋🏿 ‌‹شهید‌عباس‌دانشگࢪ› ڪپۍ؟!‌حلالت‌ࢪفیق💕 -محفل‌ها https://eitaa.com/mahfel1100 -مۍشنویم https://daigo.ir/secret/1243386803
مشاهده در ایتا
دانلود
https://abzarek.ir/service-p/msg/1234625 من و بچه ها در خدمتتونیم جانم ؟ 🙂
آخییییی🥺🥺🥺🥺🥲❤️ الهییییی چشم رو چشام منم کمک کار بچه ها هستم انشاالله 🥲 منم خیییلی دلم براتون تنگ میشه ...
هدایت شده از ˼سنگر‌عُشاق˹
حاج امیر کرمانشاهی[WWW.MESBAH.INFO]Shab1-Moharam1400[04].mp3
زمان: حجم: 8.2M
چون مرگ رسد بر کفن من بنویسید من خاک کف پای عزادار حسینم 💔 ˹@sangaroshagh˼
Mehdi Rasooli ~ Music-Fa.ComMehdi Rasooli - Az Kariman Sang Mikhahim (128).mp3
زمان: حجم: 4.33M
من فقط یه نوکرم کار خودم رو میکنم او خودش هر وقت لازم شد به نوکر میرسد 🖇🖤 ❤️
🌷شهیدان 'عباس بابایی'، 'شهید آوینی' و 'شهید چمران' الگوی خود قرار داده بود. کتاب‌های دکتر شریعتی، شهید چمران، شهید آوینی، رحیم پور ازغدی و تفاسیر قرآن را مطالعه می‌کرد. می‌گفت: رویای اصلی من این است که 'خلبان' شوم و با هواپیمای پر از مهمات به قلب 'تلآویو' بزنم... 🌷
سلام و عصر بخیر خدمت مخاطبین عزیز کانال اف زد کمیل😍 بسیار خوشحال هستیم که به واسطه این کانال در خدمتتونیم؛ دوستان قرار هست ان شاءالله از این به بعد هر هفته درباره یک موضوع بحث کنیم و از نظر عمقی نسبت یه موضوع بپردازیم. لطف کنید دغدغه ذهنی خودتون یا موضوعی که حس می‌کنید داخل جامعه مبهم هست و نظر درستی نسبت بهش ندارید رو داخل ناشناس کانال برامون بگید که به نوبت درباره هرکدوم صحبت کنیم و از جهات مختلف به موضوع نگاه کنیم و درموردش حرف بزنیم . منتظر نظراتتون داخل ناشناس کانال هستیم دوستان؛«لینک ناشناس داخل بیو درج شده» یاعلی
سلام ان شاءالله امشب ساعت نه ونیم محفل میخوام بزارم داخل کانال حضور پیدا کنید و از محفل فیض ببرین
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فیلم رو هزار بار هم ببینید باز تازگی داره و هر بار اشک تو چشم حلقه میزنه و دل میلرزه...
سلام بزرگوار امروز را کلا مختص محفل گذاشتم
🌷‌‌ .‌ مدتی بود حسن مثل همیشه نبود بیشتر وقت ها تو خودش بود فهمیده بودم دلش هوایی شده .‌‌ تا اینکه یه روز اومد نشست رو‌بروم‌ گفت : از بی بی زینب یه چیزی‌ خواستم اگه حاجتمو بدن مطمئن‌ میشم راضی ان به رفتن من . ازش‌ پرسیدم چی خواستی؟ .‌‌ گفت : یه پسر کاکل زری .👶🏻 ‌اگه‌ بدونم یه پسر دارم که میشه مرد خونت ، دیگه خیالم از شما راحت‌ میشه . وقتی رفتم سونوگرافی‌ فهمیدم بچه پسره. قلبم ریخت .💔‌ تموم طول مسیر تا خونه رو گریه کرد‌م چون خودمم مطمئن شدم حسن باید بره سوریه .‌‌‌‌ وقتی رسیدم خونه : پرسید بچه چیه ؟‌ نگاهش کردم و گفتم : دیدارمون به‌ قیامت