eitaa logo
احسان تبریزیان
980 دنبال‌کننده
137 عکس
105 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت به اشتراک گذاشتن و نشر اشعار و معارف اهلبیت تشکیل شده است. نظرات شما یاری دهنده ماست...
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نشستم گوشه ای از سفرهء همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابر ها تعارف می کنی دار و ندارت را تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفت هایت حسن یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت دهان وا می کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ رحمه للعالمین واشد به تحسینت تو دینِ تازه ای آورده ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می شود آزاد در دینت معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون که می چینند مضمون آسمان ها از مضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی گشتند فراخوانده خدا جبراییل هایش را به تمکینت بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تورا پایین کشیدند از سر منبر که می گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی آورد پایینت درون خانه هم محرم نمی بینی تحمل کن که می خواهند، ای تنها ترین تنها تر از اینت تو غم های بزرگی در میان کوچه ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت چه می شد مثل مادر نیمه ی شب بود تدفینت صدایت می زند اینک یتیمت از دل خیمه که او را راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفرهء همواره رنگینت
برکت نان بخاطر حسن است، شاطران از قدیم می گویند تاجران بزرگ،صبح به صبح، زیر لب "یاکریم" می گویند سائل از شرم در زدن بیگاه، خادم از خاکروبی درگاه بی نیازند، من نمی گویم! آفتاب و نسیم می گویند نه دری داری و نه دربانی، نه پس هفت پرده پنهانی زائران حاجتی اگر دارند به خودت مستقیم می گویند مرقد ساده ی تماشایی! با تمام وجود تنهایی از تو با این وجود می ترسند! نرده های ضخیم می گویند خواستی تا بخاطر زهرا نگذارند خلق پا اینجا پس تو هم یک مدافع حرمی، عقل های سلیم می گویند محمد حسین ملکیان(فراز)
30.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| یاعلی و یا عظیم یا غفور و یا رحیم به نفس: شعر و نغمه:
بسم الله الرحمن الرحیم رسم اهل کرم صبا که عطر به نام بهار می‌بخشد صفا به آینه‌ی روزگار می‌بخشد بهار می‌رسد و نشئه‌ی هوای خوشی به جان خسته‌ی باغ خمار می‌بخشد به دانه‌دانه‌ی بی‌آب، آب می‌ریزد به شاخه‌شاخه‌ی بی‌بار، بار می‌بخشد عبای خون به تن دشت لاله پوشانده قبای سبز به قد چنار می‌بخشد طرواتی به لب غنچه‌ها می‌افشاند حلاوتی به صدای هَزار می‌بخشد به خشک‌سالی لب‌ها شکوفه‌ی لبخند به بی‌قراری دل‌ها قرار می‌بخشد اگر‌چه باد صبا هر بهار را به زمین هزار صورت و نقش و نگار می‌بخشد ولی بهار و صبایش فدای مردی که تمام زندگی‌اش را سه‌بار می‌بخشد همان که با ادب و با‌وقار می‌بخشد فقط به خاطر پرودگار می‌بخشد کریم فکر حساب‌و‌کتاب بخشش نیست به رسم اهل کرم بی‌شمار می‌بخشد به اسم و رسم توجه نمی‌کند هرگز به آشنا و غریب دیار می‌بخشد برای اینکه شود حفظ آبروی گدا بدون منت و بی‌ننگ و عار می‌بخشد مقابل بدی و طعنه پاسخش خنده است سکوت کرده و آیینه‌وار می‌بخشد برای گفتن یک‌بیت ساده یک ممدوح کجا به دشمن خود سی‌هزار می.بخشد؟ به این دلیل غلام حسن خودش آقاست که گل همیشه به خار اعتبار می‌بخشد ازآن که عادتش احسان، سجیّه‌اش کرم است عجیب نیست که بی‌اختیار می‌بخشد چرا که او پسر ارشد همان مردی‌ست که در مدینه به سائل انار می‌بخشد چرا که او پسر ارشد همان مردی‌ست که بین معرکه‌ی کارزار می‌بخشد که بین معرکه‌ی کارزار از سر لطف به دشمن سر خود ذوالفقار می‌بخشد بجز علی که به هنگام جنگ بخشیده‌ست کدام شیر به وقت شکار می‌بخشد؟ همیشه موقع بخشش که می‌شود این مرد به رسم فاطمه اول به "جار" می‌بخشد برادرش هم از او ارث برده بخشش را اگر به راه خدا شیرخوار می‌بخشد # نمی‌دهم به دوعالم غلامی او را گرفتم اینکه به من اختیار می‌بخشد
🌙 مشکل وزنی! این حسن کیست که عالم همه خمخانه‌ی اوست هرچه مِی در دو جهان است به پیمانه‌ی اوست در جهان حُسنی اگر هست، به یُمن حسن است در صفا صلحی اگر هست، به شکرانه‌ی اوست این حسن کیست که دربان حریمش عشق است عقل، بی‌واسطه مسکین درِ خانه‌ی اوست عقل و تدبیر به هنگامه‌ی او مجنونند عشق وقتش برسد عاقل و فرزانه‌ی اوست این حسن کیست که جبریل امین سوخته‌بال می‌پرد گِرد در و بامش و پروانه‌ی اوست بخشش و فضل و کرامت یکی از اوصافش عدل و انصاف از اوصاف جداگانه‌ی اوست این حسن کیست که آقای جوانان بهشت هم خود اوست و هم دلبر جانانه‌ی اوست این حسن کیست که آن نوگل شمشیر به دست کز عسل آمده شیرین‌تر، دُردانه‌ی اوست این حسن کیست که با صلح به جنگ آمده است این حسن کیست که این شیوه‌ی رندانه‌ی اوست پیر فرزانه‌ی ما، رهبر عاشق‌پرور شب شعرش، شب میلاد کریمانه‌ی اوست "این حسین کیست" کمی مشکل وزنی دارد! این حسن کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست
با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها چون علی شادند و مسرورند حیدر دوست ها شاعران از پارس می آیند ذیل طوطیان پشت لب های تو صف بستند، شکر دوست ها آن چنان لبریز حُسنی که شب میلاد تو آرزومند پسر هستند دختر دوست ها مژده ات را من به حاتم های طایی داده ام از ابازر های عالم، تا ابوذر دوست ها ماه هم گفته است از تو چونکه می گویند خوب دوستان از دوستان خود به دیگر دوست ها هرکسی با هرچه که دارد، صدف با یک دهان سمت دریای تو در راهند، گوهر دوست ها محو بالای تو و ارباب سر خم می کنند بین مردم بیشتر سرو و صنوبر دوست ها موقع افطار می آیند با لب های خشک می رسند از راه این گونه برادر دوست ها کوچه و اشک من و درد تو، آری بیشتر گرد می‌آیند دور هم در آخر، دوست ها نیمه ی ماه مبارک، فاطمیه می شود اکثرا چونکه پسر هستند کوثر دوست ها اکثرا در را نمی کوبند در وقت وداع اکثرا از کوچه بیزارند مادر دوست ها اتفاقی هم اگر افتاد و مادر ضربه خورد با کسی چیزی نمی گویند خواهر دوست ها... مهدی رحیمی
علیه‌‌السلام 🔹سحرهای اشتیاق🔹 این خانواده آینه‌های خدایی‌اند در انتهای جادۀ بی‌انتهایی‌اند خیل ملک مقابلشان سجده می‌کنند این‌ها خدا نی‌اند ولیکن خدایی‌اند هرکس که می‌رسد سر اطعام می‌برند فرقی نمی‌کند که فقیران کجایی‌اند یک «السلام» و یک «و علیک السلام» سبز این‌ها همان مقدمۀ آشنایی‌اند... سوگند می‌خوریم که پروانه زاده‌ایم همسایۀ قدیمی این خانواده‌ایم تو آسمان جودی و ما یا کریم تو پرواز می‌کند دل ما تا حریم تو احساس می‌کنم به تو نزدیک می‌شوم وقتی که می‌وزد سر راهم نسیم تو وقت کرامت است که از راه آمده‌ست آن آشنای کوچه‌نشین قدیم تو... سوگند می‌دهیم خدا را در این سحر بر پینه‌های رحمت دست کریم تو ما را همیشه سائل دست شما کند ما را به زیر پای شما خاک پا کند... ای در هوای پاک نگاهت سلام‌ها نامت نداشت سابقه‌ای بین نام‌ها ای سبزی بهار خدا سیر می‌شوند از عطر سفره‌های حضورت مشام‌ها... در کوچه‌ات کسی به کسی جا نمی‌دهد مکثی نما به شوق چنین ازدحام‌ها سائل شدن کنار نگاه تو واجب است وقتی گدا به چشم تو دارد مقام‌ها تو سفره‌دار شهر خدا، ما گدای تو مثل کبوتریم و اسیر هوای تو آن‌کس که پیش پای شما خم نمی‌شود در خانۀ فرشته هم آدم نمی‌شود آقای من بدون توسل به نام تو حالی برای توبه فراهم نمی‌شود دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر چیزی که از بزرگی‌تان کم نمی‌شود آرامش تو باعث طوفان کربلاست بی‌صلح تو قیام مُحَرم نمی‌شود... تا کربلا رسید صدای سکوت تو این قیل و قال‌ها به فدای سکوت تو ای از هزار حاتم طائی کریم‌تر لطف تو از تمام کریمان قدیم‌تر... تو ابتدای نسل طهورای کوثری هرکس حسودتر به تو باشد عقیم‌تر در این مسیر رو به خدایی ندیده‌ایم از رد پای گیوۀ تو مستقیم‌تر در کربلا به آینه‌ات سنگ می‌زنند هرکس شبیه‌تر به تو جرمش عظیم‌تر آقا تو در کلام خلاصه نمی‌شوی در حضرت و امام خلاصه نمی‌شوی 📝
چقَدَر کار حسن بردنِ دل ، دلبری است چقدَر روز جمل معنی جنگاوری است در جمل شمّه ای از رزم حسن را دیدند ورنه بازوی حسن مثل پدر حیدری است هرکجا نام حسن آمده زهرا هم هست پسر اولِ زهرا چقدَر مادری است می شناسند ملائک همگی روی زمین خانه اش را که شب و روز پر از مشتری است جبرئیل آمده هربار به پابوسی او افتخارش درِ این خانه فقط نوکری است دستِ ما نیست اگر عاشقِ نام حسنیم همه اش کارِ همان خالقِ بالاسری است * از شب تیره چه غم ، روی حسن را داریم ماه را ، صورتِ نیکوی حسن را داریم چه گدایان زیادی که ندارند کریم ما گدایان حسن کوی حسن را داریم گفته بودی که بگویم به تو از حبل متین باز کن چشم و ببین ، موی حسن را داریم مثل بادیم ، به هر کوی و گذر می گذریم ذکر برداشته هوهوی حسن را داریم مثل شمعیم که در عشقِ حسن ذوب شدیم در دل خود همه سوسوی حسن را داریم شیعیان حسنی در همه جا معلومند هرچه باشد همه جا بوی حسن را داریم
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد کرامت هم فقیر و ریزه خوار خوانِ او باشد سخاوت هم حَسن صورت ، حَسن سیرت ، حَسن خَلق و حَسن خُلق است که معنا عاجز است از حدّ توصیفش عبارت هم چنان افتاده ام بر خاک پای مجتبی امروز "که فردا برنخیزم بلکه فردایِ قیامت هم"* کجا او دوستان را از دعا محروم می سازد دعا میکرد بهر آنکه بود اهل اهانت هم ضمانت میکند دنیا و عقبای محبان را که اینجا دستگیری میکند ، آنجا شفاعت هم *مصراع از هلالی جغتایی
علیه‌السلام علیه‌السلام 🔹خطبه🔹 قلم چو کوه دماوند سخت و سنگین‌بار ورق کبوتر آتش گرفته‌ای تب‌دار زمانِ از تو نوشتن ورق کند پرواز زمانِ از تو سرودن قلم شود الوار زبان به مدح تو واکردن آنچنان سخت است که بین جمع کند یل به ضعف خود اقرار تو آنچنان که تویی روبروی آینه باش نه در مقابل این پای تا به سر زنگار کرامت تو به هر بیت، بیت خواهد داد مراست در پی هر یک، هزار استغفار.. روایتی‌ست شریف از کتاب القطره که قطره‌ای‌ست ز دریا و وصف توست بحار که بَر نِشاند تو را جای خویش بر منبر امیر قصر کلام و عمارت گفتار امام خطبه طلب کرد خطبه‌ای از تو ولیِّ راز طلب کرد سِرّی از اسرار تو بر بلندی کوه تواضع و تسلیم شبیه فاطمه در مشی و قول و حلم و وقار کسی ندیده چنین ماهتاب بر منبر کسی ندیده چنین آفتاب در انظار زبان به خطبه گشودی و مرتضی مدهوش شبیه عاشق و معشوق لحظۀ دیدار پس از ثنای الهی و نعت مصطفوی چه گوید آن‌که علی راست تاج ایل و تبار؟ علی‌ست باب الهی علی‌ست حصن حصین علی‌ست پرسش اول علی‌ست آخر کار موالیان علی مؤمن‌اند و گوهر قدر و منکران علی کافرند و بی‌مقدار چنان مدیح علی از زبان پاک حسن نشست بر دل کروبیان عرش‌سوار که مرتضی به تو بر زد صلا: «بِنَفسی اَنت» فدای لفظ تو جان نبی بگیر قرار فدای تو پدر و مادرم که فضل تو را هزار لوح و مُجَلّد نیاورد به شمار ثنای حُسن تو گفتن بهشت شاعرهاست ثنای حُسن تو گفته‌ست حیدر کرار 📝
حرم ندارد و دل در غمش مقیم‌تر است کسی که رأفتش از آسمان عظیم‌تر است اگرچه جمله کریم‌اند و شهره در کرم‌اند در این سلاله یکی از همه کریم‌تر است بنازم این ساقی را که از وفاش مدام گلوی ما که از او باده می‌خریم، تر است علی که رفت همه کوفه شد یتیم، ولی میان کوفه حسن از همه یتیم‌تر است تو صلح کردی و بی‌غیرتان نفهمیدند که راه صلح تو از جنگ، مستقیم‌تر است به لطف صلح تو تا کربلا رسید حسین قسم به نام خدایی که خود علیم‌تر است دعا کن این جمعه، آخرین ولی برسد که حال دنیا از هر زمان وخیم‌تر است
صلی الله علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی برای صلح بشر می زنند مردان تیغ اگر به صبر ببینی حسین هم حسنی است
دلبری آمد و ناز قدمش دل، دل شد آمد، انگار که قرآن به علی نازل شد علی و احمد زهرا، _کرم و رحمت و نور_ جمع بودند و حسن گرمی آن محفل شد رحمت عامه ی حق منتظر واسطه بود که حسن آمد و ماه رمضان کامل شد سفره ای داشت که دنبال گداها می گشت آنچنانی که در آن شهر گدا کاهل شد و به اطعام فقیران جهان بیرون زد هر گدایی به کرمخانه ی او داخل شد ++++ نیزه در دست که افتاد که در جنگ جمل شتر کینه ای از خون خودش در گل شد ناکثین صوت انا بن العلی اش را دیدند و خیالات انالحقی شان باطل شد سحرم دولت بیدار به بالین آمد، که غزل گفتن از او با من ناقابل شد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶شعرخوانی سرکار خانم زهرا سپه کار از اصفهان در محضر رهبر انقلاب 🗓نیمه ماه رمضان ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶شعرخوانی شاعر اهلبیت آقای مهدی جهاندار از اصفهان در محضر رهبر معظم انقلاب 🗓نیمه ماه رمضان ۱۴۰۲
29.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶شعرخوانی شاعر اهلبیت آقای محمد خادم از اصفهان در محضر رهبر معظم انقلاب 🗓نیمه ماه رمضان ۱۴۰۲
48.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فایل تصویری 👆 🔹جشن میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام 🔶سرود : میشه به زودی صحن تو آباد به قلم: بانوای: هیئت فدائیان حسین علیه السلام هیئت حسن بن علی علیه السلام
💠برشی از کتاب "ادب مودت" در زمینه آداب بیان فضائل و مصائب اهلبیت علیهم السلام
با اسمت عالمو دیوونه کردی چقد دل می‌بره آوازه‌ی تو واسَه‌ت فرقی نداره خوب یا بد فدای لطف بی اندازه‌ی تو همین که اشک می‌ریزم به یادت عزیز چارده معصوم می‌شم بدونِ تو به هم می‌ریزم اما صدات که می‌زنم آروم می‌شم می‌دونم که فراموشم نکردی می‌گیرم کربلامو آخر از تو منو مادر به دست تو سپرده خودمونیم آقا کی بهتر از تو؟! به این امّید جون دادی گمونم که قلب مُرده‌ی ما جون بگیره بمیرم اونقده سختی کشیدی که این دنیا به ما آسون بگیره یه جوری دوستت دارم که می‌خوام اگه نباشی تو، دنیا نباشه بعیده واسه‌ی بی سرپناها تو کشتیِ نجاتِت جا نباشه هنوزم تشنه‌ی "یاری" می‌دونم هنوزم بازه راه خونه‌ت آقا هنوزم خواهرت می‌خونه با اشک ((گلی گُم کرده‌ام می‌جویم او را)) ✍
وَما لی لا اَبکی..... امشب اصلا اومدم گریه کنم یه کمی برا خودم گریه کنم برای اون لحظه ای که پیشونیم میخوره به لحدم گریه کنم غرق آهم چرا گریه نکنم رو سیاهم چرا گریه نکنم تک و تنهام میون ظلمت قبر بی پناهم چرا گریه نکنم مگه تو قبر به کسی امون میدن همه اعمالمو بم نشون میدن تازه اون وقته که از خواب پا میشم شونه هام رو که دارن تکون میدن بالحسین الهی العفو @@@@@@ عجله دارن همه پریشونن هیچکدوم بالاسرم نمی مونن اسمع افهم یافلان بن فلان تکونم میدن‌ و تلقین می خونن همه میرن و منو جا میزارن رفیقامم منوتنها می زارن نمیتونم کسی رو صدا کنم پنبه رو توو دهنم تا میزارن کاری از دستای من بر نمیاد دیگه حتی نفسم در نمیاد با همه بدیم ولی منتظرم آخه قول داده امام رضا بیاد @@@@@@ حال زارمو‌ کسی نمیدونه کاش یکی یه خورده پیشم بمونه در گوشم یه نفر بگه حسین روضه خون‌یه روضه واسم بخونه دیگه جون تو تن نداشتی آقاجون نای جنگیدن نداشتی آقاجون پادشاه هر دو عالم بودی و بمیرم کفن نداشتی آقاجون بی حیاها تو رو بی هوا زدن نه فقط شمشیر و نیزه ها زدن هرکسی باهرچی میتونس میزد پیرمردا تورو با عصا زدن علی‌اصغر شاهسنایی 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
تو کتاب عمر من /برگه ی سفیدی نیست الهی نگی برو به تو هیچ امیدی نیست عمریه که مایه ی ننگ تو بودم، میدونم حضرت آیینه من سنگ تو بودم می دونم تو وفا کردی و من فقط جفا کردم خدا تو عطا کردی و من فقط خطا کردم خدا بخشش از بزرگونه/ باز منو بزن صدا دستمو بگیر خدا _ به هوای لطف تو/ قید دنیا رو زدم دوباره بعد یه سال/ در خونت اومدم اومدم تا که بگم، خدا به من پناه بده باز یه فرصت دیگه به عبد روسیاه بده سنگ رو یخم نکن، نگا نکن پر از خطام من یه عمره گریون زخمای شاه سر جدام یا من اسمه دوا/ جان شاه کربلا دستمو بگیر خدا شعر و نغمه: 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
به دامان خدا سر داشت کعبه به سینه داغ همسر داشت کعبه به تیغ نامسلمانی دوباره شب تاری ترک برداشت کعبه 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
دلی برای سپردن به آن دیار نداشت برای لحظۀ رفتن دلش قرار نداشت امیر هیچ به‌جز زخم بی‌شمار نخورد امیر هیچ به‌جز درد بی‌شمار نداشت شبانه‌های علی مثل روز روشن بود اگر که پنجره‌ها پردۀ غبار نداشت نه در خیال خلافت که پیش چشمش این به قدر وصلۀ یک کفش اعتبار نداشت و کینه‌ها همه یک تیغ شد فرود آمد که چیز دیگری از کوفه انتظار نداشت 📝 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
گاه جنگ است به مرکب همه زین بگذارید آب در دست اگر هست زمین بگذارید وقت تنگ است و حرام است تعلّل کردن صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن وقت آن است که در سینه نفس تند شود تیغ، آن تیغ که صیقل نخورَد کند شود تا کمین بر در و دروازه نکرده‌ست هنوز تا معاویه نفس تازه نکرده‌ست هنوز نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید پایتان خواب نرفته‌ست اگر، برخیزید هر که جا ماند در آماج بلا می‌ماند با کلاهی که پس معرکه جا می‌ماند گفت مولا که چنین است و چنان با آن ایل ایل صد رنگ‌تر از ایل بنی‌اسرائیل این یکی گفت: مطیعیم، ولی دربندیم بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم خانه بی مرد، پر از خوف حرامی باشد این چراغی‌ست که بر خانه روا می‌باشد ما چه داریم به جز پای فلج؟ می‌ترسیم فصل سرما شده از عُسر و حرج می‌ترسیم رعد و برق است که با عطسۀ ابر آمده است هان علی دست نگه دار که صبر آمده است آن یکی گفت: علیلیم خودت می‌بینی بدتر از ابن‌سَبیلیم خودت می‌بینی ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟! زیر کشت است زمین، عذر موجّه داریم آن یکی گفت: ملولیم کمی حوصله کن گوشمان پر شده از موعظه کم‌تر گله کن خالی از معرفت و مردی و رندی بوده کوفه تا بوده پر از «اَشعثِ کِندی» بوده کوفه شهری که پر از وسوسۀ خنّاس است دست‌پروردۀ سعد بن ابی‌وقّاص است این جماعت همه اشباح رجال‌اند همه گاه پیکار ملول‌اند و ملال‌اند همه می‌رود قصّۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصّه ورق می‌خورد آرام آرام... سهل‌تر ساده‌تر از قافیه‌ای باختی‌اش ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختی‌اش چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی سهمش از خاک فقط کفش پر از پینۀ اوست در عرق‌ریز زمین جامۀ پشمینۀ اوست باغ می‌ساخت و در سایهٔ آن باغ نبود یک نفس قافله‌اش در پی اُتراق نبود درد باید که بفهمیم چه گفته‌ست علی که شبی با شکم سیر نخفته‌ست علی از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر نان دندان‌شکنی را که نمی‌خورد فقیر آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه می‌شنیدند فقط از علی إنّا لله باد برخاست و از دوش عبایش افتاد مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن شب آخر، شب آخر، شب بی‌خوابی‌ها سینه‌زن در پی او دستهٔ مرغابی‌ها از قدم‌های علی ارض و سما جا می‌ماند قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند با توام ای شب شیون شده بیهوده مکوش او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش بی‌شک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست زودتر می‌رسد از واقعه حتی مولا تا که بیدار کند قاتل خود را مولا تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی عرش محراب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه کعبه بی‌تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه آه از مردم بی‌درد، امان از دنیا نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام 📝 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
علیه‌السلام آن شب که کوفه شاهد ننگی سیاه بود در گریه آسمان و زمین تا پگاه بود... از ناله‌ای شکسته شد آن شب سکوت شهر طفلی گرسنه بود که چشمش به راه بود ای آسمان بگو که در آن صبح فتنه‌خیز دور فلک، اسیر کدام اشتباه بود بخشنده‌ای که داد نگین در رکوع خویش چون شد که سجده‌گاه بر او قتلگاه بود آن عصمت مجسّم حق در تمام عمر جز حرف حق نگفت و همینش گناه بود در کهکشان درد، علی بود و آسمان تنها گواه حیدر کرّار، ماه بود هر چند خسته بود دلش از جفا ولی بیچارگان و خسته‌دلان را پناه بود... 📝 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
بسم الله الرحمن الرحیم برگزیده "مجموعه‌ای از رباعیات علوی" رباعی۱ ای در پی گنج، گنج و گنجینه علی‌ست ای اهل عمل، دست پر از پینه علی‌ست ای آن که به دنبال خدا می‌گردی دنبال علی باش که آئینه علی‌ست رباعی۲ هرکس که در این جهان گرفتار علی‌ست با قیمت جان و دل خریدار علی‌ست عمری‌ست جهان ریزه‌خور سفره‌ی اوست هرچند که نان‌ونمک افطار علی‌ست رباعی۳ هر دل که شناخته‌ست راهی به‌علی پس رو زده با کوه گناهی به‌علی پیغمبر ما که "مُستَجابُ الدَّعوة" است در سجده چنین گفت؛ "الهی بِعلی" رباعی۴ بر پای تو کوه درد و غم سجده کند نامت که نوشته شد، قلم سجده کند از بس که به سجده رفته ای در دل شب حق است که برتوسجده هم سجده کند رباعی۵ بار غم اگر به شانه برداشت علی در کوفه نهال عشق را کاشت علی هر شب در اوج خلوت نخلستان باچاه قرار درددل داشت علی رباعی۶ یک‌عمر به فکر دیگران بود علی با دشمن و دوست مهربان بود علی تاریخ گواه است که تا روز ابد مظلوم‌ترین مرد جهان بود علی رباعی۷ شب‌های زمین بدون او بی‌بدر است حتی شب قدر بی‌علی بی‌قدر است در زمره‌ی خوبان جهان در تاریخ تا روز حساب نام او در صدر است رباعی۸ بودند اگرچه دورش افراد دورو هرگز دو خورش نبود بر سفره‌ی او از جهلِ زمانه با علی عمری بود؛ خاری در چشم و استخوانی به گلو رباعی۹ امشب خبری نشد از آن مرد کریم خالی مانده‌ست ظرف طفلان یتیم این‌بار به دست کافری معجزه شد در مسجد کوفه ماه گردید دونیم رباعی۱۰ شب شاهد چشم‌های بیدار علی‌ست تاریخ در انتظار تکرار علی‌ست خوشبخت کسی که مُهر پرونده‌ی او امضای "براءَةٌ مِنَ النّارِ" علی‌ست 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan
🔴 اعمال شب قدر ١٩ ماه مبارک رمضـان 🔵 اين شب با عظمت آغاز شب هاى قدر است، و شب قدر آن شبى است كه در طول سال، شبى به خوبی و فضليت آن يافت نمى‌شود، و عمل در اين شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است، و تقدير امور سال در اين شب صورت می‌گيرد، و فرشتگان و روح كه اعظم فرشتگان الهى است، در اين شب به اذن پروردگار به زمين فرود می‌آيند، و به محضر امام زمان عجل‌ الله تعالی فرجه الشریف مى‌رسند و آنچه را كه براى هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می‌دارند. 🌕 اعمـال شب قـدر بر دو نوع است: 🔺 اول : اعمالى است كه در هر سه شب بايد انجام داد، و آن چند عمل است: 1️⃣ غسل (مقارن با غروب آفتاب) 2️⃣ دو ركعت نماز كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، هفت مرتبه «توحيد» خوانده، و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگويد:«أَسْتَغْفِرُ اللّه وَ أَتوبُ الَيْهِ». در روايت نبوى است كه از جاى برنخيزد تا خدا او و پدر و مادرش را بيامرزد. 3️⃣ قرآن بر سر گرفتن 4️⃣ ده مرتبه چهارده معصوم را صدازدن 5️⃣ زیارت امام حسین علیه السلام 6️⃣ احیا و شب زنده داری 7️⃣ صد ركعت نماز كه فضليت بسيار دارد و بهتر آن است كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، ده مرتبه «توحيد» خوانده شود. 8️⃣ قرائت دعای جوشن كبير 9️⃣ خواندن دعای " اَللّهُمَّ اِنّي اَمْسَيْتُ لَكَ عَبْداً داخِراً ... " 🔺 دوم: اعمال مخصوص هر یک از اين شبها است. 🔹اعمال شب نوزدهم ماه مبارک رمضان 1️⃣ گفتن صد مرتبه «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» 2️⃣ گفتن صد مرتبه «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ» 3️⃣ خواندن دعاى "یا ذَالَّذی کانَ..." 4️⃣ خواندن دعای "اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ ..." 📚 برای خواندن ادعیه‌ی ذکر شده به کتاب مفاتیح الجنان مراجعه شود. 🆔 https://eitaa.com/ehsantabriziyan
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس تا الستانه و مستانه بگوییم بلی همه قدقامتیان را به تماشا بنشان تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی... کسی آن سوی حسینیّه نشسته است هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی - - باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید بحسین بن علیٍ بحسین بن علی مهدی جهاندار 🆔https://eitaa.com/ehsantabriziyan