eitaa logo
پله پله تا اجتهاد جامع
355 دنبال‌کننده
1هزار عکس
209 ویدیو
255 فایل
پاسخگویی به سؤالات طلاب از دوران قبل ورود به حوزه تا پایان طلبگی،و ارائه یک نظام جامع علمی برای دستیابی به اجتهاد جامع ارتباط با ادمین @Elahi_alafv
مشاهده در ایتا
دانلود
و علمی که در زمینه علوم به دست آمده هم آفت است و هم باعث می‌شود از کسب مراحل علمی برتر و بالاتر محروم بماند و خود را از همگان بالاتر بداند و هیچ‌گاه به حقیقت دست نیابد. ✅ البته علم، آفات دیگری هم دارد که علاقمندان به آدرس‌زیر مراجعه کنند. http://wikifeqh.ir/آفات_علم ؛ دانشنامه‌ی علوم اسلامی @WikiFeqh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📅 به مناسبت شهادت شهید صفوی و فدائیان اسلام رحمهم الله تعالی ؛ ( ۲۷ ماه ۱۳۳۴ ش) 🔹 واقعی وقتی صدای روح بخش "الله اکبر" را می‌شنود تمام دل‌خوشی‌های جهان در دلش جا می‌گیرد! چون می‌فهمد یک بی‌صاحب و وِل، مثل خرگوش‌های بیابان نیست؛ بلکه یک موجود مسلط بر و به نام خدا همه‌جا با او هست، حتی اگر همان وقت بخواهند اعدامش هم کنند باز دل‌خوشی‌اش از بین نمی‌رود. مرحوم در آن سخنرانی آخر، وقتی که یک برقی جهید و معلوم شد خطر رفع شدنی نیست، صدای خود را به "الله اکبر" بلند کرد. وقتی که پای چوبه‌ی دار آمدند، چندتا سرباز خون آشام یا به زانو نشستند و هدف‌گیری کردند، وقتی فرمان آتش داده شد صدای این جوانان از پای دار به "الله اکبر" بلند شد. این‌ها معنی این است که پیام که "الله اکبر" است به درون این‌ها وارد شده. ۸۹.۷.۶ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی (نقل از کانال سید العلما) 🔻@ejtehad_jame
🔺 محصل علم و ایمان 🔹 علوم دینی در دین که به مدرسه و می‌آید، باید هر چه که در خارج است را کنار بگذارد؛ صاف و پاک. آیینه بشود، بیاید این‌جا رنگ بگیرد، بگیرد. اگر ایمان یک مسئله‌ی مهمی است، تحصیلات ایمانی غیر از تحصیلات می‌شود. مثل رانندگی می‌ماند که آدمی که می‌خواهد رانندگی یاد بگیرد، نمی‌تواند برود مرتباً کتاب را ورق بزند که: سر پیچ این کار بکن، ماشین جلویی‌ات را این‌طور ردّ کن، چه کن؛ دستش کار نمی‌کند، چشمش کار نمی‌کند، حواسش کار نمی‌کند. در مغزش یک مطالبی می‌آید ولی رانندگی یاد نمی‌گیرد. [ همان‌گونه در مورد کسی‌که فقط به دنبال تحصیلات علمی است،] این‌که نمی‌شود ، این‌که نمی‌شود ، این‌که نمی‌شود . حتی هم نمی‌شود. یک محصل این‌طوری اصلاً در جا ندارد، به درد نمی‌خورد. چنین را اصلاً باید از دور ریخت. باید را، مخصوصاً دانشجوی را، را، تربیت بکنند و به این است که رفته‌رفته مثل یک زمینی که باید به این هر روز آب داد -این دستگاه‌های آبیاری را دیده‌اید که در چمن‌ها چطور با لطافت و ظرافتی به این سبزی‌ها و چمن‌ها آب می‌پاشند- این چمن وجود آدم به از ، از ، از تمرینات کار خیر، از خیر، این کم‌کم آبیاری بشود تا جزء واقعیت‌اش، خداشناسی در بیاید، دربیاید، دربیاید. مسائل بشر از این دنیای پر از حادثه را کم‌کم در روحش تمرکز بدهد؛ این پرواز می‌کند، این روح از این خالی می‌شود و عالَم واقعی خودش را می‌یابد. آن‌موقع چیزی باید از این مسائل همراهش باشد وإلّا از بیرون نگاه کند، ببیند در این چه می‌گذرد، در این کلاس‌ها چه می‌گذرد، این همان به درد می‌خورد نه به درد و تعلم و یادگیری و تربیت!. [ تاریخ سخنرانی سال ۱۳۷۶ ش] ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @ejtehad_jame
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم حاج ملا مهدی نراقی؛ (۱۸ ۱۲۰۹ ه‌ق) 🔺 کرامات بزرگان 🔹 اگر به قدر یک دریا نشود، به قدر یک کوزه‌ی آب، به قدر یک ظرف آبی از این دریای اگر قسمت آدم بشود و آن را بچشد، تا حداقل بفهمد که این‌ها راست است و نیست. اشخاصی بودند که از این استفاده کردند، کتاب‌ها نوشتند. مرحوم مجتهد ، صاحب ، در مقدمه‌اش نوشتند که ایشان آن‌قدر بود که پول نداشت که یک فتیله‌ای، ظرفی و یا روغن زیتونی - آن‌زمان که نفتی، چیزی نبوده- تهیه کند تا با آن درون حجره‌اش بکند. به دستشویی می‌رفته!، آن‌موقع یک چراغی هم در دستشویی می‌گذاشتند دیگر، در یکی از این دستشویی‌ها مشغول خواندن یا نوشتن می‌شده، اگر کسی هم می‌آمد از ترس این‌که او را ببینند، سروصدا می‌کرد که یعنی این‌جا کسی هست. این‌طوری شب‌ها مطالعه و درس‌خوانی می‌کرد. آن‌وقت این می‌شود صاحب کتاب جامع‌السعادات، مرحوم بزرگ. این‌ها را که آدم می‌شنود، می‌بیند اینها مسائلی عادی نیست، این‌ها است. خدا می‌خواهد بعضی از بندگانش را مثل کند، مثل فرشتگان کند، چنین سختی‌هایی را به آن‌ها می‌دهد تا آن‌هایی که می‌خواهند فرار بکنند، بکنند و اگر می‌خواهند بمانند، بمانند تا به مقصدشان برسند. ۸۴٫۸٫۱۸ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @ejtehad_jame
🔺 غربت‌زدایی از اسلام 🔹 اکرم صلی‌الله علیه وآله: «إن الاسلام بدأ غريبا وسيعود غريبا»، [ ج۵۲ص۱۹۱] این‌که ظهور و دعوت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) در اوائل کاملاً غریبانه بود، مورد اتفاق تمام مورخین است، امّا ادامه‌ی فرمایش حضرت که می‌فرمایند: «سَیعودُ غریباً» در ظاهر امر، با گسترش تصرفات و پیش‌روی اسلام در سایر بلاد، منافات دارد. حال این‌که چرا اسلام است را باید در و نوع شاگردپروری حضرت جستجو کرد؛ این اوج غربت اسلام و خلیفه‌ای مثل (علیه‌السلام) را می‌رساند که حضرت دست (رضی الله عنه) را می‌گیرد، تنها به صحرا می‌برد و مطالبی را با او در میان می‌گذارد و سفارش می‌کند که این مطالب را اهمیت بده و آن‌ها را پیگیری کن و مانند صدفی که مروارید را در درون خود می‌پروراند، در عمق جانت نگه‌داری کن. حرکت اسلامی در کشور ما هم با غربت شروع به کار کرد ولی وظیفه‌ی ما این است که در قالب‌ جمع‌های دور هم بنشینیم و برای غربت اسلام چاره‌جوئی کنیم. برای ما زندگی طلبگی باید مثل زندگی رزمندگانی باشد که حتی در اوج حملات هم، از وظیفه‌ی خود نداشتند. ما باید بفهمیم که هر لحظه در حال هستیم. در جبهه وقتی صدای توپ و تانک دشمن بلند می‌شد، آیا رزمنده‌ای می‌توانست بگوید که مثلاً من در حال اتو کردن لباسم هستم و یا این‌که فعلاً می‌خواهم غذایم را گرم کنم؟ در طلبگی نیز اگر حال خود را حال یک ببینیم، تمام کارهای ما روی ها خواهد بود. زمانی غربت‌زدائی از اسلام محقق می‌شود که ما بنشینیم با خود کنیم که آیا تاکنون به گونه‌ای طلبگی کرده‌ایم که پسند باشد؟ آیا برنامه‌های آن‌ها را الگوی خود قرار داده‌ایم؟ باید همّ و غمّ ما این باشد که به اندازه‌ی سرسوزنی هم که شده، کمی از غصه‌های دل امام زمان‌مان را بکاهیم. این بسی باطل است که فکر کنیم هدیه و تحفه منحصر در جوائز مادی است، در صورتی‌که پرداختن به این مطلب و فکر کردن درباره‌ی آن بزرگ‌ترین جایزه برای ماست. «إنَّ هذه القلوب أوعیةٌ فَخَیرُها أوعاها»؛ [ ح۱۹۳] تمام ارزش به این است که قلبی با بالا داشته باشد. برای پیدا شدن و با ظرفیت باید به و کسی‌که خودش دارای چنین قلبی است، مراجعه کرد. مرحوم شهید (رحمه‌الله) می‌فرماید که مرحوم استاد ما با نهج‌البلاغه می‌کرد، جانش به کلمات و فرمایشات حضرت گره خورده بود و مانند بیماران قلبی که قلب‌شان با دستگاه کار می‌کند، او نیز با نهج‌البلاغه کار می‌کرد. لذا و باید کسی باشد که حتی بسم‌الله گفتنش حال و را عوض کند و دنیای جدیدی را در افق دیدش قرار دهد. ص۱ ⬇️
🔺 خداشناسی 🔹 آن و و به درد انسان می‌خورد که در وجود انسان، یک سر مو باقی نماند، مگر این‌که این علم و بشود. ببینید ما الآن معتقدیم به این‌که باید جان‌مان را از خطرات خیلی سخت، به هر شکلی که شده بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوان‌ها شاید زمان موشک‌باران را یادتان نباشد که وقتی رادیو می‌گفت: توجه! توجه!، دیگر همه کاری تعطیل می‌شد؛ تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها می‌ایستادند، مردم این‌طرف، آن‌طرف می‌رفتند. چرا؟ یک توجه توجه این‌قدر اثر دارد؟ بله. چون این خبر می‌کند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که: ما می‌خواهیم سالم و موجود باشیم و کشته نشویم. این خواسته‌ها و این علم‌ها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. این‌طور باید به خدا معتقد بود. اگر در خود فقط معتقد هست، نه در و جان و روح خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده و به درد هم نمی‌خورد؛ نه به درد خودش، نه به درد دیگری. آن علمی که در ، در و و به ما می‌دادند، آن علوم، علوم این‌طوری نبود. و و و بود. آن‌جا در کلاس به درد ما می‌خورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود؛ ضرری به ما وارد نمی‌کند. این است که ما کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی، می‌کنیم هم یک‌چنین چیزی است که یک سطری بخوانیم و یک امتحانی بدهیم. در حالی‌که نه؛ این نه خداشناسی است، نه است، نه به درد شخص خود ما می‌خورد، نه به درد می‌خورد. آن‌که اسمش را می‌شود گذاشت واقعی -حالا تا چه برسد به علوم دینی یا یا اسلامی، و این‌طور چیزها- آن است که اصل اسلام را پذیرفته باشد و انسان خودش، پیش خودش بفهمد که مسلمان است و این در وقتی است که جان و تن و همه‌چیز خودش را مثل یک کف روی آب، در خدا ببیند. وقتی‌که باران می‌آید، حباب و کفی که روی آب می‌بینیم پیدا می‌شود، این هیچ‌چیزی از خودش ندارد غیر از آن‌چه از باران و آب دارد. فقط یک نمایشی بیشتر نیست که آن هم از بین می‌رود؛ همه‌ی ماها این‌طور هستیم. حتی این کهکشان و و ما، مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین می‌رود. منتهی هر چیزی زودش یک‌طور است. مگس یک زود و دیری دارد، مورچه یک‌طور، فیل یک‌طور، انسان یک‌طور، زمین یک‌طور، کهکشان یک‌طور؛ همه حباب‌اند. حباب‌های مختلف‌اند در قدرت الهی. این‌ها نابودند از خودشان و موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارنده‌ی تمام اشیاء است. یک‌چنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و و کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسی‌که اول وارد کلاس شده، دارند روی تخته برایش می‌نویسند: این یک، این دو، این سه. دو، دو تا می‌شود چهار. این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم. نه!. باید جدی وارد بشویم در . یک خداشناسی‌ای که موقع رفتن به درد بخورد، موقع شدن به درد بخورد، موقع مجلس شدن به درد بخورد. حتی موقع کاسب محل شدن به درد بخورد؛ یک چقدر می‌تواند بکند؟ چقدر می‌تواند جنس بد به بفروشد؟ چقدر می‌تواند به مردم بد نگاه کند؟ چقدر دزدی می‌تواند بکند؟! پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. پس این یک موضوعی است که وجود ما را باید بگیرد و هنوز نگرفته است. بنده خودم را عرض می‌کنم شما ان‌شاءالله گرفته باشید. تا دم در این کلاس ما باید کار بکنیم. خیال نکن که حالا یک کاری است که خواندیم و تمام شد. این‌ها حرف‌های دبستان و دبیرستان است. خداشناسی یک‌چیز مهمی است که بعضی از پیغمبر از عهده‌اش برنیامدند و رفوزه شدند! با این‌که در بهترین کلاس‌های دنیا شرکت کرده بودند که مدیر و و ناظمش، خدا بود. خطرناک است و چیز مهمی است!. یک‌وقتی یادم می‌آید که جناب معظم صحبت می‌کرد در . گویا شنیدم که می‌فرمود که «بعضی از روشن‌فکرها دارند رو به جای دیگر عقب‌گرد می‌کنند و به اسلام پشت می‌کنند»؛ واقعش این‌طوری است و مخصوص هم نیست، هم همین‌طور است، و هم همین‌طور است، و اساتید هم همین‌طورند. هر کسی در این دنیا یک‌طور دارد؛ یک‌طور امتحان، یک‌طور. یک‌طور. یک‌طور. پس این‌که کسی بخواهد از این امتحانات ان‌شاءالله به در برود، خیلی کار می‌خواهد و خیلی هم نتیجه دارد. یک شاهی و صنار نیست. حتی به قدر ارزش تمام کره‌ی زمین هم نمی‌شود گفت هست. ارزش مسلمانی و اسلام خیلی از این چیزها بالاتر است. ۷۷٫۳٫۹ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 توصیه‌هایی پیرامون ص (۱) بسم الله الرحمن الرحیم باید افرادی که ذی‌نفوذ هستند در یک جمع، و دیگران کلمات‌شان را قبول دارند، چه به عنوان یا یا یا کاروان یا هر چیز دیگر، همان‌طوری‌که در معمولاً جلسه در گرفته می‌شود و اعمال حج نشان داده و توضیح داده می‌شود، همین کار را در این زیارات انجام دهند. به این صورت‌که از زیر مجموعه‌ی خودشان سؤال کنند از هر صنفی هستند؛ یا یا و ... - در این جمعیت عجیبی که ان‌شاءالله به سلامت موفق بشود- بپرسند چیست؟ هدف را مشخص کنند. ببینند این‌ها می‌دانند هدف چیست یا فقط می‌خواهند بروند، ببرند و بیایند باز سر کار خودشان باشند؟ چند تا از کلمات امام علیه‌السلام انتخاب کنند و به این‌ها حالی کنند که حضرت امام حسین علیه‌السلام به دنیا نداشت. را یک مسیر و جاده‌ای بیشتر حساب نمی‌کرد. و را اصل این می‌دانست. هدف که خدا به داده، تقریباً از مرگ شروع می‌شود. امام حسین علیه‌السلام هم دل‌خوشی‌اش به این بود که از این پل به آسانی ردّ می‌شود و با آن‌هایی‌که به آن‌ها می‌ورزد، پیدا می‌کند، چرا که می‌فرماید: «و ما أولهنی إلی أسلافی اشتیاق یعقوب إلی یوسف». من دنیا برایم زندگی نیست. مثل این‌که حضرت علیه‌السلام هم زندگی نداشت و در نتیجه مبتلا به نابینایی شد و همه‌اش آه می‌کشید برای و دوری از او. آیا شماها می‌خواهید با رفتن و برگشتن از این‌جور درون‌تان ظهور بکند و طمع لذات دنیا از خاطرتان پاک شود، محو شود و طمع به لذات آن‌جا در شما پیدا شود و یا اگر هست تقویت شود؟. خلاصه یا شوید و برگردید، یا اگر حسینی هستید، حسینی‌تر بشوید و برگردید. مثلاً بنده در جوانی موفق شدم مادرم و یکی دو تا از زنان آشنا و اقوام را با خودم بردم و آن‌جا هم شدم، مادرم هم سرش شکست، مشکلاتی هم پیش آمد. بالأخره وقتی برگشتیم، استاد ما [مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس ] که یک قدری اهل این حرف‌ها بود، می‌گفت: من اثر این زیارت را در تو می‌بینم. یا می‌گفت نور زیارت را در تو می‌بینم. یک چنین چیزی. خلاصه سفر، سفر است. تجارت است و تبدیل است. و برای تبدیل این افکار، سخنان حضرت خوانده و معنا شود. همین کتاب [ ] تألیف آقای همراه باشد و آن‌ها هم داشته باشند، که حضرت در برابر افراد چه فرمود؟ در منازل، در ، در راه و در روز و... ، این سفرنامه‌ی حضرت است. شما هم می‌خواهید مثل بیت‌الله، - خانه‌ای که بانی‌اش حضرت خلیل الله علیه‌السلام بود- ، یک سفری نظیر سفر حج داشته باشید، منتهی زیارت‌گاهش، شهادت‌گاه بزرگ‌ترین و شریف‌ترین است. و با چنین ملاقاتی، با چنین زیارتی، با چنین عرض سلامی، باید یک چیزی در وارد شود، که هر کسی از که اهل اند، بگویند ایشان فرق کرده. از یک ماه پیش، دو ماه پیش که با هم بودیم تا حالا خیلی فرق کرده؛ شوقی‌یاتش، ذوقی‌یاتش، علاقه‌هایش فرق کرده. مثلاً اگر و عزاداری می‌کند، حالا هر دوازده ماه می‌خواهد کند، مثل کسی که ماه رمضان‌اش قبول شده، دلش می‌خواهد همه‌ی سال ماه باشد. این حرف‌ها به خاطر این است که شما سؤال فرمودید، ما هم در جواب این‌ها را عرض می‌کنیم شاید یک چیزی هم به برکات آن‌ها به ما برسد.... 🏴 @ejtehad_jame ادامه‌ی مطلب در پیام بعدی⬇️
✍️چالش‌ بزرگ انسان معاصر؛ فقدان تفکر فلسفي و عرفاني 🔸شايد بتوان گفت ريشة بسياري از مشکلات و معضلات انسان معاصر، فقدان تفکر فلسفي اصيل و همچنين بريدگي از عالم معني و ماوراء و ناآگاهي از ملکوت هستي است. رشد قارچ‌گونة مکاتب فلسفي و عرفاني در مغرب زمين و عدم پايبندي آنها به اصول و مباني محکم و متقن، موجي از نسبي‌گرايي و کثرت‌گرايي در عرصه‌هاي مختلف را پديد آورده است. 🔸امام خميني(ره)، به عنوان بزرگ‌ترين احياگر اسلام در دوران معاصر، معتقد بود راه نجات بشر از منجلاب ماديات، روي آوري او به تفکر فلسفي و به ويژه فلسفة صدرايي، و همچنين توجه به عرفان حقيقي، به ويژة عرفان ابن‌عربي است. به همين دليل، در نامه‌اي که براي ميخائيل گورباچف، رهبر اتحاد جماهير شوروري سابق، نوشت، اين دو مسأله را به او متذکر شد: «از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه صدر المتألّهين ... مراجعه نمايند، تا معلوم گردد كه: حقيقت علم همانا وجودى است مجرد از ماده، و هر گونه انديشه، از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. ديگر شما را خسته نمى‏كنم و از كتب عرفا و بخصوص محيى‌الدين ابن‌عربى نام نمى‏برم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تنى چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اينگونه مسائل قوياً دست دارند، راهى قم گردانيد، تا پس از چند سالى با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهى از آن امكان ندارد.» (صحيفه امام، ج21، ص225) ✅اما دريغ و افسوس که نه گورباچف و ساير سياستمداران نظام سلطه توانايي درک اين حقيقت را دارند و نه حتي انديشمندان و عالمان مغرب‌زمين مجال آشنايي با اين حقايق را يافته‌اند. و اين وظيفة دلدادگان حقيقت و عقلانيت را در جهاد علمي و حرکت معنوي در گسترة ‌جهاني، سنگين‌تر مي‌کند. ✍️احمدحسين شريفي