eitaa logo
پله پله تا اجتهاد جامع
356 دنبال‌کننده
1هزار عکس
209 ویدیو
255 فایل
پاسخگویی به سؤالات طلاب از دوران قبل ورود به حوزه تا پایان طلبگی،و ارائه یک نظام جامع علمی برای دستیابی به اجتهاد جامع ارتباط با ادمین @Elahi_alafv
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ سوال از استاد اصغر ؛ در دوران یی بیشتر چه مباحثی را مطالعه کنیم ؟ لطفا مختصری را ارائه دهید. 🔴 پاسخ ➖(متن با تغییر جزئی و تلخیص): 🔶 ابتدا برای شخصیت خود مبنایی را برنامه ریزی کنید که اولا)فکر را متوجه موضوعات اساسی بکند. دوما)روحیه ی تفکر و تحقیق و مطالعه را شکل دهد. در دوران دانشجویی انسان دوست دارد همه چیز مطالعه کند.اقیانوسی است اما به عمق نیم سانتی متر. در مطالعه دو نکته را رعایت کنید: ۱.مبنا داشتن مطالعه ۲.هدف داشتن مطالعه،که باید سیر فکری شما را به تدبر اصیل در و ختم کند. 🔶 برنامه ای برای رسیدن به قدرت تدبر در آیات و روایات: ۱ .طی کردن یک دوره ی مختصر ادبیات عربی ۲ .توانایی تفکر و تفقه: فهم حکمت صدرایی و عرفان محی الدین مباحث الحکم محی الدین شرح جلد اول مقالات اثر آیت الله ۳ .توانایی نگاه ی به آیات و روایات: مباحث (اثر طاهرزاده) آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود (اثرطاهرزاده) ترجمه و تنقیح جلد ۸ و ۹ (اثر طاهرزاده) ۴ .کار روی کتاب های : کتاب آداب الصلوه چهل حدیث شرح حدیث جنود عقل و جهل شرح دعای سحر مصباح الهدایه سرالصوه ۵ .آثار شهید ۶ . در آثار شهید ،دکتر داوری،مرحوم مدد پور،عباس معارف و . 🍀 این خلاصه ی پاسخ بود؛ برای پاسخ کامل و وافی ، حتما به کتاب ادب خیال، عقل و قلب اثر استاد طاهر زاده رجوع شود.🍀 🔸 کانال رسمی استاد اصغر طاهر زاده (ساحت حضور) @Sahat_hozur_ir 🔸 کانال کتب استاد اصغر طاهر زاده @asghartaherzade @ejtehad_jame
🔺 محصل علم و ایمان 🔹 علوم دینی در دین که به مدرسه و می‌آید، باید هر چه که در خارج است را کنار بگذارد؛ صاف و پاک. آیینه بشود، بیاید این‌جا رنگ بگیرد، بگیرد. اگر ایمان یک مسئله‌ی مهمی است، تحصیلات ایمانی غیر از تحصیلات می‌شود. مثل رانندگی می‌ماند که آدمی که می‌خواهد رانندگی یاد بگیرد، نمی‌تواند برود مرتباً کتاب را ورق بزند که: سر پیچ این کار بکن، ماشین جلویی‌ات را این‌طور ردّ کن، چه کن؛ دستش کار نمی‌کند، چشمش کار نمی‌کند، حواسش کار نمی‌کند. در مغزش یک مطالبی می‌آید ولی رانندگی یاد نمی‌گیرد. [ همان‌گونه در مورد کسی‌که فقط به دنبال تحصیلات علمی است،] این‌که نمی‌شود ، این‌که نمی‌شود ، این‌که نمی‌شود . حتی هم نمی‌شود. یک محصل این‌طوری اصلاً در جا ندارد، به درد نمی‌خورد. چنین را اصلاً باید از دور ریخت. باید را، مخصوصاً دانشجوی را، را، تربیت بکنند و به این است که رفته‌رفته مثل یک زمینی که باید به این هر روز آب داد -این دستگاه‌های آبیاری را دیده‌اید که در چمن‌ها چطور با لطافت و ظرافتی به این سبزی‌ها و چمن‌ها آب می‌پاشند- این چمن وجود آدم به از ، از ، از تمرینات کار خیر، از خیر، این کم‌کم آبیاری بشود تا جزء واقعیت‌اش، خداشناسی در بیاید، دربیاید، دربیاید. مسائل بشر از این دنیای پر از حادثه را کم‌کم در روحش تمرکز بدهد؛ این پرواز می‌کند، این روح از این خالی می‌شود و عالَم واقعی خودش را می‌یابد. آن‌موقع چیزی باید از این مسائل همراهش باشد وإلّا از بیرون نگاه کند، ببیند در این چه می‌گذرد، در این کلاس‌ها چه می‌گذرد، این همان به درد می‌خورد نه به درد و تعلم و یادگیری و تربیت!. [ تاریخ سخنرانی سال ۱۳۷۶ ش] ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @ejtehad_jame
🔺 غربت‌زدایی از اسلام 🔹 اکرم صلی‌الله علیه وآله: «إن الاسلام بدأ غريبا وسيعود غريبا»، [ ج۵۲ص۱۹۱] این‌که ظهور و دعوت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) در اوائل کاملاً غریبانه بود، مورد اتفاق تمام مورخین است، امّا ادامه‌ی فرمایش حضرت که می‌فرمایند: «سَیعودُ غریباً» در ظاهر امر، با گسترش تصرفات و پیش‌روی اسلام در سایر بلاد، منافات دارد. حال این‌که چرا اسلام است را باید در و نوع شاگردپروری حضرت جستجو کرد؛ این اوج غربت اسلام و خلیفه‌ای مثل (علیه‌السلام) را می‌رساند که حضرت دست (رضی الله عنه) را می‌گیرد، تنها به صحرا می‌برد و مطالبی را با او در میان می‌گذارد و سفارش می‌کند که این مطالب را اهمیت بده و آن‌ها را پیگیری کن و مانند صدفی که مروارید را در درون خود می‌پروراند، در عمق جانت نگه‌داری کن. حرکت اسلامی در کشور ما هم با غربت شروع به کار کرد ولی وظیفه‌ی ما این است که در قالب‌ جمع‌های دور هم بنشینیم و برای غربت اسلام چاره‌جوئی کنیم. برای ما زندگی طلبگی باید مثل زندگی رزمندگانی باشد که حتی در اوج حملات هم، از وظیفه‌ی خود نداشتند. ما باید بفهمیم که هر لحظه در حال هستیم. در جبهه وقتی صدای توپ و تانک دشمن بلند می‌شد، آیا رزمنده‌ای می‌توانست بگوید که مثلاً من در حال اتو کردن لباسم هستم و یا این‌که فعلاً می‌خواهم غذایم را گرم کنم؟ در طلبگی نیز اگر حال خود را حال یک ببینیم، تمام کارهای ما روی ها خواهد بود. زمانی غربت‌زدائی از اسلام محقق می‌شود که ما بنشینیم با خود کنیم که آیا تاکنون به گونه‌ای طلبگی کرده‌ایم که پسند باشد؟ آیا برنامه‌های آن‌ها را الگوی خود قرار داده‌ایم؟ باید همّ و غمّ ما این باشد که به اندازه‌ی سرسوزنی هم که شده، کمی از غصه‌های دل امام زمان‌مان را بکاهیم. این بسی باطل است که فکر کنیم هدیه و تحفه منحصر در جوائز مادی است، در صورتی‌که پرداختن به این مطلب و فکر کردن درباره‌ی آن بزرگ‌ترین جایزه برای ماست. «إنَّ هذه القلوب أوعیةٌ فَخَیرُها أوعاها»؛ [ ح۱۹۳] تمام ارزش به این است که قلبی با بالا داشته باشد. برای پیدا شدن و با ظرفیت باید به و کسی‌که خودش دارای چنین قلبی است، مراجعه کرد. مرحوم شهید (رحمه‌الله) می‌فرماید که مرحوم استاد ما با نهج‌البلاغه می‌کرد، جانش به کلمات و فرمایشات حضرت گره خورده بود و مانند بیماران قلبی که قلب‌شان با دستگاه کار می‌کند، او نیز با نهج‌البلاغه کار می‌کرد. لذا و باید کسی باشد که حتی بسم‌الله گفتنش حال و را عوض کند و دنیای جدیدی را در افق دیدش قرار دهد. ص۱ ⬇️
🔺 خداشناسی 🔹 آن و و به درد انسان می‌خورد که در وجود انسان، یک سر مو باقی نماند، مگر این‌که این علم و بشود. ببینید ما الآن معتقدیم به این‌که باید جان‌مان را از خطرات خیلی سخت، به هر شکلی که شده بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوان‌ها شاید زمان موشک‌باران را یادتان نباشد که وقتی رادیو می‌گفت: توجه! توجه!، دیگر همه کاری تعطیل می‌شد؛ تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها می‌ایستادند، مردم این‌طرف، آن‌طرف می‌رفتند. چرا؟ یک توجه توجه این‌قدر اثر دارد؟ بله. چون این خبر می‌کند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که: ما می‌خواهیم سالم و موجود باشیم و کشته نشویم. این خواسته‌ها و این علم‌ها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. این‌طور باید به خدا معتقد بود. اگر در خود فقط معتقد هست، نه در و جان و روح خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده و به درد هم نمی‌خورد؛ نه به درد خودش، نه به درد دیگری. آن علمی که در ، در و و به ما می‌دادند، آن علوم، علوم این‌طوری نبود. و و و بود. آن‌جا در کلاس به درد ما می‌خورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود؛ ضرری به ما وارد نمی‌کند. این است که ما کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی، می‌کنیم هم یک‌چنین چیزی است که یک سطری بخوانیم و یک امتحانی بدهیم. در حالی‌که نه؛ این نه خداشناسی است، نه است، نه به درد شخص خود ما می‌خورد، نه به درد می‌خورد. آن‌که اسمش را می‌شود گذاشت واقعی -حالا تا چه برسد به علوم دینی یا یا اسلامی، و این‌طور چیزها- آن است که اصل اسلام را پذیرفته باشد و انسان خودش، پیش خودش بفهمد که مسلمان است و این در وقتی است که جان و تن و همه‌چیز خودش را مثل یک کف روی آب، در خدا ببیند. وقتی‌که باران می‌آید، حباب و کفی که روی آب می‌بینیم پیدا می‌شود، این هیچ‌چیزی از خودش ندارد غیر از آن‌چه از باران و آب دارد. فقط یک نمایشی بیشتر نیست که آن هم از بین می‌رود؛ همه‌ی ماها این‌طور هستیم. حتی این کهکشان و و ما، مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین می‌رود. منتهی هر چیزی زودش یک‌طور است. مگس یک زود و دیری دارد، مورچه یک‌طور، فیل یک‌طور، انسان یک‌طور، زمین یک‌طور، کهکشان یک‌طور؛ همه حباب‌اند. حباب‌های مختلف‌اند در قدرت الهی. این‌ها نابودند از خودشان و موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارنده‌ی تمام اشیاء است. یک‌چنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و و کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسی‌که اول وارد کلاس شده، دارند روی تخته برایش می‌نویسند: این یک، این دو، این سه. دو، دو تا می‌شود چهار. این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم. نه!. باید جدی وارد بشویم در . یک خداشناسی‌ای که موقع رفتن به درد بخورد، موقع شدن به درد بخورد، موقع مجلس شدن به درد بخورد. حتی موقع کاسب محل شدن به درد بخورد؛ یک چقدر می‌تواند بکند؟ چقدر می‌تواند جنس بد به بفروشد؟ چقدر می‌تواند به مردم بد نگاه کند؟ چقدر دزدی می‌تواند بکند؟! پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. پس این یک موضوعی است که وجود ما را باید بگیرد و هنوز نگرفته است. بنده خودم را عرض می‌کنم شما ان‌شاءالله گرفته باشید. تا دم در این کلاس ما باید کار بکنیم. خیال نکن که حالا یک کاری است که خواندیم و تمام شد. این‌ها حرف‌های دبستان و دبیرستان است. خداشناسی یک‌چیز مهمی است که بعضی از پیغمبر از عهده‌اش برنیامدند و رفوزه شدند! با این‌که در بهترین کلاس‌های دنیا شرکت کرده بودند که مدیر و و ناظمش، خدا بود. خطرناک است و چیز مهمی است!. یک‌وقتی یادم می‌آید که جناب معظم صحبت می‌کرد در . گویا شنیدم که می‌فرمود که «بعضی از روشن‌فکرها دارند رو به جای دیگر عقب‌گرد می‌کنند و به اسلام پشت می‌کنند»؛ واقعش این‌طوری است و مخصوص هم نیست، هم همین‌طور است، و هم همین‌طور است، و اساتید هم همین‌طورند. هر کسی در این دنیا یک‌طور دارد؛ یک‌طور امتحان، یک‌طور. یک‌طور. یک‌طور. پس این‌که کسی بخواهد از این امتحانات ان‌شاءالله به در برود، خیلی کار می‌خواهد و خیلی هم نتیجه دارد. یک شاهی و صنار نیست. حتی به قدر ارزش تمام کره‌ی زمین هم نمی‌شود گفت هست. ارزش مسلمانی و اسلام خیلی از این چیزها بالاتر است. ۷۷٫۳٫۹ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی؛ (۵ الحرام ۱۳۶۱ق=۲۳ ۱۳۲۱ ش) 🔹 به تعبیر مرحوم علامه در المیزان¹ از ثمرات پاک "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" می‌باشد. بعضی طلبه‌ها بوده‌اند که از زمان ورودشان به ، هر آن‌چه داشته‌اند؛ باغ یا ملک یا کارخانه‌ی پدری که به این‌ها رسیده بوده، در راه تعظیم ، ، ساختن، ساختن، طلبه قبول کردن، کردن صرف کرده‌اند و آخرش می‌بینی که ورشکسته شده‌اند! و هر چه داشته‌اند خرج کرده‌اند، اما از شوق‌شان کاسته نشده. شنیدم در شرح حال مرحوم علامه شیخ ، صاحب شرح بر - و این‌که به ایشان می‌گویند ، لابدّ پدرشان از تجار معتبر بوده و درآمد خوبی داشته- ایشان وقتی وارد اشرف می‌شود به قدری سرشار از امور بوده که یک روز در کوچه‌های نجف، تسبیح قیمتی‌ای که دست‌شان بوده پاره می‌شود و می‌ریزد و ایشان که داشته درس می‌رفته، زورش می‌آید که بنشیند و این‌ها را جمع کند!، حالا زمین گل‌آلود بوده یا هرچه. خدا قسمت کند بروید نجف، این سبزی‌فروش‌های نجف که ما هم دیده‌ایم، یک مشت سبزی و کاهوی پس مانده را می‌گذارند بیرون که هر که خواست ببرد. ایشان چند سال بعد که این سرمایه‌ها تمام خرج می‌شود، می‌آمده از این‌ها استفاده می‌کرده! و بعد یک‌بار در بین راه این‌ها از دستش ریخته و مشغول جمع شدن می‌شود!. یک کسی به ایشان می‌رسد و می‌گوید: جناب آیت الله! بگذارید من جمع کنم. ایشان می‌گوید: من حالا داشتم می‌خندیدم، چون یادم افتاد وقتی آمدم نجف و تسبیح‌ام در کوچه پاره شد، زورم می‌آمد این‌ها را جمع کنم، اما الآن این کاهوهای غیر قابل فروش را که ریخته، دلم نمی‌آید بگذرم و می‌خواهم جمع کنم. این همان "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" در راه آن است. اگر فطرت انسان سالم باشد، حالا خواه ، خواه ، خواه ، خواه ، خواه ؛ خودش خدا می‌شود و فعال می‌گردد و قهرمان خدمت به می‌شود. چرا؟ چون در درونش، فطرت سالم مانده. پس این‌که ما در گیر کرده‌ایم که معمولاً با هر کسی روبرو شویم، می‌بینیم درد او را گرفته، باید بفهمیم که فطرت‌های سالم را های ناسالم ، دست‌خورده و کرده است؛ ولذا این باید درک این موضوع درش بشود که ما روبرو هستیم با یک بیماری عمومی و آن این است که فطرت‌ها تغییر کرده!. این‌که دردهای ظاهریِ ما آمده مسلّط شده بر ما و دردهای ما را تحت‌الشعاع قرار داده؛ به خاطر همین است که این فطرت ناسالم است و باید یک مخصوص احیای فطرت اسلامی ما داشته باشیم که دانشمندانی بنشینند و سرچشمه‌های این بیماری‌ها را پیدا کنند و داروهایش را بیابند و در تمام اوضاع و احوال این مسائل را بگنجانند که هر در هر جا اجرا می‌شود در ضمن، احیای فطرت اسلامی هم درونش باشد. مخصوصاً در وزارت . ۸۱٫۷٫۱۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _____ ۱) [ ج ۱ ص ۴۵] ۲) [ ] @seyedololama