الی الحبیب
این هم برای حضرت قاسم(ع) از خیمه برون آمد و شد سوی سپاه با قامت سرو و با رخی همچون ماه ناگاه برآمد
▫️ #اختصاصی_کانال
🚩 گزیدهای از مراثی عاشورا
#شب_ششم
✅ بهپای شوق تو پای رکاب هم نرسید!
🔻 حُمَیدبنمسلم که در لشکر دشمن قرار داشت، حضرتقاسم(ع) را اینگونه توصیف میکند:
🔹 «خَرَجَ عَلَيْنَا غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَرٍ؛ نوجوانی سوی ما آمد که صورتش مانند پارۀ ماه بود.»
🔹 اِعتَنَقَهُ وَ جَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِم: وقتی حسین(ع) به او نگاه کرد او را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریه نمودند تا جایی که غش کردند
◾️ این تعبیر از خصائصِ مقتل قاسمبنالحسن(ع) است.
🔳 در ساحت امامشناسی این مسئله سنگین است که امام معصوم(ع) در وداع با غیر معصومی آنقدر گریه و بیتابی کند که «حَتّى غُشِيَ عَلَيهِمَا» از هوش برود
⬆️ زیرا ما معتقدیم اماممعصوم کاری از روی صِرف احساسات انجام نمیدهد و احساس و محبت امام نسبت به یک فرد منشأ الهی دارد یعنی آن شخص، محبوبِ خدا یا محبوبِ اولیای خدا است یا محبت او سبب خشنودی خداوند و اولیای اوست.
🔺 همه این ویژگیها در قاسمبنالحسن(ع) وجود دارد.
💢 از طرفی گاهی حسرتها، غمها و مصیبتها در کنار هم قرار میگیرند و طاقت آوردن در برابر آنها دشوار میشود. نگاه امامحسین(ع) به فرزندان امامحسن(ع) نگاه پر از حسرت نسبت به برادر است.
☑️ فرزندان امامحسن(ع) پدر را در خردسالی ازدستدادهاند امامحسین(ع) برای آنها هم عمو بوده و هم پدر.
🔘 با دیدن این یتیم و یادگار برادر که با این جمال در آن ساعات حساس به میدان آمده است، خاطرات شاد و غمگینی از برادر در خاطر امامحسین(ع) زنده شدهاند و خاطرات تلخ و شیرین مدینه و کوفه و پدرشان امیرالمؤمنین(ع) و مادرشان حضرتزهرا(س) یکبار دیگر برای امام(ع) تداعی شده است.
👈🏻 ازاینرو این عواطف هنگام دیدن قاسمبنالحسن(ع) تعجب نخواهد داشت.
🚩 وَ جَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِمَا؛ هر دو از هوش رفتند شاید اینگونه تصور شود که گریه و بیتابی حضرتقاسمبنالحسن(ع) از صِرف احساس و عاطفه نوجوانی بوده است ولی این سخن درستی نیست.
💠 اول اینکه کسی از این نوجوان انتظار جهاد نداشته اما او آگاهانه برای جهاد پا به میدان گذاشته است؛
👈🏻 همچنین وقتی ادامه حماسه این نوجوان را میخوانیم درمییابیم که او معرفت بالایی نسبت به حضرتسیدالشهدا(ع) داشته است.
🌹 وقتی بهسوی میدان میرفت نیز گریه میکرد «فَخَرَجَ وَ دُمُوعُهُ عَلَى خَدَّيْهِ ؛ از خیمه خارج شد درحالیکه اشکهایش بر گونههایش جاری بود» اما دلیل گریههایش را در رجزش بیان کرد؛ در بین میدان فریاد میزد:
🏴 هذَا حُسَیْنٌ کَالْأسیرِ الْمُرْتَهَن
بَیْنَ اُناسٍ لاسُقُوا صَوْبَ الْمُزَن؛
🔘 «این عموی من حسین(ع) است که مثل اسیری دربند، بین مردمی گرفتارشده است که خدا کند از آب باران ننوشند.»
🔻 در جای دیگر مقتل می نویسد:
◾️ فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ وَ رِجلَيهِ، وَ يَسألُهُ الإذنَ؛
▫️ این صحنه بسیار عجیب است حضرت قاسم(ع) دستوپاهای عمو را میبوسید و اجازه جهاد میخواست ولی امام امتناع میکرد و اجازه نمیداد.
▪️ این نوجوان مدتی این کار را انجام داد و اصرار کرد تا اینکه در نهایت امام(ع) به او اجازه داد. برای ما معلوم نیست که چگونه سیدالشهدا(ع) در نهایت راضی شد تا به قاسمبنالحسن(ع) اذن جهاد بدهد و نمیدانیم که این نوجوان هنگام التماس برای اذن جهاد، چه سخنهایی به عمویش گفته است.
🔲 اما این نکته را از حضرتقاسم(ع) میآموزیم که برای تقرب به محضر امام(ع) و جانفشانی در راه او ماییم که باید اصرار و التماس کنیم. این همان آموزه حضرت زهرا(س) است که از پدرش رسولخدا(ص) نقل فرمود:
🔹 «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي ؛
🔸 مَثَل امام مَثَل کعبه است ازآنجهت که باید سوی کعبه رفت و کعبه بهسوی کسی نمیرود.»
❇️ در جنگ تحمیلی نوجوانان زیادی با اقتدا به قاسمبنالحسن(ع)، شبیه این صحنه را آفریدند. با التماس و اصرار خود را به جبهههای جنگ میرساندند تا در راه این انقلاب عاشورایی به جنگ و دفاع بپردازند.
📚 منبع:
📖 مقتل الحسين(ع) للخوارزمي، ج ۲ ص۳۱
|#نکات_مرثیهای
|#روضه
|#قاسم_ابن_الحسن
#الی_الحبیب
🆔 @elalhabib_ir