الی الحبیب
در اینجا دیگر خون جمعیت به جوش میآید و یکپارچه فریاد میزنند «مرگ بر آمریکا» و اینبار هم زودتر ا
#دیداریار|
#حاشیهنگاری حاجرحیم #آبفروش
از دیدار ستایشگران اهلبیت(ع)
با رهبرمعظمانقلاب؛ ۱۴۰۲
🔸(قسمت هفتم.یک)
«حتی تو هم خسته شدی از این شعر!»
قبل از دیدار، #رضا_خورشیدی پیشنهاد داده بود که به #حاج_احمد یادآوری کنم #استاد_مجاهدی و آقا #سیداحمد_شمس که از بنیانگذاران این دیدار بودهاند، امروز در جلسه حاضر هستند و خوب است یادی از این عزیزان شود... هم در جلسه شورا مطرح کرده بودم و هم صبح که حاج احمد را بیرون بیت دیدم تأکید کردم...
#حاج_احمد هم یادش نرفته:
«حضرت آقا! امروز #چهلمین دیدار ماست، افتخار داریم بزرگوارانی از کهنکسوتان عرصه ستایشگری در جمع ما حاضر هستند...»
اما اسم نمیبرد و میگوید باید از همه ایشان تشکر کنم، بزرگواران، کهنکسوتان، سادات و... همه تکبهتک...
احتمالاً به خاطر ملاحظه حرفهایی که برخی از آقایان شورا با این پیشنهاد داشتند...
شکرانه تشرف امروز یک صلوات بلند از جمعیت میگیرد و شاعر اشعار مجتبی رمضانی را که فراموش کرده بود معرفی کند، یادآور میشود: #ذوالقدر از کرمان...
💠💠💠
در ادامه هم از نفر بعدی دعوت میکند:
#محسن_عراقی با اشعاری از #سازور، #رجبی(!)، #آکار...
یادم میآید برای آخرین جلسه هماهنگیهای قبل از اجرا که آمد، پای آسانسور، همصحبت شدیم... از کار «میام حرم یا نه» یاد کردم و گفتم القاء این حس شک و تردید که با تکرار یک عبارت صورت گرفته، خیلی خوب از آب درآمده...:
«شبا به یاد گنبدت
پناه من تسبیح تربتت
استخاره میکنم...
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
ناگهون تسبیح پاره شد
آسمون پر از ستاره شد
هیچکسی نمیدونه تو این شب طولانی...
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
آقا نگام بارونیه
شبیه مردن یه زندونیام
خط به روی دیوار...
نزار بشه یکبار
نزار بشه دهبار
نزار بشه سیبار
نزار بشه صدبار
نزار بشه یکسال
سیصدوشصتوپنج روز سیاه
ناگهون دیوار روسیاه شد
یه اربعین با مادرم پیاده به کربلا
میام حرم یا نه...»
گفت این کار را از روی اثری از #گروس_عبدالملکیان اقتباس کرده؛ فرزند #محمدرضا_عبدالملکیان و دبیر بخش شعر #نشر_چشمه... که او هم این قالب(فرم) را از یک شاعر ایتالیایی الهام گرفته... بخشهایی از شعر #گروس را شکستهبسته یادش بود و خواند، بعدتر جستوجو کردم و یافتمش:
«در اطراف خانه من
آنکس که به دیوار فکر میکند، آزاد است
آنکس که به پنجره، غمگین
و آنکس که به جستوجوی آزادی است،
میان چهار دیوار...
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود...
حتی تو هم خسته شدی از این شعر!
حالا
چه برسد به او که
نشسته
میایستد...
نه!
افتاد...»
گفت کارهای دیگری را هم در همین قالب و با همین فرم انجام داده، اما خودش هم معتقد بود #استخاره کار متفاوتی شده و هیچکدام مثل این از آب درنیامدهاند...
برایم دایره مطالعه و پیگیری و تلاشش جذاب بود، با شیطنتی که از او سراغ داشتم، چنین توقعی نداشتم...
بگذریم...
ادامه دارد...
#الی_الحبیب
🆔 @elalhabib_ir