eitaa logo
برای‌ امام‌ زمانم‌ چه‌ کنم‌ ؟
5.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
89 فایل
🕊برای‌امام‌زمانم‌چه‌کنم؟🕊 کپےباذکړپنج‌صلوات‌بہ‌نیت‌فرج بہ‌شرطِ‌کپے‌آزادبودنِ‌کانالتون لفت‌نده‌رفیق،اینجا‌مهمونه‌آقایی💞 لینک‌ناشناسمون https://harfeto.timefriend.net/16764343715196 @emamamm مدیر @boshra_1 http://eitaa.com/joinchat/2734358548Caf1aa11a1d
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆👆 🎀 🎀 ⃣ اكنون، ما آرام آرام در محلّه قدم برمى داريم، من مى خواهم درِ خانه را به تو نشان بدهم. از تو مى خواهم وقتى به آنجا رسيديم بى تابى نكنى! نگويى كه مى خواهم را ببينم. گفته باشم اين كار است❗️ قدرى راه مى رويم. میوزد، بوى به مشام مى رسد، آنجا خانه است. با بى قرارى و وجدى كه دارى مى كنى: بر آقا و من! بر نور در زمين! تو مى خواهى به سوى بروى، من دست تو را مى گيرم! مى روى؟ تو به خود مى آيى و سپس مى گويى: دستِ خودم نبود❗️ بعد از يك عمر ، به اينجا رسيده ام، من در چند قدمى من است و من نمى توانم او را ببينم❗️ آنجا چند ايستاده اند. آنها به ما مى كنند. زود چشمانت را پاك كن! بايد بكنيم. شما كجا مى رويد! ما به درِ خانه شهر مى رويم. چرا رفيقت كرده است؟ بعضى از ، همه سرمايه ما را گرفته اند. وقتى اين را مى گويم، آنها مى دهند كه برويم. بيا تا به درِ خانه برويم كه حرف من نباشد خانه آنجاست. تو به من نگاه مى كنى و مى گويى: چقدر جواب دادى! اين نامردها، همه ما را گرفته اند . ✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟✨ @emamamm
👆👆👆 🎊 🎊 🎀 ⃣1⃣ فكر مى كنم ديگر فهميدى كه چرا نمى خواهد با پسر عمويش كند. او از جنس اين نيست. به او چيزى داده كه به خيلى ها نداده است. به ، قدرت كردن داده است. گويا تنها عيب او اين است كه مى كند‼️ امروز كسى نبايد خودش كند. كه نانِ حكومت مى خورند به جاى همه مى كنند. وظيفه مردم فقط بدون چون و چرا از آنهاست. آنها مى گويند كه رضايت و فقط در اين است. در اين هر كس كه مى فهمد بايد سكوت كند وگرنه سزايش است. آخر چگونه ممكن است كليد را به كسانى بدهد كه دم از مى زنند و از سفره حكومت نان مى خورند؟ 💞🏳💞 چند روز مى گذرد و خبردار مى شود كه بايد خود را براى مراسم آماده كند. او، دستور داده است تا اين هر چه زودتر برگزار شود. حتماً مى دانى در به پادشاهى كه كشور را اداره مى كند "قيصر" مى گويند. ، نوه روم است. 💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟 @emamamm
🎊 🎊 🌺 ⃣2⃣ از جا برمى خيزد و به سوى پنجره مى رود، نگاهى به آسمان مى كند. چشمانش به روشنى خيره مى ماند. او با خود سخن مى گويد: بار ! مرا براى چه برگزيده اى؟ بين اين همه كه در اين سوى جهان بى خبر و غافل زندگى مى كنند مرا انتخاب كردى تا به دست بانويم (ع) مسلمان بشوم. اين چه بزرگى است! او بى اختيار به مى رود تا را شكر كند. او است تا شب فرا برسد و به ديدارش بيايد. نسيم میوزد و بوى مى آيد. (ع) به ديدار آمده است. ــ آقاى من! دل مرا اسير خود كردى و رفتى! ــ اگر من به ديدارت نيامدم براى اين بود كه تو هنوز نشده بودى، بدان كه هر شب تو خواهم بود. از آن شب به بعد هر شب، (ع) به ديدار مى آيد. در خواب او را مى بيند و با او سخن مى گويد. ... @emamamm
👆👆👆 💞 ⃣3⃣ هنوز وقتش نشده است. امروز سه شنبه است; ما بايد تا روز صبر كنيم. چرا روز ؟ (ع) همه جزئيّات را به من گفته است. روز كشتى كنيزان از رود دجله به بغداد مى رسد. عجله نكن! دجله رود پر آبى است كه از مركز شهر مى گذرد، از شمال وارد مى شود و از جنوب اين خارج مى شود. كشتى هاى كوچك در آن رفت و آمد دارند اكنون مليكا در راه است. خوشا به حال او! همه زنان دنيا بايد به او حسرت بخورند. درست است كه الآن اسير است; امّا به زودى همه اسير نگاه او خواهند شد. بايد صبر كنيم تا روز فرا رسد چند روز مى گذرد، همراه با بِشر به كنار رود مى رويم. چند كشتى از راه مى رسند، كنيزهاى رومى را از پياده مىكنند آنها در آخرين جنگ روم اسير شده اند كنيزان را در كنار رود مى نشانند. چند نفر مأمور فروش آنها هستند. ما چگونه مى توانيم در ميان اين همه كنيز، را پيدا كنيم؟ رو به من مى كند و مى گويد: اين قدر عجله نكن! همه چيز درست مىشود بِشر به سوى يكى از مى رود. از او سؤال مى كند آيا شما آقاى را مى شناسى؟ آرى، آنجا را نگاه كن! آن مرد قد بلند كه آنجا ايستاده است، نَحّاس است ما به سوى او مى رويم. او مسئول فروش گروهى از است بِشر از ما مى خواهد تا گوشه اى زير سايه بنشينيم. ساعتى مى گذرد، كنيزان يكى پس از ديگرى فروخته مى شوند. فقط چند كنيز ديگر مانده اند. يكى از آنها صورتش را با پارچه اى پوشانده است. يك نفر به اين سو مى آيد، مثل اينكه يكى از تاجران است كه هوس خريدن كنيز كرده است مرد تاجر رو به نحّاس مى كند و مى گويد: من آن كنيز را مى خواهم بخرم! براى خريدن آن چقدر پول مى دهى؟ سيصد سكّه ! باشد، قبول است، سكّه هاى طلايت را بده تا بشمارم بيا اين هم سه كيسه طلا! در هر كيسه، صد سكّه طلاست. صدايى به گوش مى رسد: آهاى مردِ ! اگر سليمانِ زمان هم باشى به كنيزى تو در نمى آيم. پول خود را بيهوده خرج نكن! به سراغ ديگر برو نحّاس تعجّب مى كند، اين كنيز رومى به هم سخن مى گويد. @emamamm
👆👆👆 💞 ⃣4⃣ از سر و صداى زيادى به گوش مى رسد. خيلى زود مى فهمم كه اين سر و صدا براى نيست، بلكه در شهر آشوب شده است! خوب است از خانه بيرون برويم و از ماجرا با خبر بشويم. همه بيرون ريخته اند، آنها شورش كرده اند. اينها همان نيروهاى اين حكومت هستند و خودشان بايد با شورشيان مقابله كنند، چه شده است كه خودشان هم شورش كرده اند؟ آنها به سوى قصر مى روند، شمشير در دست هايشان مى رقصد و فرياد مى زنند: "يا پول يا مرگ". منظور آنها چيست؟ مى خواهم جلو بروم و از آنها سؤال كنم كه ماجرا چيست. تو دستم را مى گيرى و مرا به گوشه اى مى برى و مى گويى: كجا مى روى؟ مى خواهى خودت را به كشتن بدهى؟ را نشانم مى دهى و از من مى خواهى از او سؤال كنم كه علّت اين شورش چيست. بشر براى ما مى گويد كه چوب خدا صدا ندارد، مى خواهد مُعتَزّ را به سزاى اعمالش برساند او كه افراد زيادى را مظلومانه به قتل رسانيد و (ع) را نيز شهيد كرده است، امروز برايش روز سختى خواهد بود ماجرا از اين قرار است: مدّتى است كه وزيرِ مُعتَزّ با مادرِ همدست شده و پول هاى حكومت را براى خود برداشته اند. آنها خزانه دولت را خالى كرده اند مادر خليفه كه به جواهرات بسيار علاقه دارد با پول حقوق براى خود جواهرات زيادى خريده است. ياقوت، لؤلؤ و زبرجدهاى زيادى را مى توان در قصر مادر خليفه پيدا كرد ارزش او بيش از يك ميليون دينار مى شود (اگر قيمت يك مثقال طلا را بدانم، كافى است آن را ضرب در يك ميليون كنم تا بدانم ارزش اين جواهرات چقدر مى شود) @emamamm
👆👆👆 💞 😘 ⃣5⃣ به بنى اسرائيل وعده داده بود كه به زودى (ع)ظهور مى كند و آنها را از ظلم و ستم فرعون نجات مى دهد; امّا آنها از همه جا نااميد شدند، فكر مى كردند كه (ع) هم كشته شده است ولى وعده خدا هيچ وقت تخلّف ندارد. خدا براى تولّد (ع) برنامه ويژه اى داشت. شايد شنيده باشى كه نام مادرِ (ع) "يوكابد" بود يوكابد تا آن شبى كه (ع) را به دنيا آورد خودش هم از حامله بودنش خبر نداشت!! تعجّب نكن! آن خدايى كه (ع) را بدون پدر آفريد، مى تواند كارى كند كه يوكابد هم متوجّه حامله بودن خودش نشود، خدا بر هر كارى تواناست! سرانجام (ع) به دنيا آمد و فقط سه نفر از تولّد او با خبر شدند: پدر، مادر و خواهرش امشب كه شب نيمه است تاريخ تكرار مى شود، همان طور كه تا شب تولّد موسى(ع)، هيچ اثرى از حاملگى در يوكابد نبود، در هم هيچ اثرى نيست حكومت عبّاسى مى داند كه فرزند (ع)، همان (عج) است و قرار است او به همه حكومت هاى باطل پايان بدهد او دستور داده است تا هر طور شده از تولّد (عج) جلوگيرى شود و به همين منظور، زنان زيادى را به عنوان جاسوس استخدام كرده است. آيا مى دانى وظيفه اين زنان چيست؟ ... @emamamm
👆👆👆 💞 😘 ⃣6⃣ اين وعده بزرگ خداست و خدا هميشه به وعده هاى خود عمل مى كند. اكنون (عج) در آغوش پدر اين آيه را مى خواند تا همه بدانند او وعده خدا را محقّق خواهد كرد. و اگر كسى اهل دقّت باشد مى تواند امروز خيلى چيزها را بفهمد. (عج) اين آيه را مى خواند تا با مادر خويش سخن بگويد. همان مادر مظلومى كه در مدينه به خانه اش حمله كردند و آنجا را به آتش كينه سوزاندند! (س) اوّلين كسى بود كه مورد ظلم و ستم واقع شد و حقّش را غصب كردند. (عج) مى خواهد با مادرش سخن بگويد: اى مادر پهلو شكسته ام! ديگر غمگين مباش كه من آمده ام! من آمده ام تا براى اين ، پايانى باشم. اين وعده خداست. چرا (عج) در آغوش پدر اين آيه را مى خواند؟ چرا ياد از مظلوميّت اين خاندان مى كند؟ كيست كه مظلوميّت اين خاندان را نداند؟ تو كه خبر دارى و خوب مى دانى تا پيامبر زنده بود اين خاندان عزيز بودند; امّا وقتى پيامبر رفت، ظلم ها و ستم ها آغاز شد. مسلمانان چقدر زود روز غدير را فراموش كردند و حكومت سياهى ها فرا رسيد و چه كارها كه نكردند! خدا به پيامبرِ خود خبر داده بود كه بعد از او با (س) چه مى كنند. دل پر از غم شده بود. ... @emamamm
👆👆👆 💞 ? ⃣8⃣ با اصرار ملكه، در تصميم خود دچار ترديد شد. نگاهى به كرد، در قلب او تصرّفى كرد و فرعون احساس كرد اين بچّه را دوست دارد. آرى، فقط كه همه دل ها به دست اوست! همه نگاه كردند و ديدند كه فرعون، (ع) را در بغل گرفته است و او را مى بوسد و مى گويد: پسرم! همان لحظه اى كه (ع) در بغل فرعون بود، زيادى در مصر كشته مى شدند. قدرت و عظمت را ببين كه چگونه موسى(ع) را در آغوش فرعون حفظ مى كند تا به وعده خود عمل كند. همه به پايكوبى و رقص مشغول هستند، خداىِ دريا به فرعون پسرى عنايت كرده است!! در اين هنگام، ناگهان صداى گريه (ع) بلند شد، ملكه فهميد كه اين بچّه گرسنه است و بايد به او شير داد. او سريع افرادى را به سطح شهر فرستاد تا همه زنان شيرده را در قصر جمع كنند. ملكه با به قصر رفت. زنان زيادى آمده بودند امّا (ع) از آنها شير نمى خورد و فقط گريه مى كرد. غصّه مى خورد و از گرسنگى فرزندش خيلى ناراحت بود! به راستى چقدر كارهاى خدا عجيب ولى با حكمت و زيباست! فرعون كه هفتاد هزار نوزاد را كشته است تا (ع) به دنيا نيايد، براى گرسنگى موسى غصّه مى خورد و ناراحت است. ... @emamamm