eitaa logo
امام حسین ع
18.7هزار دنبال‌کننده
398 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
كشتی برده فروشان ز ره دور عیان است كه برعرشه ی آن بانوی ملك دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است بود منتظر مقدم او بشر سلیمان كه به عنوان كنیزش بخرد، تا ببرد بر ولی قادر منّان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به كف بُشر یكی نامه از آن شمس هدایت ،كه ز اسرار خدا داشت حكایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از كف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گـُل لبخند به لب گفت كه: این نامه ی یاراست، خطش را خبر از وصل نگاراست، سپس گفت كه ای بُشر مپندار كنیزم كه زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس كه عروس علی و فاطمه ام، داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را. من از نسل یشوعا كه همان دختر شاهنشه رومم، چه بسا ماه وشانی كه ز عزت همه بودند كنیزم، چه بسا سرو قدانی كه به محفل همه بودند غلامم، دو پسر عم كه مرا شیفته بودند و ز من خواستگاری بنمودند، كشیشان همه انجیل گشودند، یكی را به سر تخت نشاندند، گـُل و لاله فشاندند كه دامادِ نگون بخت به كام اجل خویش نگون شد، ز سر تخت، شب آمد، به سر دست و قضا چشم مرا بست كه در عالم رویا نگه اُفتاد مرا بر رخ زیبا پسری، نخل شرف را ثمری، صُنع خدا را اثری، دیده به ماه رخ زیباش گشودم، ز كفم رفت همه بود و نبودم، كه ندا داد رسول مدنی احمد خاتم كه: اَلا عیـــــــــــسی مریم، چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم، لب جان بخش گشودند، یكی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت، كه عیان دیدم از آن طلعت نورانی او روی خدا را. چه مبارك شبی بود و چه فرخنده شبی بود، ولی حیف كه بیدارشدم، سخت گرفتارشدم، شب همه شب در تب و در تاب شدم، شمع صفت آب شدم، تا كه شبی فاطمه آمد ز ره لطف به خوابم، نگهی كرد به چشمان پر آبم، به ادب بوسه به دستش زدم و روی قدم هاش فتادم، ز فراق رخ جانان به شكایت دو لب خویش گشودم كه: به دادم برس ای عصمت دادار ودودم، غم دوری یگانه پسرت كشت مرا، فاطمه فرمود: چگونه پسرم پیش تو آید، به تو این بخت نشاید، مگر آیین نصاری بگذاری و به اسلام روی بیاری سر تسلیم و رضا را. من در آن عالم رویا لب جان بخش گشودم، به خدا و به رسول به علی بود درودم، چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم، گـُل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم، كه گشود از كرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رُخم بوسه زد وگفت: از امشب تو عروس منی ای پاكیزه سرشتم، گل باغ بهشتم، به تو تبریك كه هرشب پسرم پیش تو آید، من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم، تا داد مرا وعده ی دیدار، كه در سلك كنیزان ببرم روی به بیت الحرم یار، خوشا حال تو ای بُشـر، كه مأمور شدی از طرف حجت دادار، بر این كار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، كز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون شهدا را. چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارك سحری بود، بگو نخل ولا را ثمری بود، بگو بحر كرامت گوهری داشت، بگوشمس ولایت قمری داشت، بگو نرگس زهرا پسری داشت، بگو مصلح كلِ بشری داشت، جهان دادگری داشت، خبر زآمدن حجت ثانی عشری داشت كه شد دیده ی نرگس، دل شب باز ز رویا به دو صد ناز، وضو ساخت و اِستاد سحرگه به نمازشب و آیات خدایش به لب افتاد، به تاب و تب و از درد گـُل انداخت عذارش، ز كف افتاد قرارش، صلوات مـَلك از اوج فـَلك گشت نثارش، به رُخش جلوه ی بدر و به لبش سوره ی قدر و نفسش كرد معطـر همه امواج فضا را. ناگهان دید حكیمه كه شده حجره پر از شوق و شعف وشور، روان گشت حضور قمر برج ولایت، حسن عسكری آن مـهر فروزان هدایت، به ادب گفت كه: ای جان دو عالم به فدایت، شده در پرتو انوار نهان نرجس پاكیزه لقایت، گل لبخند حسن باز شد و گفت كه: ای عمه پاكیزه سرشتم، گـُل خوشبوی بهشتم، به ادب رو به سوی حجره ی نرگس، گل زهرا ثمرم، همسر نیكو سِیَرم، سرزده قرص قمرم، یافت ولادت پسرم، آمده نور بصرم، رفت حكیمه به سوی حجره نرجس، نگه افكند به خورشید رخ حجت سرمد، گـُل نورسته ی احمد، مه اثنی عشر آل محمد، لب جان بخش گشوده، سخن از وحی سروده، به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمد پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت، محمد و علی گفت، سپس نام ز خود بُرد، ندا داد به هرنسل و زمان اهل ولا را. ندا داد منم مهدی موعود، منم حجت معبود، منم مصلح عالم، منم منجی عالم، منم وارث پیغمبر خاتم، منم حجت سرمد، منم عبد مؤید، منم حیدر و احمد، منم نجل محمد، منم آن منتقم خون خدا، طالب خون شهدا، زاده مصباح هدی، صاحب عمامه ی پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا، جگر پاك حسن، جامه ی خونین حسین، دست ابالفضل علمدار، منم وارث پیشانی بشكسته ی زینب، شود آن روز كه از پرده ی غیبت به در آیم به سوی كعبه بیایم، برسد بر همه خلق ندایم كه :من ای منتظران، مهدی موعود شمایم، پس از آن ره به سوی شهر مدینه بگشایم، حرم فاطمه را بر همه عالم بنمایم، كنم آغاز از آن جا سفر كرب و بلا را
.‌ وقتی که تن حسین بی سر شده بود دلشوره ی زینب دو برابر شده بود از خولی و شمر دیرتر می آمد افتادن و گریه کار خواهر شده بود تنها نه فقط رقیه، در ظهر عطش... از غصه ات آفتاب لاغر شده بود در ظهر دهم حرف سر و خنجر بود در عصر دهم صحبت معجر شده بود ابرو به هم آورد ابالفضل...چقدر با دیدن حرمله مکدر شده بود با خاطره ی خنده ی معصوم علی چشمان رباب روز و شب تر شده بود گیسوی سه ساله کوچه پس کوچه ی شهر بازیچه ی دختران کافر شده بود از غربت زین العابدین این بس که در شام ، یزید ، روی منبر شده بود ✍ .
امام حسین ع
. #شور #حضرت_رقیه سلام اللّه علیها #سبک_همه_منتظرن به پرِ عَلمِ .... این سه‌ساله قسم یارقیّه که
. سلام الله علیها سبک : همه منتظرند مادرش برسه خواهر تو اسیر شد به دست عدو أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ بعد رفتنت ای آبروی حرم پای شمرو سنان وا شده به سوی حرم سید الشهدا سید الشهدا سید الشهدا یا مقطع الاعضا بعد تو شده باز راه بسته ی آب خیمه ها همه گفتند امان ز قلب رباب ای هلال من از روی نیزه ببین روی ناقه ی عریان نشسته پرده نشین سید الشهدا.... (أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،  سلام بر آن کسى که پرده حُرمتش دریده شد)زیارت ناحیه ✍ .
92.5K
. زبانحال زینب کبری سلام الله علیها با سر بر نیزه هلال زینب دعا کنم من پای نیزه تموم بشه غمهای نیزه نیفتی از بالای نیزه باور نداشتم یه روز چنین بی بال و پر شم در کوه و صحرا در بدر شم با شمر و خولی همسفر شم دیدم رو نیزه میریزی اشک و دلغمینی چشماتو بستی تا نبینی آواره شد پرده نشینی چشم تو روشن رو ناقه ی عریان سوارم ببین کجا کشیده کارم نمونده یک محرم کنارم ببین برادر این روزگار چه کرده با من من محو دیدارت ولیکن افتاده بر من چشم دشمن ای کاش بمیرم آخه چجوری زنده باشم همراه با نامحرما شم رو نیزه ها سر داداشم مظلوم حسین جان مظلوم حسین مظلوم حسین جان ✍ 👇
131.9K
. ( حجاب و عفاف ) سبک آرزوهایی که داشتم بعدِ تو نقشِ بر آب شد پایِ روضه پایِ نیزه دست و پایِ من می‌لرزه سخت‌ترین روضه همینه طعنه و چشمایِ هرزه چه رویِ نیزه چه کنجِ‌‌ تنورِ خونه‌یِ خولی نورِ پیشونیت به صد تا خورشید و مهتاب می‌اَرزه علمدارِ ..... قافله قدخمیده شد امّا .... تا قیامت این عَلمهِ بالا این پرچمِ حسین است گرفتاره به ظاهر این‌ خواهرِ تو امّا .... گِره‌هایِ نهضتِ عاشورا وا میشه وَاللّه با همین دست اگه مضطر یا آواره‌َم خیالت جمع علمدارم منم زینب /۴/ ............... خواهری که می‌باره چشمِ تو با غمهایِ کوفه دَمِ ما روضه‌یِ مکشوفه‌یِ مقتلِ لُهوفه پیکرِ بابا به زیرِ سُمِّ اسب و سر به نیزه‌َست امّا روضه‌ای که سخته واسِه دختر این حروفه اَباَالمظلوم اُنظُر اِلیٰ رُئوُسِناٰ بابا یه تیکّه خیمه سوخته واسهِ ما معجره غصّهَ‌مون حجابه اَباَالمظلوم روضه‌یِ ما عفافه و عصمت خصلتِ هر حسینیه غیرت حجاب مشقِ انقلابه بمون خواهر تو این حرم بگیر این چادروُ محکم منم زینب /۴/ ✍ .👇
2014060290_914182840.mp3
2.71M
پایِ روضه پایِ نیزه دست و پایِ من می‌لرزه
. با قافله ی پریشان اهل بیت (ع) ----------- ای امامِ شهید من سفیر تواَم نه اسیر عدو که اسیر تواَم می روی بر نی ای مهِ تابان من به دنبالت همره طفلان ای حسین جانم ای حسین جانم همه در شرر و همه دَر به دَریم همه غرقِ غم و همه خونجگریم نظری بنما ای برادر جان همه دنبالِ سر تو گریان ای حسین جانم ای حسین جانم دارم از دست غم ناله ها به گلو چه نکرده ستم چه نکرده عدو رنج و غم ها را کو به کو دیدم کعب نی در دست عدو دیدم ای حسین جانم ای حسین جانم کودکانت همه همرهِ قافله چشمِ غرقِ بخون پای پُر آبله نه سری ماند و نه دلی ما را نبود بی تو محفلی ما را ای حسین جانم ای حسین جانم ** حاج محمود تاری «یاسر» .
. ﷽ حالا که کوچک است برایت زمین من بالا بمان ستاره ی بالانشین من دستم نمیرسد به بلندای تو ولی آهم که میرسد به تو ای نازنین من آغوش من رکاب گرفته برای تو اما تو رفته ای سر نیزه نگین من ای کاش مُرده بودم و از نِی نمیچکید خونابه های حلق تو روی جبین من حتی به من اجازه ی گریه نمیدهند شد دستمال اشک من این آستین من با چه دلی به صورت تو سنگ میزنند؟! کوچکترین ستاره ی نیزه نشین من من که بدون تو سحری نگذرانده ام طی شد بدون تو سحر چندمین من خیلی برای تشنگی ات تشنه مانده ام شیرین زبانِ از همه تشنه ترین من من داد میزنم سر اینکه تو ساکتی ای خنده ی تو آتش قلب حزین من جان‌دادن تو جان مرا هم گرفته است با تو یکی شده پسرم اربعین من هم جای ناخن تو و هم جای خالی ات داغی عظیم بعد تو دارم به سینه من فامیل گفته بود علی را سفر نبر یک عمر طعنه دارم و مانده همین من زهرا بهشت منتظرت مانده تا خودش گهواره را تکان بدهد نازنین من شعر از گروه .
. راه تو راه نجات است اباعبدالله روضه ات شرط حیات است اباعبدالله سینه زن سینه کبود است به یاد بدنت سینه اش نذر ذکات است اباعبدالله هر کجا گفته ام از عشق تو مقصد بودی عشق تو جلوه ی ذات است اباعبدالله بی تو با هر قلمی هر غزلی سر گیرد بازی ِ با کلمات است اباعبدالله شب ما سوختگان را قمری لازم نیست پرچمت نور صراط است اباعبدالله میزبان حرمت هر شبِ جمعه است خدا عقل از این مرتبه مات است اباعبدالله اربعین کرببلا رفته فقط می داند اشک ها برگ برات است اباعبدالله کشته ی اشکی و سوگند به لب تشنگی ات تشنه ات آب فرات است اباعبدالله .
. پسر فاطمه تنهاست بيا تا برويم كربلا منتظر ماست. بيا تا برويم پسر فاطمه سجاد به گودال رسيد به حريم پدرش خسته و بى حال رسيد هان اى آل اسد سوى حسين بسم الله روز دفن سومين شاخه گل آل رسيد بين كه سجاد كمک خواست بيا تا برويم كربلا منتظر ماست. بيا تا برويم آل أسد هل أجه سجاد يريد العونه والله من عظم البلا. محنيّه ويلي امتونه جسم ابوه الخيل ويلي طاحنات اضلوعه يلطم اعلى الراس و ينحب ما امصدگ اعيونه مره ينعي مره يلطم مره بالصحرا يهيم كربلا منتظر ماست. بيا تا برويم هر كجا را كه بگيرد ز وصال بدنش متلاشى بشود از بدنش عضو تنش ارباً اربا. شده اى واى حسينِ زهرا له شده با سم اسبان بدن بى كفنش ليک با اينهمه. زيباست. بيا تا برويم كربلا منتظر ماست. بيا تا برويم خلّه چفينه حدر جثّة ابوه الحسين شاهد اضلوعه تلاشت تنجمع بالأيدين گلبه نابت بيه سهم محتار ايشلعه لو يظل راد ايشلعه الزهره ونت آخ يبني الحنين يعني للتدفين حضرت فاطمه ابضلع الهشيم كربلا منتظر ماست. بيا تا برويم آه اى آل اسد بايد كه خيزان رويم همگي به ياري حضرت قرآن رويم هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله جهت دفن وصال شاه عطشان رويم مقتل عشق همين جاست بيا تا برويم كربلا منتظر ماست. بيا تا برويم خادم خدمة الحسين عليه السلام ناصر البوعبيد .
. حال که ای همسفر، بی تو سفر می‌کنم زاد ره خویش را، خون جگر می‌کنم من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر خیز و نگه کن ببین با که سفر می‌کنم هر قدمم می‌زنند، نام تو را می‌برم هر طرفم می‌کشند، بر تو نظر می‌کنم هر خطر آید به پیش، بر دل و جان می‌خرم در عوض از دخترت، رفع خطر می‌کنم گر بگذارد عدو لحظه‌ای آسوده‌ام زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر می‌کنم ای پسر مادرم من نه تو را خواهرم؟ مثل تو پیش بلا سینه سپر می‌کنم حاج غلامرضاسازگار✍ .👇👇
. (یکی از بندهای ترکیب بند) بر حربگاه چون رهِ آن كاروان فتاد شور نشور و واهمه را در گمان فتاد هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد بر زخمهاى كارى تير و كمان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان بر پيكر شريف امام زمان فتاد بى اختيار نعرۀ هذا حُسَين از او سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بَضْعَة الرسول رُو در مدينه كرد كه يا اَيُهَّا الرَّسوُل : اين كشته ی فتاده به هامون حسين تست وين صيد دست و پا زده در خون حسين تست اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تست اين خشك لب فتاده و ممنوع از فرات كز خون او زمين شده جيحون حسين تست اين شاه كم سپاه كه با خيل اشك و آه خرگاه از اين جهان زده بيرون حسين تست پس روى در بقيع و به زهرا خطاب كرد مرغ هوا و ماهى دريا كباب كرد كاى مونس شكسته دلان حال ما ببين مارا غريب و بى كس و بى آشنا ببين اولاد خويش را كه شفيعان محشرند در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببين تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر سرهاى سروران همه در نيزه ها ببين آن تن كه بود پرورشش در كنار تو غلطان به خاك معركۀ كربلا ببين ✍️محتشم کاشانی 🎤اجرا .👇
. زمينه بر نيزه ، بخوان قر آن حسين جانم / حسين جانم برادر ، نگاهم كن پريشانم / پريشانم اي سرت روي ني قاتل ِ من هستي ِ من فدايت گل ِ من سوزد از غربت ِ تو دل ِ من صوت قرآن ِ تو داده جانم اي برادر ببين قد كمانم هم سفر گشته با ساربانم آواره ، شده زينب امون ايدل / امون ايدل غوغا شد ، پاي رأس ِ ابوفاضل / ابوفاضل فرق ِ سقا شده وا به نيزه از جفاي همان سنگ ِ تيزه كه داره از چشاش خون مي ريزه اي سرت سايه ي ِ محمل من خنده ي شمر شده قاتل ِ من طعنه ها زخم زده بر دل ِ من مي خندن ، همه پيش ِ نگاه ِ من / نگاه ِ من بر نيزه ست ، سر ِ پشت و پناه ِمن / پناه ِ من بين ِ اين هلهله گريه كردم طعنه زد حرمله گريه كردم از غم ِ قافله گريه كردم بشكند دست ِ كوفي مرا زد دخترت تاكه مي گفت ؛ بابا – زد خارجي زاده ما را صدا زد 🎤 .👇
4_5882132371012061886.mp3
3.66M
آه و واویلا صد آه و واویلا خونجگر زینب بی پسر لیلا ----- در دل عالم اندوه و سوز و آه چون اسارت شد رزق آلُ الله عترت طاها نوحه گر و مضطر خونجگر بهرِ غربت دلبر می رسد صوتی خوش از سوی نیزه قاری قرآن بر روی نیزه امّ کلثوم و زینب به سوز دل همرهِ دشمن در چهل منزل قد خمیده شد زینب به راهِ عشق می رَوَد سوی وعده گاهِ عشق با اسیری اش نهضت شود کامل نوحه میخواند بین آن محمل ای سرِ خونین جانم به قربانت دیده ی مادر گشته گریانت ای که هستی تا روز ابد گمنام تشنه جان دادی در رهِ اسلام 🎤
. الا ای ماه تابانم ، به نِی قاریِ قرآنم به لب شد از غمت جانم ، ببین حال پریشانم حسین جانم حسین جانم --------- الا ای مهجبین من ، نگار نازنین من نظر بِنما به احوالم ، مَهِ نیزه نشین من تحمل کردم ای مظلوم ، ز خصم تو جسارت را کشیدم در رهِ عشقت ، غم و رنج اسارت را پر از سوز و شرر گشتم ، ز غم خونین جگر گشتم که با فرزند ذلجوشن در این ره همسفر گشتم دو چشم اهل بیتت را ، ببین گریان ببین گریان ز روی نیزه ی غربت ، بخوان قرآن بخوان قران به اشکم آبرو دادم ، جهاد و استقامت را به عالم کرده ام معنا ، بزرگی و شهامت را مرا ای یوسف زهرا ، کجا رخساره نیلی بود؟ جواب یا حسین من ، ز دشمن ضرب سیلی بود ز فرزندان پیغمبر ، چه حرمت ها که بشکستند به ما تهمت زده دشمن ، که اینها خارجی هستند ز داغت بر همه عالم ، حدیث غم حکایت شد به قرآن خواندنت بر نی ، ز ما ها رفع تهمت شد امان از خنده ی دشمن ، امان از ساز و چنگ و دف سرت بر نیزه و میزد ، عدو دور تو سوت و کف 🎤 .👇