🎼دختر بگو ملیکهء هفت آسمان..
|⇦• مدح و توسل ویژۀ ایام ولادتِ حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ حاج حیدر خمسه•✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
رقیه ، رقیه قلبِ منم جلا بده
رقیه ، رقیه به خاطر خدا بده
رقیه ، رقیه عیدی یه کربلا بده
دختر بگو ملیکهء هفت آسمان بخوان
دختر بگو فرشتهء کون و مکان بخوان
در مکتب سه سالهء توحید پا گرفت
چادر نماز کوچک او را جنان بخوان
بنویس دختر از دوطرف خط فاصله
یعنی برایِ حضرت عباس جان بخوان
*برات تولد گرفتن خانم .. اما بی بی جانم ما میخوایم به عالم بگیم برا دختر سه ساله گل میارن .. عروسک میارن .. براش تولد میگیرن .. بگو خانم کادو چشمِ خیس به کارت میاد .. طرف شاید تو خرج زندگیشم مونده باشه ما وقتی صحبت روضه میشه میگه این سهم خانم .. ان شالله فردا قیامت این خانم میاد شفاعتِ ما رو میکنه ، دست ما رو تو دستِ باباش میزاره .. خانم .. بابات حرفِ تو رو زمین نمیزنه .. به بابات بگو ما دلمون برا حرمش تنگ شده ..*
داری گره به کار فرو بسته ای اگر
هر وقت دل شکسته شدی آن زمان بخوان
ما را بر آستان بطلب زائرت شوم
*پیر مردامون برا دختربچه ت گریه میکنن ، اما به مشت پیرمرد هم کربلا .. با عصا اومدن ..*
ما را بر آستان بطلب زائرت شوم
ما را بر آستان تو به پابوستان بخوان
از مُلک تا مَلک سر این سفره سائلند
او را کریم زادهء گسترده خوان، بخوان
او را همیشه فاطمهء کربلا بگو
اما همیشه فاطمهء قد کمان بخوان
وقتی قدم به ساحت خورشید میزنی
خاموش محتشم ولی ای روضه خوان بخوان...
کشتی شکست خورده نه ، او خود سفینه است
اصلاً دمشق بی بیِمان خود مدینه است
جشنی گرفته بود پُر از دلبری براش
*هر کی چشماش بارونی شد برا همه دعا کنه .. بی بی جان ، حاجت دارم ، خانم جان ، میدونی ما اجدادمونم کنیز و غلامت بودن .. بی بی جان دلمون گرفته .. الهی دورت بگردم .. پا داری بیای روضه ی ما ؟! نه والله .. *
جشنی گرفته بود پُر از دلبری براش
جشنِ تولدی که شده محشری براش
کیکی که یا رقیه به رویش نوشته بود
آماده کرده بود دم آخری براش
گیسویِ تاب خوردهء با تور بسته داشت
یک بال هم گذاشته عین پری براش
نجمه گرفته جای عمویِ بزرگ او
یک سینه ریز نقره ای مرمری براش
در سومین بهاره ی جشن تولدش
هدیه گرفته بود عمو روسری براش
آورده بود یک گل سر یک نفر که هست
در بین دختران چقدر مشتری براش
*چه گل سری .. با مو کشیدن ..*
اکبر برای هدیه عروسک گرفته بود
از این نداشت تحفه ی زیباتری براش
اصلاً حسین موافق با گوشواره نیست
اصرارِ عمه بود که یا می خری براش -
- یا لا اقل اجازه بده من بیاورم
تا خاطرِ خوشی شود این آخری براش
... اما چه حیف شد ز فلک تاج برده اند
هر چه گرفته بود به تاراج برده اند
شاعر : #محمد_عظیمی
چون شده حیدری تبار؛ رقیّه
هست اعجوبهی وقار؛ رقیّه
مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه
گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه
در کمالات؛ او مثال ندارد
غیر راه علی مسیر ندیدم
داخل خانهاش صغیر ندیدم
سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم
من در این خانه غیر شیر ندیدم
شیر بودن که سنّ و سال ندارد
دست به دیوار رفت مسخره کردند
کوچه هر بار رفت مسخره کردند
بین انظار رفت مسخره کردند
سر بازار رفت مسخره کردند
معجر پاره قیل و قال ندارد
#حاج_حیدر_خمسه
#میلاد_حضرت_رقیه_سلام_الله
.
.
#مناجات #زمزمه یا سرود میلاد #امام_زمان عجل الله
ای که میان دلبران از همه دلرباتری
با اون نگاه حیدری دل از همه تو می بری
اگر زتو جدا شوم ، ز من جدا نمی شوی
منم که بی وفا شدم ، تو بی وفا نمی شوی
( مهدی صاحب الزمان ۴ ) ۲
سایه ی تو بر سر من ، صفای چشم تر من
ببین به خاطر گناه ، شکسته بال و پر من
به گوشه چشمت بِنَما ، گره ز کار ما گُشا
به جان زهرا مادرت ، یوسف فاطمه بیا
( مهدی صاحب الزمان ۴ ) ۲
وصل تو آرزوی ما ، سوی تو جست و جوی ما
یار سفر کرده ی ما ، سفر نما به سوی ما
امان ز لحظه ای که من ، اسیر درد و غفلتم
مَبین تو رو سیاهی ام ، مده دگر خجالتم
( مهدی صاحب الزمان ۴ ) ۲
غروب جمعه که رسد ، غمت به دل شرر زند
به لحظه های بی کسی ، از تو طلب کنم مدد
شعر من و ترانه ام ، نام من و نشانه ام
به وقت دلتنگی من ، تویی فقط بهانه ام
( مهدی صاحب الزمان ۴ )
در دوسبک👇👇
.
.
#امام_حسین علیه_السلام
نام تو را بر سر در دلها نوشتند
نبض و تپشهای دل زهرا نوشتند
ای اعظم الاذکار نام اعظمت را
بر روح و جان زینب کبرا نوشتند
ای کشته اشک ای دلیل اشک عاشق
ذکر تو را بر قلب لب زیبا نوشتند
نام بلند آوازه ات معشوق عشق است
عشاق عشقت را همه دنیا نوشتند
زیبا ترین نامی که با خود مستی آورد
بر سینه جام خماران تا نوشتند
ای خوش دلی که مست و همراه حسین است
گریه کن و سینه زن راه حسین است...
#محمد_حبیب_زاده ۹۹/۱/۲۸
.
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین ع_مناجات
#محمد_بختیاری
▶️
در خیال تو فنا میشوم ان شاءالله
با تو همرنگ خدا میشوم ان شاءالله
از اذان علی اکبر تو جا ماندم
با نماز تو ادا میشوم ان شاءالله
پنبهی عقل مرا باز جنون خواهد زد
آخر از خویش رها میشوم ان شاءالله
بین بینالحرمینت دو دلی خواهم کرد
چون کبوتر دو هوا میشوم ان شاءالله
هدف از سجده به پاهای تو افتادن بود
بین یک سجده فدا میشوم ان شاءالله
دیده هرچند شد از حسرت دیدار سپید
با رخت دیدهگشا میشوم ان شاءالله
بعد عمری که به گریه سپری شد، آخر
تربت کرب و بلا میشوم ان شاءالله
از بس آغوش تو گیراست، یقین در محشر
از دل قبر تو پا میشوم ان شاءالله
.
ramezani003.mp3
1.83M
❤️ دلم گرفته رفقا
❤️ نوحه واحد بسیار زیبا
🎤🎤 مجتبی رمضانی
http://eitaa.com/joinchat/1754595330C0a9f3ffc4c
🇮🇷 یاوران مهدی (عج) ☝️☝️
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#مناجات
#غزل
ما دل نبسته ایم به اوضاع کارخویش
دل خوش نکرده ایم به این کوله بارخویش
باید خدا به داد دل بی کسم رسد
شیطان کُند وگرنه دلم را شکارخویش
رخت و لباس پاره نشان گدایی است
ما را کریم رد نکند از جوار خویش
سوگند خورده است که بخشنده میشویم
پس آمده است با همه ی اعتبار خویش
او قول داده است که ما را نمی زند!
خوبان نمی زنند به زیر قرار خویش
با ذره پروری به چه جایی رسیده ایم
ما را نشانده اند کریمان کنار خویش
پروانه ایم و دور علی بال می زنیم
خارج نمی شود دل ما از مدار خویش
فردای حشر فاطمه دنبال کار ماست
کار تمام خلق می افتد به یار خویش
تا بشنویم نام حسین گریه می کنیم
یکباره می دهیم ز دست اختیار خویش
#علی_اکبر_لطیفیان
.
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
من با حسین آدم و عالم خریده ام
دنیا و آخرت همه با هم خریده ام
شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم
با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام
او صله داده است که من بعد چندسال
پیراهنی برای محرم خریده ام
با بچه های هیئت همرنگ گشته ام
من هم لباس مشکی ماتم خریده ام
تنها غمی که هست در عالم غم شماست
شادم از اینکه یک دل از این غمخریده ام
باید که با حسین خدا را به جانخرید
با این حساب من چقدر کم خریده ام
@emame3vom
#نادر_حسینی
.
📚صلوات مستقل و متصل
در متون، «صلوات» معمولاً به دو صورت دعایی میآید:1ـ مستقل 2ـ متصل
1ـ مستقل:صلوات مشهور که بصورت مستقل و دعایی خوانده میشود:«اللهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّد»میباشد و به این معنی است که:«خدایا درود فرست بر محمد و خاندانش»؛ «صلوات جمع صلاة از ریشه «ص ل و» به معنای دعا، درود، تحیت و رحمت است. «صلوات» جمع «صلاة» به معنای نماز نیز میآید و گفتهاند از آن رو که نماز شامل دعاهایی نیز هست، به آن «صلاة» میگویند و بدین سان، «صلوات» در عربی به معنای جمع به کار میرود و مراد از آن نمازها، دعاها یا درودها است. در فارسی، مراد از کلمۀ«صلوات» جمع «صلاة» نیست، بلکه از این کلمه معنای اصطلاحی یعنی درود خاص بر پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله و سلم) را اراده میکنند. در اصطلاح دینی، صلوات، نام عمل عبادی درود خاص بر پیغمبر(صلیالله علیه و آله و سلم) است که شیعیان با عبارت «اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد» این کار را انجام میدهند.»(و.ش)[1]
2ـ متصل:صلواتی است که با نام پیامبرخدا حضرت محمّد به صورت:«صلیالله علیه وآله و سلم» میآید و به این معنی است که:«درود و سلام خدا بر محمد و خاندانش باد!»؛ در اینجا شاید این سئوال پیش بیاید که چرا «صلّی» و «سلّم» که هر دو ماضی و در باب تفعیل هستند، در ترجمه بصورت دعایی و با فعل دعا، معنی میشوند؟ باید گفت، زیرا خداوند متعال در آیۀ 56 سورۀ احزاب میفرماید:«إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً»؛ یعنی:«خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و كاملًا تسليم (فرمان او) باشيد» و این آیه بنا بر فعل مضارع«یُصَلّونَ» دلالت بر صلوات دائمی خداوند و ملائکه بر پیامبر خدا(صلیالله علیه و آله و سلم) دارد و نمیتوان دوکلمۀ:«صلّی» و «سلّم» را فقط به گذشته در معنی ماضی معنی کرد و در قواعد ترجمۀ متون عربی هست که ماضی میتواند بصورت دعایی معنی شود؛ همچنین در اینجا یکی از معانی«سلّم» یعنی:«سلام»، برای آنکه در آخر جمله نیاید به همراه«درود» در ابتدا آورده شده که جمله از بلاغت برخوردارگردد و نوعی تأکید نیز برای «درود» باشد.
🖋تذکر:ضمناً برای آنکه بحث به درازا نینجامد دربارۀ نکات دیگری همچون اینکه: چرا در آیۀ فوق، صلوات بر آل محمد(علیهمالسلام) نیامده و در این صلوات آمده و نیز چرا در اینجا عبارت:«وعجّل فرجهم» افزوده نشده، باید گفت هر دو موارد فوق وجود دارد و صحیح است و تقاضا میشود به منابع فراوان دیگر در تعریف«صلوات» مراجعه گردد.
مجیدطاهری
26فروردین1399
#نکات_عربی
.
افتخارات مداح اهلالبیت(علیهمالسلام)
🖋موجب شگفتی و حیرت است وقتی میشنوم کسی با تردید به وارد شدن در حرفۀ مداحی اهلالبیت(علیهمالسلام) میاندیشد؛ حرفهای که نه تنها فقط بستگی به صدای خوش و استعدادهای آوازی ندارد بلکه راههای فراوانی پیش روی اوست تا به این منصب پرافتخار نائل آید. اگر کمی به چند مورد ذیل بیندیشیم درمییابیم که برخی افراد چرا به داشتن چنین جایگاهی افتخار میکنند:
🍃مداح کسی است که از سوی خدا و اهلالبیت(علیهمالسلام) برای امر مقدس مداحی انتخاب شده و اگر قدر این منصب ارزشمند و والا را بداند تا پایان عمر در آن باقی خواهد ماند.
🍃مداح کسی است که در زندگی، بسیار بیشتر از هر قشر دیگری از جامعه اوقات خود را برای ذکر و یاد و ستودن اهلالبیت(علیهمالسلام) که ممدوح خداوند هستند قرار میدهد.
🍃مداحان مانند ابرهای آسمان، بر مردم باران محبت اهلالبیت(علیهمالسلام) می بارند و فکر کنید اگر این باران قطع شود چه می شود؟
🍃مداح با تزریق عشق اهلالبیت(علیهمالسلام) به جامعه، روح عاشقی که احیاگر خصلتهای پاک الهی است را در جان مردم زنده میکند.
🍃مداح، فریادهای اهلالبیت(علیهمالسلام) را در آزاد و آزاده بودن و الهی بودن و الهی زیستن را به انتهای تاریخ میکشاند.
🍃مداح، جامعه را گام به گام با اهلالبیت(علیهمالسلام) در زمانها و مکانهای زندگی نورانی آنان همراه میکند
🍃مداح، روح حماسه و مبارزه با طاغوت و مستکبران را در جامعه زنده میکند.
🍃مداح، با زنده کردن دردها و رنجهای اهلالبیت(علیهمالسلام) از تکرار شدن آنها دربارۀ امام زمان(عج) جلوگیری میکند و این یعنی دفاع از اهلالبیت(علیهمالسلام)
🍃مداح، به جامعه میآموزد که نباید در برابر ظالم سکوت کرد و باید تا پای جان جنگید.
🍃مداح، با یاد اهلالبیت(علیهمالسلام) اساسیترین خصلتهای انسانیالهی را زنده میکند مثل:دیندار بودن ـ شیعه و پیروحق بودن ـ پاک بودن ـ صبور بودن ـ شهادت خواستن ـ عابد بودن ـ عالم بودن ـ صادق بودن ـ کاظم بودن ـ رضا بودن ـ جواد و متقی بودن ـ هادی بودن ـ خالص بودن ـ اهل قیام در راه خدا بودن ـ فاضل بودن ـ زینت و افتخاربودن ـ یارو یاور حق بودن
🍃مداح واسطۀ مردم و اهلالبیت(علیهمالسلام) است و اهلالبیت(علیهمالسلام) واسطۀ رسیدن به خداوند هستند؛ پس مداح با توسل به اهلالبیت(علیهمالسلام) با خداوند رابطه برقرار میکند.
🍃خداوند حیّ و زنده است و هرکس به درجهای که با او ارتباط دارد حیّ و زنده میماند و مداح کسی است که بسیار این ارتباط را برقرار میکند، پس بسیار یادش و راهش زنده خواهد ماند.
🍃کسی که مدح خورشید میکند خودش خورشید میشود و نور میدهد.
🍃مداح پیوند زنندۀ عشق و عقل است
🍃مداح ، فرهنگ اهلالبیت(علیهمالسلام) را زنده می کند.
🍃مداح، خود یک سرباز اهلالبیت(علیهمالسلام) است.
🍃مداح، نمونهای از کسانی است که مورد نوازش اهلالبیت(علیهمالسلام) قرار گرفتهاند
🍃مداحی یکی از تأثیرگذارترین امور از امورتبلیغی است.
🍃مداح، بیانگر صفات جمال الهی است و کسی که بیانگر چیزی است ممکن نیست از آن بهرهای نبرد.
🍃کسی که از بلند مرتبگی سخن میگوید خود نیز بلند مرتبه میشود.
🍃واژۀ مداح، نمیتواند بار معنایی این حرفه را بر دوش خود بکشاند؛ زیرا قطرهای از دریا است.
🍃قطره هر چند وجودش ارزشمند باشد چون به دریا میپیوندد دیگر قطره نیست بلکه دریا است.
مجیدطاهری
28فروردین99
.
.
#مناجات
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹آه از آن ساعت...🔹
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
لحظه لحظه پشت هم شیطان فریبم میدهد
میگذارد بر سر هر راه چاه دیگری
گریه باید کرد تنها در عزای تو حسین
توبه غیر از این ندارد هیچ راه دیگری
مثل حر من نیز برگشتم که غیر از خیمهات
نیست ما را در همه عالم پناه دیگری
از سیاهی نیست بالاتر ولی رنگ غمت
هست بالاتر ز هر رنگ سیاه دیگری
ای زمان در طول تاریخ اینچنین داری سراغ؟
بیکفن، لبتشنه، بیسر پادشاه دیگری؟
آه از آن ساعت از آن گودال و از آن قتلگاه
آه از آن تل که خودش شد قتلگاه دیگری
میکشیدند آه، هم شمشیرها هم نیزهها
از دل هر تیر برمیخاست آه دیگری
کاش در آن لحظهها یا خواهرش آنجا نبود
یا نمیانداخت بر جسمش نگاه دیگری
نقطۀ پایان دنیا نیست هرگز کربلا
نه! جهان میایستد در ایستگاه دیگری
انتقام خون او را یک نفر خواهد گرفت
از پس این ابرها پیداست ماه دیگری...
@emame3vom
📝 #فاطمهمعصومه_شریف
.
.
نجوا با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمدرضا طاهری✨
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
بر درد تنهایی دچارم ای نگارم
پایان ندارد انتظارم ای نگارم
پاییزی ام، هجران امانم را بریده
برگرد ای باغ و بهارم ای نگارم
*شبِ حضرت رقیه ، روضۀ حضرتِ رقیه یه چیزی رو برایِ انتظار بهمون یاد میده که اگه می خواید آقاتونُ ببینید ، آقاتونُ بیارید تو مجلس ، باید مثل حضرت رقیه گریه کنید ...
جنس گریه یه طوری بود که اهل خرابه رو که به هم ریخت هیچ ، صدا رسید به دشمن ، دشمنم نتونست بخوابه گفت چی شده؟.. گفتن یکی از بچه هایِ حسین بهانۀ بابا رو گرفته .. اون طوری باید آقا رو صدا بزنی ..*
آواره ای بودم مرا نوکر نوشتی
نوکر شدن شد افتخارم ای نگارم
با تو که باشم قدر یک دنیا می ارزم
منهای تو، بی اعتبارم ای نگارم
این آبرو، این اشک ها، این مهر زهرا
من هر چه دارم از تو دارم ای نگارم
می ترسم از جان کندنم، پیشم میآیی؟
در وقت سخت احتضارم ای نگارم
*هر کی میخواد برات هر چی بگه ، هر توطئه ای بکنه ، عین خیالت نباشه ، بگو: *
مثل همیشه آخرِ کارم ، خودم را
دست رقیه می سپارم ای نگارم
کنج خرابه ناله زد فخر دو عالم
بابا بیا امشب کنارم ای نگارم
دیگر نمی بینم سرت را روی نیزه
کم سو شده چشمان تارم ای نگارم
#حاج_محمد_طاهری
#مناجات #امام_زمان #عجل_الله_تعالی
#شب_سوم_محرم
.
Babolharam shab3.mp3
1.45M
|⇦• نجوا با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ سوم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمدرضا طاهری✨
1_16361916.mp3
5.84M
#شب_جمعه است یادی کنیم از زندگانِ عشق، #شهدا
با نَوای شهداییِ نریمانی
تا دلم یاد شهیدا میکنه
اشک چشمام منو رسوا میکنه
دل من خودش رو این روزا فقط
توی زینبیه پیدا میکنه
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطعه تصویری ۶.۱۴ ثانیه ای مداحی #حاج_امیر_عباسی
#شب_جمعه
#ای_که_به_عشقت_اسیر
#امام_حسین علیه السلام
#شب_زیارتی_حضرت_سیدالشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید
چگونه از #ماه_رمضان بیشتر بهره ببریم؟
#فیلم
#پای_درس_استاد
#آموزش_مداحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطعه تصویری ۳.۲۴ ثانیه ای مداحی #حاج_امیر_عباسی
#شب_جمعه
#امام_حسین علیه السلام
#شب_زیارتی_حضرت_سیدالشهدا
#سلام_بر_حسین_و_سلام_بر_ابالفضل
#نکات_آموزشی
#يادگيري_و_يادسپاري
ما سه نوع حافظه داریم: کوتاه مدت، بلند مدت و ناخودآگاه؛ مطالبی که می آموزیم، ابتدا وارد حافظه کوتاه مدت ما می شوند و در صورت استفاده از روشهای یادسپاری، وارد حافظه بلند مدت ما خواهند شد، در غیر این صورت و در صورت عدم به یادسپاری، مطالب وارد حافظه ناخودآگاه ما می شوند.
مرور: مرور مهمترین راه انتقال مطالب از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت است.مطالب ابتدا در حافظه کوتاه مدت ذخیره می شوند و پس از 24 ساعت 80 درصد آن وارد حافظه نا خودآگاه می شود ما باید با رعایت الگوهای یادآوری این مطالب را وارد حافظه بلند مدت نماییم.
الگوي يادآوري:
ابتدا كل مطلب را بفهميد و سپس كلمات و مطالب كليدي را برداشت نماييد. در هنگام يادداشت برداري چكيده و عصاره متن را به صورت كلمات مهم يادداشت نماييد.
مراحل مرور
بيش از 80% مطالب خوانده شده بعد از 24 ساعت فراموش مي¬شوند. مراحل مرور در زمانهاي مختلف كه مانع فراموشي مي¬شوند عبارتند از:
الف) مرور بلافاصله
این مرحله در پایان روز یادگیری صورت می گیرد.و نيز در هنگام شب قبل از خواب به مدت كوتاهي (5 الي 10 دقيقه به ازاي هر يك ساعت مطالعه) الگوها را مرور نموده يا از ذهن بگذرانيد.
ب) مرور روز بعد
این مرحله در روز بعد از یادگیری قبل از شروع یادگیری مطالب جدید صورت می گیرد.هر روز ابتدا خلاصه مطالب روز قبل را مرور نموده و بعد به یادگیری مطالب جدید بپردازيد. مرحله دوم مرور ميزان ياد سپاري مطالب را تقريبا 7 الي 10 روز ثابت نگه مي¬دارد و بعد از اين مدت در صورت مرور نكردن، آموخته¬هاي شما رو به فراموشي خواهند رفت.
ج) مرور يك هفته بعد
يك هفته بعد سومين مرور را انجام دهيد. مرور مرحله سوم آموخته¬هاي شما را تقريبا براي يك ماه حفظ مي¬كند.در نهایت با تداوم مرور مطالب ملکه ذهن می شود و در حافظه رسوخ پیدا می کند. البته زمان مورد نیاز برای ملکه شدن در افراد متفاوت است.مرور را جزء برنامه روزانه خود قرار دهيد، چرا كه از شما نمي¬پرسند چقدر كتاب خوانده¬ايد بلكه از شما اطلاعات بيشتر مي خواهند.
#آموزش_مداحی
.
.
#روضه_تعطیلی_نداره
یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآء و ذکره شفآء
به وقت شادی و غم پیش ماست باور کن
خدا همیشه و هر جا خداست باور کن
درست می شود این روزگار ، می گذرد
که گاه ، خیرِ خدا در بلاست باور کن
اگر چه شرط بر عقل است احتیاط ولی
دلا دوایِ حقیقی دعاست باور کن
بشوی جان خودت را به قطره قطرهٔ اشک
هنوز روضه و گریه شفاست باور کن
اگر چه وضعِ جهانی وخیم گشته ولی
قرارِ بعدی ما کربلاست باور کن
#حامد_آقایی
@emame3vom
.
#حکایات_کتاب_دارالسلام
#دارالسلام_عراقی
#قصه_عبرت
[داستان سوم]
🔷🔶 #واقعه_سوم_نوشتن_نام_زوار_و_رؤیای_صادقه_مرد_نصرانی
👈🏼👈🏼 واقعه ای است که نیز فاضل مذکور (فاضل دربندی) در کتاب مزبور (اسرار الشهاده)حکایت کرده آن را از شیخ جواد سابقالذکر (شیخ جواد نجفی) از والد ماجد خود شیخ حسین مذکور که او گفت:
◽️«در زمان ما مردی نصرانی دربصره بود که صاحب اموال بسیار وثروت بدون اندازه وشمار بود. بطوری که احدی از تجار واهل ثروت عراقین - بصره وبغداد - کسی را به او تحاذی وهمسری نبود.
اتفاقاً از برای او عزم مهاجرت از بصره ووقوف به بغداد اتفاق افتاد.
جمیع مایملک منقول وغیرمنقول خود را نقد ونقل کرده در کشتی گذاشت وبرآن نشست متوجه بسمت بغداد گردید.
◽️پس چون کشتی بر روی آب شط روان شد وسه روز یا زیاده بر آن بگذشت از جانب بیابان جماعتی از اعراب برخوردند وکشتی را گرفته وجمع آن چه در آن بود به یغما وتاراج بردند وکسانی را که در کشتی بودند کُشتند وآن شخص نصرانی را هم آنقدر ضربت زدند که اورا کشته گمان کردند ورفتند، وچون شب داخل شد شخصی از اهل جماعاتی که نزدیک به آن موضع بود براو برخورد وچون او را زنده ومجروح دید براو ترحم کرده او را به قبیله خود نقل نمود و در مضیف شیخ آن قبیله اورا جا داد وبگمان [اینکه او از مسلمانان است واین صدمات وجراحات بر او وارد شده].
◽️ شیخ قبیله واهل آن بر او ترحم کردند وتوجه میمودند وشیخ قبیله او را دلداری میداد وتسلی مینمود، حتی آنکه چون برحالت ونصرانیت او مطلع شدند.
باز غیرت و تعصّب عربی مانع گردید از آنکه ترک رعایت او کند با آنکه پیغمبر صلی الله علیه وآله فرموده «اکرموا الضیف ولو کان کافرا» و آن نصرانی به انس و الفت اهل قبیله و شیخ آن طایفه خود را مشغول کرده بود تا آنکه از صدمات وارده بر خود و رفتن اموال و اعتبار اندکی آسوده شود.
◽️و آن نصرانی در میان آن جماعت بر همین منوال بود تا آنکه وقت زیارت غدیریه نزدیک گردید و شیخ عشیره و جماعتی از اهل قبیله عازم بر زیارت و رفتن به نجف اشرف گردیدند، و عادت اعراب در سفر زیارت آن است که پیاده و پابرهنه می روند و از برای زاد سفر نوالهای از آرد برنج و خرما درست کرده به حسب عدد ایام زیارت تا مراجعت - به استثناء منازلی که در آن بر مضیف جماعات وارد میشوند و مهمان میباشند - گلوله میکنند و در انبانی کرده بر پشت خود بار کرده میروند و اکثر بر این وجه میروند، و سوار و با تهیه اسباب کار در میان ایشان بسیار کم میباشد.
و بالجمله چون نصرانی بر اراده ایشان مطّلع گردید افسرده خاطر و مهموم شد به جهت انس و الفتی که با شیخ و ایشان داشت. شیخ عشیره به او گفت که: دلتنگ مشو زیرا که منزل تو در مضیف است و غذای شام و روز تو موجود است و کسانی که در قبیله می مانند بیشتر از زائرین هستند.
◽️نصرانی گفت که: من به تو مأنوس بودم و به صحبت تو از همّ و غمّ واردات سابقه غافل بودم و از خاطر محو کرده بودم و چون تو می روی میترسم که همّ و غمّ صدمات گذشته مرا هلاک نماید. اگر واقعاً تو به من نظر و مرحمت داری مرا هم با خود ببر.
شیخ گفت: بردن تو ممکن نیست؛ زیرا که این جماعت پیاده می روند وذخیره خود را با خود برمی دارند وسفر هم دور است وتو متمکن از آن نیستی وما چون از این عمل نظر به اجر وثواب خدایی داریم تحمّل شداید آن برما آسان است وتو مردی هستی نصرانی واعتقادی باین امور نداری.
◽️نصرانی درسؤال، الحاح واصرار نمود. شیخ هم لاعلاج اجابت کرده به اراده نجف اشرف بیرون رفتند. چون داخل بلده شریفه شدند نصرانی را درخانه منزل داده، منع ازخروج ازمنزل ودخول درصحن شریف نمودند وخود ایشان از برای زیارت حرم مطهر بیرون رفتند و بر همین منوال زیارت غدیر را درک کرده.
بعدازغدیر هم چند روز دیگر درنجف ماندند. بعداز آن، شیخ همراهان را از مرد وزن دوقسمت نمود ومقرر داشت که یکی از آن دو قسمت به سوی قبیله برگردند و قسمت دیگر را با خود ازبرای زیارت عاشورا بکربلا برد.
◽️مرد نصرانی به شیخ گفت که: من از توجدا نمیشوم وهرجا که بروی با تو آیم.
شیخ هم چون الحاح او را دید اجابت نمود. پس نصف همراهان را از رجال ونسوان بسوی قبیله فرستاد که خود وسایرین بکربلا بروند.
اتفاقاً بعض موانع منع از تعجیل نمود تا آنکه ورود بکربلای ایشان مقارن غروب آفتاب شب عاشورا اتفاق افتاد وبجهت کثرت وازدحام زوار، خارج صحن مطهر منزل پیدانشد وکفّار را هم چون درصحن مطهر راه نمیدهند واگر مطلع بر عبور یکی ازایشان شوند او را میکشتند، شیخ درباب نصرانی متفکر گردید وبه حکم ضرورت علاج را در آن دید که مردنصرانی عربوار عبایی برسر اندازد که کسی اورا نشناسد ودرمیان صحن درپهلوی چهل چراغ بزرگ که درپایین ایوان مقدّس نصب شده بنشیند وهمراهان قبیله آلات وانبان خود را نزد او گذارند که نگهداری کند وخود ایشان بروندوشب را در روضه حسینیه وعباسیه صرف زیارت وعبادت نمایند.
(۱)
ادامه⤵️⤵️
ادامه⤴️⤴️
◽️پس نصرانی را گفتند: ما امشب را نمیخوابیم وبه زیارت وعبادت میرویم. تو باید دراین مکان بنشینی بهطوریکه خود را بهکسی نشناسانی واین اسباب وآلات ونیزه وشمشیر وانبان وسفره وعصا وسایر ادوات ما را نگهداری نمایی؛ زیرا که ما امشب را به زیارت وگریه وعبادت ومرثیه وسینه زدن وصیحه کشیدن وسایر آداب امشب صرف نماییم.
◽️پس نصرانی قبول کرده در نزد چهل چراغ بزرگ نشست وآن جماعت آلات واسباب خود را به او سپرده برفتند.
چون پاسی از شب گذشت ونصرانی مشاهده نمود که در جمیع بیوتات وخانات ومدارس ومحافل وشوارع کربلا و صحن و رواق حرم و حجرات وغیر آن آوازها بگریه وناله وصیحه وضجّه بلند گردید بطوری که گویا در ودیوار واخشاب واحجار وطیور واشجار وغیر آنها با ایشان موافقت دارند، گمان آن نمود که قیامت قیام نمود واسرافیل درصور دمید، زیرا که دید بهیک دفعه ازجمیع اجزای آن بلد ناله وفغان بطوری بلند شد که عقول بسبب آن زایل میگردد وهوش از سرها مفارقت میکنند.
گویا همه کربلا از ابنیه ودور و قلعه و سور وجدران وحیطان وفضا وهوا گریه وضجه مینمایند. چه بسیار مشعلها که روشن شده وچه قدر افواج از جوانان وپیران وکهول وصبیان عجم که درجلو خود اسبی بخون آلوده میکشند که بر بدن آن اسب آن قدر تیر وپیکان وارد آمده که شبیه به قنفذ وخارپشت گشته وآن جماعت سرهای خود را برهنه کردند وبندها را گسیختهاند وپا را برهنه نموده وخاک مصیبت برسر میریزند ودستها بر سر وسینه میزنند وفریاد وناله میکنند ودرنوحه «وااماماه و واحسیناه واقتیلاه» میگویند، وچقدر گروه از اهل بلاد هند وبربر که بزبانهای مختلفه خود سرود میخوانند، وچه بسیار از ترک واهل آذربایجان که گریبان خود چاک زده وسرهای خود بضرب خنجر وسنگ مجروح نموده وشکستهاند، وچه مقدار از زنان عرب که حلقه حلقه بگرد یکدیگر برآمده وبه الحان جان سوز عربی دلها را پاره مینمایند، ومتصل افواج وخلایق را مشاهده نمود که از ابواب صحن مطهر داخل می شوند، سینه زنان وناله کنان طواف دور حرم مطهر کرده از در دیگر بیرون میروند.
◽️از مشاهده این احوال خواب از چشم آن نصرانی برفت وتمام آن شب را در اندیشه وخیال بود که این چه اوضاع است که میبیند وچه آشوبست که برپا شده تا آنکه دو ثلث از شب یا آنکه زیاده برفت ومردم به سوی منازل خود فرقه فرقه روان گردیدند وصداها کم شد وآوازها بیفتاد وهمهمه مردم ساکن شد ورفته رفته تا نزدیک بطلوع، صحن مقدّس خلوت شد وشموع ومشاعل را بردند ومرد نصرانی از آنچه دیده بود در حیرت وتفکّربود.
ناگاه دید که مردی بزرگ با جلالت ومهابت از حرم مطهر بیرون آمد ونور روی او عرصه صحن وایوان را روشن گردانید. پس آمد تا آنکه در آخر ایوان شریف برابر چهل چراغ بزرگ که نصرانی در نزد آن بود بایستاد و دو نفر دیگر در نزد او حاضر شده، ایستادند در برابر او با نهایت ادب و خضوع و خشوع، مانند عبد ذلیل در برابر مولای جلیل. پس آن شخص بزرگ به آن دو نفر توجه نمود و فرمود که بیاورید آن دفتر را که نام های زوار ما را در آن ثبت وضبط نمودهاید.
◽️پس آن دو نفر با نهایت تعظیم دفتری را به آن شخص بزرگ تسلیم نمودند. چون بر آن دفتر نظر نمود تغیر کرده و فرمود که: چرا تمام زوار را استیفا ننمودهاید؟
و دفتر را به ایشان رد نمود.
چون آن دو نفر این حالت را در او دیدند از ترس به خود پیچیده بلرزیدند و عرض کردند که: ای آقای ما! به حقّ خود و به حق آن کسی که شما اهلبیت را بر دیگران ترجیح و تفضیل داده، که ما کسی را واگذار نکردهایم وجمیع زایرین را که در حرم و رواق و ایوان وصحن و حجرات وبامها وخانهها وخانات ومدارس ومحافل وکوچهها وگذرها ومساجد وغیر آن بودند نوشتهایم وهکذا کسانی را که در حرم ورواق وایوان وصحن عباسی و توابع آن بوده اند ضبط کرده ایم؛ حتی نسوان و اطفال شیرخوار ایشان را!
◽️پس فرمود: دفتر را به من دهید. چون دادند دیگر بار نظر نمود و فرمود: همان است که گفتم. استقصا نکرده اید. باز سوگند یاد کردند و از ایشان نپذیرفت تا آنکه یکی از ایشان ملتفت شد و گفت: آری! این شخص را ننوشته ایم و اشاره به آن مرد نصرانی نمود.
آن شخص بزرگ فرمود که: چرا ننوشتهاید؟
عرض کرد: از جهت آنکه نصرانی کافر است و به اراده زیارت شما هم نیامده که مستحق اجر وثواب و انعام و احسان خداوند منّان گردد، اگر به جهت جرأت و جسارت دخول در صحن شریف مستوجب سخط و عقوبت نگردد.
چون این بشنید با تندی به سوی ایشان نگریست وفرمود: «سبحان الله أما حلّ هو بساحتنا»؛ یعنی: آیا در خانه ما وارد نگشته و بر خوان احسان ما نزول ننموده؟ کریم را نشاید که دشمن را از سر خوان انعام واحسان خود براند.
(۲)
ادامه⤵️⤵️