eitaa logo
امام حسین ع
21.7هزار دنبال‌کننده
413 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
سینه زنی زمینه زیبا_ ویژۀ اربعین و شب جمعه _ کربلایی نریمان پناهی.mp3
1.84M
👆 🎤کربلایی نریمان 👌 قاریِ (قرآن من) 2 به منبرِ نیزه ... واسه من (قرآن بخون) 2 تو از سر نیزه ... راس خونیت به رویِ نی ها ماهِ من شد عزیزِ زهرا میده صوتِ تلاوتِ تو دردایِ قلبمُ تصلی .. مگه یادم میره اون لحظۀ تلخِ جدایی مگه یادم میره دیدم که زیرِ دست و پایی مگه یادم میره تنهایی و بی هم نوایی ... غصۀ (دوری تو) 2 محمل نشینم کرد ... داغ تو (آوارۀ) 2 این سرزمینم کرد ... از غم تو خرابه حالم در نمیاد صدایِ نالم حال و روز منو نگا کن ای هلالم کردی هلالم مگه یادم میره که بی کفن موندی تو صحرا مگه یادم میره گودالِ قتلگاه و غوغا مگه یادم میره شد پیکرت برام معما ... کاش میشد(که جونمُ)2 بدم به پای تو ... مرگمُ( میخوام دیگه )2 من از خدای تو سخت واسم غمِ اسارت این همه بی کسی تو غربت سخت تر از اون برایِ زینب دیدن این گلویِ پارت مگه یادم میره اون لحظه هایِ آخرت رو مگه یادم میره اون پاره پاره پیکرت رو مگه یادم میره من گریه هایِ مادرت رو @emame3vom روی تل(دیدم خودم)2 هجومِ لشکر رو غارت(پیراهَنُ)2 بریدن سر رو ... از عطش رفته بودی از حال دستُ پا میزدی تو گودال ده سواره رسیدن از راه شد تنِ پاکِ تو لگد مال مگه یادم میره رو سینۀ تو پا گذاشتن مگه یادم میره یار من و تنها گذاشتن مگه یادم میره دردامو بی دوا گذاشتن   
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠یا بگو و با حسین باش دهه ی اول محرم با تمام شور حرارتش که ویژه ی آن روزهاست به پایان رسید . هر شب روضه رفتیم و پای منبر نشستیم و خطبا از حماسه ی کربلا برایمان گفتند ، از غیرت و حیا و وفا و صفای باطن و ادب و نماز و ایثار شهیدان در رکاب سید الشهداء علیهم السلام شنیدیم . مداحان روضه و نوحه خواندند ، گریستیم و دست ارادت بر سینه کوبیدیم . اما به راستی از خود سوال کرده ایم که چقدر حسینی شده ایم ؟ حسین تلفیق شور و شعور است . آیا در موج شور به ساحل شعور رسیده ایم ؟ یا فقط در هیاهوی شور مانده ایم . پاسخ به این سوال اگر چه سوال سختی است اما آسان است ، باید خود را در آینه ی کربلای حسین ببینیم . به قول بیدل دهلوی : کیست در این انجمن محرم عشق غیور ؟ ما همه بی غیرتیم ، آینه در کربلاست 🔹ادب و غیرت ما ، 🔸گفتار و کردار و پندار ما ، 🔹پایبندی ما به اصول و فروع دین و ... بهترین ملاک برای حسینی بودن ماست , هر وقت با خود خلوت کردیم از خود بپرسیم که : فلانی ! چقدر حسینی هستی ؟ .
تا فلک نجات در یم خون بنشست ارکان هدایت ز غم او بشکست بر نیزه و در تنور و در بزم شراب گرددسرسبط مصطفی دست به دست
داني كه لفظ«دمع»چراازدم است و عين؟ يعني كه خون ز ديده ببار از غم حسين نَگْريستن براش ز عين شقاوت ست اي نورعين!گريه به عين ست، فرضِ عين اين غم به ما ز آدم و حوّا رسيده است باشد اداي تعزيه از والدين، دِين خواهي نجات شور نشور ار، دلا! بريز از ديده آب شور به هنگام شور و شين آه از تني! كه چاك زدش، مثل برگ گل خولي ز نوك تير و سنان از دم سنين آه از سري! كه شد به سر نيزه، سربلند بگْذاشت پاي بر ز برِ فرقِ فرقدين ز امّت پديد گشت، عجب كفر بَيّني! با آن‌ كه تا رسول، نه چندان گذشت بِين بيرون ز تن نرفت چرا جان جنّ و انس؟ چون شد درون خاك، تن شاه خافقين از مشرق، آفتاب چرا مي‌كند طلوع؟ شد مُنكَسف چو مهرِ درخشانِ مشرقين ماهي به خون خسوف نمود از ره ستم كز نورش اقتباس شدي، نور نيّرين بدرش،هلال گشت،مگرخواست خصم دون؟ زو انتقامِ واقعه‌ء بدر يا حُنين صيت شهادتش كه جهان، سر‌به‌سر گرفت بايد گذشت از سر و شرحش ز سر گرفت
اگرکه عضوعضومن زهم شودجدا حسین جدا نگردد از غمت به عزت خدا حسین منم منم منم منم تو را تو را گدا حسین زدور خردسالی ام تو را زدم صدا حسین الهی آن که جان من شود تو را فدا حسین تمام عمر بوده ام گدای یک نظاره ات حیات ومرگ من بوداسیریک اشاره ات دلم چراغ جان شده زفیض یک نظاره ات به سینۀ شکسته و به قلب پاره پاره ات نه من تو را رها کنم نه تو مرا رها حسین به اشک دیدۀ ترت به خون پاک حنجرت به حنجر بریده و به قطعه قطعه پیکرت به رأس از بدن جدا به صورت منورت به جای تازیانه و تن کبود دخترت مرا زمن جداکن و ز خود مکن جدا حسین به مجلس عزای تو یکی گلاب میدهد یکی به دست تشنگان به گریه آب میدهد یکی ز کف برای تو قرار و تاب میدهد بعزّت خدا قسم خدا جواب میدهد به هر که با زبان دل تو را زند صدا حسین تیرسقیفه آمد و قاتل اصغر تو شد چاک تر از قبای گل پیکر اکبر تو شد مصحف مانده زیر پا دست برادر تو شد سوخته ز آتش حرم دامن دختر تو شد محشر دیگری شد از نالهء او بپا حسین عترت بی پناه تو کشته شدند بارها یکی به روی خاک ها یکی به زیر خارها دیده به سینه داغ ها داده ز کف قرارها بر رخشان سرشک ها در دلشان شرارها فتاده هر یک از نوا به دشت نینوا حسین سیلی و تازیانه و قامت خسته یکطرف گیسوی خون‌گرفته وماه خجسته یکطرف دوری راه ودشمن وبازوی بسته یکطرف پیکر پاره پاره و نیزه شکسته یکطرف برید تیغ ساربان دست تو از جفا حسین توبااناالغریب خودشعله به خشک وترزدی تو باسر ز تن جدا به سوی دوست پر زدی تو آن مهی که مهر را شراراه بر جگر زدی شب ازتنور وصبحدم ز نوک نیزه سر زدی بخوان ببردل ازهمه به صوت دلربا حسین آه که شدجدا سرت به پیش چشم مادرت گرفت عرض تسلیت زتازیانه خواهرت زخون حنجر تو شد خضاب روی دخترت نبود جای بوسه ای به پیکر مطهّرت گلوی تشنه شد جدا سر تو از قفا حسین تو یار خلق باشی و زنند سنگ کینه ات سِنان سَنان فروکندبه استخوان سینه ات زنند خنده دشمنان به خواهر حزینه ات به تازیانه از تنت جدا شود سکینه ات به دوست نه به دشمنان نیست چنین رواحسین چه کرده ای که خصم دون به کشتن توصف زند شرر به قلب فاطمه زخنده و شعف زند پای سر بریده ات بنی امیّه کف زند به گریۀ رباب تو رَباب و چنگ و دف زند سنگ زنند بر سرت ز روی بام ها حسین میان تشنگان کسی از تو نبوده تشنه تر آه تو تیغ جان‌ستان پیکر نازکت سپر زخم تنت ستاره و جسم مطهّرت قمر مشیّعین پیکر پاک تو بوده ده نفر کزسم اسب ها شده جسم تو توتیا حسین
افتاده بود روی زمین و کفن نداشت آن یوسف شهید به تن پیرهن نداشت پیکر بدون سر به روی خاک مانده بود سر روی نیزه بود و اثر از بدن نداشت غرق ستاره بود تن آسمان عشق خورشید هم فروغ چنین شب شکن نداشت وقتی که عصر روز غریبی رسیده بود عالم به قدر زینب کبری محن نداشت گلبوسه داد چون به گلوی حسین خویش آن قدر گریه کرد که تاب سخن نداشت انگشتی از اشاره به خاتم فتاده بود ای کاش قتلگاه دگر اهرمن نداشت بعد از سه روز آن گل بی غسل و بی کفن جز بوریا برای تن خود کفن نداشت می رفت تاکه محو کند کاخ ظلم را نیلوفری که فرصت پرپرشدن نداشت غمنامه ای نوشت «وفائی»و می گریست چون شمع چاره ای بجز ازسوختن نداشت
ما را به سر کوی تو اعدا نگذارند خواهیم بمانیم در اینجا نگذارند زینب ز تو ای جان برادر نکند دل اعدا بگذارند اگر یا نگذارند خواهم همه‌ء عمر کنار تو بمانم اما چه توان کرد که اعدا نگذارند ای مَحرم دل تاغم دل گویم ازاین بیش دردا که مرا پیش تو تنها نگذارند شب میرسدوقافله درحال رحیل ست زین بیش دگرپیش تو ما را نگذارند رفتم من وداغ تو و هجر همه‌یاران یک‌لحظه من ِ دل‌شده را وا نگذارند گفتی نکنم گریه به شیون ز فراقت اما چه کنم شورش غم‌ها نگذارند دانی چه کسان یار حسینند"مؤید" آنان‌که به جز در ره او پا نگذارند
توآفتاب منی باچنین جمال حسین مراببخش که خواندم توراهلال،حسین گرفته روی تورا گرچه خون وخاکستر توآفتاب وجودی وبی زوال، حسین سرت به نیزه وقرآن به لب،جلالی نیست به جزجلال خدافوق این جلال،حسین زشورنغمۀ قرآنت ای عزیزدلم زحال رفتم وبازآمدم به حال،حسین دل شکستۀ من با سر بریدۀ تو ز پاره پارۀ دل دارد اتصال، حسین قسم به پیکر پامال تو که نگذارم کنندخون شریف تو پایمال، حسین @emame3vom کنم حرام بر او شهد زندگانی را که اوحرامِ خدارا کند حلال، حسین ز کودکان ز پا اوفتاده گیرم دست اگرکه سیلیِ دشمن دهدمجال حسین به هریکی زصغیران به گریه مینگرم تورا زمن طلبد با زبان حال، حسین زبان حال"مؤید"غلام تو، این ست من وجدایی ازتو بُودمحال، حسین
رو به هر سوی نمودند، تن بی سر بود همه گل های شقایق شده‌ء پرپر بود آن سوار آمد و از قبر نیامد بیرون که دو لب، بر رگ ببریده‌ء یک حنجر بود گرگ ها پیرهن یوسف زهرا بردند بدنش ماندو همه زخم ز پا تا سر بود به روی خاک بدن بود و سرش بر سر نی حمد و اخلاص، چرا دور ز یکدیگر بود خوب شد چشم رقیه به تن او نفتاد که فقط گفت وگوی دختر او با سر بود جمع کردند بدن را و پراکنده نشد بوریا بود که شیرازهء آن دفتر بود ............................... . چند بیتی در بیان مرثیه دفن حضرت سید الشهدا علیه السلام بعد ایامی پر از درد و مِحَن مانده جسمت روی صحرا بی کفن هست در دل یک جهان سوز و گذاز کس نخواند ای شاه بر جسمت نماز پیکرت ای کوکبِ عالم فروز ماند روی خاک آن مقتل سه روز تا که آمد آن ولیّ عالمین یادگار تو علی بن الحسین داشت ناله بر لب آن فخر حجاز خواند بر آن پیکر بی سر نماز گفت ای مردم ز احسان و وفا آوریدَم تکّه ای از بوریا تا به اشک و ناله و آه و فغان خود گذارم جسم بابایم در آن پس وصیّ تو به دشت کربلا پیکرت بنهاد بین بوریا در عزای تو گریبان چاک کرد پیکر خونین تو در خاک کرد سخت آمد بی قرارت یا حسین پس نوشت او بر مزارت یا حسین کین بود قبر کسی که از بلا تشنه جان داده به دشت کربلا 🔴 سروده شده در حدود سال ۸۳ .
در راه طلب تشنه‌‏ء دیدار که دیده؟ در سینه‏‌ء عالم دل بیدار که دیده؟ جز قافله‌‏ء دلشدگانِ سفر شام در دایره‌‏ء عشق، گرفتار که دیده؟ سرها به سر نیزه و تن‏ها به روی خاک بر روی زمین، ثابت و سیّار که دیده شد کرب و بلا گلشن زهرا، و در این باغ جز آل علی سرزنش خار که دیده؟ ناموس عزیز حرم قدس خدا را انگشت نما بر سر بازار که دیده؟ جز زینب کبری که بُوَد مظهر عصمت یک خواهر و این قدر وفادار که دیده؟ در سلسله‏‌ء سوخته جانان محبت زنجیر گران با تن تبدار که دیده؟ از خیل مسیحا نفسان در همه عالم جان‌بخش‏‌تر از عابد تبدار که دیده؟ در کرب‏بلا آن همه ماتم که شنیده؟ در کوفه و شام این‏‌همه آزار که دیده؟ شد نقش دلش زخمی صد داغ جگرسوز یک یوسف و این‏قدر خریدار که دیده؟ جز گرد و غبار غم و جز سایه‏‌ی غربت بر تربت او عاشق و زوّار که دیده؟