eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
433 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید هنوز نالهٔ زینب به گوش می‌آید چه کربلاست کز آن بوی سیب می‌آید صدای نالهٔ مردی غریب می‌آید چه کربلاست کز او بوی مشک می‌آید هنوز ناله زلب‌های خشک می‌آید چه کربلاست که بوی گلاب می‌آید صدای گریهٔ طفل رباب می‌آید چه کربلاست که بوی عبیر می‌آید صدای کودک ناخورده شیر می‌آید چه کربلاست که بانگ صفیر می‌آید هنوز نالهٔ طفل صغیر می‌آید چه کربلاست از آن نالهٔ رباب آید صدای نالهٔ لالایی علی بخواب آید جواب طفلک ششماه داده شد با تیر عدو به تیر جفا داده بود او را شیر چرا نگفته کسی آب مهر مادر اوست برای چیست که عطشان علی‌ّ اصغر اوست چه کربلاست که سقّای آن شده بی دست عدو ز کینه سرش با عمود کین بشکست چه کربلاست که آبش به قیمت جان است به گوش جان همه‌جا ناله‌های طفلان است مگر به کرببلا آب قیمت جان است چرا نگفته کسی این حسین مهمان است چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد به کام تشنهٔ‌شان یک دو جرعه آب نداد چه کربلاست علی اکبر ارباً اربا شد شهید کینه به پیش دو چشم بابا شد چه کربلاست که چون نام کربلا ببرند فلک به ناله ملک در خروش می‌آید
اگر به شکوه لب خویش وا کند زهرا مدینه را به خدا کربلا کند زهرا مدینه، شب همه شب، وسعت فضای تو را ز موج نالۀ خود، غم‌فزا کند زهرا مدینه، بر سرِ این باغ گل چه آمده است؟ که سر به زانوی غم، «ربّنا» کند زهرا مدینه، با چه امیدی پس از پیمبرِ عشق دل شکستۀ خود را رضا کند زهرا؟ به سوی کلبۀ احزان اگر روان نشود علاج عقدۀ دل را کجا کند زهرا به احترام حریم ولایت علوی‌ست که سینه را سپر صد بلا کند زهرا همین که می‌کند آهنگ خطبه در مسجد قیامت از سخنانش به پا کند زهرا مدینه، خاطر همسایه کی خبر دارد؟ که در نماز شب، او را دعا کند زهرا @emame3vom مدینه، باز مکن بال مرغ آمین را اگر که خواهش مرگ از خدا کند زهرا مدینه، با چه زبانی به یاس کوچک خود حکایت دل دردآشنا کند زهرا؟ دعا کنید که یک لحظه هم اگر شده است ز روی لطف نگاهی به ما کند زهرا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 یاس یاسین .
. کسی که بر قد خم گشته‌اش نگاه کند میان آن قد و ماه نو اشتباه کند اگر چه نالۀ آهسته دارد این بیمار به ناله روز پرستار خود سیاه کند فتاده فاطمه در بستر است و آه کشد علی به گریه به بیمار خود نگاه کند چه ماجرای غریبی که عده‌ای سفّاک زنند فاطمه را و علی نگاه کند پناه بُرد به دیوار از جفای عدو کسی که عالم از او خواهش پناه کند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom .
. امیر دید چو بدرود و حال بانو را ز پا نشست و بغل کرد هر دو زانو را درخت بغض و عداوت به او، به‌ بار نشست گرفت خصم ز مولای عشق، بانو را عدو چو دید که یک تیر در کمان علی‌ست کمین گرفت و کمان کرد قامت او را به غیر درد به پهلوی او کسی ننشست شکسته بود، که کشتی گرفت پهلو را بگفت روی تو در خانه آفتابم بود چه روی داده نشانم نمی‌دهی رو را «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom .
سلام‌الله‌علیها بگو که حک شده زخمی‌ترین نشانه به شانه که این‌چنین زده گلبرگ خون،‌ جوانه به شانه چگونه بار علی را میان کوچه کشیدی؟ بگو به ما چه گذشته‌ درآن میانه به شانه؟ اگرچه مملو دردی،‌ به کودکان بده فرصت که باز سر بگذارند عاشقانه به شانه دل از نوازش زینب محال بود ببرّی نمی‌رسید اگر زخم تازیانه به شانه چقدر خوب‌بود که پیش حسن اجازه ندادی کمی دوا بگذارد کنیز خانه به شانه گرفته شانۀ سر عطر دست بی‌رمقت را عقیله بوسه زند با همین بهانه به شانه علی شکسته‌تر از هر زمان بریده‌دل از این که با تو راه رود مثل قبل، شانه به شانه تمام خواهش یک عمر عاشقی فقط این‌ست علی نهد سر تابوت را شبانه به شانه «اللهُمَّ‌العَنِ الجِبتَ والطّاغوت و النَّعثل» «اللهُمَّ عَجِّل لَوَلیِّکَ الفَرَج» 📚 تسبیح کلمات .
. سلام‌الله‌علیها بانوی مهر روزنه‌ای پیش رو نداشت جز شرح درد زمزمه‌ای در گلو نداشت می‌سوخت در فراق و ز دل آه می‌کشید جز آرزوی مرگ دگر آرزو نداشت از بس که دیده بود ز اهل ریا ستم با هیچ‌کس بجز دل خود گفت‌وگو نداشت بار غمی که بر دل مولا نشسته بود یارای یک نگاه بر احوال او نداشت آن خانه‌ای که مهبط وحی خدای بود جبریل جز به شوق بر آن خانه رو نداشت آتش زدند خانه و شد تیره آسمان کس انتظار شوم‌تری از عدو نداشت شد غنچه‌ای ز شاخه جدا در بهار عمر آن‌سان که هیچ غنچه چنین رنگ و بو نداشت مانده‌ست نقش فتنه به دیوار یادگار کس طاقت شنیدن آن، موبه‌مو نداشت بانوی بانوان جهان بود و می‌گریست جز آب دیده بهر عطش در سبو نداشت «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom 📚 ارغوانی‌ها
. چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید هنوز نالهٔ زینب به گوش می‌آید چه کربلاست کز آن بوی سیب می‌آید صدای نالهٔ مردی غریب می‌آید چه کربلاست کز او بوی مشک می‌آید هنوز ناله زلب‌های خشک می‌آید چه کربلاست که بوی گلاب می‌آید صدای گریهٔ طفل رباب می‌آید چه کربلاست که بوی عبیر می‌آید صدای کودک ناخورده شیر می‌آید چه کربلاست که بانگ صفیر می‌آید هنوز نالهٔ طفل صغیر می‌آید چه کربلاست از آن نالهٔ رباب آید صدای نالهٔ لالایی علی بخواب آید جواب طفلک ششماه داده شد با تیر عدو به تیر جفا داده بود او را شیر چرا نگفته کسی آب مهر مادر اوست برای چیست که عطشان علی‌ّ اصغر اوست چه کربلاست که سقّای آن شده بی دست عدو ز کینه سرش با عمود کین بشکست چه کربلاست که آبش به قیمت جان است به گوش جان همه‌جا ناله‌های طفلان است مگر به کرببلا آب قیمت جان است چرا نگفته کسی این حسین مهمان است چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد به کام تشنهٔ‌شان یک دو جرعه آب نداد چه کربلاست علی اکبر ارباً اربا شد شهید کینه به پیش دو چشم بابا شد چه کربلاست که چون نام کربلا ببرند فلک به ناله ملک در خروش می‌آید https://eitaa.com/emame3vom/29369 . امام حسین، یکبار عاشورا بر او گذشت. گویند ظهور در روز عاشورا است یعنی ما بفهمیم در عاشورایی که امام زمان را درک نکنیم، کم کاری کرده ایم و او مثل جدش طَرد شده، تنها و آواره و بی یاور است امام زمان، ۱۱۸۰ سال با همان کیفیت عاشورا را درک می کند. عاشورا بر قلب ابراهیمی اش نازل می شود و خون گریه می کند و اعمال ما سبب فاصله میان ا‌و و خودمان شده... امام زمان در عاشورا داغ می بیند و همدرد میخواهد اما چه کنیم که او میان ماست و ما درک حضور نداریم تا قوت قلبش باشیم و تسلّی خاطرش. اما انگار می شود کمی قلبش را آرام کنیم. او از مادر به ما مهربان تر است. گفته اند با سردرد ما سردرد میگیرد. حال یک روز ما نگران قلب مهربانش و سلامتی وجود بارانش باشیم برای آرامی و سلامتی اش در هرچه می توانیم صدقه برای سلامتی اش می دهیم تا مبادا صاحبمان، قلب رئوفش در فشار باشد ، قلب امام زمان در فشار است، در روز عاشورا برای امام زمان فراموش نشود...
. . چوب ستم بر این سر اَنوَرمزن یزید تیر اَلم به جان پیمبر مزن یزید این سر که نیست از زدنش بر تو واهمه بودی مدام زینت آغوش فاطمه باشد هنوز لعل لب او چو کَهربا از بس کشید تشنگی این سر به کربلا تنها همین نه از تو به این سر عتاب شد از هر سری به این سر بی کس عذاب شد از ضرب سنگ کینۀ این قوم پور کین این سر بسی ز نیزه فتاده ست بر زمین این سر که آفتاب از او کرده کسب نور خولی نهاده است به خاکستر تنور این سر که داده بوسه بر او سید اَنام آویختند بر درِ دروازه‌های شام این سر که دیده این همه جور مُعاندین او را رواست چوب زدن؟ در کدام دین؟! بنما ز کردگار، تو آزرمی ای یزید! از روی جدّ او بنما شرمی ای یزید! زینب چو دید کِشت امیدش ثمر نکرد آهش به آن ستمگرِ دل‌سخت اثر نکرد آخر به طعنه گفت بزن خوب می‌زنی ظالم به بوسه‌گاه نبی چوب می‌زنی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 دیوان جودی ................... فلک!با عترت خیر البشر،لختی مدارا کن مدارا کن به‌ آل ‌الله و شرم از روی زهراکن ره‌ شام است‌در پیش‌وهزاران محنت‌اندر پی به‌‌اهل‌البیت‌رحمی،ای‌فلک‌در کوه‌وصحراکن شب تاریک و مرکب ناقۀ عریان، به آرامی بران اشتر؛ نگویم مهد زرّینْشان، مهیّا کن شب اَرطفلی ز پشت‌ناقه بر روی‌زمین افتد به‌‌آرامی‌بگیرش‌دست‌وبیرون‌خارش از پا کن فلک! آن شب که خر‌‌گاه ولایت را زدی آتش دوکودک‌ازمیان‌گم‌شد،بگرد،ای چرخ! پیدا کن شود مهرومهت‌گم،ای‌فلک‌ازمشرق و مغرب بجوی این ماه‌رویان و دل زینب، تسلّا کن به‌صحرا‌ ام‌ّ‌کلثوم است‌وزینب‌هردو در گَردش توهم‌بااین‌دوخاتون،جست‌و‌جودرخاروخاراکن گمانم زیر خاری هر دو جان دادند با خواری به زیر خار، گل‌های نبوّت را تماشا کن «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 دیوان صبوری .
. فدایی ولایت یعنی زهرا س سلام‌الله‌علیها جرعه جرعه غم چشید و ذرّه ذرّه آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار، حیف از صدای‌گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد... بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر» «فضّه مرا دریاب» شد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» https://eitaa.com/emame3vom/35098 .
. سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها چقدر مثل خودت پرپرند، خواهرهات شکسته‌ای و شکسته‌ترند، خواهرهات برای سایه زدن روی پیکر زخمیت شکسته‌بسته دو بال و پرند، خواهرهات شبیه مادر پهلو شکسته‌ات، آقا! کبود، مثل دو نیلوفرند‌، خواهرهات میان این همه شلّاق‌های نامحرم چقدر محرم یک‌دیگرند، خواهرهات نباش دل‌نگران سه‌ساله‌ات، زیرا برای دختر تو مادرند، خواهرهات غریب بی‌کس من‌! غم مخور که بعد از این دو تا سپاه، دو تا لشکرند، خواهرهات به هم زدند اگر کوفه‌کوفه دنیا را بدون شک، خلف حیدرند، خواهرهات چه سال‌ها! که گذشته ولی چو پروانه هنوز دور حرم می‌پرند، خواهرهات «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» https://eitaa.com/emame3vom/37802 .
. اینکه در شهر خودت بی کس و یاری سخت است زآشنایان خودت هم گله داری سخت است این همه غصه و غم داشته باشی ،غم نیست لیک در خانه که غمخوار نداری سخت است یاد کوچه که می افتم بدنم میلرزد چه کنم گر نکنم گریه و زاری سخت است وسط کوچه بریزند سر مادر تو بر نیاید اگر از دست تو کاری سخت است روضه کوچه همین است امان از سیلی صورت حوریه و ضربه کاری سخت است پیش چشم تر فرزند زگوش مادر گوشواره که بیافتد به کناری سخت است چشم گریان دل سوزان و دو دست لرزان مادرت را به سوی خانه بیاری سخت است ...... ای حسین جان به تو امروز خدا صبر دهد بدنم را به دل خاک سپاری سخت است سر من بر روی دامان تو اما سر تو ... می کند شهر به شهر نیزه سواری سخت است بعد از این تشت خدا صبر به زینب بدهد دیدن چوب به لعل لب قاری سخت است تیر از جسم من و چشم علمدار که نه تیر از حنجر شش ماهه درآری سخت است ؟ .............. چه کنم درد و بلای تو به‌جانم، چه کنم به نگاه نگرانت نگرانم، چه کنم اهل یثرب ز من و گریه من بیزارند ناگزیرم که در این شهر نمانم، چه کنم تا سحر از غم تنهایی تو بیدارم مانده‌ام من بروم یا که بمانم، چه کنم دو قدم راه نرفته نفسم می‌گیرد عمری از من نگذشته است،جوانم، چه کنم سعی کردم قد خم را ز تو پنهان سازم هرچه قد راست کنم، باز کمانم، چه کنم دست تو وا نشد و دست من از کار افتاد خجلم از تو همین بود توانم، چه کنم ✍ .............. جان نمانده نه اینکه بهر دفاع تو جان نمانده مرا برای دادن جان هم توان نمانده مرا نفس کشیدن من نیست غیر جان کندن ببخش جان جهانم که جان نمانده مرا فقط نه درد سر من شده است درد سرم ز درد پهلو و بازو امان نمانده مرا رها نکردم علی جان تو را در آن کوچه اگر چه بر اثرش استخوان نمانده مرا خودم در آینه خود را به جا نیاوردم چنان زدند که از من نشان نمانده مرا بیا یکی دو نفس بر حسین گریه کنیم که بیش از این دو نفس هم زمان نمانده مرا ............. 🔸السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه🔸ُ دوباره یاد قدیما میکنم خونه رو برات مهیا میکنم وقتی از راه میرسی غصه نخور من خودم درو به روت وا میکنم با خوشی تو خوشم گریه نکن آقا منت میکشم گریه نکن جون زینب سرتو بالا بگیر الهی فدات بشم گریه نکن خدا بهتر از تو واسه من نداشت تو دلم بذره محبتت رو کاشت شب خواستگاری رو که یادته دستمو بابام تو دست تو گذاشت به سرم هوای تو پسرعمو جوونیم فدای تو پسرعمو دل به دل راه داره جونم مگه نه؟ میمیرم برای تو پسرعمو آب شدم همه تنم ریخته به هم تا گلای پیرهنم ریخته به هم سرم افتاده به روی شونه ام مهره های گردنم ریخته به هم دیگه از مدینه دلسردم علی غصه دارم و پر از دردم علی یادته گوشواره ی عروسی مو ؟ یکی شو تو کوچه گم کردم علی دیگه این فاطمه ، زهرا نمیشه دیگه انسیة الحورا نمیشه خیلی دوس دارم ببینمت ولی چه کنم دیگه چشام وانمیشه ✍ ......... طعم بهار را نچشیدم خزان شدم یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم این روزها، قیام و رکوعم شده یکی مثل هلال ماه، خمیدم کمان شدم آمد به خانه دختر طلحه به دیدنم گفتم ببین که پوستِ بر استخوان شدم یک روز اگر زمین نخورم شب نمی‌شود نیرو ز دست داده‌ام و ناتوان شدم من بازویم شکسته ولی کار می‌کنم حیدر ببیندم که دوباره جوان شدم گیرم وضو جبیره، مقصر مغیره شد بس ضربه‌ زد به بازوی‌ من نیمه‌جان شدم .👇
. ✍ نوحوعلی‌الحسین که این کارفاطمه است این اشک دیده‌ها همگی یار فاطمه است نوحوعلی الحسین که جدم غریب بود گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود نوحوعلی‌الحسین که لب‌تشنه جان سپُرد بیش از هزار و نهصدوپنجاه ضربه خورد نوحو علی‌الحسین درخاک وخون نشست هرکه رسید در بدنش نیزه را شکست نوحوعلی الحسین که مویش کشیده شد جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد نوحو علی الحسین که در بین ازدحام با ضربهٔ دوازدهم کار شد تمام نوحو علی الحسین که ذبحش حرام بود چشمان او هنوز به سوی خیام بود نوحوعلی الحسین که می‌دید خواهرش تاراج می‌شود همه هستش برابرش نوحوعلی الحسین که باصورتی کبود چشم ِ سرِ بریدهٔ او باز مانده بود نوحوعلی الحسین که با ضجر کُشتَنَش چیزی نمانده بود ز رگهای گردنش «اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .