.
📃 والشّمس، همان طلعـت نیکـوی
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_هفتم_محرم _۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #امام_حسین "ع"
والشّمس، همان طلعت نیکوی حسین است
و اللیّل، سواد گرهی موی حسین است
حاجی! زکجا میطلبی کعبهی دل را
سوگند به حقّ؛ کعبهی دل، روی حسین است
جنّت که بود رایحهاش، رایحهی عشق
الحق که معطّرشدهی بوی حسین است
جبریل امین، فخرکنان از ازلالدّهر
در کنگرهی عرش، ثناگوی حسین است
آن رقعه که ثبت است در او، حکم شفاعت
از روز ازل، بسته به بازوی حسین است
خود را مزن ای شیعه به اینسو و به آنسو
سویی که بود سوی خدا، سوی حسین است
تأسیس شفاخانه به صحرای بلا زد
خاکی که کند معجزه، داروی حسین است
نازم به غلامی که به هنگام شهادت
از لطف، سرش بر روی زانوی حسین است
دشتیست تماشایی و پرجاذبه، آن دشت
زیبا پسری هست که آهوی حسین است
هر پادشهی، صاحب اردو و سپاهیست
یک طفل رضیع، زینت اردوی حسین است
ببین به اینو به آن، رو زدم؛ نشد بابا
به شمر تا به سنان، رو زدم؛ نشد بابا
به قدر این کف دست، آب هم نمیخواهی
برای کمتر از آن، رو زدم؛ نشد بابا
برای آنکه مرا حرمله زند نه تو را
به او، به تیر و کمان، رو زدم؛ نشد بابا
مقابل من و تو، آب را به اسبش داد
—————
ببین که پیر و جوان سپاه میخندند
علی به پیر و جوان، رو زدم؛ نشد بابا
بگو به مادر خود، کم نذاشت بابایت
بگو به قدر توان، رو زدم؛ نشد بابا
.👇
روضه (والشّمس، همان طلعت نیکوی حسین است) - حاج محمود کریمی.mp3
18.15M
📌 عزاداری شبهفتممحرّم سال1443
🎙 با مــدّاحی: #حاج_محمود_کریمی
🕌 پادگان 06 ارتش جمهــوری اسلامی
.
📃 یــــه عـــده، علــــــی رو دیــــدن
🎙 #زمینه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_هفتم_محرم_۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #حضرت_علی_اصغر "ع"
یه عدّه، علی رو دیدن
حسن رو دیدن؛ حسین رو دیدن
رفتن و رفتن؛ توو ظلمت شب ترسیدن
یه عدّه، کسی رو ندیدن
کربوبلا رو فقط شنیدن
موندن و موندن؛ پای ولایت جنگیدن
ما ثابت کردیم که اهل کوفه نیستیم
علی تنها بمونه
ما مرد مردیم؛ محاله که برگردیم
عوض شده زمونه
اگه من بودم کربلا
سپر اصغر میشدم
توو نماز ظهرت حسین
پیش تو پرپر میشدم
یه عدّه، غدیرو دیدن
توو روز روشن، امیرو دیدن
واضح و روشن، حقّ علی رو نفهمیدن
یه عدّه، غدیرو ندیدن
قصّهی غدیرو فقط شنیدن
هزار سال بعد، حرف حسینو فهمیدن
ما صاحب داریم؛ مگه میشه دوباره
علی تنها بمونه
ما بیعت کردیم با مکتبی که ریشهاش
توو دل آسمونه
دعا کن یا صاحبزمان
منی که زندهام با حسین
توو رکابت باشم آقا
با یه سربند «یا حسین»
ای شیر شیرخواره؛ علیاصغر مدد مولا
ای ماه گاهواره؛ علیاصغر مدد مولا
ای سند مظلومیت حسین
ای علم حقّانیت حسین
قربون دستای گرهگشای تو
قربون چشمای خدانمای تو
قربون نوکرهای باوفای تو
یهپارچه آقایی؛ علیاصغر مدد مولا
سرباز بابایی؛ علیاصغر مدد مولا
با نگهت، شدم آزادهی حسین
جان من ای آقازادهی حسین
نظر کنی اگر توو آغوش مادر
اسماعیلو قربونی میکنه هاجر
حکشده رو قلبم نذر علیاصغر
ای عشق آلالله؛ علیاصغر مدد مولا
رضیع ثارالله؛ علیاصغر مدد مولا
ای که دعا با تو میشه مستجاب
ای نوهی مولانا؛ ابوتراب
پرچم نام تو، تا به ابد بالاس
روزیه خدّامت با مادرت زهراس
قبلهی حاجاتی مثه عمو عبّاس
توسّل امّت؛ علیاصغر مدد مولا
ای علّت رحمت؛ علیاصغر مدد مولا
با پدرت در ششگوشه ساکنی
یاد توئه، شور هر سینهزنی
بین قماتی و عالم به پات افتاد
عالم به پای پرچم عزات افتاد
بعد از تو از چشم خدا، فرات افتاد
.👇
.
📃 چرا قهـری؟ مگر من تقصیــر دارم
🎙 #واحد از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_هفتم_محرم _۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #حضرت_علی_اصغر "ع"
چرا قهری؟ مگر تقصیر دارم؟
به جایت بر کفم، زنجیر دارم
کف آبی فقط خوردم عزیزم
بیا از نیزه پایین؛ شیر دارم
دلم میل دو ابروی تو دارد
ببین که شانهام، موی تو دارد
در آغوشم فقط پیراهن توست
لباس تازهات بوی تو دارد
نمیآید پس از توخواب؛ ای کاش
که میمردم من بیتاب؛ ای کاش
دوباره شیر آوردم ولی حیف
نمیخوردم پس از تو آب؛ ای کاش
مرا آزار با زنجیر میداد
به من نانخشک با تحقیر میداد
زن شامی مرا سوزاند وقتی
کنارم، طفل خود را شیر میداد
دوباره روضه میگیرم، عزیزم
در این ویرانه میمیرم، عزیزم
دوباره حرمله رد شد از اینجا
دوباره خشک شد شیرم، عزیزم
نگفتند آه؛ داغ بچّه دیدهست
نگفتند از بلا، پشتش خمیدهست
ولی گفتند این تازهعروسان
عروس فاطمه، مویش سفید است
گل یاس مرا از ساقه بستند
مرا با ریسمان بر ناقه بستند
نمیماندی به نیزه؛ چاره کردند
سرت را با نخ قنداقه بستند
چه حسرتها چشیدم؛ بچّهام را
چه سختیها کشیدم؛ بچّهام را
کنار بچّههای نیزهدارش
به روی نیزه دیدم، بچّهام را
فقط لالا کنم؛ لالا بخوابی
ندارم غصّه دیگر تا بخوابی
از آغوشم جدا گشتی و رفتی
که روی سینهی بابا بخوابی
نه رحمی بر پدر، نه شرم کردند
بساط غارتش را گرم کردند
برای آنکه راحتتر بخوابی
زدند و سینهاش را نرم کردند
به سر شد خاک عالم، نیزه رد شد
به پشت خیمه دیدم، نیزه رد شد
به دنبال تو میگشتند در خاک
چنان زد، از تنت هم نیزه رد شد
به پشت خیمهام، قلبم گرفته
تمام چهرهام را غم گرفته
ز بس نازی که تیری با سهشعبه
در آغوشش، تو را محکم گرفته
عبا را روی تو افکند بابا
دلش را از غمت آکند بابا
چنان با تیر چسبیدی به قلبش
تو را از سینهی خود کند بابا
.👇
.
📃 راهیه میدون جنگی ای علی جان
🎙 #واحد از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_هفتم_محرم _۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #حضرت_علی_اصغر "ع"
راهیه میدون جنگی ای علی جان
بیا تا ردت کنم از زیر قرآن
رفتی ولی مادرت بمیره
شمشیر نداری پسر من
بیشیری من، بیرمقت کرد
تقصیر نداری پسر من
از فراق قافله نترسیا
از صدای هلهله نترسیا
از کمون حرمله نترسیا
بابات باهاته
حالا که خودت میخوای بری به میدان
بیا تا ردت کنم از زیر قرآن
با گریه، رجز خوندی و رفتی
تکبیر کشیدی پسر من
قربون نگاهت بره مادر
تو جنگ ندیدی پسر من
مادر! از سپاهشون نترسیا
یهوقت از نگاهشون نترسیا
از دل سیاهشون نترسیا
بابات باهاته
گریههای اهلخیمه مثل طوفان
بیا تا ردت کنم از زیر قرآن
در حسرت لبخند تو موندم
از غصّه پیرم پسر من
آخر تو رو هم ازم میگیرن
بیتو میمیرم پسر من
از یه دشت پر خون نترسیا
از یه جنگ بیامون نترسیا
از صدای خندشون نترسیا
بابات باهاته
.👇
.
#زمزمه
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
#امیر_حسین_الفت ✍
______________________________
لالایی
بخواب ای گل خوشگل و نازنینم لالایی
الهی که داغت رو هیچ وقت نبینم لالایی
لالایی
لالایی
دعا کن عزیز دلم تا که بارون بباره
عمو رفته از علقمه واسه تو آب بیاره
لالایی
چقدر دست و پای تو سرده دلبندم
میبینی دلم غرق درده دلبندم
تو اروم نداری حسابی بی تابی
ایشالا عموت بر میگرده دلبندم
میبینی
بابا رو زدم تا برا تو یه کم آب بگیرم
برا دل پریشونیه مادرت من بمیرم
عزیزم
رو دستم
گرفتم تو رو تا ببینن یه کم رنگ و روتو
زدن با همون تیری که کشتن آخر عموتو
عزیزم
میخندی به اشکای بابات دلبندم
شده غرق در خون سراپات دلبندم
بگو من چه جوری به خیمه برگردم
چه جور خاک بریزم رو چشمات دلبندم
.👇
.
#غزل_مصیبت
#شب_نهم_محرم
تا عَلم هست رویِ شانهیِ من غم ممنوع
در حرم غصّه و دلشوره و ماتم ممنوع
چه نیازی به اماننامهیِ دشمن دارم
در اَمان بودنِ من بیتو حسینم ممنوع
چشم بر هم بزنی مشکِ حرم پُر کردم
اَلعطش گفتن و بیتاب شدن هم ممنوع
دستِ هر کس به حرم ظلم کند میشکنم
گوش کُن زجرِ لَعین سیلیِ محکم ممنوع
خنجرِ کهنه به حنجر نرسد تا هستم
غارتِ معجر و پیراهن و خاتم ممنوع
چشم نامَحرم از این صحنوُسرا دور حسین
نظرِ چپ به حریمِ تو مُسلّم ممنوع
بندْبندِ بدنم نذر وجودِ تو امیر
زیرِ سُم ماندنِ جسمِ تو عزیزم ممنوع
روضهخوانم که شدی ندبه بخوان میآید
ناامیدی نگرانی پایِ پرچم ممنوع
#حسین_ایمانی
.
.
#دوبیتی
#شب_نهم_محرم
حریمی این حرم بیتو ندارد
قراری دخترم بیتو ندارد
رقیّه میدَود پایِ برهنه
بمیرم معجرم بیتو ندارد
#تاسوعا
#رباعی
وقتی عَلمَم به شانهیِ عبّاس است
دور از حَرمَم نگاهِ هر خَنّاس است
ای وای اگر بِیفتد از پا سقّا
سیلی و لگد سهمِ گلِ احساس است
#تاسوعا
#حضرت_عباس علیه_السلام
#حسین_ایمانی
.