.
شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد
روضه ی امشب ما پیر شدن هم دارد
مثل ارباب کنار تن مجروح علی
مستمع در شب هشتم کمری خم دارد
روضه ی دفن حسین است و به تنهایی خود
داغ، اندازه ی یک ماه محرم دارد
روضه میخوانم از آن سرو رشید مجروح
که تنش روی عبا چند قلم کم دارد
آسمان، غم زده ی روضه و خون می بارد
پای این روضه اگر مُرد کسی حق دارد
روضه خوانِ شب هشتم بدنش میلرزد
مثل ارباب در این روضه تنش میلرزد
پدر داغ جوان دیده اگر هست اینجا
تازه شد داغ دلش باز، ببخشد ما را
جگرم سوخته مرهم بگذارید مرا
امشب ای سلسله سادات ببخشید مرا
نیمه ی سیب رسول است و مسیحای حسین
رفت با رفتنش امید ز سیمای حسین
پسری غرق به خون نقش زمین در صحراست
کمر روضه خم از واژه ی ارباً ارباست
از کمر تا شده این پیکر چون کوهی که...
ریخته روی زمین قامت مجروحی که...
می چکد خون ز گلو چشم و دهان دست و سرش
جای یک بوسه نمانده است برای پدرش
دشت را چشم پدر پُر ز علی می بیند
گل پرپر شده را روی عبا می چیند
لشکری کرد اشاره پدر پیرش را
خنده ها کُشت دوباره پدر پیرش را
گیسوان پسرش روی زمین پا خورده
دید یک تیغ میان کمرش تا خورده
نیزه ای از وسط سینه ی او رد شده است
خون نشسته به گلو راه نفس سد شده است
شاعر: #حسن_کردی✍
#علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#شب_هشتم #محرم
.
.
#شب_هشتم_محرم
⚫️ مقتل حضرت علی اکبر(ع)
1⃣مصیبت حضرت علی اکبر(ع) در بیان امام صادق علیه السلام
الأمالی للصدوق عن عبدالله بن منصور عن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جده [زين العابدین] علیه السلام: لَمّا بَرَزَ [عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ] اِلَيهِم دَمَعَت عَینُ الحُسَینِ علیه السلام
فَقالَ: اللّهُمَّ کُن أنتَ الشَّهیدَ عَلَیهِم، فَقَد بَرَزَ اِلَیهِمُ ابنُ رَسولِکَ، و أشبَهُ النّاسِ وَجهاً وسَمتاً بِهِ، فَجَعَلَ یَرتَجِزُ و هُوَ یَقولُ
أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بن عَلِیّ
نَحنُ و بَیتِ اللهِ أولي بِالنَّبِیّ
ما تَرَونَ کَیفَ أحمی عَن أبی
فَقَتَلَ مِنهُم عَشَرَةً ثُمَ رَجَعَ الی أبیهِ، فَقالَ: یا أبَه العَطَشُ، فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: صَبراً یا بُنَیَّ، یَسقیکَ جَدُّکَ بِالکَأسِ الأَوفی، فَرَجَعَ فَقاتَلَ حَتّی قَتَلَ مِنهُم أربَعَةً و أربَعینَ رَجُلًا، ثُمَّ قُتِلَ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ.
الأمالی، صدوق به نقل از عبدالله بن منصور، از امام جعفر صادق(ع)، از پدرش امام باقر(ع)، از جدش امام زین العابدین علیه السلام: هنگامی که علی اکبر علیه السلام برای مبارزه به سوی دشمن رفت، چشمان حسین علیه السلام گریان شد و گفت: خدایا! تو برای ایشان گواه باش، که فرزند پیامبرت و شبیه ترینِ مردم به او در صورت و سیرت به سوی آنان می رود.
علی اکبر علیه السلام نیز چنین رجز می خواند:
من علی، پسر حسین بن علی ام
به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر(ص) نزدیکتریم.
آیا نمی بینید که چگونه از پدرم حمایت می کنم؟
آنگاه، ده تن از آنان را کُشت و سپس به نزد پدرش بازگشت و گفت: ای پدر! تشنه ام.
حسین علیه السلام فرمود: شکیبایی کن، پسر عزیزم! جدّت با کاسه ای پُر به تو می نوشاند.
او بازگشت و جنگید و ۴۴ تن از دشمنان را کشت و سپس به شهادت رسید. درود خدا بر او باد!
📚الٲمالی للصدوق، ص ۲۲۶
2⃣حضرت علی اکبر علیه السلام در بیان ناحیه مقدسه
السَّلامُ عَلَیکَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلِِ مِن سُلالَةِ ابراهیمَ الخَلیلِ، صَلَّی اللهُ عَلَیکَ و عَلی أبیکَ، اِذ قالَ فیکَ: قَتَلَ اللهُ قَوما قَتَلوکَ، یا بُنَیَّ ما أجرَأَهُم عَلَی الرَّحمنِ و عَلَی انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ! عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا، کَأَنّی بِکَ بَینَ یَدَیهِ ماثِلًا و لِلکافِرینَ قائلًا:
أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ
نَحنُ و بَیتِ اللهِ أولي بِالنَّبِیّ
أطعَنُکُم بِالرُّمحِ حَتّی یَنثنَی
أضرِبُکُم بِالسَیفِ أحمی عَن أبی
ضَرَبَ غُلامِِ هاشِمِیِِّ عَرَبِیّ
وَ اللهِ لا یَحکُمُ فینَا ابنُ الدَّعِیّ
حَتّی قَضَیتَ نَحبَکَ و لَقیتَ رَبَّکَ، أشهَدُ أنَّکَ أولی بِاللهِ و بِرَسولِهِ و أنَّکَ ابنُ رَسولِهِ و حُجَّتُهُ و أمینُهُ وَ ابنُ حُجَّتِهِ و أمینِهِ. حَکَمَ اللهُ عَلی قاتِلِکَ مُرَّةَ بنِ مُنقِذِ بنِ النُّعمانِ العَبدِیِّ لَعَنَهُ اللهُ و أخزاهُ و مَن شَرِکَهُ فی قَتلِکَ و کانوا عَلَیکَ ظَهیرا، أصلاهُمُ اللهُ جَهَنَّمَ و ساءَت مَصیرا، و جَعَلَنَا اللهُ مِن مُلاقیکَ و مُرافِقیکَ، و مُرافِقی جَدِّک و أبیکَ و عَمِّکَ و أخیکَ وامِّکَ المَظلومَةِ، و أبرَأُ الَی اللهِ مِن أعدائِکَ اولِی الجُحودِ، و السَّلامُ عَلَیکَ و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُهُ.
در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به او آمده است:
سلام بر تو، ای نخستین کُشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل! درود خدا بر تو و پدرت، آنگاه که درباره ات فرمود: خدا بکشد آن گروهی را که تورا کشت. پسرم! چه جرئتی بر خدای مهربان کردند و چه جسارتی در هتک حرمت پیامبر! پس از تو! خاک بر سر دنیا.
گویی که من (زائر)، در نزد تو هستم و تو (علی اکبر علیه السلام) به کافران میگویی:
من ، علی، پسر حسین بن علی ام.
به خانه خدا سوگند که به پیامبر (ص) نزدیکتریم.
با نیزه، چنان بر شما خواهم زد که نوک آن کج شود و با شمشیر، در حمایت از پدرم شما را میزنم؛
زدنِ جوان هاشمی عرب.
به خداوند سوگند، پسر بی نسب(ابن زیاد)، حق ندارد بر ما حکمرانی کند!
تا عهدت را به انجام رساندی و پرودگارت را دیدار کردی، گواهی می دهم که تو به خدا و پیامبر او، نزدیکترینی و پسر پیامبر خدا و حجت و امین اویی، و پسر حجت خدا و پسر امین اویی، خداوند در باره قاتل تو، مُرّة بنِ مُنقِذ بن نعمان عبدی که لعنت و خواری خدا بر او باد و همدستانش در کشتن تو، داوری کند که علیه تو، هم داستان بودند. خدا، آنان را به جهنم، فرو افکند که بد بازگشتگاهی است و خداوند، مارا از دیدارکنندگان تو و همراهانت و همراهان جدّ و پدر و عمو و برادر و مادر ستم دیده ات قرار دهد! از دشمنان اهل انکار تو، برائت می جویم. سلام و نیز رحمت و برکات خدا بر تو باد.
📚اقبال الاعمال، ج ۳، ص۷۳
ادامه👇
.
3⃣حضرت علی اکبر(ع) در نقل تاریخ
الملهوف: فَلَمّا لَم یَبقَ مَعَهُ اِلّا ٲَهلُ بَیتِهِ، خَرَجَ عَلِیُّ بنُ الحسین علیه السلام و کانَ مِن اَصبَحِ النّاسِ وَجهاََ و اَحسَنِهِم خُلُقاََ فَاستَٲذَنَ ٲباهُ فِی القِتالِ، فَٲذِنَ لَهُ؛ ثُمَّ نَظَرَ اِلَیهِ نَظرَهَ آیِسِِ مِنهُ و ٲرخی علیه السلام عَینَیهِ و بَکی.
ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ اشهَد، فَقَد بَرَزَ اِلَیهِم غُلامُ اَشبَهُ النّاسِ خَلقاََ و خُلُقاََ و مَنطِقاََ بِرَسولِکَ صلی الله علیه و آله و کُنّا اِذَا اشتَقنا اِلی نَبِیِّکَ نَظَرنا اِلَیهِ.
فَصاحَ و قالَ: یَابنَ سَعدِِ، قَطَعَ اللهُ رَحِمَکَ کَما قَطَعتَ رَحِمی. فَتَقَدَّمَ نَحوَ القَومِ فَقاتَلَ قِتالاََ شَدیداََ و قَتَلَ جَمعاََ کَثیراََ، ثُمَّ رَجَعَ اِلی اَبیهِ و قالَ: یا اَبَتِ! العَطَشُ قَد قَتَلَنی و ثِقلُ الحَدیدِ قَد ٲجهَدَنی، فَهَل اِلی شَربَهِ ماءِِ مِن سَبیلِِ؟
فَبَکَی الحُسَینُ علیه السلام و قالَ: واغَوثاه! یا بُنَیَّ مِن ٲینَ آتی بِالماءِ، قاتِل قَلیلاََ فَما ٲسرَعَ ما تَلقی جَدَّکَ مُحَمَّداََ صلی الله علیه و آله، فَیَسقیکَ بِکَأسِهِ الأَوفی شَربَةَ لا تَظمَاُ بَعدَها.
فَرَجَعَ اِلی مَوقِفِ النِّزالِ و قاتَلَ ٲعظَمَ القِتالِ، فَرَماهُ مُنقِذُ بنُ مُرَّهَ العَبدِیُّ بِسَهمِِ فَصَرَعَهُ فَنادی: یا ٲَبَتاه عَلَیکَ مِنِیّ السَّلامُ، هذا جَدّی یُقرِئُکَ السَّلامَ و یَقولُ لَکَ: عَجِّلِ القُدومَ عَلَینا، ثُمَّ شَهِقَ شَهقَةً فَماتَ. فَجاءَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّی وَقَفَ عَلَیهِ و وَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّهِ و قالَ: قَتَلَ اللهُ قَوماََ قَتَلوکَ! ما أجرَٲَهُم عَلَی اللهِ! و عَلَی انتِهاکِ حُرمَةِ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله! عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ.
قالَ الرّاوی: و خَرَجَت زَینَبُ بِنتُ عَلِیِِ علیه السلام تُنادی: یا حَبیباه یَابنَ ٲخاه! و جاءَت فَأکَبَّت عَلَیهِ فَجاءَ الحُسَینُ علیه السلام فَأَخَذَها وَرَدَّها اِلَی النِّساءِ.
ثُمَّ جَعَلَ أهلُ بَیتِهِ یَخرُجُ مِنهُمُ الرَّجُلُ بَعدَ الرَّجُلِ، حَتّی قَتَلَ القَومُ مِنهُم جَماعَةً، فَصاحَ الحُسَینُ علیه السلام فی تِلکَ الحالِ؛ صَبراََ یا بَنی عُمومَتی صَبراََ یا ٲهلَ بَیتی، صَبرا فَوَاللهِ لا رَأیتُم هَواناََ بَعدَ هذَا الیَومِ ٲَبَداََ.
الملهوف: هنگامی که جز اهل بیت امام علیه السلام کسی با او نماند، علی اکبر(ع) که از زیباترین و خوش خوترین مردم بود بیرون آمد و از پدر اجازه نبرد خواست. امام به او اجازه داد. سپس مایوسانه به او نگریست و سرش را پایین انداخت و گریست. سپس گفت: خدایا گواه باش، جوانی به نبرد با آنها می رود که از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن شبیه ترین مردم به پیامبر توست و ما هرگاه مشتاق پیامبرت می شدیم به او می نگریستیم. سپس بانگ برآورد و فرمود: ای پسر سعد! خداوند رحمت را قطع کند همان گونه که رحم مرا قطع کردی. سپس علی اکبر(ع) به پیش آمد و به سختی با دشمن جنگید و گروه فراوانی را کشت. سپس به نزد پدرش بازگشت و گفت ای پدر تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (شمشیر و کلاه خود و زره) مرا به رنج افکنده است. آیا آبی برای نوشیدن یافت می شود؟ حسین گریست و گفت: وای وای! ای پسر عزیزم از کجا آب بیاورم؟ اندکی بجنگ که خیلی زود جدّت محمد صلی الله علیه و آله را می بینی و او از جام لبالبش شربتی به تو می نوشاند که دیگر هرگز تشنه نشوی. علی اکبر(ع) به میدان بازگشت و بهترین نبردش را به نمایش گذاشت. مُنقِذ بن مُرّه عبدی، تیری به سوی او پرتاب کرد و او را به زمین انداخت. علی اکبر علیه السلام ندا داد: ای پدر! سلام بر تو! این جدم است که به تو سلام می رساند و میفرماید زودتر به سوی ما بیا. سپس صیحه ای کشید و جان داد.
حسین علیه السلام آمد و بر بالای سرش ایستاد و گونه بر گونه اش نهاد و فرمود: خداوند بکشد کسانی که تو را کشتند چقدر در برابر خدا و بر هتک حرمت پیامبر خدا(ص) گستاخ بودند! دنیا پس از تو ویران باد.
زینب(س) دختر علی(ع) بیرون آمد و فریاد می زد ای محبوب من! ای زاده برادرم.
آن گاه آمد و خود را بر روی پیکر علی اکبر(ع) انداخت. حسین(ع) نیز آمد و او را بلند کرد و نزد زنان باز گرداند. آنگاه مردان خاندان حسین(ع) یک به یک به میدان رفتند و دشمن گروهی از آنان را به شهادت رساند. حسین(ع) در آن حال بانگ آورد و فرمود: ای عموزادگان! شکیبا باشید. ای خاندان من! شکیبایی کنید. شکیبایی کنید که به خدا سوگند پس از امروز هیچگاه خواری نخواهید دید.
📚الملهوف؛ ص ۱۶۶
📚منبع:
برگرفته از کتاب حسینیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحات ۵۳۵ الی ۵۴۰
#شب_هشتم
#حضرت_علی_اکبر
#محرم ۱۴۰۰
.
📃 والشّمس، همان طلعـت نیکـوی
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_هفتم_محرم _۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #امام_حسین "ع"
والشّمس، همان طلعت نیکوی حسین است
و اللیّل، سواد گرهی موی حسین است
حاجی! زکجا میطلبی کعبهی دل را
سوگند به حقّ؛ کعبهی دل، روی حسین است
جنّت که بود رایحهاش، رایحهی عشق
الحق که معطّرشدهی بوی حسین است
جبریل امین، فخرکنان از ازلالدّهر
در کنگرهی عرش، ثناگوی حسین است
آن رقعه که ثبت است در او، حکم شفاعت
از روز ازل، بسته به بازوی حسین است
خود را مزن ای شیعه به اینسو و به آنسو
سویی که بود سوی خدا، سوی حسین است
تأسیس شفاخانه به صحرای بلا زد
خاکی که کند معجزه، داروی حسین است
نازم به غلامی که به هنگام شهادت
از لطف، سرش بر روی زانوی حسین است
دشتیست تماشایی و پرجاذبه، آن دشت
زیبا پسری هست که آهوی حسین است
هر پادشهی، صاحب اردو و سپاهیست
یک طفل رضیع، زینت اردوی حسین است
ببین به اینو به آن، رو زدم؛ نشد بابا
به شمر تا به سنان، رو زدم؛ نشد بابا
به قدر این کف دست، آب هم نمیخواهی
برای کمتر از آن، رو زدم؛ نشد بابا
برای آنکه مرا حرمله زند نه تو را
به او، به تیر و کمان، رو زدم؛ نشد بابا
مقابل من و تو، آب را به اسبش داد
—————
ببین که پیر و جوان سپاه میخندند
علی به پیر و جوان، رو زدم؛ نشد بابا
بگو به مادر خود، کم نذاشت بابایت
بگو به قدر توان، رو زدم؛ نشد بابا
.👇
روضه (والشّمس، همان طلعت نیکوی حسین است) - حاج محمود کریمی.mp3
18.15M
📌 عزاداری شبهفتممحرّم سال1443
🎙 با مــدّاحی: #حاج_محمود_کریمی
🕌 پادگان 06 ارتش جمهــوری اسلامی
.
📃 یــــه عـــده، علــــــی رو دیــــدن
🎙 #زمینه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_هفتم_محرم_۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #حضرت_علی_اصغر "ع"
یه عدّه، علی رو دیدن
حسن رو دیدن؛ حسین رو دیدن
رفتن و رفتن؛ توو ظلمت شب ترسیدن
یه عدّه، کسی رو ندیدن
کربوبلا رو فقط شنیدن
موندن و موندن؛ پای ولایت جنگیدن
ما ثابت کردیم که اهل کوفه نیستیم
علی تنها بمونه
ما مرد مردیم؛ محاله که برگردیم
عوض شده زمونه
اگه من بودم کربلا
سپر اصغر میشدم
توو نماز ظهرت حسین
پیش تو پرپر میشدم
یه عدّه، غدیرو دیدن
توو روز روشن، امیرو دیدن
واضح و روشن، حقّ علی رو نفهمیدن
یه عدّه، غدیرو ندیدن
قصّهی غدیرو فقط شنیدن
هزار سال بعد، حرف حسینو فهمیدن
ما صاحب داریم؛ مگه میشه دوباره
علی تنها بمونه
ما بیعت کردیم با مکتبی که ریشهاش
توو دل آسمونه
دعا کن یا صاحبزمان
منی که زندهام با حسین
توو رکابت باشم آقا
با یه سربند «یا حسین»
ای شیر شیرخواره؛ علیاصغر مدد مولا
ای ماه گاهواره؛ علیاصغر مدد مولا
ای سند مظلومیت حسین
ای علم حقّانیت حسین
قربون دستای گرهگشای تو
قربون چشمای خدانمای تو
قربون نوکرهای باوفای تو
یهپارچه آقایی؛ علیاصغر مدد مولا
سرباز بابایی؛ علیاصغر مدد مولا
با نگهت، شدم آزادهی حسین
جان من ای آقازادهی حسین
نظر کنی اگر توو آغوش مادر
اسماعیلو قربونی میکنه هاجر
حکشده رو قلبم نذر علیاصغر
ای عشق آلالله؛ علیاصغر مدد مولا
رضیع ثارالله؛ علیاصغر مدد مولا
ای که دعا با تو میشه مستجاب
ای نوهی مولانا؛ ابوتراب
پرچم نام تو، تا به ابد بالاس
روزیه خدّامت با مادرت زهراس
قبلهی حاجاتی مثه عمو عبّاس
توسّل امّت؛ علیاصغر مدد مولا
ای علّت رحمت؛ علیاصغر مدد مولا
با پدرت در ششگوشه ساکنی
یاد توئه، شور هر سینهزنی
بین قماتی و عالم به پات افتاد
عالم به پای پرچم عزات افتاد
بعد از تو از چشم خدا، فرات افتاد
.👇
.
📃 چرا قهـری؟ مگر من تقصیــر دارم
🎙 #واحد از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_هفتم_محرم _۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #حضرت_علی_اصغر "ع"
چرا قهری؟ مگر تقصیر دارم؟
به جایت بر کفم، زنجیر دارم
کف آبی فقط خوردم عزیزم
بیا از نیزه پایین؛ شیر دارم
دلم میل دو ابروی تو دارد
ببین که شانهام، موی تو دارد
در آغوشم فقط پیراهن توست
لباس تازهات بوی تو دارد
نمیآید پس از توخواب؛ ای کاش
که میمردم من بیتاب؛ ای کاش
دوباره شیر آوردم ولی حیف
نمیخوردم پس از تو آب؛ ای کاش
مرا آزار با زنجیر میداد
به من نانخشک با تحقیر میداد
زن شامی مرا سوزاند وقتی
کنارم، طفل خود را شیر میداد
دوباره روضه میگیرم، عزیزم
در این ویرانه میمیرم، عزیزم
دوباره حرمله رد شد از اینجا
دوباره خشک شد شیرم، عزیزم
نگفتند آه؛ داغ بچّه دیدهست
نگفتند از بلا، پشتش خمیدهست
ولی گفتند این تازهعروسان
عروس فاطمه، مویش سفید است
گل یاس مرا از ساقه بستند
مرا با ریسمان بر ناقه بستند
نمیماندی به نیزه؛ چاره کردند
سرت را با نخ قنداقه بستند
چه حسرتها چشیدم؛ بچّهام را
چه سختیها کشیدم؛ بچّهام را
کنار بچّههای نیزهدارش
به روی نیزه دیدم، بچّهام را
فقط لالا کنم؛ لالا بخوابی
ندارم غصّه دیگر تا بخوابی
از آغوشم جدا گشتی و رفتی
که روی سینهی بابا بخوابی
نه رحمی بر پدر، نه شرم کردند
بساط غارتش را گرم کردند
برای آنکه راحتتر بخوابی
زدند و سینهاش را نرم کردند
به سر شد خاک عالم، نیزه رد شد
به پشت خیمه دیدم، نیزه رد شد
به دنبال تو میگشتند در خاک
چنان زد، از تنت هم نیزه رد شد
به پشت خیمهام، قلبم گرفته
تمام چهرهام را غم گرفته
ز بس نازی که تیری با سهشعبه
در آغوشش، تو را محکم گرفته
عبا را روی تو افکند بابا
دلش را از غمت آکند بابا
چنان با تیر چسبیدی به قلبش
تو را از سینهی خود کند بابا
.👇
.
📃 راهیه میدون جنگی ای علی جان
🎙 #واحد از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_هفتم_محرم _۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #حضرت_علی_اصغر "ع"
راهیه میدون جنگی ای علی جان
بیا تا ردت کنم از زیر قرآن
رفتی ولی مادرت بمیره
شمشیر نداری پسر من
بیشیری من، بیرمقت کرد
تقصیر نداری پسر من
از فراق قافله نترسیا
از صدای هلهله نترسیا
از کمون حرمله نترسیا
بابات باهاته
حالا که خودت میخوای بری به میدان
بیا تا ردت کنم از زیر قرآن
با گریه، رجز خوندی و رفتی
تکبیر کشیدی پسر من
قربون نگاهت بره مادر
تو جنگ ندیدی پسر من
مادر! از سپاهشون نترسیا
یهوقت از نگاهشون نترسیا
از دل سیاهشون نترسیا
بابات باهاته
گریههای اهلخیمه مثل طوفان
بیا تا ردت کنم از زیر قرآن
در حسرت لبخند تو موندم
از غصّه پیرم پسر من
آخر تو رو هم ازم میگیرن
بیتو میمیرم پسر من
از یه دشت پر خون نترسیا
از یه جنگ بیامون نترسیا
از صدای خندشون نترسیا
بابات باهاته
.👇
.
#زمزمه
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
#امیر_حسین_الفت ✍
______________________________
لالایی
بخواب ای گل خوشگل و نازنینم لالایی
الهی که داغت رو هیچ وقت نبینم لالایی
لالایی
لالایی
دعا کن عزیز دلم تا که بارون بباره
عمو رفته از علقمه واسه تو آب بیاره
لالایی
چقدر دست و پای تو سرده دلبندم
میبینی دلم غرق درده دلبندم
تو اروم نداری حسابی بی تابی
ایشالا عموت بر میگرده دلبندم
میبینی
بابا رو زدم تا برا تو یه کم آب بگیرم
برا دل پریشونیه مادرت من بمیرم
عزیزم
رو دستم
گرفتم تو رو تا ببینن یه کم رنگ و روتو
زدن با همون تیری که کشتن آخر عموتو
عزیزم
میخندی به اشکای بابات دلبندم
شده غرق در خون سراپات دلبندم
بگو من چه جوری به خیمه برگردم
چه جور خاک بریزم رو چشمات دلبندم
.👇
.
#غزل_مصیبت
#شب_نهم_محرم
تا عَلم هست رویِ شانهیِ من غم ممنوع
در حرم غصّه و دلشوره و ماتم ممنوع
چه نیازی به اماننامهیِ دشمن دارم
در اَمان بودنِ من بیتو حسینم ممنوع
چشم بر هم بزنی مشکِ حرم پُر کردم
اَلعطش گفتن و بیتاب شدن هم ممنوع
دستِ هر کس به حرم ظلم کند میشکنم
گوش کُن زجرِ لَعین سیلیِ محکم ممنوع
خنجرِ کهنه به حنجر نرسد تا هستم
غارتِ معجر و پیراهن و خاتم ممنوع
چشم نامَحرم از این صحنوُسرا دور حسین
نظرِ چپ به حریمِ تو مُسلّم ممنوع
بندْبندِ بدنم نذر وجودِ تو امیر
زیرِ سُم ماندنِ جسمِ تو عزیزم ممنوع
روضهخوانم که شدی ندبه بخوان میآید
ناامیدی نگرانی پایِ پرچم ممنوع
#حسین_ایمانی
.
.
#دوبیتی
#شب_نهم_محرم
حریمی این حرم بیتو ندارد
قراری دخترم بیتو ندارد
رقیّه میدَود پایِ برهنه
بمیرم معجرم بیتو ندارد
#تاسوعا
#رباعی
وقتی عَلمَم به شانهیِ عبّاس است
دور از حَرمَم نگاهِ هر خَنّاس است
ای وای اگر بِیفتد از پا سقّا
سیلی و لگد سهمِ گلِ احساس است
#تاسوعا
#حضرت_عباس علیه_السلام
#حسین_ایمانی
.
.
#مرثیه
#شب_تاسوعا
#شب_نهم_محرم
برخیز جان فاطمه اینجا نمان برو
بگذار روی خاک مرا نیمه جان برو
هی آه می کشی و تنم لرزه می کشد
قربان مهربانی ات ای مهربان برو
دستم بریده و کمرت را شکسته اند
برخیز ای شکسته دل قد کمان برو
بیرون مکش یکی و دوتا نیست تیرها
جانم فدات ناله مزن این چنان برو
این هرزه چشم ها به حرم چشم بسته اند
برگرد خیمه زود نمانده زمان برو
خون گریه های چشم ترم نذر زینب است
آقا به جان خواهر تنهایمان برو
برخیز و بی کسی حرم را نظاره کن
زینب کجا و صحبت نامحرمان برو
از من گذشت غربت و در انتظار توست
گودال خون و نیزه و سنگ و سنان برو
من سر به زانوان تو دارم چه ماتم است
الشمرُ جالسٌ...سر تو ناگهان...برو
#حضرت_عباس علیه_السلام
#حسن_کردی
.
.
#شب_نهم_محرم
جهان عشق مرید مرام عباس است
ادب همیشه در عالم به نام عباس است
طبیب درد تمام مذاهب عالم
کبوترانه شفا جلد بام عباس است
شنیده از لب مولای خود به نفسی انت
چه جمله بهتر از این در مقام عباس است
قیامت از همه سرها سر است بی تردید
بهشت باغچه ای زیر گام عباس است
"خدا به طالع او مهر پادشاهی زد"
هرآنکسی که غلام غلام عباس است
قیام کرده به پایش قیامت کبری
قسم به عشق قیامت قیام عباس است
کسی ندیده کنار حسین بنشیند
مطیع محض امامت پیام عباس است
فراز کعبه بلندای خطبه اش فرمود
که طوف بیت به گرد امام عباس است
دوباره سائل هر ساله آمده بر در
و مستمند جواب سلام عباس است
#حضرت_عباس علیه_السلام
#حسن_کردی
#
.
#نوحه_سنگین
#حضرت_ابوالفضل علیه السلام
#شب_نهم_محرم
ساقی کرببلا یا ابوفاضل
پسر شیر خدا یا ابوفاضل
یل دریادل_کلید هر مشکل
تو گرفتاری_می گم ابوفاضل
در شام تار غم_من با تو روشنم
سنگ تو رو فقط بر سینه می زنم(۲)
۲
حرمت عرش خدا_یا ابوفاضل
پرچمت قبله نما_یا ابوفاضل
میر سرداری_دلبر و دلداری
تو سپاه عشق_یکهّ علمداری
کرببلات شده_مأوا و مأمنم
سنگ تو رو فقط بر سینه می زنم
۳
يا منِ اسمُكَ دوا_يا ابوفاضل
اي كه ذكرُكَ شفا_يا ابوفاضل
روح درماني_تو جان ايماني
درد نوكر را_نگفته می دانی
تا زنده ام ز تو_من دل نمی کنم
سنگ تو رو فقط بر سینه می زنم
#حسن_کردی ✍
#حضرت_عباس علیه_السلام
.👇
.
#شور
#امام_حسین
قلبم به هوای حرمت در هیجان است
عشق تو میانِ دل هر پیر و جوان است
ما دورِ جهان گشته و دیدیم به عینه..
زیر علمت اَمن ترین جایِ جهان است
ثارالله یاحسین ای ذکرِ عاشقان
تربت تو شفا.. بخشه درماندگان
ما مجنون توییم از روز ابتدا
سفینة النجات.. یامصباح الهدا
آقام آقام حسین آقام آقام حسین...
غوغای تو بر پا شده در ماه محرم
راهِ همه را داده نشان حَرْکتِ پرچم
ما را به خدا حُب شما کرده بهشتی..
هرکس که تورا دوست ندارد به جهنم
تو سید الشباب... بر اهلِ جنتی
قیمه ی روضه هات مارو کرد قیمتی
هر کی روضه اومد محشر تضمین میشه
واسه ی درد ما.. چاییت تسکین میشه
آقام آقام حسین آقام آقام حسین...
شورِ همه ی اهل دو دنیاست حسین جان
دلبنده علی، هستیِ زهراست حسین جان
ما را چو غلامش به غلامی بپذیرد..
از بس که کرم دارد و آقاست حسین جان
بیرق و پرچمِش خورده رو قُله ها
تا دنیا پا به جاست.. داره جا تو دِلا
کربلاش وعده ی اربعین های ماس
یه رقیه داره... خیلی مشکل گشاس
آقام آقام حسین آقام آقام حسین...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شور_امام_حسین_ع
.👇
.
#زمزمه
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم
مگه قول ندادی می ری آب میاری
مگه قول ندادی که تنهام نذاری
پاشو آبرویم پاشو لشکر من
بدون تو غم ها میریزه سر من
پاشو که نباشی جسور میشه دشمن
بدون تو غرق غرور میشه دشمن
کی بعد از تو داره هوا خواهر تو
جلو او می بندن رو نیزه سر تو
۲
هنوز رو لب تو رد بنده مشکه
یه چشم تو خونو یه چشمت پر اشکه
فدای سرت که نشد آب بیاری
تنت آب شده از غم و بی قراری
چقد سخته بی دست ز رو اسب بیافتی
جلو چشم دشمن یه آخم نگفتی
هزارتا پره تیر میبینم تو جسمت
باقی مونده عباس فقط از تو اسمت
۳
پاشو ای علمدار غرورم شکسته
ببین مادر من کنارت نشسته
یه لشکر جری شد با افتادن تو
دارم جون می دم من با جون دادن تو
پاشو که براتو حرم بی قراره
رقیه پس از تو النگو نداره
چه جور رفته تاراج قد و قامت تو
چه بد جور شکسته شده هیبت تو
#حضرت_عباس علیه_السلام
#حسن_کردی
#زمزمه
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
✨﷽✨
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
#شام
#اسارت
┅