eitaa logo
امام حسین ع
27.3هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
نمیخوام به نوکریت فقط عادت بکنم دوست دارم هرجا میرم از تو صحبت بکنم  شیعَتی مهما شَربتُمْ  ماءٍ عَذْب فَاذکُرونی تا قیامت بخدا تو  قلب مونی اَوْ سَمِعتُمْ بغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبونی الهی فدای آون پیکر  خونی غم یه دنیا تو چشمای ترت بود آبی که بستن روت مهر مادرت بود ..................................... خاکه کربلا حسین خونه آخرته روضه ی باز واسه ما گریه ی مادرته وَ اَنَا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ قَتَلونی آره این شده جوابه مهربونی وَ بجُرْدِ الْخَیْلِ بَعْدَ الْقَتْلِ عَمْداً سَحِقونی چه خوبه وقتی خودت روضه میخونی درست همونجا که صحبت سرت بود آقا فقط فکرت پیش خواهرت بود ..................................... الهی عطش بیاد که بمیره نوکرت سر سوزنی عطش نرسه به اصغرت لَیْتکُمْ فی یَوْمِ عاشورا جَمیعاً تَنْظُرونی شنیدم میخواستی که آب برسونی کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفلی فَأبوا اَنْ یَرْحَمونی هر کاری کردی که شرمنده نمونی   همش توی گوشم ناله ی ربابه میونه این شبها حال من خرابه 📢 حاج مهدی رسولی 🔶 نمیخوام به نوکریت فقط عادت بکنم... شب دهم محرم ۱۴۴۱ ۹۸
الصلاه الصلاه، عجلوا بالصلاه شد نماز آخر حسین اقتدا کنید بر حسین آی، ملائکه خدا، تمام انبیا بیایید تا، بخوانید با امام کربلا، امام اولیا، سیدالشهدا با لب غرق به خون داد صلا (الله اکبر) شد قیامش تا قیامت این ندا(الله اکبر) شد رکوعش خم‌شدن از زخم تیر(الله اکبر) سجده‌گاهش خاک گرم کربلا(الله اکبر) چه نمازی چه امامی چه لبیکِ قیامی عجب شور سجودی عجب شوق سلامی لبیک یاحسین .................................... الصلاه الصلاه، عجلوا بالصلاه این نمازِ ظهر ماتم است بهترین نماز عالم است در دلت شور خدا برپا کن(الله اکبر) اقتدا بر پسر مولا کن(الله اکبر) پسر فاطمه یاور طلبد(الله اکبر) یاریِ سیدِ عاشورا کن(الله اکبر) چه سپاهی چه امیری، عجب ماه منیری چه اصحاب بزرگی، چه یاران دلیری لبیک یاحسین شاعر: حمید رمی 📢 حاج مهدی رسولی 🔶 الصلاه الصلاه ... شب دهم محرم ۱۴۴۱ ۹۸
🍃🏴 نذر عشق دو عالم حضرتِ 🍃🏴 مانده ام تنها تر از تنها، نگاهم کن حسین(ع) خسته ام! خسته از این دنیا، نگاهم کن حسین(ع) دستهایم نذر چشمانت سخاوتمند بود کو؟ کجا رفت آن دل دریا؟! نگاهم کن حسین(ع) با خجالت گوشۂ هیئت نشستم غرق اشک روسیاهم! آمدم آقا، نگاهم کن حسین(ع) نفْس طغیان کرد و از من حالِ خوبم را گرفت با خود آوردم گناهم را، نگاهم کن حسین(ع) خوب میدانم بدم امّا بزرگی کن بیا... در میام روضه این شب ها، نگاهم کن حسین(ع) با دل و جان مادرت را دوست دارم مثل حُر پس به جان مادرت زهرا(س)نگاهم کن حسین(ع) کنج کشتیِ نجاتت کاش جایی داشتم کاش جایی داشتم آنجا، نگاهم کن حسین(ع) در دو دنیا مطمئنّم که به دردم میخوری من به دردت میخورم آیا؟! نگاهم کن حسین(ع) ع
نه خانواده من تابحال رفته اسارت نه گوشواره اى از بچه هام رفته به غارت هنوز چادر طفل مرا كسى نكشيده ست كسى به اهل و عيالم نكرده است جسارت كسى حوالى ما -شك ندارم اينكه- ندارد براى قطع سرى از قفا هنوز، مهارت حسين جان چه بگويم كه روسياه ترينم كه من نرفته ام و زينب تو رفته اسارت كه كودكان تو با پاى سنگ خورده ى عريان ز خارهاى بيابان كشيده اند مرارت كه بعد روضه همه زود مى روند به خانه رقيه هم به خرابه، يزيد هم به عمارت نخوانده بودم اگر من، نبود عين خيالم ولى كنون چه كنم آه با همين دو عبارت سرت به نيزه، تنت روى خاك آه بميرم كه كهنه پيرهنت هم نيامده ست به كارت
😔💔 حالا كه باز روضۀ هر شب شروع شد آوارگیِ موكبِ زینب شروع شد می گفت مادرش كه بمیرم برای او تازه بكاء و نالۀ هر شب شروع شد سوزی كه از مقطع الاعضا گرفته بود صوت الحزین شد و چو ، نِی از لب شروع شد بعد از جدا شدن ز تن پاره پاره دید درد و بلا و غصه لبالب شروع شد وقتی زمان قافله سالاری اش رسید زخم زبان و كینه مرتب شروع شد گاهی تنور ، طور تجلای نور بود گاهی ز دِیر نالۀ یا رب شروع شد سرها به نیزه رفت و بدن ها به نیزه خفت یعنی كه اصل صحبت و مطلب شروع شد خورشیدها به نیزه ، همه در تلاوتند هشتاد و چند ضجّۀ كوكب شروع شد زینب نظاره می كند و خطبه می كند یعنی پیام تازۀ مكتب شروع شد تفسیر كرد از نوك نیزه برادرش آن آیه را كه از لب زینب شروع شد از قتلگاه تا دل كوفه و بلكه شام اصلاح دین و مكتب و مذهب شروع شد از اختران پاك و نجیبه مگو مگو! توهین به دختران معذّب شروع شد .
❖✵✼✰◈•◎﷽◎•◈✰✼✵❖ ↯‌ داســــتــان مـعـنـــوی ↯ ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ در نزدیکی‌های تهران حوالی دولت آباد و میدان خراسان، یک گاریچی بود بنام قاسم، که کارش فروش جگر بود و به همین دلیل معروف شده بود به قاسم جیگرکی قاسم جیگرکی شرور بود، اهل دعوا و چاقو کشی و گاهی اوقات هم پیک مشروبی می‌زد اما هر سال چند روز قبل از محرم که می‌شد، دست و دهانش رو آب می‌کشید و تو مجلس امام حسین علیه‌السلام خدمت می‌کرد اوایل جمعیت زیادی در این هیئت حضور داشتند، کم کم از تعداد سینه‌زن ها کاسته شد تا اینکه مسئولین هیئت متوجه شدند که مطلبی باید رخ داده باشه که این مقدار کاهش سینه‌زن رخ داده است. پیگیری‌های مسئولین نشان داد که حضور آدم شروری مثل قاسم جیگرکی آن هم بعنوان جلودار و عَلَم کش باعث شده تا مردم میل و رغبتشان را به این هیئت از دست بدهند. بنابراین قرار گذاشتند که به قاسم اعلام کنند که امسال به هیئت نیاید. بزرگ هیئت که پیرمرد با صفایی بود با شش نفر از هیئتی‌ها رفتند منزل قاسم جیگرکی آن پیرمرد شروع به سخن کرد که قاسم، آیا امام حسین علیه‌السلام را دوست داری؟ قاسم زد زیر گریه و گفت بعد یه عمر نوکری، امام حسین علیه‌السلام رو دوست دارم!!؟ خودم و زن و بچه‌هام به فدایش مجدداً سوال کردند که قاسم هر کاری از دستت بر بیاید برای امام حسین علیه‌السلام انجام می‌دهی؟ گفت بله، هر کاری که رو زمین مونده باشه را از شعف دل انجام می‌دهم. از توالت شستن تا پرچم زدن و حتی چون بدن قوی داشت علم مسجد را او بدوش می‌کشید. هر کاری که بتونم انجام می‌دهم و به آن هم افتخار می‌کنم گفتند قاسم دوست داری هیئت اربابت کوچیک باشه یا بزرگ؟ گفت بزرگ... امام حسین علیه‌السلام عظمت دارد، هیئت او هم باید عظمت داشته باشد سؤال کردند که قاسم اگر کسی باعث بشود که هیئت امام حسین علیه‌السلام کوچک بشود وظیفه‌اش چیست؟ قاسم شک کرد و پرسید یعنی چه؟ گفتند یعنی مردم به هیئت نیایند به خاطر یک نفر قاسم گفت خُب آن یک نفر نیاید تا مردم بیایند. گفتند راستش ما آمده‌ایم که بگوئیم امسال شما به حسینیه نیایی! قاسم گفت باشه من نمیام و شما هم سلام من را به مردم برسانید و بگوئید قاسم نمیاد تا شما تشریف بیاورید شب اول محرم همسر و فرزندانش گفتند بابا نمیای هیئت!؟ قاسم گفت چرا شما بروید من هم خواهم آمد اجازه نداد خانواده متوجه بشوند رفت چند تکه پارچه مشکی پیدا کرد و رفت زیرزمین خانه را مشکی زد گفت یا امام حسین من را از حسینیه بیرون کردند، به من گفتند که دیگر نیا، من هم یه حسینیه برای خودم درست کردم اینجا کسی نیست که من را بیرون کنه زنجبرهایش را برداشت، هر چه شعر بلد بود می‌خواند و عزاداری می‌کرد این ادامه یافت تا صبح روز پنجم صبح روز پنجم یکی از اون هفت نفر با چشم گریان به درب خانه دوستش رفت و متوجه شد که او هم گریان است جویا شد دید دقیقاً همان خوابی که او دیده، دوستش هم دیده است درب منزل سوم و چهارم و ... هفتم همه در آن شب یک خواب را دیده بودند! هر هفت نفر را امام حسین علیه‌السلام توبیخ کرده بودند که شما چکاره بودید که به کسی بگوئید بیا و به دیگری بگوئید نیاید؟ من که فقط امام بنده‌های خوب نیستم، امام گنهکاران هم هستم بروید از او عذرخواهی کنید چرا دل قاسم را شکستید؟ چرا در پیشگاه همسر و فرزندانش کوچکش کردید؟ همگی با هم به در خانه قاسم آمدند و دیدند که درب باز است درب زدند، یکی از فرزندان قاسم آمد دیدند در حال گریه است گفتند چرا گریه می‌کنی گفت بیائید پدرم داره خودش را می‌زنه، پدر داره گریه می‌کنه دویدند، دیدند قاسم آنقدر این سر را به دیوار زده که این سر خون آلود شده گفتند چه شده، گفت من هم خواب امام حسین علیه‌السلام را دیدم آقا فرمود بخاطر من ببخش اینها را ولی قاسم تو که ما را دوست داری تو که دو ماه عزاداری می‌کنی چرا شرارت می‌کنی؟ چرا شراب‌خواری می‌کنی؟ چرا آبروی من را می‌بری؟ قاسم می‌گوید به آقا گفتم: من نمی‌دانستم که آبروریز شما هستم ... حالا که اینطور شد میخوام روز عاشورا بمیرم برات ظهر عاشورا نشده بود دیدن بچه‌های قاسم دارن فریاد میزنن آی مردم ما یتیم شدیم مردم اومدن جنازه قاسم رو گلبارون کردن تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند
. شعر نوحه مشترک و کاربردی کوفه یا شام -(اهل کوفه/مردمِ شام این امام عالمین است) * اهل کوفه/مردمِ شام این امام عالمین است نور سرمد سبط احمد این حسین است وامصیبت ‌وامصیبت وامصیبت... این سَرِ بر روی نیزه شاه دین است نور چشمانِ امیرُالمؤمنین است وامصیبت‌ وامصیبت وامصیبت... لُطفتان بود شامِلَش ای قوم کافر سنگ کینه شد پذیرایی از این سر وامصیبت ‌وامصیبت وامصیبت... نانَجیبانِ همه عالَم شمایید خنده کم بر گریه عترت نمایید وامصیبت ‌وامصیبت وامصیبت... زین مصائب شد روان اشک از دو دیده رقص و آواز پای سرهای بریده وامصیبت ‌وامصیبت وامصیبت... دستِ ما را ای حرامی ها نَبَندید مادرش اینجا بُوَد کمتر بخندید وامصیبت ‌وامصیبت وامصیبت... * شاعر: امیر عباسی سوی میدان خسروِ لب تشنگان رفت
بجز نگاه تو بر زخم سينه مرهم نيست اسير عشق تو را كار با دو عالم نيست ببين كه غرقه ی درياى اشك شد دل من به بيقرارى چشمم فرات و زمزم نيست تو اى مسافر صحراى ناکجا برگرد كه قرن‎ها غم و دلواپسى ما كم نيست اگر که حال من خسته را سوال کنی به غیر دوری دیدار روی تو غم نیست عنایتی که تحمل کنیم هجران را مقدمات وصالت اگر فراهم نیست براى منتظران ظهور تو مولا جگر گدازتر از روضه ی محرم نيست کمیل کاشانی
نذرت قبول ما صدقه خور که نیستیم در کوفه سفره دارتر از ما کسی نبود ام حبیبه زینب اسیر حسین شد با عزت و وقارتر از ما کسی نبود ****** من با حسین آمده ام نیزه را ببین تا با سر برادرم ایمان بیاوری کی تا به حال آل علی خارجی شدند معجر اضافه هست برامان بیاوری ****** ام حبیبه جان تو یک صبح تا غروب در کربلا بلای دو صد نوح دیده ام الشِمرُ جالِسُ که رسیدم به قتلگاه من از حسین فاطمه مذبوح دیده ام. .
ایام شهادت ابی عبدالله و شهدای کربلا ، روضه،روضه ی عمه ی سادات حضرت زینب یااباعبدالله؛ وارد کوفه شدن کنیز ام حبیبه اومد گفت خانم یه مشته زن و بچه اومدن،لباسا همه پاره،پای برهنه،خیلی گرسنه اند، ام حبیبه یه زنبیل پر از نان و خرما کرد گفت ببر،کنیزه اومد تو کاروان خرماها رو دادن،بچه ها همه گرسنه" خانم کلثوم اومد نون و خرماها رو از دست بچه ها گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه ...." برگشت، (قدیمیا وقتی کارد به استخوانشون میرسید به دو نفر توسل میکردن بعد از عاشورا،یکی حضرت صغری،یکی هم روضه ام حبیبه)گفت نون و خرماها رو برگردون،ام حبیبه تعجب کرد گفت مکه تو نگفتی اینا گرسنه ان،چند روزه غذا نخوردن؟گفت خانوم،تا نون و خرماها رو دادم دست بچه ها یه خانمی اومد گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه" بلند شد از جا گفت صدقه فقط به یه خانواده حرامه"اونم بنی هاشمیان ...." اومد خود ام حبیبه با گریه زنبیلای نان و خرما رو آوردن از بچه ها سوال کرد بزرگ شما کیه؟همه یه خانم قد خمیده رو نشدن دادن؛همه زینب و نشون دادن ..." اومد ام حبیبه،گفت چرا این نان و خرماها رو نزاشتید بچه ها بخورن؟گفت صدقه بر ما حرامه" گفت خانم جان صدقه نیست نذره ...."گفت ام حبیبه نذرت چیه؟گفت نذر من اینه هر کاروانی اومد تو این شهر نان و خرما نذر می کنم،نذرم اینه یه دفعه دیگه خانمم زینبو ببینم ..." یه موقع زینب صدا زد ام حبیبه" نذرت قبول شد ... من زینبم ...." گفت اگه تو زینبی چرا قدت خمیده؟چرا موهات سپید شده؟باورم نمیشه تو زینبی ،اون زینبی که من میشناسم"هیچ موقع از حسین جدا نمیشد ..." یه موقع عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب صدا زد ام حبیبه اون سری که بالا نیزه ست سر حسینه ...." لذا چند روز اهل بیت ابی عبدالله راتو یه خرابه ای نگه داشتن،نه بامی نه در " ده هزار نفر نوشته مرحوم اشتهاردی شهر رو محاصره کرده بودن گفتن الان جیگر بچه های حسین رو میسوزونیم"چی کار کردن؟شروع کردن غذا پختن ...." بچه ها زینب و میگرفتن،عمه ما گرسنمونه ...." زخانه ها بوی طعام می آید ..... اینم برا شهدا،شهدای مدافع حرم زینبی؛ دارن حرکت می کنن،یه موقع زینب دید شمر و زجر ابن قیس و سنان و دیگر نانجیبا دارن به رباب میخندن ...." آخ آخ ..... یه نگاهی کرد حضرت زینب دید رباب دستاشو داره تکون میده ،اما خوابه ...."گفت خانم جان،رباب،همسر برادر بیدار شو ببین این نانجیبا دارن بهت میخندن ....." گفت خانم جان خوابم برد ؛ خواب علی اصغر و دیدم..... خواب دیدم علی اصغر تو بغلمه،دارم براش لالایی می گم ..... دستمو تکون میدادم ........." غم عشقت بیابون پرورم کرد                                هوای وصل بی بال و پرم کرد به ماگفتی صبوری کن صبوری                            صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد
درباره ورود وارثان و شاهدان بزرگوار کربلا به کوفه و داستان " ام حبیبه" موارد ذیل تبیین می گردد: ۱. این قضیه در هیچ یک از منابع کهن و معتبر مثبوت نیست . ۲.برخی داستان سازی کرده اند که ام حبیبه گفته است : حضرت زینب سلام الله هیچگاه بدون امام حسین علیه السلام سفر نمی کرد!!! این مطلب نیز مجعول است و هیچ گونه سندیت ندارد . این که برخی می گویند : حضرت زینب سلام الله با جناب عبدلله بن جعفر طیار ؛ شرط ضمن عقد نمود :  به هر کجا امام حسین علیه السلام سفر کردند ؛  ایشان هم باید همراه امام باشند؛ این یک ماجرای ساختگی است و نه تنها در متون معتبر و متقدم ثبت نشده ، حتی در منابع قرن سیزدهم و متون ضعیف هم  هیچ سند و شاهدی ندارد. فقط صاحب ریاحین الشریعه؛ این ادعا را دارد و البته چند صفحه بعد با بیان اذن سفر از عبدالله بن جعفر ؛ ادعای قبل را نقض می نماید . 👈ضمن این که از جهت فقهی بسیاری از فقهاء عظام این گونه شروط را جایز نمی دانند و از موارد شرط فاسد است  ؛ زیرا شرط نباید در تعارض با مقتضای عقود و ... باشد فتامل !!! ۳. مرحوم مجلسی و ...  در نقل بلا سند خود ؛  مساله تقسیم نان ، خرما و گردو را به یکی از زنان کوفه و اعلام حرمت صدقه بر سادات را به حضرت ام کلثوم سلام الله منسوب می دانند ؛ صرف نظر از تعارض و عدم وجود مرجح در "اذا تعارضا " باید عرض شود : مرحوم مجلسی رضوان الله تعالی سندی برای این نقل بیان نمی فرماید و در هیچ یک از متون متقدم و معتبر چنین مطلبی مثبوت نیست .  ۴. مورخین متقدم و ... از تقسیم پارچه در بین وارثان کربلا سخن گفته اند و هیچ سخنی از تقسیم نان و خرما و گردو نیست . ۵. اين كلام "ان الصدقه علينا حرام " جمله ای است كه در منابع معتبر وكهن  نيامده و از نظر فقهی دریافت این گونه صدقات مستحبی برای سادات مانعی ندارد. مرحوم شیخ انصاری در کتاب الزکاة و دیگر فقهاء به تفصیل این موضوع را بحث و اثبات نموده اند . ۶. پخش نمودن نان و خرما و گردو ؛ هیچ نشانه ای از صدقه بودن نداشته است تا ضرورت چنین فتوایی لازم آید. ۷. همه همراهان کاروان کربلا از بنی هاشم نبودند ؛ تا اعلام شود صدقه بر ما حرام است . ۸. در نقل است که نان و ... را از دهان اطفال بیرون کشیدند و بر زمین انداختند که واضح است قطعا آن حضرت چنین حرکتی با نان و ... نمی کنند " صارت تأخذ ذلک من أیدی الاطفال و أفواههم و ترمی به الی الارض ..."  بنابراین لازم است ؛ از بیان این گونه مطالب بلا سند که با روح و اصول و اساس مکتب در تعارض است، خودداری و مطالب معتبری که مثبوت در کتب قابل اعتماد است ؛ بیان شود . والله المستعان سید حسین خادمیان ۱۳۹۶/۰۷/۱۶