.
شور امام حسین علیه السلام
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
--------------------------------
منو دریاب ارباب (2)
-------------------------------
منو صدا کن ارباب
منو جدا کن ارباب
یه بار نگاه کن ارباب
نگاه به ما کن ارباب
می دونی دار و ندار من تویی
هستی دیده ی زار من تویی
می دونم تو این زمونۂ غریب
اون کسی که بیقرار من تویی
منو دریاب ارباب (2)
-----------------------------
با یک دل شکسته
دلی غمین و خسته
گدای خونت ارباب
در خونت نشسته
مستم و مستی تویی مستانه ام
کفتر جلد در این خانه ام
چون شقایق ها ، مست دلبرند
شمعی و جانها همه پروانه ام
منو دریاب ارباب (2)
--------------------------------
پیرهن سیاهه کفنم
به زیر پاته بدنم
کفن کنید پیرهنم
به یاد سرو چمنم
سرو ناز چمن آل عبایی ارباب
پسر فاطمه و شیر خدایی ارباب
سومین سلالۂ شاه ولایی ارباب
تکسوارعرصۂ کرب وبلایی ارباب
منو دریاب ارباب(2)
------------------------------------
.👇
.
#زمینه
#امام_زمان #عجلاللهتعالیفرجه
#پویانفر 🎤
ای بهشت من، دیدن رخِ، در نقاب تو
سرنوشتمن،جانسپردناست،در رکاب تو
برای تو ای مولا! نامه آوردم
حتی نفسی از تو برنمیگردم
به عشق تو دل بستم
با سر و جان و دستم
فداییِ تو هستم
یابنالحسن یامولا
.....................................
ای نگاه من، جلد گنبد جمکران تو
روزوشب تو را میزند صدا ندبهخوان تو
بخدا که خواهم شد یاورت آقا
ضربان قلب من العجل مولا
سلامِ هر روز من
آقای دلسوز من
امام پیروز من
یابنالحسن یامولا
.....................................
جان به لب رسید از نبودنت ای جهان من
کی فدا شود در مسیر تو جسم و جان من
ما همه یتیمان غیبت کبری
چه به سرمان آورد دوریات آقا
ای غایة الآمالم
محوّل الاحوالم
چشم انتظارت عالم
یابنالحسن یامولا
#حمید_رمی ✍
#راضیه_جبهداری✍
https://eitaa.com/emame3vom/65228
👇
.
#واحد #امام_حسین
#واحد_چکشی_یا_تند
🌴سبک واحد کربلا -امام حسین (ع) 🌴
#کرونا
✍🎼شعر و سبک :کربلایی علی صمدی
بند اول :
از تو به یک اشاره
از من به سر دویدن
عشقمه مثل عابس
جامه از تن دریدن
سینم مثل سپر شد
آماده ی خطر شد
هر تیر و طعنه و نیش(هر ویروس و مریضی)
رو نوکر بی اثر شد
شفاخونه شده هیئت
خوبه حال من پای روضت
معجزه کرد با دل من
بوی سیب و مزه ی تربت
درمون من ای نور عین
طبیب من مولا حسین
آرامشم جوره باتو
حبیب من مولا حسین
(یا ثارالله وبن الثاره بی تو میشم من آواره)
بند دوم :
آرزومه ببینم
صحن و سراتو ارباب
خودت برس به داد
این دل زار و بی تاب
لذت بی نهایت
سجده رو خاک تربت
میشه به زیر قبه ات
عرش الهی روءیت
ضربان دل مجنون
شده حا و سین و یا و نون
میگیرم من با تو سامون
بابت این عاشقی ممنون
ممنونتم ای با کرم
شور عشق تو ، تو سرم
دلتنگم خیلی واسه ی
شب جمعه های حرم
(یا ثارالله وبن الثاره بی تو میشم من آواره)
بند سوم:
ترسم اینه بمیرم
کربلاتو نبینم
فرصت نشه بیام و
پایین پات بشینم
خیلی گذشته آقا
از آخرین ملاقات
دارم شکایتا من
از این دار مکافات
حق من نیست این جدایی
بعد اون همه اشک و دعایی
که تو هیئت دیدی از من
برسون منو هم به نوایی
ای آبروی دو عالم
آبرو داری کن بازم
نذار به غیر از خود تو
به کسی من رو بندازم
اللهم الرزقنا حرم .....
👇👇👇
.
#امام_حسین علیهالسلام
#هلال_محرم
#غزل
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
صد بلا رد میشود با قطره اشکی بر حسین
پس خدایا در بلاها اشک نمنم را مگیر
چند ماهی میشود تنها دعای ما شده:
ای خدا از عاشقان ماه محرم را مگیر
بیرقت را سالها در دستهها برداشتیم
یاحسین از دست ما امسال پرچم را مگیر
گریه بین روضههای دستهجمعی بهتر است
نعمت مرثیهخواندنهای با هم را مگیر
فیض میبردیم از یک آه سوزان بر حسین
یارب از سینهزنان فیض دمادم را مگیر
در لباس رزم با کفار خونم را بریز
در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر
📝 #آرش_براری
.
.
#حسینیه
#امام_حسین علیهالسلام
#هلال_محرم
#غزل
این خانهای که خشت به خشتش پر از غم است
عمریست وقف روضۀ ماه محرم است
با دستهای پیر پدر قد کشیده است
آجر به آجرش اگر اینقدر محکم است
در این محل نسیم اگر مویه میکند
از عاشقان موی پریشان پرچم است
آن پرچمی که خط به خطِ تار و پود آن
«باز این چه شورش است که در خلق عالم...» است
بر سقف نم کشیدۀ آن، ظنّ بد مَبَر
از گریه چشمهای حسینیّه پر نم است
بر آن نشسته است اگر خاک، در عوض
اسباب یاد چادر خاکی فراهم است...
📝 #سیده_تکتم_حسینی
.
.
📖 #متن_روضه
🔊 مناجات و روضه
#ورودیه کاروان به کربلا
🔘 روضه #شب_دوم_محرم 🔻
*
کوچه به کوچه گشته ام میخانه ای نیست
این روزها یک عاقلِ دیوانه ای نیست
انگار خاکِ مُرده پاشیدند بر اين شهر
*مي بيني حال و روزِ مارو، ما هر جايي باشه روضه رو برپا مي كنيم، حتي اگه شده تويِ بيابون هم ميريم، رو ما چي فكر كردن، ما ولِ كنِ روضه ها نيستيم، ما با زن و بچه هامون اومديم اينجا روضه، اما اينم بگم اينجا خيلي ها مواظبِ اونا هستن، يه وقت خدا نكرده، يه نامحرمي از كنارشون رد نشه...*
انگار خاکِ مُرده پاشیدند بر اين شهر
این سرزمین بی روضه جز ویرانه ای نیست
*از اولِ روزِ ماه محرم61 (هجري قمری) تا حالا، اينقدر بساط روضه ها غريب نبوده، تكيه ها كو؟ پرچم ها كو؟"وقتي ابي عبدالله، غلامش جُون رو صدا زد: كيسه ي پولي بهش داد، گفت اين حسابتِ برو...تا حالا اين غلام نگاه به نگاهِ آقا نكرده بود، يهو سر آوُرد بالا، گفت: برم؟ تو خوشي هاتون بودم، حالا برم؟..."حسين جان!ما هم نمك نشناس نيستيم، از درِ خونه ات جايي نميريم...*
باید مصیبت های زینب را بیان کرد
حالا که دیگر بین ما بیگانه ای نیست
روزی به زلفت شانه می زد، دستِ زینب
جز پنجه هایِ شمر حالا شانه ای نیست
از بس سرت افتاده از بالای نیزه
دیگر برايِ صورتِ تو چانه ای نیست
عباس چشمان خودش را بسته یعنی
جایِ حرم در بزمِ بی شرمانه ای نیست …
*بَزم ميدوني يعني چي؟ بزمِ بي حياها، شراب داره، قمار داره، خريد و فروشِ......ناله بزن:حسين.
امشب شبِ ورديِ كربلاست، زينب هنوز كربلا نرسيده بود هي به عباس مي گفت: عباس به حسين بگو بياد، حسين مي اومد اما بغض گلويِ زينب رو گرفته بود، نميذاشت حرف بزنه، دوباره به علي اكبر مي گفت: برو بگو بابات بياد، حسين مي اومد، چي شده خواهر، از صبح ده بار صدام زدي؟ يهو بغضش تركيد، داداش بيا برگرديم، من دلم برا قبرِ مادرم تنگ شده، دلم شور ميزنه....*
با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا
فکرِ آشفتگیِ قافله دارد اینجا
کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین
از جدائیِ تو قلبم گله دارد اینجا
این بیابان چقدر خارِ مُغیلان دارد
خبر از پایِ پُر از آبله دارد اینجا
این سرازیریِ گودال دل نگرانم كرده
همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا
بادهایش دَمِ مغرب چه غبار آلوداست
سخن از کف زدن و هلهله دارد اینجا
تو بیا زیرِ زره پیرُهن تنگ مپوش
عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا
حیفِ ترکیبِ رُخَت نیست که تغییر کند؟
سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا
پایِ گیسویِ تو، موهام همه گشته سپید
گیسوان من وتو قائله دارد اینجا
از نظر بازی این قوم دلم می لرزد
غارتِ چادر و معجر صله دارد اینجا
غَبغَبِ ناز علی را زنظر پنهان كن
وای بر حال رباب، حرمله دارد اینجا
#شاعر قاسم نعمتی
*پرده ي كجاوه رو رباب كنار زد، ديد كه دارن ميرن و ميان، علي اكبر رو صدا زد: گفت: چه خبر شده؟ گفت: بابام گفته اينجا مي مونيم، گفت: چرا داريد همه بارها رو روي زمين ميذاريد؟ گفت: بابام گفته اينجا خيلي مي مونيم، دست و پاش لرزه افتاد، علي اصغر رو بغل گرفت، اول زني كه از محمل پياده شد رباب بود، اومدن كنار مركب زينب، گفت: خانوم قرارِ بمونيم؟ گفت: آره رباب. گفت: زينب جان! اينجا آب هم هست؟ گفت: آره رباب، ما بچه ي اين سرزمين هستيم، اون دجله است، اون فراتِ، يه لبخندي رباب زد، خير ببيني، خيالم راحت شد، اما ده روزي گذشت، ديدن چادر به كمر بسته، از اين خيمه به اون خيمه، نفس بُريده، چي شده رباب؟ كسي آب داره؟ لبايِ علي اصغرم خشكيده، چشاش وا نميشه، حسين...
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴