حجت الاسلام میرزامحمدیShab7_Moharam1401_MirzaMohamadi_b.mp3
زمان:
حجم:
4.61M
🔊 پدر گردنش کج ، پسر گردنش کج
چقدر این دو از هم خجالت کشیدند
◾️#روضه #حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#شب_هفتم_محرم
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
همین که دو تایی به میدان رسیدند
رويِ دست خورشید،شش ماه دیدند
به واللهِ کارش علی اکبري بود
اگر چه علی اصغرش آفریدند
سرش را روي شانه بالا گرفته ست
کسی را به این سر بلندي ندیدند
از این سمت،علی که جلوتر می آمد
از آن سمت ،لشگر ،عقب می کشیدند
همین که گلوي خودش را نشان داد
تمامی دل ها برایش طپیدند
پدر گردنش کج ، پسر گردنش کج
چقدر این دو از هم خجالت کشیدند
لب کوچکش خشک و حلقوم او خشک
چه راحت گلوي علی را بریدند
عبا گرچه نگذاشت زن ها ببینند
صداي کف و سوت را که شنیدند
.
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
|⇦•پاتو رو خاک بکوب اسماعیل..
#روضه_حضرت_علی_اصغر اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
کسی قدر من واسه لبات بی تاب نیست
شبیه هاجر هر جا که میرم آب نیست
پاتو رو خاک بکوب اسماعیل
شاید از خاک بجوشه زمزم
اما نه! برمیگرده عباس، بهت قول میدم
*مگه شما نمیدونید جایی که روضه هات هست بلند بلند داد نمی زنند..؟! "
پاتو رو خاک بکوب اسماعیل
شاید از خاک بجوشه زمزم
اما نه! برمیگرده عباس، بهت قول میدم
شلوغ شده بیرونِ خیمه مادر
گمون کنم که اومده آب آور
تموم شد غصه...
سکینه با گریه اومد پیشِ من
میخونم از چشماش عموتو کشتن
شروع شد غصه...
*ای وای بر اون خیمه هایی که عباس نداره...زینب باید صدا بزنه دخترا ! "علیکن بالفرار..." فقط فرار کنید ...*
شلوغ شده بیرونِ خیمه مادر
گمون کنم که اومده آب آور
تموم شد غصه...
سکینه با گریه اومد پیشِ من
میخونم از چشماش عموتو کشتن...
شروع شد غصه...
«لالایی لالایی علیّ اصغر، عزیز مادر»
بابا تنها شد، پاشو علی کاری کن
به جای عبّاس، پاشو علمداری کن
ای کاش صدتا پسر داشتم تا
تویِ راهش فدا میکردم
از اول آرزوم این بوده، دعا میکردم
*مادرم، عزیزدلم .. یه خواهشی ازت داشتم...*
آبرومو بخر میون میدون
*مادر من عاشق لیلام...همیشه می گفتم لیلا میشه منم پسرم رو مثل پسر تو تربیت کنم؟ *
آبرومو بخر میون میدون
لشکریارو به عقب برگردون
خدا به همرات ...
زره به قدّ تو ندارن مادر
قنداقه رو میبندمش محکمتر
خدا به همرات ...
«لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر»
*امشب شب هفتمه .. امشب آب رو می بندن .. آقای ما شروع کرد با این قوم حرف زدن... صدا زد:
"یا قوم! اِن لَم تَرحَمونی فارحموا هذالطِّفل..."
اگه شما به من رحم نمی کنید به این بچه رحم کنید...
"اَلا تَرَونَه کیف یَتَلَظّی عطَشا...؟! "
نمی بینید که مثل ماهی که از آب بیرون افتاده داره دهانش رو باز و بسته می کنه؟
سیدبن طاووس نوشته:
"فَبین ما هم و یخاطُبُهُم..."
هنوز کلامش به آخر نرسیده بود...
یه وقت تیر سه شعبه ای آمد...*
حسین حرف میزد، تیری صداشو قطع کرد
سه شعبه خورد به اصغر، رگاشو قطع کرد
بند قلب منم شد پاره
خونش پاشید به روی بابا
لبهاش خشک از عطش بود و شد، فدای مولا
قنداقشو کاش نمیکردم محکم
دست و پا میزنه به سختی بچهام
گلم پرپر شد
بین سر و تنش جدایی افتاد
شیش ماهه تو آغوش باباش جون داد
گلم پرپر شد
«لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر»
شاعر: سید مهدی سرخان
ــــــــــــــــــ
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
@babolharam_netShab07Moharram1400[02].mp3
زمان:
حجم:
11.61M
|⇦•ای کاش صدتا پسر داشتم ..
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی
.
#مناجات با #امام_زمان
دل بسته ام مرا ز سر خویش وا مکن
از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن
من با تو پیش از آمدنم آشنا شدم
ای آشنا مفارقت از آشنا مکن
تنها بود به دست تو طومار جرم من
این مشت بسته را به بر خلق وا مکن
درمان درد من نبود غیر درد عشق
این درد را ز لطف بیفزا دوا مکن
در من اگر سعادت ترک خطا نبود
در تو کرامت است تو ترک عطا مکن
خواهی اگر ز لطف به من اعتنا کنی
دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن
نزد کریم فرق ندارند خوب و بد
یکجا قبول کن همگان را سوا مکن
عمری به زخم تیر بلا سینه ام بسوز
آنی به هجر خویش مرا مبتلا مکن
"میثم" اگر ترک تن و ترک جان کنی
ترک محبت علی مرتضی مکن
#غلامرضاسازگار✍
■غزل #امام_زمان عج
■دل بسته ام مرا....
.......................
.
#امام_زمان
گم گشته ام به اشک که پیدا کنم تو را
دل شسته ام ز جان که تمنا کنم تو را
خاکسترم ز آتش دوزخ برون مباد
سودا اگر به جنت اعلا کنم تو را
چون باغ گل گشوده هزاران هزار چشم
تا یک نظر به قامت رعنا کنم تو را
گو از کدام کوچه کنی گه گهی عبور؟
کایم کنار راه و تماشا کنم تو را
از کوچه ای بیا که من افتاده ام به خاک
تا سر نثار خاک کف پا کنم تو را
ای ماه مصر یوسف بازار دل بیا
تا کی نظر به دامن صحرا کنم تو را؟
یک شب اگر به ملک حجازم بود سفر
پیدا کنار تربت زهرا"س" کنم تو را
شعر از #حاج_غلامرضا_سازگار
.
................
.
.
#امام_زمان
#شعر_امام_زمان_عج
ممنونم ای امام زمان،یاد ما کنی
حتی برای ثانیه هایم،دعا کنی
یکدم ردم نکن،که من از دست میروم
تنها تویی که قلب مرا با خدا کنی
میترسم از جداییِ دستان گرم تو
دست مرا بگیر،مبادا رها کنی
بابای ماتویی و مسیحای ما تویی
با دست گرم خویش بخواهی،چها کنی
بد میشویم بی نظرِرحمت شما
خوبیم تا نگاه به دلهای ما کنی
ما که حیا ز روی تو آقا نمیکنیم
وقت گناه،این تویی از ما حیا کنی
تنها تو میتوانی از این عبد،بگذری
تنها تویی ز بنده، خدا را رضا کنی
هیئت میایی،از برِ ما بی خبر مرو
تا در مصافحه بمن آغوش وا کنی
گردد سلام ما به سلام شما قبول
وقتی که رو سوی حرمِ کربلا کنی
با تو خوش است سِیرِ نجف،بعد،کربلا
هم قصدِ کاظمین و هم سامرا کنی
شاعر: #محمود_ژولیده
#مناجات_امام_زمان
.👇
حجت الاسلام میرزامحمدیShab7_Moharam1401_MirzaMohamadi_a.mp3
زمان:
حجم:
10.57M
🏴#امام_زمان
السلام علیک یا بقیه الله
آجرک الله فی مصیبة جدک
🔊 دلبسته ام مرا ز سر خویش وا مکن...
◾️#مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#شب_هفتم_محرم
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
آب فرات بسته شد فاطمه دل شکسته شد
تو حرم قطعی آبه علی اصغر نمیخوابه
خواهراش کنونن مادرش چقد بی تابه
............
هر کی گوشش به سخن های منه دیگه از تشنگی فریاد نزنه به ها دست بابا خونی شده
.
#عطش
#شب_هفتم_محرم
هر كی گوشش به سخن های منه
دیگه از تشنگی فریاد نزنه
هر چی یار داشته بابا فدا شده
بچه ها دیگه بابا تنها شده
بابای ما دیگه سقا نداره
رفته و برای ما آب بیاره
من از اون گوشه ی خیمه می دیدم
حرفاشو با قوم كافر شنیدم
می خواد از ماها خجالت نكشه
داره از دشمنا منت می كشه
نمی گم منت ذلت می كشه
بلكه منت هدایت می كشه
بچه ها دست بابا خونی شده
گمونم شش ماهه قربونی شده
عباشو طوری رو اصغر كشیده
گمونم خیلی خجالت كشیده
شاعر : شهید غلامعلی رجبی
#حضرت_علی_اصغر
.
.
#نوحه
#نوحه_سنتی
#عطش
#شب_هفتم_محرم
#سبک_گل_مینوی_علی
بسته شد آب فرات بر سفینة النجاة
آن عزیز فاطمه مظهر صوم و صلوة
هر چه گفتم به خدا من پسر فاطمه ام
بهر این کودکِ لب تشنه و در واهمه ام
عطشا وا عطشا، عطشا وا عطشا (2)
من چه گویم که چه ها آمده بر سِرِ من
تیر زد حرمله بر گلوی اصغر من
بسکه تشنه لب است این کودک دُردانه ی من
می چکد اشک دو چشمش به روی شانه ی من
عطشا وا عطشا، عطشا وا عطشا (2)
غنچه ی پَر پَر من ای علی اصغر من
روح و ریحان حسین نور چشم تَر من
من به قربان تو و آن گلویَ پارة تو
مادر افتاده ببین بر روی گهوارة تو
عطشا وا عطشا، عطشا وا عطشا (2)
حاج مهدی خرازی
.👇