eitaa logo
امام حسین ع
20.5هزار دنبال‌کننده
405 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ستاره غزلخون شده / شب شب نویده ام ابیها فاطمه / امشب عیدی میده مژده که مهتاب اومد/به قلب ما تاب اومد شادی بی حد کنید/ خواهر ارباب اومد زینب کبری مدد ۴ **** بهار امید اومد و /گل در چمن اومد مونده ام بگم یاحسین /یاکه حسن اومد غم و فراری بده / بزن به تیر شعف مبارک و تهنیت/ بگو به شاه نجف زینب کبری مدد **** مدینه پر از شادی و/ گل زده جوونه فاطمه واسه زینبش/ لالایی می خونه باده بده ساقیا/ فروغ عین آمده مسافر کربلا / یار حسین آمده زینب کبزی مدد۴ **** .👇
4_5992147528802372420.mp3
342.9K
باز ملائک اومدن سمت زمین دسته به دسته جبرئیل کنار گهواره نشسته خدا درهای جهنمش رو بسته غم دیگه بسه نیمه شبها علی بانوای جلی قل هوالله می خونه تابشه شب سحر با محبت پدر پیش زینب می مونه چهرش خیلی رفته به مرتضی به به اومد آیینه ولا شد میلاد بانوی کربلا (زینب زینب یا زینبا مدد) شب نوره شب مادر شدن حضرت زهراست شب بابا شدن علی اعلاست شب شب تولد زینب کبراست زینت باباست این سخن بر لبم غرق تاب و تبم واقعا نور عینه ماه خوش منظره عمه اکبره مبتلای حسینه امشب عیدی فت وفراوونه جشن وشادی بین آسمونه می می زنم پیمونه پیمونه (زینب زینب یازینبا مدد) ✍ ............................ زینب اومد ، بانویی که قبله گاه عالمینه دختر ارشد فاتح حنینه صاحب بهشت بین الحرمینه هستی حسینه جبرئیل امین ، اومده تا زمین ، حامل این پیامه طبق امر خدا ، دختر فاطمه ، واجب الاحترامه زینب یعنی اولیا مخدره اومد اونکه خاتون محشره خون رگهاش از خون حیدره زینب زینب اخت الحسین مدد *
. مَثَلِ این روزای کشور ، شاید ؛ مثلِ همین بازی فوتبال باشه.... یه عده بی تفاوت میشن و یه عده هم مثل مهدی طارمی ، هم تاریخ سازی میکنند و هم دیگران رو دعوت به فعال بودن. یکی هم مثل کی روش ، فرصت میده تا کم کارها، خودشون رو خراب کنن، و بعد دلسوزانِ واقعی رو به زمین میاره. این بازی شاید با شکست تموم بشه، اما بازی ای که اغتشاشگران شروع کردن، قطعا با باخت شان، به اتمام خواهد رسید. ان شاالله این مملکت صاحب دارد. .
. دخیل عشق را هر کس به پای یار می بندد یقیناً راه دل را بر روی اغیار می بندد طریقِ "وصل" را بی زخم رفتن از محالات است چه خوشبخت است آن که بر کف پا خار می بندد پِی تهذیب نَفسَت باش،تا صاحب نَفَس گردی بدون گردگیری، آینه زنگار می بندد تمام اعتبار نام "مجنون" بسته بر "لیلا"ست اگر دلداده نام خویش بر دلدار می بندد اگر دنبال دریایی،ز چشمه سار خواهش کن... ضرر کرده است آن که دل به آب‌انبار می بندد دلیل ناله ی نیمه شبی،آهِ سحرگاهی است سحر بارِ خودش را مومنِ بیدار می بندد کمال چشم ها در رفت و آمد کردن "اشک" است "عمارت" گر شود "متروکه‌خانه" ،تار می بندد ولایت یک عدد دارد که آن هم مُختص مولاست کسی اُمّید بر صفرِ پس از اعشار می بندد!؟ فدای مادری که هر خمیرِ پخت نانش را به دیوار تنورِ "جار ثُمَّ الدّار" می بندد تو گیر افتاده ای در کوچه ای که مادرت افتاد مسیر بازگشتت را در و دیوار می بندد برای مادرت این روزها روضه بخوان آقا بخوان روضه که دارد مادر تو بار می بندد علی آن دستمال زردِ جنگِ خویش را حالا به روی زخم بال خانمی تب‌دار می بندد کسی که ربّنای او تعادل بخشِ عالم بود قنوت خویش را این روزها دشوار می بندد حَسن یک چند روزی می شود..،هنگامِ دَقُّ الباب دو چشمان ترش را بر روی مسمار می بندد .
. یا حُجّةِ بْنِ الْعَسكَري! ای پرچمت من را کفن، یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  هر جا تو باشیّ‌اَم وطن، یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  یا حُجّةِ بْنِ الْعَسكَري! یا سیّدی! یا سیّدی! ای آرزوی مرد و زن! یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  بیمم نباشد از بلا چون با تو اَم نام مرا... از نوکرانت خط نزن یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  در انتهای هر سخن: ذکر دعای بر فرج در ابتدای هر سخن: یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  سُرخ است رنگِ چشم تو، خون است صبح و شب دلت... از داغ هفتاد و دو تن، یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  ای وارث جَدّت رضا باشد دلم آهوی تو... پلکم به پاهایت چمن، یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  قلبم تَپَد از شوقِ اینکه لحظه‌ای می‌بینمَت... سَرْمنزلِ مقصود من! یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن!  هستم گدایت از ازل، هستم مُریدت تا ابد ای زندگی! یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن! یَابْنَ الْحَسَن! ✍ يك شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱ .
. یا صاحب الزّمان! جگرِ خفته‌ اَم از حسرتِ تو شیر شود نظرِ تشنه اَم از غیر رُخَت سیر شود دستِ من گیر که مُحتاج تو اَم یا مولايْ! ترس دارم که نگیریّ و دگر دیر شود رو مَگردان ز دلم که نَفَسم می‌گیرد دائماً در سرِ من، نام ِ تو تصویر شود می‌چِکَد آب ز کام ِ نظرم با یادت... کودکِ خاطر من، در طلبت پیر شود درد ها جز به طلوع تو نگردد درمان! جلوه کن! دیده‌ به دیدار تو تسخیر شود یوسفِ خاطرِ دل، هست اسیرِ نَفَست دلِ پروانه شده، گِردِ تو پاگیر شود غرب تا شرقِ زمین در کفِ دستانِ تو موم ظلم در کنگره‌‌ی عدل تو زنجیر شود دلِ مخروبه‌ی شهر! از غم آوار زمان... با دعا کردنِ بر امرِ تو تعمیر شود " عَجّلَ اللّهُ تَعالٰی فَرَجَ مَولانا "... دائماً بر لبِ عُشّاقِ تو تقریر شود خوش به احوالِ دلی که به کمندت اُفتد ذوب در عشق تو گردیده و تخمیر شود همه ترسند از " آخِر "، من از " اوّل " ترسم کاش تقدیرِ " رسیدنْ به تو " تعبیر شود این غزل، ساخته و بافته ی مسکینیست... که سِرِشکش به روی صفحه سرازیر شود ✍ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه-چادرم.oga
2.65M
✍ میخوام بگم یه روضه از قصه تلخ روزگار یه چادرم، شکسته دل، ساده و خاکی، وصله دار شب عروسی علی(ع)، آروم آروم، قدم قدم رو سر ماه مدینه ، به خونه بخت اومدم روی سرم تو کوچه ها، گُل میزدن همسایه ها وارد خونه میشدم ، میون دست مرتضی(ع) یادم نمیره ، اون روزا ، که بین همه برو بیایی داشتیم شبا تو خونه علی(ع) ، چه قصه هایی داشتیم عجب روزایی داشتیم دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون میباره تنگ دل همسفرم ، داره بارون میباره نُه سالِ عاشقی گذشت ، تو خونه ای پر از وفا زیر پرم بزرگ شدن ، حسین(ع) و زینب(س) با صفا خانوم عزیزِ همه بود ، تا که باباش گذاشت و رفت بعد بابا ، عدو رو دل، زخمی رو جا گذاشت و رفت برا تسلای دلش، هیزم آوردن پشت در خانوم منو رو سر گرفت، بلند شد ایستاد پشت در یادم نمیره ، تا که آتیش زدن درو، آتیش نشست رو دامنم تا در وا شد دیدم خانوم، صدا میزد وای محسنم دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون میباره تنگ دل همسفرم، داره بارون میباره نفس نفس میزد گلم، سر میومد تحملم کارای خونه رو میکرد، خانوم بی تعادلم کشیده میشم رو زمین، شکوه ز تقدیر میکنم نمیدونم چند روزه که، زیر پاهاش گیر میکنم خدایا من قد کشیدم، یا قد زهرا(س) خمیده یادم نمیره ، منو رو صورت میگرفت، از مرتضی رو میگرفت دستش رو از زیر پرم، بی بی به پهلو میگرفت شدم ز بعد مادر، ارثیه یه دختر دم غروبه، من رو سر یه خواهری، داره بارون میباره تو قتلگاه برادری، داره بارون میباره
. تکرار اولاجاق (دوقّوزِ دِی) سیزلره بیرده ای فتنه سالان لار آییلون وقتیز آزالدی زنجیرینی شیطان نچه گون بوینوزا سالدی شیطاندی گیریب جیلدیزه یوخ عقلیزی آلدی آز یاره وورون گوللره بو دَشت و دَمَنده آز باعث اولون قان توکوله خاکِ وطنده مین لر یالان اخباری یازیب یوللامیسیز سیز فتنه اودونون شعله سینی قووزامیسیز سیز بیچاره جوانلاری گینه توولامیسیز سیز بو مملکته ضامن آهو کی دایاخدی بو اود اوزوزون ریشه زیده یاندیراجاقدی بیر گون سالیسیز فتنه ی سَبزی بو دیاره چوخ بیگُنَهی یوللامیسیز کُنجِ مزاره قصد ایلمیسوز نقشه ی ایران اولا پاره ؟ سیز فتنه سالون ، رشته ی ایمان کی قیریلماز گوزدن اوزوزی سالمیون ایران کی یخلماز هر گون ایدوری ذاتِ اَحد ، کَشفِ حقایق آزاده اولانلار اولار ایرانیمه عاشق ای داخل و خارجده یاتان ، پَست و منافق آز یاندیروب اود ، دوزَخیزی گَرم ایلیون سیز غَفلت یوخوسوننان اویانون ،شَرم ایلیون سیز حَقّیله سیزین سینه ده، مین کینه لریز وار روباه کیمی سبز و بنفش حیله لریز وار قرخ ایلدی بو ایراندا سیزین فتنه لریز وار قرآنِ مجید حُکمونی اجرا ایدروخ بیز سیز فتنه سالین ، سیزلری رُسوا ایدروخ بیز شَکّ ایله میون خونِ شهیدان ، جوشاجاقدی قانلار یغیشوب بیرگونی باشدان آشاجاقدی قورخون او زماندان ، بو جماعت داشاجاقدی رهبر اوره گین سالساز اگر غُصّیه ، درده تکرار اولاجاق (دوقّوزِ دِی ) سیزلره بیرده ارشاد ایلیوب بیزلری سالارِ شهیدان انسانی شَرافَتدی اِیدن لایقِ جانان جاندان گِچروخ دینه گوره ، ویرمه روق ایمان بِش گون یاشاماخ ، حقّیدن اَل چَکماقا دَگمَز دشمنلره هیچ با شَرف انسان باشین اَگمَز مؤمن آییق اُول ، فتنه ده سن باری کیریخما ثابت قَدم اُول حقّیده ، ناحق یره چیخما بو فتنه لرین آخری روشَندی داریخما هر گون اَلَنوب آیریلاجاق ، حقّیله باطل مُحکم یاپیش اوز دینیوی ، قویما اولا زائل آماده اولون حضرتِ حُجّت گَله جاقدی باطل لر اوگون آغلیه جاق ، حق گوله جاقدی مظلوم اولان اشخاص او گون دینجَله جاقدی بو وَعده ، حقیقتدی ویروب حَیِّ توانا (بیکَسلرین) آخر کَسیدی مَهدیِ زهرا (عج) ۲۸ آبان ۱۴۰۱ الاحقر مهدی عبادی✍ تبریز .👇