eitaa logo
امام حسین ع
22.2هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏴 یا $واحد_سنگین شهادت امام زین العابدین علیه السلام 🏴بند اول منم آلاله ی کرب و بلایی  که دیدم لاله های نینوایی زمین کربلا دریای خون شد و دیدم من سرِ از تن جدایی چهل منزل مرا آواره کردند و قلب مضطرم را پاره کردند زدند بر روی نی راس پدر را به طعنه ها مرا بیچاره کردند امان از کربلا و هجوم نابهنگام اسارت تا به کوفه گلایه از غم شام (امان ای دل امان بسوز ای دل امان) 🏴بند دوم به گریه عادته روزانه دارم به یاد کربلا هر دم ببارم شما ده شب فقط روضه شنیدید ولی من دیدم و دل بیقرارم خودم دیدم پدر را سر بریدند به روی پیکرش اسبان دویدند تمام خیمه و خرگاهه او را به نامردی همه آتش کشیدند امان از کربلا و هجوم نابهنگام اسارت تا به کوفه گلایه از غم شام (امان ای دل امان بسوز ای دل امان) 🏴بند سوم ولی با اینهمه میگویم الشام که دیدم چشم هیز و مردم عام شنیدم از زبان مردکی پست خطاب خارجی با لفظ دشنام کنار عمه ام هر لحظه بودم به ضربه تازیانه ها کبودم هنوز آن صحنه ها یادم نرفته و میسوزد تمام تار و پودم امان از کربلا و هجوم نابهنگام اسارت تا به کوفه گلایه از غم شام (امان ای دل امان بسوز ای دل امان) 🎤با نوای زیبای حاج علیرضا طالبی ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. |⇦•تمام عمر با گریه... و توسل به راوی دشت‌کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۱ به نفس حاج‌ محمود کریمی ●━━━━━━─────── تمام عمر با گریه عجین بود تمام عمر هرلحظه حزین بود سِلاحش گریه بوده در نبردی که در راهِ دفاع از جانِ دین بود سبک‌تر از فرشته، بال می‌زد پر پرواز او، اشک وزین بود نشان مهربانی با ضعیفان به روی شانه‌هایش چون نگین بود دعاهایش برای اهل تقوا همیشه اوّلین و آخرین بود صحیفه، شرح الفت با خدا و فرار از دست ابلیس لعین بود امیرِ نَفْس، در بالاترین وجه سرآمد بر تمام مؤمنین بود غلامش إذن باران داشت وقتی که او در عرش، سجّاده‌نشین بود ملائک، مستمندان نگاهش امام آسمان‌ها و زمین بود قنوتش، وصلِ عرش و فرش می‌کرد جهان در دست زین‌العابدین بود چهل‌ سال آه، جانِ نازنینش دچار زخم‌های سهمگین بود شهیدِ زخم عاشوراست مولا شهیدِ روضه‌ی باباست مولا چهل‌سال است آقا داغ‌دار است چهل‌سال است چَشمش بی‌قرار است چهل‌سال است که تقویمِ این مرد تمامِ فصل‌هایش بی‌بهار است ستون آسمان و جانِ دنیا ولی در تنگ‌نای روزگار است پس از کرب‌وبلا و قتلگاهش همیشه چَشم‌هایش اشکبار است هنوز از هتک‌ حرمت در اسیری دچار زخم‌های بی‌شمار است عبورش از دلِ بازار، سخت است چه رنجی در ضمیرش، یادگار است *به امام سجاد گفتن آقا مختار خروج‌ کرده قتله ی کربلا رو داره میگیره به سزای عملشون میرسونه. فرمود: بگید ببینم از حرمله چه خبر؟ هرموقع او رو‌گرفتن به من اطلاع بدید ما از عزا دربیاییم...* چهل‌سال است خود را می‌کشاند شهید زنده‌ی چشم‌ِ انتظار است گذشته سال‌ها امّا هنوزم شبیه روز اوّل، داغ‌دار است برایش آب و نان و خاک، روضه‌ است همان‌گونه، حصیر و گوشواره است اسیر کوفه‌ای شد که برایش علی‌ کشتن به‌ نوعی افتخار است ندیده تاکنون چَشمانِ غیرت از این‌ها بانویی را در اسارت *امام سجاد علیه السلام تو بازار تشریف میبردن دید یه قصابی میخواد گوسفندی رو ذبح‌کنه. به قصاب فرمود:بگید ببینم آیا به این‌حیوان آب دادین یا نه؟ آری آقاجان!رسم دین ماست شما یاد ما دادین. آری این ذبح سیراب شده .آقا شروع کرد ناله زدن.قصاب گفت آقا من حرف بدی زدم؟حضرت فرمود:نه! بابای غریبم‌ رو با لب تشنه شهید کردن... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
12-maddahi-117.mp3
28.15M
|⇦•تمام عمر با گریه... و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۱ به نفس حاج محمود کریمی
Mohammad Hossein Pouyanfar - Hossein Jan.mp3
5.31M
خداحافظ ای برادر زینب به خون غلطان در برابر زینب خداحافظ ای جوانی زینب سلام ای قد کمانی زینب بیاد لبت دیگر آب و ننوشم برادر جان بی تو خانه به دوشم سرت رفته نوک نیزه عدوان تنت گشته طعمه سم اسبان به درد و غم و ابتلا می روم دریغا که از کربلا می روم در اینجا مرا خون دل توشه بود نگاهم بر این قبر شش گوشه بود خداحافظ ای خاک پاکِ حسین انیسِ تن چاکُ و چاک حسین خداحافظ ای قرار و شکیبم خداحافظ ای حسین غریبم خداحافظ ای وادی علقمه خداحافظ ای گریه فاطمه خداحافظ ای سرو خونین بدن خداحافظ ای قاسم ابن الحسن خداحافظ ای تشنه در موج یَم خداحافظ ای دست و مشک و عَلَم خداحافظ ای ناله ی آه و آب خداحافظ ای شیر خوار رباب خداحافظ ای خیمه پر ز دود خداحافظ ای یاسهای کبود خداحافظ ای دامن سوخته به صحرا روان با تن سوخته خداحافظ ای کودکِ اشکبار غریبانه جان داده در زیر خار خداحافظ ای برادر زینب به خون غلطان در برابر زینب
. حسین سیِّد شهیدان بُوَد حسین احیا گر قرآن بُوَد عزیز زهرا = سبط پیمبر جان را فدا کرد= دررۀ داور حسین حسین جان = حسین حسین جان2 حسین کشته شد که دین بماند قرآن واسلام مبین بماند حسین فدا شد = دررۀ داور بوده شعارش = الله اکبر حسین حسین جان = حسین حسین جان2 حسین فدا شد که بماندکتاب شهید شد بهر عفاف وحجاب امرِ به معروف = بوده شعارش خواهر او بود = همیشه یارش حسین حسین جان = حسین حسین جان2 پیروی از راه حسین کارماست بیانگرِ ایده ورفتارماست ما پیروان =خط حسینیم از رهروان = آن نورعینیم حسین حسین جان = حسین حسین جان2 دوستی حسین حمایت ازاوست رهروی از حسین اطاعت از اوست امرِ به معروف= بُوَدهمیشه حسینیان را= نماد وریشه حسین حسین جان = حسین حسین جان2 پیرو عباس وعلی اکبریم جان به کفان نهضت ورهبریم مدافعان= دین وکتابیم ما پاسدار= حفظ حجابیم حسین حسین جان = حسین حسین جان2 حسین ،نوردیدۀ بوتراب خواهر توست پاسدار حجاب حجاب وقرآن =شد سنگراو سرت به نیزه= شدیاوراو حسين حسین جان = حسین حسین جان2 ای خواهران حجاب حکم دین است امررسول رب العالمین است این سخن از پو= رِ بوتراب است وظیفۀ زن= حفظ است حسين حسين جان=حسين حسين جان2 ✍ .👇
. ( زبانحال حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف) مجلس ناخلف و عمه ی غم پرور من سوت و کف، هلهله و عمه ی بی یاور من مجلس اهل ستم ، شیون اطفال حسین طشت زر ،بزم طرب ، قاری‌شان سرور من خیزران فخر کند بوسه زده لعلِ لبش من فدای لبت ای غنچه ی پیغمبر من اُمرا را ز حقارت به برش خوانده یزید تا که تحقیر کند عمّه‌ی دانشور من مست قدرت شده جولان بدهد از سر جهل نزد اطفال حرم ؛ سوخت ز غم پیکر من تیغ کین بوسه زده حنجر خونین حسین سر بر نیزه بُود تکیه گه و باور من طشت زر را به مقابل بگذارد از کین تا بسوزد دل اطفال حزین در بر من لب ببند (عامری) از واقعه‌ی بزم یزید خون مکن بیشتر از این به دل مادر من • قم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. گریز به کاروان اسرا عاقبت می رسد آن روز که مولا برسد منجی کلّ جهان ،یوسف طاها برسد وارث کلّ مناقب، صاحب خُلق نکو مظهر هر صفت خالق یکتا برسد سیزده نور ِخلاصه شده در یک خورشید سحر ِ خاتمه بر هر شب یلدا برسد ناخدای دل ما می رسد از راه و سپس کشتی گمشده بر ساحل دریا برسد با معزّالمؤمنین،یک سو شود شیعه عزیز سوی دیگر موسم خواری اعدا برسد او چو آید بکشد تیغ علی را ز نیام وقت آتش زدن قاتل زهرا برسد مادرش بین شرار در و دیوار هنوز منتظر مانده که از جانب صحرا برسد منتظر مانده حسین بن علی در یم خون منتقم ، با عَلَم حضرت سقا برسد تازه مانده ست هزار و نهصد وپنجاه زخم بر تنش تا سحری اصل مداوا برسد زمزمه شد به لب رأس بریده، سر ِ نی عاقبت منتقم ِ زینب کبری' برسد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ما رَأَيْتُ إِلاّ جَميلا *قطع کردی شاخه ی عمر مرا ابن زیاد تو چه می خواهی دگر از جان ما ابن زیاد ریختی خون تمام مردهامان را بس است رحم کن بر وارث خون خدا ابن زیاد من ندیدم غیر زیبایی در آن شهر بلا گرچه قدّم خم شده از داغ ها ابن زیاد از چه ناموس علی را تو نمودی همسفر با سنان و ابن سعد بی حیا ابن زیاد دست بسته برده ای ما را میان کوچه ها سایه بان ما شده رأس جدا ابن زیاد چوب دستی میزنی بر روی دندان حسین روبه روی دیدگان ما چرا ابن زیاد گر شده پیر و تمام گیسوان او سپید دیده جسم ارباً اربا بر عبا ابن زیاد بر روی لب های او آهسته تر ضربه بزن تازه گردد زخم شمشیر و عصا ابن زیاد بر کبودی رخ زیبای او کمتر بخند مثل مادر خورده سیلی بی هوا ابن زیاد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) *ابن زياد (كه درماندگى خود را احساس كرد) ادامه داد: «خداوند قلبم را با كشتن حسين و خاندانت تشفّى داد!». زينب كبرى(عليها السلام) فرمود: «لَعَمْري لَقَدْ قَتَلْتَ كَهْلي، وَ قَطَعْتَ فَرْعي، وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلي، فَإنْ كانَ هذا شِفاؤَكَ فَقَدِ اشْتَفَيْتَ»؛ (به جانم سوگند، بزرگ مرا كشتى و شاخه عمرم را قطع كردى و ريشه مرا از جا درآوردى، اگر اين كار مايه تشفّى قلب توست، به خواسته ات رسيدى) .
. خاکستری شده ست سرت یا اخا الغریب از چه تنور شد به تو مأوا اخا الغريب از بس منقش است سرت از عصا و سنگ زخمی تر است از همه سرها اخا الغریب با روضه ی مجسم شیب الخضیب تو شد چشم اهل بیت تو دریا اخا الغریب تا نشنوی اهانت و زخم زبانشان قرآن بخوان به وقت تماشا اخا الغریب چشمان خود ببند نبین با غلاف تیغ پاسخ دهند ناله ی ما را اخا الغریب چشمان خود ببند که در کوچه های شام شد سنگ بام جای تسلّی' اخا الغریب اما ببین که سرو قد همسرت رباب شد زیر بار داغ علی تا اخا الغریب هم بازی رقیه که پنهان ز دیده بود رأسش به روی نی شده پیدا اخا الغریب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .................... نشسته مادری و دست بر کمر دارد کمک کنید در از این تنور بردارد هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید تنورِ سرد کمی خاکِ شعله‌ور دارد کشید شانه‌ای و گفت شانه هم مادر برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد تو را به معجرِ خود پاک میکنم امّا چقدر کُنجِ لبت لخته‌یِ جگر دارد هنوز جایِ تَرَکهای تشنگی پیداست هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد از این به بعد گلویت نمی‌چکد از نِی به بند آمدنش شعله هم اثر دارد به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد ✍ .