eitaa logo
امام حسین ع
27.3هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 549 _ امام حسین علیه السلام _ سه بار میگم به سمت کرببلا  صلی الله علیک بر آن شهید تشنه ی سر جدا    صلی الله علیک یا ابا عبدالله خدا اگه خیر کسی رو بخواد   تو قلب اون حب حسین میزاره کاری میکنه که تو دنیا فقط     دلش برا کربلا بی قراره کربلا  کربلا    اللهم رزقنا رو به حرم میگم با سوز و گداز  صلی الله علیک قشنگ ترین سلام قبل از نماز     صلی الله علیک یا ابا عبدالله حرارت عشق تو تا قیامت    تو  قلب ما نمیشه سردو خاموش من زندگیم تو کربلا عوض شد    مهر تو رو نمیکنم فراموش کربلا کربلا   اللهم رزقنا علیه_السلام ✍ 👇
. شب هفتم مناجات مهدوی گریز: حضرت لیلا علیهاالسلام وقتی دلی برای تو کاشانه می شود دیگر پناهگاه تو صحرا نمی شود می دانم ای غریب، دراین شهر بی وفا دیگر دلی برای تو مأوا نمی شود ما غافلیم و هر ملکی داد می زند مردم! امام، بی کس و تنها نمی شود دنیا طلب شدیم و نفهمیده ایم که دنیای ما بدون تو زیبا نمی شود امشب کنار سفره ی ام البنین بیا مجلس که بی حضور تو برپا نمی شود وقت مرور روضه ی لیلاست العجل داغش به جز ظهور، مداوا نمی شود او را کنار پیکر اکبر کمک بده قلبش حریف وسعت غمها نمی شود گفت ای علی،برای پدر یک نفس بکش افتاده روی سینه ی تو، پا نمی شود صورت به صورت تو میان عدو گذاشت عقده ز قلب خسته ی او وا نمی شود می خواست تا حرم ببرد پیکر تو را با این تنی که مانده به هر جا نمی شود یک عضو توست سمت یمین، دیگری یسار یک عضو هم که گم شده پیدا نمی شود چیده تو را به روی عبایش ولی دگر این پاره پاره، ثانی طاها نمی شود ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ................... شب ششم مناجات مهدوی گریز: حضرت رباب علیهاالسلام از چه دعای آمدنت مستجاب نیست این زندگی بدون تو غیر از عذاب نیست در انتظار دیدن تو، صبر تا به کی؟؟؟ دیگر قرار رفته و در سینه، تاب نیست کم گریه کرده ایم برای ظهور تو در آسمان دیده، برایت سحاب نیست دستم بگیر تا که بمانم به راه تو بر استواری ام که حساب و کتاب نیست وقتی کناره سفره ی روضه نشسته ام در فتنه ها دگر به دلم اضطراب نیست حالا که در فراق تو بی چاره گشته ایم چاره به غیر روضه ی بی بی رباب نیست می گفت اصغرم، گل لب تشنه ام بخواب در خیمه ها برای تو یک قطره آب نیست این رعد و برق و چک چک باران و جوی آب پیش نگاه  ِحسرت تو جز سراب نیست😭 یک تن نگفت حرمله ی پست و رذل را ملعون، نزن،که کشتن کودک ثواب نیست زد یک سه شعبه بر تو و قلب من و حسین بهتر از این برای عدو، انتخاب نیست حالا به روی نیزه شدی داغ دائمم حقّ  ِلبان خشک تو این آفِتاب نیست پایین بیا و در بغلم خواب  ِ ناز کن بر روی نی که اصغر من جای خواب نیست از بس که خورده ای به زمین از فراز نی چاره به غیر  ِ بستن تو با طناب نیست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
زمان: حجم: 1.32M
بی وفایی ای فُرات... 😭 چه فراتی که دَمی حیا نکرد درد شش ماهه ای رو دوا نکرد جگر دشمن دین خنک شد و آب دریا به حسین وفا نکرد تو بخیل کربلایی ای فرات خون شَوَی که بی وفایی ای فرات ای فرات اُف به تو و آبِ تَرَت خبرت هست چه شد دور و بَرَت؟ شمر سیراب و حسین با لب خشک ای فرات! خاک دو عالم به سَرَت تو بخیل کربلایی ای فرات خون شَوَی که بی وفایی ای فرات لب عباس پر از خون ز عطش دیده ای با لب خشک آمدنش چه روان هستی فرات بی خبر که علی اصغر تشنه کرده غش تو بخیل کربلایی ای فرات خون شَوَی که بی وفایی ای فرات مِهر زهراست اگر آب روان ز چه شد حسین او خون به دهان بی کفن روی زمین راس جدا حسرت آب فرات در دل و جان تو بخیل کربلایی ای فرات خون شَوَی که بی وفایی ای فرات .
. آمدم پیش تو دوباره حسین آمدم تا دوباره گریه کنم آمدم مثل قبل تا پیشت با دل پر شراره گریه کنم این چهل روز حیدری کردم مرد بودم میان نامردان خم به ابروی خود نیاوردم تا بریدم امان نامردان تو خودت شاهدی که در کوفه کوچه هارا گذر گذر رفتم من نه اینکه بخواهم آقاجان نه..به اجبار من سفر رفتم قسمتم شد اسارت و دوری رفتم و با عذاب هم رفتم گله ای نیست از مصیبت ها بی تو بزم شراب هم رفتم اف به دنیا…چه کرد با زینب؟ که من از غصه ی تو لبریزم کاش می مردم و نمی دیدم روی قبر تو آب میریزم خاطرم هست جنگ و دعوارا خاطرم هست داغ گهواره پیش چشم رباب غارت شد ای بمیرم…رباب بیچاره می نشست و به گوشه ای آرام‌ دست خود را فقط تکان‌ میداد روی نیزه کنار راس خودت علی اش را به من نشان می داد ظهر روز دهم به یادم هست من بمیرم چه ها کشیدی تو علی اکبر که رفت از خیمه مثل مادر دگر خمیدی تو خاطرم هست اربابا شد بدنش مثل یک معما شد خاطرم هست ماجرایش را بدنش سخت در عبا جا شد داد بی داد از غم عباس آمد و بی وداع با ما رفت خاطرم هست بچه ها خوشحال عموعباس سمت دریا رفت چند لحظه بعد رفتی و آستین بر نگاه برگشتی من پریشان ‌و مضطرب بودم تو ولی غرق آه برگشتی قبر او میدهد گواهی که بدنش شد قد علی اصغر باید این حرف را خلاصه کنم این اباالفضل،آن نشد دیگر… من رسیدم ولی برادرجان پرم از اضطرار و بد حالم گله ای نیست از مصیبت ها دلخور از ماجرای گودالم بی رمق روی خاک ها بودی نوک سر نیزه بازی ات می داد پیش تو آب بر زمین میریخت گیسویت هم به چنگ شمر افتاد بعد افتادن تو در گودال مقتلت را سنان تصرف کرد پیش چشمم حرامزاده به شمر حنجر خشک تو تعارف کرد - ✅آرمان صائمی -اربعین۱۴۰۲✍ سلام_الله_علیها .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. علیه_السلام بعد صد سال اگر زنده شوم بار دگر به جز از نوکری تو نکنم کار دگر زندگی باد حرامم که در این عمر دو روز طی شود روز و شبم در پی یک یار دگر گر بسوزد تن من باز ز خاکستر من بر نیاید که رود بر در دربار دگر جز تو دلدار دگر نیست اگر هست حسین دل نمانده است دهم تا که به دلدار دگر نیست غیر از تو مرا چشم مپوشی از من هست هر چند تو را نوکر بسیار دگر تو بخر هیچ  بخر ناز کن اما مسپار سر بازار مرا دست خریدار دگر گر قرار است بهای حرمت جان باشد این تو و جان من و رخصت دیدار دگر ✅موسی علیمرادی -شهریور ۱۴۰۲✍ .
. اگر چه نور چشمان ترش رفت به دریا زد یل آب آورش رفت دلش خوش بود تا آن لحظه ای که سوی مقتل غریب مادرش رفت ♦️♦️ بکش دستی به قلب زار زینب مدد کن بر دل خونبار زینب به امدادم بیا سالار قلبم که افتاده گره در کار زینب ♦️♦️ پس از پژمردن یک باغ لاله شده کار دل من آه و ناله بگیر این نیمه جانم را ولیکن نپرس از حال زهرای سه ساله ♦️♦️ ز جا برخیز ای غمخوار زینب که رفت از دست چشم تار زینب نمی دانی که در راه اسارت چه آمد بر سرم سالار زینب ✅ .
. هر کس که خاک تو نشد عزت ندارد بی روضه دنیا ذره ای لذت ندارد بیچاره آنکه حسرت تربت ندارد عمرِ بدون نوکری برکت ندارد نوکر پر از حرف است اشکِ روضه هایش شیعه به قنبرهاش هست و فضه هایش دین خدا دین نیست وقتی حوزه هایش قاضی و شاه آبادی و بهجت ندارد اسلام ما مدیون اسلام حسین است مرغ دلم عمری ست در دام حسین است ذکر شب قبرم فقط نام حسین است نوکر میان قبر خود وحشت ندارد جامانده های کاروان کربلاییم دلتنگ شبهای قشنگ نینواییم ما روز و شب دربدر این روضه هاییم دیوانگی روز و شب و ساعت ندارد یادش بخیر این روزها مشایه بودیم با دوستان تو رفیقِ پایه بودیم بالاتر از این، با خودت همسایه بودیم امسال انگار این گدا قیمت ندارد آموختیم از لشکرِ در قلت تو باشیم با هیهات منا الذلت تو تو رهبر ما هستی و ما ملت تو مثل تو آقا کشوری ملت ندارد این درد جز با گریه راه حل ندارد غم مرهمی جز خواندن مقتل ندارد پای رقیه طاقت تاول ندارد اما به غیر از دیدنت حاجت ندارد تا کاسه ی صبر اسیران شد لبالب دختر زبان به شکوه وا کرده مرتب بابا تو از وقتی که رفتی عمه زینب حالا چهل روز است همصحبت ندارد یادم می آید سمت تو لشکر کشیدند کاری ندارم هر چه دیدند و شنیدند اما خودم دیدم سرت را می بریدند داغی شبیه داغ تو وسعت ندارد گفتم تو را دارم تو را از من گرفتند از پیکر پاک تو پیراهن گرفتند مرکب نگو روی تنت هاون گرفتند بی تو حرم یک لحظه ی راحت ندارد قرآن بخوان آیات نور و فجر با تو باشد...تو گفتی...صبر کردم...اجر با تو اما جواب فحش های زجر با تو بابا رقیه بیش از این طاقت ندارد از این جهان خواهر که دارم غم ندارم سایه به روی سر که دارم غم ندارم روی سرم معجر که دارم غم ندارم وای از زمانی که حرم حرمت ندارد دیدی گلِ سر داشتم حالا ندارم گیسوی دلبر داشتم حالا ندارم یک تکه معجر داشتم حالا ندارم اما دگر این زندگی لذت ندارد زجر و سنان انگار که لج کرده بودند سر های روی نیزه را رج کرده بودند سمت محارم نیزه را کج کرده بودند ...دستان سنگ اندازها دقت ندارد تا کِی تن من جای زخم و لطمه باشد؟ تا کِی به دور ما هوار و هجمه باشد؟ بابا رقیه خواست پیش عمه باشد میخواستم، پایم ولی قدرت ندارد من در خرابه جانم از جسمم به در رفت من ماندم و این کاروان سمت خطر رفت با بد کسانی عمه ی ما به سفر رفت وای از سنان که ذره ای غیرت ندارد ✅مظاهر کثیری نژاد ✍ علیه_السلام .
. شبِ جمعه است هوای حرم افتاده سرم بارَمو بستم و در کوچه ی دل در به درم عشقِ تو کرده منو بی سرو پا مستِ جنون هر طرف گنبد و من کفترِ بی بال و پَرم عطرِ شش گوشه ی تو برده قرار از کفِ من چه کنم در طپشِ عشقِ تو من شعله ورم صحن تو با دلِ بشکسته تصوّر کردم باغِ بین الحرمین شوقِ اذونِ سحرم عطرِ آوای خوشِ گنبد و گلدسته ی تو با اذونِ سحری جلوه شده در نظرم یادِ گلهای غریب و عطش و روضه و اشک سیلِ خون ریزد از این غصه ز چشمانِ ترم نذر کردم به علی اصغرِ شش ماهه ی تو که شبِ جمعه بیوفته حرمِ تو گذرم حرمِ ساقی عجب حالِ خوشی داده منو خوش به حالِ دلِ من زائرِ قرصِ قمرم ماه بالای سرم شاهدِ رویای من است که به تصویرِ خیال اومده پایان سفرم آرزوی دلِ من نوکریِ درگهِ توست من به خاکِ قدمِ زائرِ تو مفتخرم اربعین کاش مرا پای پیاده ببری چه کنم باز هوای حرم افتاده سرم! ✅هستی محرابی ✍ .