.
شب هفتم
مناجات مهدوی
گریز: حضرت لیلا علیهاالسلام
وقتی دلی برای تو کاشانه می شود
دیگر پناهگاه تو صحرا نمی شود
می دانم ای غریب، دراین شهر بی وفا
دیگر دلی برای تو مأوا نمی شود
ما غافلیم و هر ملکی داد می زند
مردم! امام، بی کس و تنها نمی شود
دنیا طلب شدیم و نفهمیده ایم که
دنیای ما بدون تو زیبا نمی شود
امشب کنار سفره ی ام البنین بیا
مجلس که بی حضور تو برپا نمی شود
وقت مرور روضه ی لیلاست العجل
داغش به جز ظهور، مداوا نمی شود
او را کنار پیکر اکبر کمک بده
قلبش حریف وسعت غمها نمی شود
گفت ای علی،برای پدر یک نفس بکش
افتاده روی سینه ی تو، پا نمی شود
صورت به صورت تو میان عدو گذاشت
عقده ز قلب خسته ی او وا نمی شود
می خواست تا حرم ببرد پیکر تو را
با این تنی که مانده به هر جا نمی شود
یک عضو توست سمت یمین، دیگری یسار
یک عضو هم که گم شده پیدا نمی شود
چیده تو را به روی عبایش ولی دگر
این پاره پاره، ثانی طاها نمی شود
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
...................
#امام_زمان
شب ششم
مناجات مهدوی
گریز: حضرت رباب علیهاالسلام
از چه دعای آمدنت مستجاب نیست
این زندگی بدون تو غیر از عذاب نیست
در انتظار دیدن تو، صبر تا به کی؟؟؟
دیگر قرار رفته و در سینه، تاب نیست
کم گریه کرده ایم برای ظهور تو
در آسمان دیده، برایت سحاب نیست
دستم بگیر تا که بمانم به راه تو
بر استواری ام که حساب و کتاب نیست
وقتی کناره سفره ی روضه نشسته ام
در فتنه ها دگر به دلم اضطراب نیست
حالا که در فراق تو بی چاره گشته ایم
چاره به غیر روضه ی بی بی رباب نیست
می گفت اصغرم، گل لب تشنه ام بخواب
در خیمه ها برای تو یک قطره آب نیست
این رعد و برق و چک چک باران و جوی آب
پیش نگاه ِحسرت تو جز سراب نیست😭
یک تن نگفت حرمله ی پست و رذل را
ملعون، نزن،که کشتن کودک ثواب نیست
زد یک سه شعبه بر تو و قلب من و حسین
بهتر از این برای عدو، انتخاب نیست
حالا به روی نیزه شدی داغ دائمم
حقّ ِلبان خشک تو این آفِتاب نیست
پایین بیا و در بغلم خواب ِ ناز کن
بر روی نی که اصغر من جای خواب نیست
از بس که خورده ای به زمین از فراز نی
چاره به غیر ِ بستن تو با طناب نیست
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
زمان:
حجم:
1.32M
بی وفایی ای فُرات... 😭
چه فراتی که دَمی حیا نکرد
درد شش ماهه ای رو دوا نکرد
جگر دشمن دین خنک شد و
آب دریا به حسین وفا نکرد
تو بخیل کربلایی ای فرات
خون شَوَی که بی وفایی ای فرات
ای فرات اُف به تو و آبِ تَرَت
خبرت هست چه شد دور و بَرَت؟
شمر سیراب و حسین با لب خشک
ای فرات! خاک دو عالم به سَرَت
تو بخیل کربلایی ای فرات
خون شَوَی که بی وفایی ای فرات
لب عباس پر از خون ز عطش
دیده ای با لب خشک آمدنش
چه روان هستی فرات بی خبر
که علی اصغر تشنه کرده غش
تو بخیل کربلایی ای فرات
خون شَوَی که بی وفایی ای فرات
مِهر زهراست اگر آب روان
ز چه شد حسین او خون به دهان
بی کفن روی زمین راس جدا
حسرت آب فرات در دل و جان
تو بخیل کربلایی ای فرات
خون شَوَی که بی وفایی ای فرات
#هادی_همتی ✍
#امام_حسین #کربلا #فرات #عاشورا #شور
.
.
#اربعین
#حضرت_زینب
آمدم پیش تو دوباره حسین
آمدم تا دوباره گریه کنم
آمدم مثل قبل تا پیشت
با دل پر شراره گریه کنم
این چهل روز حیدری کردم
مرد بودم میان نامردان
خم به ابروی خود نیاوردم
تا بریدم امان نامردان
تو خودت شاهدی که در کوفه
کوچه هارا گذر گذر رفتم
من نه اینکه بخواهم آقاجان
نه..به اجبار من سفر رفتم
قسمتم شد اسارت و دوری
رفتم و با عذاب هم رفتم
گله ای نیست از مصیبت ها
بی تو بزم شراب هم رفتم
اف به دنیا…چه کرد با زینب؟
که من از غصه ی تو لبریزم
کاش می مردم و نمی دیدم
روی قبر تو آب میریزم
خاطرم هست جنگ و دعوارا
خاطرم هست داغ گهواره
پیش چشم رباب غارت شد
ای بمیرم…رباب بیچاره
می نشست و به گوشه ای آرام
دست خود را فقط تکان میداد
روی نیزه کنار راس خودت
علی اش را به من نشان می داد
ظهر روز دهم به یادم هست
من بمیرم چه ها کشیدی تو
علی اکبر که رفت از خیمه
مثل مادر دگر خمیدی تو
خاطرم هست اربابا شد
بدنش مثل یک معما شد
خاطرم هست ماجرایش را
بدنش سخت در عبا جا شد
داد بی داد از غم عباس
آمد و بی وداع با ما رفت
خاطرم هست بچه ها خوشحال
عموعباس سمت دریا رفت
چند لحظه بعد رفتی و
آستین بر نگاه برگشتی
من پریشان و مضطرب بودم
تو ولی غرق آه برگشتی
قبر او میدهد گواهی که
بدنش شد قد علی اصغر
باید این حرف را خلاصه کنم
این اباالفضل،آن نشد دیگر…
من رسیدم ولی برادرجان
پرم از اضطرار و بد حالم
گله ای نیست از مصیبت ها
دلخور از ماجرای گودالم
بی رمق روی خاک ها بودی
نوک سر نیزه بازی ات می داد
پیش تو آب بر زمین میریخت
گیسویت هم به چنگ شمر افتاد
بعد افتادن تو در گودال
مقتلت را سنان تصرف کرد
پیش چشمم حرامزاده به شمر
حنجر خشک تو تعارف کرد
-
✅آرمان صائمی -اربعین۱۴۰۲✍
#مرثیه_اربعین_حضرت_زینب
#زبانحال_حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#اربعین
.
.
#مناجات
#امام_حسین علیه_السلام
بعد صد سال اگر زنده شوم بار دگر
به جز از نوکری تو نکنم کار دگر
زندگی باد حرامم که در این عمر دو روز
طی شود روز و شبم در پی یک یار دگر
گر بسوزد تن من باز ز خاکستر من
بر نیاید که رود بر در دربار دگر
جز تو دلدار دگر نیست اگر هست حسین
دل نمانده است دهم تا که به دلدار دگر
نیست غیر از تو مرا چشم مپوشی از من
هست هر چند تو را نوکر بسیار دگر
تو بخر هیچ بخر ناز کن اما مسپار
سر بازار مرا دست خریدار دگر
گر قرار است بهای حرمت جان باشد
این تو و جان من و رخصت دیدار دگر
✅موسی علیمرادی -شهریور ۱۴۰۲✍
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#فراق_کربلا
#کربلا
.
.
#اربعین
اگر چه نور چشمان ترش رفت
به دریا زد یل آب آورش رفت
دلش خوش بود تا آن لحظه ای که
سوی مقتل غریب مادرش رفت
♦️♦️
بکش دستی به قلب زار زینب
مدد کن بر دل خونبار زینب
به امدادم بیا سالار قلبم
که افتاده گره در کار زینب
♦️♦️
پس از پژمردن یک باغ لاله
شده کار دل من آه و ناله
بگیر این نیمه جانم را ولیکن
نپرس از حال زهرای سه ساله
♦️♦️
ز جا برخیز ای غمخوار زینب
که رفت از دست چشم تار زینب
نمی دانی که در راه اسارت
چه آمد بر سرم سالار زینب
✅ #اصغر_چرمی✍
#مرثیه_اربعینی_حضرت_زینب_سلام_الله
#زبانحال_حضرت_زینب
.
.
#اربعین
هر کس که خاک تو نشد عزت ندارد
بی روضه دنیا ذره ای لذت ندارد
بیچاره آنکه حسرت تربت ندارد
عمرِ بدون نوکری برکت ندارد
نوکر پر از حرف است اشکِ روضه هایش
شیعه به قنبرهاش هست و فضه هایش
دین خدا دین نیست وقتی حوزه هایش
قاضی و شاه آبادی و بهجت ندارد
اسلام ما مدیون اسلام حسین است
مرغ دلم عمری ست در دام حسین است
ذکر شب قبرم فقط نام حسین است
نوکر میان قبر خود وحشت ندارد
جامانده های کاروان کربلاییم
دلتنگ شبهای قشنگ نینواییم
ما روز و شب دربدر این روضه هاییم
دیوانگی روز و شب و ساعت ندارد
یادش بخیر این روزها مشایه بودیم
با دوستان تو رفیقِ پایه بودیم
بالاتر از این، با خودت همسایه بودیم
امسال انگار این گدا قیمت ندارد
آموختیم از لشکرِ در قلت تو
باشیم با هیهات منا الذلت تو
تو رهبر ما هستی و ما ملت تو
مثل تو آقا کشوری ملت ندارد
این درد جز با گریه راه حل ندارد
غم مرهمی جز خواندن مقتل ندارد
پای رقیه طاقت تاول ندارد
اما به غیر از دیدنت حاجت ندارد
تا کاسه ی صبر اسیران شد لبالب
دختر زبان به شکوه وا کرده مرتب
بابا تو از وقتی که رفتی عمه زینب
حالا چهل روز است همصحبت ندارد
یادم می آید سمت تو لشکر کشیدند
کاری ندارم هر چه دیدند و شنیدند
اما خودم دیدم سرت را می بریدند
داغی شبیه داغ تو وسعت ندارد
گفتم تو را دارم تو را از من گرفتند
از پیکر پاک تو پیراهن گرفتند
مرکب نگو روی تنت هاون گرفتند
بی تو حرم یک لحظه ی راحت ندارد
قرآن بخوان آیات نور و فجر با تو
باشد...تو گفتی...صبر کردم...اجر با تو
اما جواب فحش های زجر با تو
بابا رقیه بیش از این طاقت ندارد
از این جهان خواهر که دارم غم ندارم
سایه به روی سر که دارم غم ندارم
روی سرم معجر که دارم غم ندارم
وای از زمانی که حرم حرمت ندارد
دیدی گلِ سر داشتم حالا ندارم
گیسوی دلبر داشتم حالا ندارم
یک تکه معجر داشتم حالا ندارم
اما دگر این زندگی لذت ندارد
زجر و سنان انگار که لج کرده بودند
سر های روی نیزه را رج کرده بودند
سمت محارم نیزه را کج کرده بودند
...دستان سنگ اندازها دقت ندارد
تا کِی تن من جای زخم و لطمه باشد؟
تا کِی به دور ما هوار و هجمه باشد؟
بابا رقیه خواست پیش عمه باشد
میخواستم، پایم ولی قدرت ندارد
من در خرابه جانم از جسمم به در رفت
من ماندم و این کاروان سمت خطر رفت
با بد کسانی عمه ی ما به سفر رفت
وای از سنان که ذره ای غیرت ندارد
✅مظاهر کثیری نژاد ✍
#امام_حسین علیه_السلام
#مرثیه_اربعین_حضرت_زینب
#پیاده_روی_اربعین
#جاماندگان
#کربلا
.
.
#شب_جمعه
#فراق_کربلا
شبِ جمعه است هوای حرم افتاده سرم
بارَمو بستم و در کوچه ی دل در به درم
عشقِ تو کرده منو بی سرو پا مستِ جنون
هر طرف گنبد و من کفترِ بی بال و پَرم
عطرِ شش گوشه ی تو برده قرار از کفِ من
چه کنم در طپشِ عشقِ تو من شعله ورم
صحن تو با دلِ بشکسته تصوّر کردم
باغِ بین الحرمین شوقِ اذونِ سحرم
عطرِ آوای خوشِ گنبد و گلدسته ی تو
با اذونِ سحری جلوه شده در نظرم
یادِ گلهای غریب و عطش و روضه و اشک
سیلِ خون ریزد از این غصه ز چشمانِ ترم
نذر کردم به علی اصغرِ شش ماهه ی تو
که شبِ جمعه بیوفته حرمِ تو گذرم
حرمِ ساقی عجب حالِ خوشی داده منو
خوش به حالِ دلِ من زائرِ قرصِ قمرم
ماه بالای سرم شاهدِ رویای من است
که به تصویرِ خیال اومده پایان سفرم
آرزوی دلِ من نوکریِ درگهِ توست
من به خاکِ قدمِ زائرِ تو مفتخرم
اربعین کاش مرا پای پیاده ببری
چه کنم باز هوای حرم افتاده سرم!
✅هستی محرابی ✍
#امام_حسین_علیه_السلام
.
.
#اربعین
اگر سوار و اگر که پیاده میآییم
بهشوق توست که جادهبهجاده میآییم
هزارشکر که در اوج این همه سختی
به دیدن حرم تو چه ساده میآییم
بزرگ و کوچک ما شوق کربلا دارند
بدیهی است که با خانواده میآییم
اگرچه سختی و دشواری است، اما ما
به خُلق باز و به روی گشاده میآییم
"بهرغم مدعیانی که منع عشق کنند"
به حکم عشق الهی زیاده میآییم
شکوهمندترین نوع انتظار این است
همین که خسته ولی ایستاده میآییم
در این مسیر فقط در پی رضای توایم
که فکر غیر تو از سر نهاده، میآییم
بیا به دیدن ما ای امام صاحبامر
که ما به شوق تو با این اراده میآییم
#مجتبی_خرسندی✍
#امام_زمان
#زائر_کربلا
.
.
#اربعین
السلام علیک یا مولاتی یا زینب
من چهل روز به همراه سرت گردیدم
همره قافله ی همسفرت گردیدم
سر تو بر سر نی ماه شب تارم شد
چون ستاره به سر چون قمرت گردیدم
اشکت از گوشه ی چشم تو روان می شد و من
بارها زائر چشمان ترت گردیدم
چشم تو روشنی شام سیاهم بود و
همچو پروانه به شمع سحرت گردیدم
با سرت آمده ام زائر قبرت گردم
روی این خاک زمین دور و برت گردیدم
ذره ذره اثرت در همه ی دشت بلاست
با دل خسته پی بال و پرت گردیدم
آمدم تا که گزارش دهم از شرح سفر
من که دل سوخته ی پرشررت گردیدم
یک سفر بود و هزاران دل جا مانده به راه
کشته ی عشق تو پیش نظرت گردیدم
گر چه شد بر سر نیزه سر هجده یوسف
بیشتر از همه محو قمرت گردیدم
تازیانه که به سوی تن طفلان آمد
سپر دخترک خون جگرت گردیدم
کعب نی بس که به روی تن نیلی ام خورد
همچو آن مادر مظلوم ترت گردیدم
گاه بودی به سر نیزه و گه تشت طلا
زائر چوب و لب و تشت زرت گردیدم
یا حسین بی تو نمانده اثری از زینب
بس که پروانه صفت شعله ورت گردیدم
نیست جانی به تن همسفر خون جگرت
من چهل روز به همراه سرت گردیدم
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#امام_حسین
صلی الله علیک یا اباعبدالله
ای آن که بوده خلقت من از برای تو
جانم فدای خاک ره کربلای تو
با هر نفس که سینه ام از عشق پر شود
پر می کشد کبوتر جان در هوای تو
آری خدای عشق و خداوند عاشقی
خلقت نموده جمله ی ما را برای تو
یعنی بدون عشق تو دل می شود تباه
باشد تمام زندگی ما ولای تو
هم مسجد الحرام و قبله و بیت المقدس اند
مُحرم به حج عشق تو و نینوای تو
با گوش جان ز کعبه شنیدم به آه گفت :
من هم فدای گنبد و صحن و سرای تو
سعی و صفا و مشعر و زمزم به زمزمه
در هروله به بارگه باصفای تو
کی روضه ی جنان ز حریم تو برتر است
باشد بهشت ، روضه و بزم عزای تو
سر زیر بار ظلم و ستم خم نکرده ای
آید همیشه تا به قیامت صدای تو
بر روی نیزه شد سر تو قبله گاه اشک
وای از سنان و رأس ز پیکر جدای تو
آن پرچمی که دست علمدار بوده است
بر دوش زینب است و رسانَد ندای تو
از کربلا به شام و به کوفه سفر نمود
برده به دوش پرچم عشق و لوای تو
داده پیام کرببلا را به نسل ها
احیا نموده دین تو را و خدای تو
همچون تمام عمرِ دو عالم ز ابتدا
یک اربعین دلم شده بس مبتلای تو
#محمدعلی_شهاب ✍
.