eitaa logo
امام حسین ع
19.4هزار دنبال‌کننده
401 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. گرچه تقدیرِ دل این شد به حرم تا نرود تو حسینِ همه‌ای هرکه رود یا نرود تو حسینِ همه‌ای صحبت خوب و بد نیست آنکه رود است محال است به دریا نرود تو حسینِ همه‌ای بارشِ باران و نسیم اَبر اَبر است ندیدیم به هرجا نرود تو حسینِ همه‌ای ، در دلِ هر دلشوره پشتِ هر بغض که می‌گفت مبادا نرود نه فقط آنِ همانی که حرم را دیده آنِ آنکه قدمی سوی تو  حتی نرود نه محال است محال است محال است حسین پیشِ جامانده از این جاده‌ی زیبا نرود پیش آن مرد که در گوشه‌ی بیمارستان کنج شش گوشه برایش شده رویا ، نرود پیش آن مادرِ پیری که ندارد پایی که قدم را بگذارد دل صحرا ، نرود پیش سجاده‌ی آن مادرِ نابینایی که نشسته به دلش داغِ تماشا ، نرود یا که در وقت گرفتاری آن مردی‌که ارمنی است ولی عاشقِ سقا ، نرود یا به دیدارِ جوانی که گرفتار شده هیچ‌کس نیست به دادش برسد تا نرود یا به دادِ دل آواره‌ی  معتادی که چاییِ روضه چشیده است به لبها ، نرود پیش آن لاتِ جوانی که زمین‌گیرش کرد پدری پیر و زمین‌گیر .... که حالا نرود پیش آن محتضری که به نفس اُفتاده تا حسینش نرسیده  است زِ دنیا نرود فاصله نیست میان حرمت با دلها تو حسین همه‌ای هر که رود یا نرود سخت آن نیست که پا رنجِ بیابان بکشد سخت آن است که مجنون سوی لیلا نرود هرکه اُفتاد به این راه پس از آن حس کرد مُردن آسان‌تر از آن است که آنجا نرود گرمی روزِ نفَس سوز و تب و تاول پا اینهمه عشق که  از خاطرِ زهرا نرود آنکه خرج سفر یک دو نفر را داده دست خالی دمِ مرگش تک و تنها نرود هرکه هرجاست به دنبال طبیب است طبیب هرکه اینجاست به دنبالِ مداوا نرود سفرم را سرِ تو با همه قسمت کردم به خصوص آنکه به من گفت که هرجا نرود ما نرفتیم به جایی و به مولا سوگند که حسین است و بهشتی است که بی ما نرود.... کربلا سخت شلوغ است بیا شام رویم تا عقیله به سوی علقمه تنها نرود بارِ خود بسته و محمل به زمین است ولی بی سه‌ساله چه کند آه روَد یا نرود به لبش بود دعا کاش پس از این با سر بغل دخترکی ، سر زده بابا نرود می‌رسد کرببلا قافله‌ای پاشیده که بجز آه  زِ لبها به ثریا نرود زینب از ناقه زمین خورد همه اُفتادند آنکه بالا به جز از زانوی سقا نرود زینب است و روی زانو بدنش را می‌بُرد نذر کرده است به گودال که با پا نرود نوزده طفل از این قافله جامانده چرا... گفت از شام ، کسی کاش به آنجا نرود دید با مشک سکینه است دعایش این شد برود هر طرف و علقمه اما نرود همه‌اش فکر رُباب است حواسش جمع است به سرِ تربت خالیِ علی تا نرود بستری نرم‌تر از سینه‌ی بابایش نیست هیچ جای دگر این کودکِ زیبا نرود یادش اُفتاد از این خیمه به آن خیمه دوید که حرامی به سوی دختر نوپا نرود پیکری دید ولی مزرعه‌ی نیزه شده حق بده اینهمه سرنیزه به یکجا نرود عاقبت پیش حسین  آمد و عریانش دید... دست خالی کسی از غارتِ آقا نرود می‌زدندش برود شام ولی فهمیدند تا که بوسه نزند بر روی رگها نرود... ✅حسن لطفی ۱۴۰۲/۰۶/۱۴✍ .
حسینی 🔸صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا مَظلوم یا اَباعَبْدِاللَّهِ ،وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّه آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ما هیچ نبودیم ولی قسمت ما کرد با پای پیاده سفر کرببلا را ”حسین جان…..” 🔸میدونی ان شاءالله نتیجه ی این حسین گفتن ها رو کی می بینی؟ درروایت میگه:مادر سادات وقتی میخوان وارد بهشت بشن،توقف می کنند،پشت سرشون رو نگاه می کنند، هر چی میگن:خانم وارد بهشت بشین، بهشت رو برای شما آماده کردن، همه منتظر قدوم شما هستن، بی بی پشت سرش رو نگاه میکنه، میگه: تا بچه هام وارد نشن من وارد نمیشم، تا محبینم وارد نشن من وارد نمیشم، تا گریه کن های حسین وارد نشن من وارد نمیشم. تصور کن این منظره روهمه تون دور فاطمه ی زهرا حلقه می زنید ان شاءالله. 🔸کامل الزیارات مینویسه: وقتی دور فاطمه حلقه زدی، فاطمه ی زهرا شروع میکنه روضه ی حسین رو خواندن. تصور کن توی صحرای محشر شما بشید گریه کن، فاطمه ی زهرا بشه روضه خوان، میدونی روضه خواندن مادرت فاطمه چه طوره؟ یه وقت نگاه میکنی می بینی پیراهن خونی حسین رو روی دست بلند کرده. حسین جان……. 🔰پیاده روی اربعین وقتی چند کیلومتری راه میری، به پاهات فشار میاد، کف پات تاول میزنه، هر چند تا موکبی یه عده آماده اند زائرها بیان، خستگی ِ زائرها رو در کنند، پذیرایی کنند، مرهم به کف پای این بچه ها بگذارند، حالا تصور کن آدم بزرگ، جوان،نیرومند، این طور تحلیل میره، اما دلا بسوزه برا بچه های حسین، حسین…. نمیگذاشتن پا به پای بزرگترها راه برن، زن و بچه رو با طناب به هم بسته بودن، این بچه ها روی زمین می افتادن با تازیانه بچه هارو بلند می کردند، آی بمیرم براتون، کسی نبود این بچه هارو تحویل بگیره، کسی نبود مرهم به پای این بچه ها بذاره، آی حسین…. 🔰وقتی جابر رسید کنار قبر مطهر ابی عبدالله، دست رو قبر گذاشت، خودش رو روی قبر انداخت، شروع کرد اشک ریختن و ناله زدن، شروع کرد با حسین در و دل کردن، اینقدر ناله زد بی هوش شد، کنار قبر روی زمین افتاد، آب به صورتش پاشیدن، جابر رو بلند کردن، اما بگم جابر کجا بودی وقتی زینب اومد وارد گودال قتلگاه شد؟ عجب زیارتی کرد از بدن حسین، جابر آب رو صورتت ریختن بلندت کردن،اما کجا بودی بچه های حسین رو با چه وضعیتی از بدن مطهر جدا کردن؟ فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَاب  سکینه رو چه طور از بدن حسین جدا کردن، با تازیانه و کعب نی ،حسین…. گفت: داداش! گودال پر از خون شد و ما سوی مدینه رو کرده و گفتیم رسول ِ دو سرا را یَا جَدّا، صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ بِالْعَرَاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا داداش این منو داره میکشه افسوس کمی رحم نکردند و ربودند پیراهن و عمامه و نعلین و عبا را جان از تن ما رفت در آن لحظه که دیدیم چوب و لب و دندان ِ تو و تشت طلا را 🔰این بچه ها همه نشسته بودن یه گوشه ای از مجلس، بچه هایی که رنگ رخسارشون رو آفتاب هم ندیده، این بچه ها پشت مخدّرات، خودشون رو پنهان کرده بودن با این معجر پاره ها سرها رو پوشونده بودن، اما یه وقت دیدن ده ساله ی حسین رو پنجه ی پا بلند شده، یه جا رو داره نشان میده، هی میگه: عمه جان زینب! عمه جان نگاه کن سر بابام حسین ِ، دارن با چوب خیزران به لب و دندان بابام حسین، حسین.... .
. هرشب برایت زیر نور ماه خواندم با چشم تر مرثیه ای جانکاه خواندم اذن دخول خویش را در راه خواندم "أأدخل یابن رسول الله ؟"خواندم خواهر نگاه روشنی دارد عزیزم ! هر رفتنی برگشتنی دارد عزیزم ! از داغ تو حیران شد و سرگشته زینب دور سرت هرشب مکرر گشته زینب رویش شبیه روی مادر گشته زینب باید ببینی ! پیرتر برگشته زینب ای صاحب شش گوشه مهمان داری امروز یک قافله مهمان گریان داری امروز برگشته ام تا جزء زوار تو باشم من هرکجا باشم هوادار تو باشم در عمر خود تنها گرفتار تو باشم ای یوسف زهرا خریدار تو باشم از زینب خود مشتری بهتر نداری خواهر بمیرد ای برادر سر نداری باید برایت گفتنی ها را بگویم از اقتدار دختر زهرا بگویم از خطبه ی کوبنده و غرا بگویم ازانچه کردم با حرامی ها بگویم با " اسکتوا" یم شهر کوفه زیر و رو شد ابن زیاد از خطبه ام بی آبرو شد دل را که با یاد خدا آرام کردم من چادرم را پرچم اسلام کردم با تیغ نطق آتشین اقدام کردم جای تو خالی بود فتح شام کردم جز ذکر حق ازخواهرت آیا شنیدی ؟ آن مارایت الا جمیلا را شنیدی ؟ در هر لباسی بنده ی شیطان غلط کرد هرکس که زد بر نیزه ها قران غلط کرد هرکس که شد همبازی حیوان غلط کرد از ابتدا نسل ابوسفیان غلط کرد اُف بر یزید و سفره ی نحس قمارش شخصا در آوردم دمار از روزگارش من پای اهداف تو از آغاز بودم جان بر کف دین عاشقی جانباز بودم با دست بسته صاحب اعجاز بودم در بند شمر اما حماسه ساز بودم هر منزلی محشر به پا کردم حسینم من کربلا را کربلا کردم حسینم جان داده ام تا روح مکتب جان بگیرد تا کار و بار صاحب قران بگیرد از بچه هایت دشمنت تاوان بگیرد ای کاش دیگر این سفر پایان بگیرد لبخندهای شمر جانی خسته ام کرد زخم زبان و بددهانی خسته ام کرد بعد از تو خیلی دشمنت رفتار بد کرد هر خواهشی از حرمله کردیم رد کرد راه مرا خولی بی انصاف سد کرد دیدی چگونه شمر پایم را لگد کرد ؟ رفتی و درد و غصه ام کامل شد ای وای نامحرمی در خیمه ام داخل شد ای وای هم شعله ی غم می کشید از دل زبانه هم میرسید آب دهان از بام خانه خورد و خوراکم سنگ بود و تازیانه دارم نشانی از کبودی روی شانه چشمی به سوی دخترت چشمی به من داشت بیش از بقیه حرمله دست بزن داشت ناموس حق آواره و بی خانمان بود هر ناقه ای لنگ و بدون سایه بان بود خلخال دخترها به دست این و آن بود اطراف ناموست پر از نامحرمان بود  " اصلا خبر داری مرا بازار بردند ؟ نامحرمان در مجلس اغیار بردند؟" با رفتنت من ماندم و حال خرابم بی سرپناهی میدهد هرشب عذابم شد آستین پاره ام تنها حجابم باغیرت من ! زخمی بزم شرابم از برکت لطف خدا من دق نکردم حتما خودت کردی دعا من دق نکردم وقتی نباشی زندگی هم زندگی نیست طاعت که منهای ولایت بندگی نیست نانی به ما دادند اگر ؛ بخشندگی نیست سوغات ما از شام جز شرمندگی نیست ماییم و تصویر خیالی رقیه می سوختیم از جای خالی رقیه از پا در اورده مرا مرثیه هایت دیگر به گوش من نمی اید صدایت مشغول ذکر فاتحه هستم برایت ای کاش میشد جان دهم پایین پایت ای کاش قربان تنی صدچاک گردم بعد از سه روز آخر کنارت خاک گردم ✅علیرضا خاکساری شهریورماه ۱۴۰۲ ............... ای کربلا سلام پرچم به شانه ام من رهسپارِ جاده ام ای کربلا سلام خسته نمی شوم این بار هم پیاده ام ای کربلا سلام در پای هر عمود رو به تو ایستاده ام ای کربلا سلام ای کربلا سلام نزدیکِ اربعین غیر از زیارتِ تو نداریم دغدغه لطف امام رضا شد شاملم که آرزوی من محققه زائر روایته که با فرشته های خدا می شه بدرقه ای کربلا سلام در سینه ام حسین صدها کتابِ مرثیه شیرازه می کنم در طولِ این مسیر با گرد و خاکها نفسی تازه می کنم در پای هر عمود اشکی روانه بی حد و اندازه می کنم ای کربلا سلام می گن تو این مسیر بر پای زائرای شما بوسه می زنن می گن به التماس زوارتو برای پذیرایی می برن جون می کنن فدا در پای زائرِ حرمِ شاه بی کفن ای کربلا سلام هر کس پیاده رفت یک آبِله به یاد سه ساله نشونَشه دیدم جوونی رو کُلِّ مسیر ، مادر پیرش رو شونَشه تا می گی یا حسین بی اختیار قطرهء اشکی رو گونَشه ای کربلا سلام *
. یابن الحسن دوباره تو غرق عزا شدی شد اربعین و راهی کربوبلا شدی گویا شبیه قافله ی دل شکسته ها با حال خسته زائر خون خدا شدی چل روز می شود که تو خون گریه می کنی چل روز محتضر؛ وسط روضه ها شدی حالا که زائرین، همه در زیر قبّه اند آقا بگو برای ظهورت دعا شدی؟؟ ای کاش بشنوند تمامی زائران دیگر برای آمدن خود رضا شدی شد اربعین و پیش مزار شه غریب زینب رسیده بر غم او مبتلا شدی گفت ای حسین،آمده مهمان برای تو از چه اسیر خاک زمین بلا شدی چل روز پیش روبه روی چشم خیس من با کینه های زجر و سنان آشنا شدی دور تو را گرفت سپاه حرامیان تنها نشان نیزه و سنگ جفا شدی دشمن مقابلم سر تو از قفا برید با خون سرخ حنجر پاکت حنا شدی رحمی نشد به پیکر زخمی و بی سرت با نعل تازه روی زمین جابجا شدی هر قاتلی به کربوبلا دفن شد ولی در بین خون و خاک بیابان رها شدی حتی نماند پیروهن کهنه بر تنت آخر تو دفن در وسط بوریا شدی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
زبانحال زینب س با امام حسین ع بعد یه اربعین فراق رسیده ام کنار تو کاشکی می شد ببینمت دل شده بی قرار تو ولی تو زیر خاکی و من موندم و مزار تو ای گُل پرپرم حسین شهید بی سرم حسین غریب مادرم حسین برادرم حسین... غریب مادر یا حسین غریب مادر یا حسین سلام من به روح تو به جسم زخم و پرپرت به خشکی لبان تو به خون سُرخ حنجرت سلام من به اکبر و سلام من به اصغرت تو شاه دور از وطنی یوسف بی پیرهنی شهید خونین بدنی تو که بی کفنی.... غریب مادر یا حسین غریب مادر یا حسین به پای داغ سخت تو یه پیر ناتوان شدم به قامتم نگاه کنی خمیده و کمان شدم چیزی نمونده از تَنم یه پوست و استخوان شدم شهید سر جدا حسین قتیل اشقیا حسین غریب کربلا حسین درد آشنا حسین... غریب مادر یا حسین غریب مادر یا حسین .👇
زبانحال زینب س با امام حسین ع باز آمدم باز آمدم در کنار تو در کنار تو ریزم به سر خاک عزا از مزار تو از مزار تو ای کُشته ی صد پاره تن سنگ باران شد سرت ای یوسف بی پیرهن آمدم بی دخترت آه ای حسین بی کفن پیر گشته خواهرت وای وای وای وای حسینم وای وای وای وای حسینم باز آمدم باز آمدم کربلای تو کربلای تو قامت کمان گشتم حسین در عزای تو در عزای تو ای یادگار مصطفی نور چشم مادرم ای زخمی تیغ جفا پاره پاره پیکرم ای ماه روی نیزه ها یاس سُرخ بی سرم وای وای وای وای حسینم وای وای وای وای حسینم باز آمدم باز آمدم ای برادر جان ای برادر جان کرده بغل قبر تو را خواهر نالان خواهر نالان دلتنگ دیدار توام خون دل خوردم اَخا چهل روزه بیمار توام کاش می مُردم اَخا عمری عزادار توام بی تو اَفسُردم اَخا وای وای وای وای حسینم وای وای وای وای حسینم 👇
. از دل خسته سلام اربعین اومد و خوردم به دره بسته سلام از دل خسته سلام از همین دور به اون گنبد و گلدسته سلام از یه بیچاره سلام از یه دل شکسته که خیلی دوست داره سلام ندارم چاره سلام هم شدم خونه نشین هم شدم آواره سلام سال قبل کجا بودم تو همین لحظه ها آواره تو کربلا بودم سال قبل کجا بودم روز اربعین تو اون حریم با صفا بودم من که هر سال اومدم میرسیدم از نجف به کربلا به مقصدم به تو صدبار سلام به علی اکبر تو از همه انصار سلام به تو ای یار سلام به تو و علقمه و صحن علمدار سلام به تو از نوح سلام به تو از کل ملائک به تو از روح سلام به تو مذبوح سلام به سر زخمی و اون پیکر مجروح سلام * 👇
. السلام علیک یا اباعبدالله من آمدم سوی تو با یک کاروان آه از این سفر دارم برایت ارمغان آه سوزی میان سینه ها و شعله در دل دارم ز هجر و دوری ات در عمق جان آه شرح سفر شرح هزاران جان سپردن هر لحظه بی تو سهم اهل کاروان آه بی تو چهل روز است که سامان نداریم ما بی سر و سامانت ای سرو روان آه  فصل زیارت بود از رأس شریفت من در میان محمل و تو بر سنان آه رأس تو روی نیزه ها شد قبله گاهم ما زائرت بودیم با اشک روان آه مُردم هزاران مرتبه که همرهم بود چشمان هیز حرمله ، شمر و سنان آه از من نمی پرسی سه ساله دخترت کو ؟ او که شده در شام ویرانه نهان آه چون چشمه ساری جوشد از عمق وجودم خون دلِ جاری چو اشک دیدگان آه این است شرح حال ما و کودکانت داغی به دل ، سوزی به سینه ، بر لبان آه از دور می بوسید دخت تو لبت را وقتی لبت را بوسه می زد خیزران آه از این سفر مانده برای زینب تو یک اربعین اندوه و اشک و یک جهان آه ✍ .
. ‍( روح شهادت ) یا ایهاالشهید علیک السلام ... ماییم در عزای تو یاایهاالشهید جان جهان فدای تو یاایهاالشهید هر ساعت و دقیقه و لحظه ، تمام عمر ... دارم به سر هوای تو یاایهاالشهید یک گوشه ای نشسته ام و زار می زنم چون دورم از سرای تو یاایهاالشهید هستیم جملگی همه ی عمر ، تا ابد ... بی تاب کربلای تو یاایهاالشهید شب های جمعه مرغ دلم گرمِ گردش است در صحن با صفای تو یاایهاالشهید تا صد هزار بار بمیرم برای تو جان خواهم از خدای تو یاایهاالشهید هرگز شعار نیست ، دلم داد می زند : هستم فقط گدای تو یاایهالشهید ارباب اگر تویی همه عالم فدای توست دنیاست زیر پای تو یاایهاالشهید سرور شده ، عزیز شده ، هر که گشته است در بَند و مبتلای تو یاایهاالشهید باید به دست با کرَمَت اعتراف کرد دستِ من و عطای تو یاایهاالشهید شد قسمتم گدا و غلام قمر شدن آن یار باوفای تو یاایهاالشهید یک "یا حسین" رافع هر مشکل و غم است درد من و دوای تو یاایهاالشهید " وَللهِ لا اُفارقُکَ "* ... ای پناه من ! دارم به لب نوای تو یاایهاالشهید در روشنای روضه ی تو رشد کرده ایم گشتیم آشنای تو یاایهاالشهید هیچ است گر تمام زمین جملگی شود آواره از بلای تو یاایهاالشهید حتی نکرد رحم حرامیِ پَست بَر یک تکه از عبای تو یاایهاالشهید گویا هنوز باور زینب نمی شود وضع سرِ جدای تو یاایهاالشهید در بین ازدحام ... بماند بقیه اش ... مقطوع شد رجای* تو یاایهاالشهید وقت ظهور مهدی موعود می شود راوی ماجرای تو یاایهاالشهید او روضه خوان و عالمیان گریه می کنند در سوگ و در رثای تو یاایهاالشهید "خورشید" در قصیده به آتش کشیده شد از غربت رسای* تو یاایهاالشهید ... * جمله حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) در کربلا : ولله لا افارق عمّی ... (هرگز عمویم را تنها نخواهم گذاشت) * رجا : امید * رسا : روشن ، واضح علیه_السلام https://eitaa.com/emame3vom/83807 ............ . . مثل همیشه از همه سرها سری حسین بر نیزه دیدمت، چقدر محشری حسین «کهف الرّقیم...» نغمه ی داوودی است این! قرآن بخوان که از همه دل می بری حسین از هرکجای دشت شمیم تو می وزد عطر گل محمّدی پرپری حسین تو قبل قتله گاه علی اکبری، ولی تو بعد قتله گاه علی اصغری حسین تا گفت: «یا أخا...» به خدا مطمئن شدم عبّاس را به خیمه نمی آوری حسین! من که هنوز هم کمرم درد می کند! حالا بگو تو از کمرت... بهتری حسین؟ چشمم به توست ای سر بی تن که سال هاست تنها پناه بی کسی خواهری حسین حتّی به شمر و عاقبتش فکر می کنی! تو جلوه گاه رحمت پیغمبری حسین از اشک ما بنای قیامت شود خراب از قاتلان خویش اگر بگذری حسین . ✍ ..........  پای نیزه نشسته بود آرام غرقِ در حسرت و تمنا بود روی موها، دو گونه‌ و دستش جای گلبوسه های بابا بود بی قرار پدر شده می‌گفت کاش بابا بغل کند من را حیف دور است...دور از آغوشم روی نی مانده است آن بالا باز باران گریه راه افتاد از دو چشم قشنگ و کم سویش یاد گلهای چادرش افتاد یاد زیبایی رخ و مویش زیر لب قصه‌های غم می‌گفت از ترک های بر لب عطشان خواهشش بود از آسمان تنها تا ببارد کمی ...کمی باران گفت بابا دل تو هم تنگ است؟ یا فقط من چنین پریشانم رفتی و تازیانه شد سهمم از کتکهای زجر گریانم خاطرت هست موی زیبایم گلِ سر ،روسری، النگویم؟ همه‌اش را گرفته‌اند از من چه کبود است دست و بازویم یاد آن روزهای خوب بخیر یاد آغوش و خنده‌های رباب یاد گهواره علی اصغر یاد لبخند ناز او در خواب گریه های رباب جانسوز است در غم اصغرش شده بی‌تاب حرمله طعنه میزند بر ما طفلکت را نموده‌ام سیراب بعد از این روزهای بیتابی خوب شد باز هم تو را دیدم از همین فاصله که می‌بینی صورتت را دوباره بوسیدم با خودم با امید می‌گفتم روی دست تو باز می‌خوابم خواب خوبی دوباره می‌بینم روی دوش عمو و سیرابم به تو از دور بوسه ها دادم آه در اوج آسمان هستی تا نگاهم به حنجرت افتاد چشم خود را به روی من بستی نیمه شب گم شدم در آن صحرا مادرت فاطمه پناهم شد با وجودی که قد کمانی بود با همان حال تکیه گاهم شد نیزه‌دارت وقیح می‌خندید به رباب و سکینه و زینب شام هر شب بساط ماتم بود گریه و ناله و تنی پر تب در خرابه که آمدی دیدم بوی نان و تنور می‌دادی "جان بابا گرسنه خوابیدم" بین خواب از سر نی افتادی رفتی و حرفهای ناگفته در گلویم یکی یکی غم شد رفتی و روی نیزه ها دیدی قامت دخترت چرا خم شد از طناب و سنان نمیگویم از لگدها که زد به پهلویم اضطرابی که مانده بر جانم از کبودی که مانده بر رویم بگذریم از تمام این غم ها از عمو از فرات و مشک و علم از خیامی که سوخت در غارت گریه‌ کودکان و اهل حرم زجر هر لحظه می‌دهد زجرم باعث زحمتم ببین بابا حرفهای نگفته‌ بسیار است خسته ام با خودت ببر من را
005 - Ghadam Ghadam.mp3
6.79M
قدم قدم با یه علم ایشالا اربعین میام سمت حرم . با مدد شاه کرم ایشالا اربعین میام سمت حرم . می باره اشک چشمام نم نم رو دوشم کوله باری از غم . می بینم هر کیو این روزا داره آماده میشه کم کم . سختی راحت میشه تو این راه منتظر مونده بودم چند ماه . راهی میشم با یک سربند لبیک یا اباعبدالله . حال من احسن الاحواله زیارت افضل الاعماله . کوری دشمنا این حرکت با شکوه تر میشه هر ساله . با ذکرت یا حسین می جوشم عمریه عاشق شش گوشم . می گیرم توی رویا هر شب ضریح تو رو در آغوشم . قدم قدم با یه علم ایشالا اربعین میام سمت حرم . با مدد شاه کرم ایشالا اربعین میام سمت حرم . عشق فقط یه سرزمین کرب و بلا برتره از عرش برین . حاجت من شده همین زیارت الحسین یوم الاربعین . قدم قدم با یه علم ایشالا اربعین میام سمت حرم با مدد شاه کرم ایشالا اربعین میام سمت حرم
. شکایت می کند پایم چرا اینقدر مهجور است چرا امسال از پروانگی دیوانگی دور است شکایت می کند دستم که دستش آه، کوتاه است ضریحی را که می گیرد فقط یک حلقه از آه است شکایت می کند گوشم که نشنیده ست فریادت چرا پرتم چرا پستم چرا کم می کنم یادت شکایت می کند چشمم ز بَختش سخت دل گیر است نشد مستی کند آخر دگر از جان خود سیر است شکایت می کند آغوش از معشوق خود خالی ست چه بی روح ست هر لحظه عجب امسال بد سالی است شکایت می کند جسمم که دور از موج دریاهاست نجف تا کربلا فوجی که در این جاده ها برپاست خدا را شکر از اعضا که هر یک شِکوِه ای دارند فقط این دل، تپش هایش زیارت نامه می خوانند به گِل مانده ست پاهایم نشد تا اربعین آیم حسینی تا شود قصدم حسینی تا شود پایم سه ساله خوب می دانست از ناله نشد آرام که آرامش فقط آنجاست از معشوق گیری کام ✍ .
. از بانوی بی نشان خبر داری تو از جاده ی اشک او گذر داری تو زَوّار حسین! در رهش گویا خوش بر مهدی فاطمه نظر داری تو ✍ ۹شهریور۱۴۰۲ .
. دوباره اومده ، حال و هوای اربعین دارن میرن  سفر ، مسافرای اربعین *(حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)۳* «»«»«»«»«»«»«» خوشا به حالتون ،که زائر حسین میشید میرید به  کربلا ، مسافر حسین  میشید بهشت و می بینید خوش به سعادت شما سلام  ما  رو  هم ، برسونید  به  کربلا *(حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)۳* «»«»«»«»«»«»«» نمی دونم   چرا ، دوباره  قسمتم   نشد دلم  شکسته  چون ،  دوباره نوبتم نشد حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام چه حرفایی تویِ ، دلای ما جامونده هاست چه حسرتی تویِ ، چشای خیس عاشقاست بازم  باید  بدیم ، آقا  سلام  از  راه دور دو  ساله  این سفر  برای ما نمیشه جور *(حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)۳* «»«»«»«»«»«»«» همین که می بینم ، مسافرای  جاده  رو دلای  عاشقِ  ، زائرای   پیاده  رو منم دلم می خواد ، بیام به صحن باصفات تو راه  اربعین ، جونمو  می کنم  فدات *(حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)۳* ✍رقیه سعیدی(کیمیا) 🎤سیدمحمدجوادخلیلی 👇
. برادر جان آمدم به سفر در دیار خطر مانده ام تنها به خون غلتان گشته پیکرتو در برابر تو شمر بی پروا کُشد از کین نوجوانت را زند سیلی کودکانت را ای حسین جانم ای حسین جانم ۰۰۰۰۰۰۰ حسین جانم خم شده کمرم خون شده جگرم از ره بیداد ز راه کین کشته شد پسرت نور چشم ترت اکبر ناشاد به دل شور و ناله ها دارم به خون غلتان لاله ها دارم ای حسین جانم ای حسین جانم ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ شده کشته یادگار حسن غمگسار حسین قاسم داماد ز جور این ظالمان دغا عاملان جفا داد و صد فریاد زنند آتش خیمه گاهت را به خون شویند خیمه گاهت را ای حسین جانم ای حسین جانم ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ابوالفصل آن یار و یاور تو میر لشگر تو آن علمدارت شده از کین پاره پاره بدن ای برادر من مهربان یارت جدا گشته دستش از پیکر شدم من بی مونس و یاور ای حسین جانم ای حسین جانم ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ حسین جانم بر یتیمان تو بر عزیزان تو گو چه چاره کنم در این راه شام و کوفه بگو بر شکسته دلان چون نظاره کنم به خوان قرآن از《فرازِ》نی کنم من راه اسیری طی ای حسین جانم ای حسین جانم ........... 📚برگرفته از کتاب فریاد عطش، اثر استاد مردانی 👇
. ویژه هیات ها آخرین دم سروده شده توسط مرحوم سالروز اربعین است حضرت زهرا غمین است در غمی دیگر عزادار آل خیر المرسلین است یک کاروان در کربلای غم رسیده آورده با خود عطر سر های بریده یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) __ ساکت و آرام صحرا می خروشد موج دریا یاد عاشورای خونین می زند آتش به دل ها روزی که رزم حق و باطل بود اینجا تیر سه شعبه دست قاتل بود اینجا یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) __ مادری در آفتاب است کیست این بانو؟ رباب است از غم فرزند و همسر جان به لب، قلبش کباب است او عهد کرده جامه ی ماتم بپوشد آب گوارا بعد مولایش ننوشد یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) ___ بانوان بی تاب و خسته چشم گریان، دلشکسته یا بر طفلی ستاده یا سر قبری نشسته آشفته تر در بین این زن ها رباب است دنبال قبر اصغرش در اضطراب است یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) __ کودکان خون جگر را... بی برادر بی پدر را... می برد سوی مدینه بانوان بی پسر را دارند هریک شور و غوغای رقیه خالی است بین کودکان جای رقیه یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) __ زینب آن بانوی ایجاد از اسارت گشته آزاد در اسارت کرده غوغا در سکوتش بوده فریاد از قاتلان کربلا کیفر گرفته این درس را از مکتب مادر گرفته یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) ____ با خطبه های آتشینش با خون جاری از جبینش پشت ستمگر را شکسته همراه زین العابدینش شام بلا را تیره تر از شام کرده پیروزی اسلام را اعلام کرده یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) _ در کنار نهر علقم عشق و غیرت گشته توام پیکری در خون فتاده بی سر و پاشیده از هم سقا و از آب روان لب تر نکرده او بی وفایی با علی اصغر نکرده یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) _ از سفر لیلی رسیده از غم اکبر خمیده می زند بر سینه و سر مادر هجران کشیده اکبر که پاره پاره شد جسم نزارش زیر قدم های پدر باشد مزارش یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) ____ کودکی در هر کناری میرود با اشک جاری در کنار قبر قاسم نجمه دارد آه و زاری عطر شهادت را به زیر خاک برده پامال سم اسب ها او جان سپرده یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) _ جان فدای اشک و آهش خاطرات قتلگاهش کرده او بی اعتنایی بر یزید و دستگاهش در پاسخ آن فتنه گر با نطق شیوا فرمود زینب، ما رایتْ الا جمیلا یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) ____ کی شود مهدی بیاید تا ز دل ها غم زداید نهضت سرخ حسین را در جهان معنا نماید مهدی که مولای تمام عالمین است رمز قیامش یالثارات الحسین است یاقتیل العبرات _ جان عالم بفدات (۲) .👇