.
#شب_اول_محرم ۱۴۰۳
#حضرت_مسلم
#شب_اول
#زمینه
بند1⃣
دلشورههام شدید شده
دایی نگاهت چرا نا امید شده
مثل یتیما رو سرم دست میکشی
نکنه بابام شهید شده
اگه خبر درسته، بگو چی اومده سرش
اگه خبر درسته، الان کیه دور و برش
اگه خبر درسته، بگو واسه چی کشتنش
اگه خبر درسته، نگو رو خاکه بدنش
توی کوفه هیچ کسی رو نداره
پیکرش کجاس دلم بی قراره
جای مردم بیاحساس اون شهر
کاشکی آسمون براش خون بباره
بند2⃣
انا الیه راجعون
میریزه اشکام مثه برگای خزون
روضه خونی نداره بابام دایی جون
یکمی تو روضهشو بخون
خیلی دلم میسوزه، باید براش کاری کنم
خیلی دلم میسوزه، میخوام عزاداری کنم
خیلی دلم میسوزه، میگن شکستن پرشو
خیلی دلم میسوزه، میگن بریدن سرشو
کوفه بابامو غریب گیر آورده
فکر این بلا امونم رو برده
اما قلب من از این غم میسوزه
تشنه بود ولی میگن آب نخورده
بند3⃣
با اینکه غرق خواهشم
کنار تو باشم پر از آرامشم
دیگه الان تویی بابای من ولی
ترسم اینه باز یتیم بشم
اگه که تو نباشی، کی میکشه دست رو سرم
اگه که تو نباشی، آتیش میگیره جیگرم
اگه که تو نباشی، دیگه باید چیکار کنم
اگه که تو نباشی، باید کجا فرار کنم
بی تو میشکنه دلم مثل شیشه
کاش کنار من بمونی همیشه
تازه این منم که بی تو میمیرم
فکرشو بکن رقیه چی میشه
شعر و سبک: #امیر_آهمند، #احسان_نوری
انجمن تکیه نوکری مشهد
👇
.
#شب_اول_محرم 1403
#محرم_۱۴۰۳
#شب_اول #واحد
#واحد_سنگین(سبک ثابت ده شب)
بند1⃣سربند(امام زمانی ثابت #دهه_محرم)
صاحب عزای محرمها، سرت سلامت
سینه زن داغ عاشورا، سرت سلامت
برای خون گریه کردنهات، بمیرم آقا
(سرت سلامت ۲)
تو این شبهای پریشونی، آقا جانم
توی کدوم روضه مهمونی، آقا جانم
کجا داری نوحه میخونی، آقا جانم
یوسف تنهای زهرا
یه سر بیا امشب اینجا
قدم بذار رو چشم ما
بند2⃣ #حضرت_مسلم
برات نوشتم که برگردی، سمت مدینه
اینجا همه بغض ماهارو، دارن تو سینه
اهل عیالت رو برگردون، تو رو به زهرا
(خواهشم اینه ۲)
نامه های کوفه نیرنگه، برگرد آقا
جنس دلا اینجا از سنگه، برگرد آقا
پیر و جوون با تو در جنگه، برگرد آقا
کوفه خیانت کرد، برگرد
اینجا همه هستن، نامرد
حتی نداری یک، همدرد
بند3⃣
با لب تشنه دم آخر، دعام همینه
الهی که طفل شیش ماهت، بلا نبینه
بگو به عباس که مشکارو، پر کنه از آب
(خواهشم اینه ۲)
کوفیا سرباز دینارن، برگرد آقا
برای تو نقشه ها دارن، برگرد آقا
داغ تو رو دل ها میذارن، برگرد آقا
میگم با چشمای، دریا
از این سفر بگذر، آقا
کوفه نیا، یابن الزهرا
شعر: #طاها_تحقیقی ✍
سبک: #امیر_آهمند 🎼
شعر بند ثابت #امام_زمان:
#جمعی_از_شاعران_تکیه_نوکری
«آزادگان عالم در خیمه حسیناند»
#طرف_درست_تاریخ
👇
.
#زنجیر_زنی
#نوحه_سنتی
#شب_اول_محرم
#محرم_۱۴۰۳
#شب_اول
(سبک ثابت #دهه_محرم )
بند1⃣
ای عاشقان ای عاشقان ماه محرم آمده
مرثیه ی خون خدا اینک فراهم آمده
اندوه عظما را ببین، عرش معلا را ببین
پیراهن خونین او در شکل پرچم آمده
ذکر عالم و آدم شده هر دم حسین حسین
نوحه ی حسینیه شده این دم حسین حسین
ای جانم حسین جانم حسین جانم حسین حسین
بند2⃣
ای شیعیان با چشم خون گریه برای او کنید
سینه زنان این سینه را صحن و سرای او کنید
اهل و عیال خویش را، مال و منال خویش را
هر چه که هست و نیست را خرج عزای او کنید
شور حضرت خاتم در این ماتم حسین حسین
میخواند زمین و آسمانها هم حسین حسین
ای جانم حسین جانم حسین جانم حسین حسین
شعر و سبک: #احسان_نوری، #امیر_آهمند
انجمن تکیه نوکری مشهد
#طلیعه_محرم
«آزادگان عالم در خیمه حسیناند»
#طرف_درست_تاریخ
👇
.
#شب_اول_محرم 1403
#فراق_کربلا
#محرم_۱۴۰۳
#شب_اول
#واحد_شلاقی
بند1⃣
کربلا آخر آرزوهامه
حاجت هر شب قلب شیدامه
تنها سرمایه ی دین و دنیامه
(دین و دنیامه ۲)
مقصد انا هدینا کربلاس
معنی جنت الاعلی کربلاس
نزدیک ترین راه رفتن تا خدا
قاب قوسین او ادنی کربلاس
حرم خواب شیرینم، حسین یار دیرینم
حرم خط پایان و، حسین ذکر تلقینم
حسین جانم حسین جان
بند2⃣
کربلا عاشق و دیوونه کرده
تنها دل گرمی روزای سرده
آب و خاک حرم درمون درده
(درمون درده۲)
بهترین ملجا عالم کربلاس
اونجا که خوب میشه حالم کربلاس
حول حالنای من باب الحسین
خواهش تحویل سالم کربلاس
حرم سیر پروازم، حسین سوز آوازم
حرم کعبه ی عشق و، حسین قبله ی رازم
حسین جانم حسین جان
بند3⃣
کربلا حسرت چشم گریونه
زندگی بی حسین مثل زندونه
دوریه از حرم حرفش آسونه
(حرفش آسونه ۲)
مرهم چشمای گریون کربلاس
سامون دل بی سامون کربلاس
هرجا باشیم برمیگردیم به حسین
انا الیه راجعون کربلاس
حرم چشم امیدم، حسین مُهر تأییدم
حرم طور سینا و، حسین نور توحیدم
حسین جانم حسین جان
شعر و سبک: #امیر_آهمند
انجمن تکیه نوکری مشهد
👇
.
#شب_اول_محرم 1403
#امام_حسین
#محرم_۱۴۰۳
#شب_اول
#شور
بند1⃣
اسم اعظم می خوای فقط بگو یا حسین
شوق زندگی حقیقی ما حسین
غرق دنیا بودم همیشه وقت اذون
اول وقت شده نماز من با حسین
میشمرم لحظه ها رو تا اذون
تا که با خدای تو عشق بازی کنم
سجده می کنم روی مُهر تو
که توی ذهنم رویا سازی کنم
توی رویام بیام به کربلا
تا یکم این دل تنگو راضی کنم
رویامه حرم تو
دنیامه حرم تو
مرحم واسه ی همه
دردامه حرم تو
دل تنگ حرمتم
بند2⃣
خاک کرب و بلات شفای درد منه
مژده ی بهار، توو خزون زرد منه
تسبیح تربتت که توی دستم باشه
گرمی دست تو، تو دست سرد منه
من به شوق وصل تو دم به دم
ذکر یا منتهی الرجایا میگم
بعد هر نمازم با تربتت
تسبیحات حضرتِ زهرا میگم
تربتو میذارم روی چشام
اللهم الرزقنا کربلا میگم
حیرون حرمتم
گریون حرمتم
عاشورا خدا بخواد
مهمون حرمتم
دل تنگ حرمتم
بند3⃣
من که واست یه عمره بی قرارم آقا
هیچ کسی رو مثل تو دوست ندارم آقا
لحظه ای که منو تو خاک میذارن میرن
وقت بی کسی هام، چش انتظارم آقا
رحمت الله واسعه تویی
غبار صحنت شفیع محشره
تربت تو روز ولادت و
لحظه ی تلقین به کام نوکره
توی دنیا میشه سعادت و
واسه ی قبرم امید آخره
کار تو کرامته
عادتت سخاوته
از حالم با خبری
آرزوم شهادته
محتاج کرمتم
شعر و سبک: #بهزاد_مصدقیان
انجمن تکیه نوکری مشهد
👇
امام حسین ع
رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد
سوخت دلها دود اسپند محرم پخش شد
تا ابد باز این چه شورت را بنازم محتشم
این چه شعری بود که در خلق عالم پخش شد؟!
منبری یا نوحهخوان، یا سینهزن یا گریهکن
هر چه منصب بود یکجا زیر پرچم جمع شد
چای تلخ روضه زخم قلب ما را خوب کرد
حبهی قندی به ما دادند و مرهم جمع شد
هرچه که ما بردهایم از سهم هیئت بردهایم
در حسینیه، کَرم، هم جمع شد هم پخش شد
از محرم میتوان فهمید روزی دست کیست؟
فاطمه آهی کشید و بین ما غم پخش شد
هرکس آمد بینصیب از قتلگاهت برنگشت
نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد
حق مطلب بر زمین میماند اگر زینب نبود
خون دلها خورده شد تا اینکه کمکم پخش شد
دل آشفته اگه حسین میگه
درد داره که اینقده حسین میگه
پَر پروانه میخواد بسوزه که
پای شمع تا به سحر حسین میگه
گرچه نخنماس ولی خیلی ساله
پرچمه سر گذر حسین میگه
روز محشر چندقدم جلوتره
نوکری که بیشتر حسین میگه
کار استجابت دعاش یقینیه
هرکسی با چشم تَر حسین میگه
این چه رسمیه پدر که میمیره
جلو تابوتش پسر حسین میگه
این چه عشقیه پسر که جون میده
پشت تابوتش پدر حسین میگه
ما توی سینهزنی حسین میگیم
مادرش هم دم در حسین میگه
ماها دست به سینه اسمش و میگیم
مادرش دست به کمر حسین میگه
خواهرش نفس نفس نفس زنان
داره روبهروی سر حسین میگه
شاعر: #محمدجواد_پرچمی ✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#سید_رضا_نریمانی
امام حسین ع
📋 شاید امسال به این بادیه باران برود #روضه #شب_اول_محرم سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 ماجرای شهادت حضرت مسلم (ع)
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسلم وقتی اومد توو کوفه آنقدر دورش شلوغ شد، همه اومدن باهاش بیعت کردن. آنقدر شلوغ شد، اصلا نمیدونست خونهی کی بره؟!
یکی این طرف، یکی اون طرف، خونهی ما بیا آقا.
سریع نامه نوشت برای ابی عبدالله:« آقا جان بیا! اینا همه منتظرند. ولی دیری نگذشت که همه مسلم و یکی یکی تنها گذاشتن و رفتن.
کار به جایی رسید که وقتی دورش نگاه کرد؛ دید کسی دیگه نمونده، همه رفتن تنهاش گذاشتن...
توو این کوچه پس کوچههای شهر میچرخید، هی دست رو دست میزد، عجب کاری کردم نامه نوشتم!
چرا اینا اینجوری کردن با من؟!چرا منو تنها گذاشتن؟!
نه جای خوابی، نه غذایی، نه آبی...
همین جور که توو این کوچه پس کوچهها میچرخید، راه میرفت. نشست در یه خونهای، تکیه داد سرش و گرفت. یهو دید یه خانمی در و باز کرد:
-چی میخوای؟! اینجا چرا نشستی؟!
- گفت:« من توو این شهر غریبم. کسی و ندارم، میشه من و راه بدی توو خونهت؟!
این زن در و باز کرد، مسلم اومد توو خونهش. تا فهمید سفیرِ حسینه، آنقدر احترامش کرد. همهچی بهش داد؛ جای خوابی براش درست کرد، آب و غذایی بهش داد. ولی خبر رسید به قصر دارالاماره، مسلم توو فلان خونه ست.
ریختن، خونه رو محاصره کردند. داد میزدند دم در خونه؛
-میای بیرون یا نه، پناه بردی به یه زن؟!
همچین که داد میزدند، در خونه رو محاصره کردند؛ داد و هوار میکشند، عربده کشی میکنند:« یا میای بیرون یا میریزیم توو خونه؟!
مسلم سریع از خونه بیرون اومد، گفت بَده این زن من و راه داده حالا بریزن توو خونهش. هم خونهش و آتیش میزنند هم خدایی ناکرده جسارتی بشه به این زن. دیگه من مسلم خودم و نمیبخشم...
آخه یه بار امیرالمومنین، توو مدینه یه صحنهای دیده؛ دیگه همینجوری هی فقط میگفت:« علی رو حلال کن، علی رو حلال کن...».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 شباهت شهادت #حضرت_مسلم به شهادت #امام_حسین (ع) و حضرت زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینقدر جنگید روایت میگه خسته شد، یه تنه همه لشکر و مقابلشون ایستاده...
«وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ» انقدر این زخمش بزرگ شد، اینقدر این خونا توو این زخمای بدنش لخته شده بود، بزرگ شده بود دیگه نمیتونست بجنگه «وضَعُفَ عَنِ القِتالِ» ضعف وجودش و گرفته بود، «وتَكاثَروا عَلَيهِ فَجَعَلوا» دورش و گرفتند حلقه زدند «يَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ» هم تیرش میزند هم سنگش میزدند، کار به جایی رسید مسلم داد میزد، صداش و بلند کرد: «فَقالَ مُسلِمٌ: وَيلَكُم!» وای بر شما! «ما لَكُم تَرمونَني بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ» مگه دارید با کفار میجنگید که دارید اینجوری سنگ بارونش میکنید، «وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ؟!» مگه من و نمیشناسید من از خاندان پیامبرتونم «وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله وذُرِّيَّتِهِ؟» از پیامبر خجالت نمیکشی دارید اینجوری من و میزنید. اینجا مسلم خسته شد، شروع کرد اینجوری حرف بزنه...
یه جاییم من سراغ دارم اربابمون خسته شد. روایت میگه:
«وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ في رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ، فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ»؛ یه مرتبه ابی عبدالله ایستاد، آنقدر زخم به بدنشه، نفس که میکشه از لابهلای این زره خون جاری میشه، «أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها» یه نفری سنگی برداشت به پیشانی ارباب ما زد «ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ» همچین که این خونا جاری شد ابی عبدالله این دامن عربی و بالا زد خون پیشانی رو بگیره؛ همچین که این دامن و بالا زد سفیدیه سینهی حسین نمایان شد. اون نامرد تیر سه شعبهی زهرآلودی برداشت...
«فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ» به سینهی حسین....
یه سینهی مجروح دیگه رو هم سراغ دارم، مدینه هم همینجور شد. « وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها» مسمار و میدونی چه شکلیه؟! این که میگه «وَ نَبَتَ» یعنی فرو رفته یعنی خراش ننداخته. مسمار یه میخهایی هست توو درای قدیمی میزدند. آه...
این میخ توو سینهی مادر ما رفت...
ای حسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 گفتم بیا کوفه ولی نیست اینجا با تو هیچ دلی
#روضه_شب_اول_محرم
#روضه_امام_حسین (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتم بیا کوفه ولی
نیست اینجا با تو هیچ دلی
کاشکی میشد بیمعطلی
برگردی آقا، تا نشی تنها
وفا نداره کوفه
دروغه بیعتاشون
یه چیزایی شنیدم
من بین صحبتاشون
حرف از اینه که
آب و به روت ببندند
به گریههات بخندند
خواهشم اینه که
با اشک و آه و زاری
همراهت آب بیاری
اصغرت و نیاری