.
📖 #متن_روضه بدونصوت
🔊 روضه حضرت زهرا و امام حسین علیه السلام
⚫️ شام غریبان حضرت زهرا س #روضه_باز 🔻
******
بریز آب روان اسماء ...
*بابا آب ریختن آهسته داریم ... مگه آب رو کِسی بریزی درد داره؟؟؟آخه نیگا کرد دید همه وَرَمِ ....*
بریز آبِ روان اسماء ولی آهسته آهسته...
*وصیت کرده بود علی از زیر پیراهن غسلم بده ... اسماء میگه آب می آوردم ... از یه طرف بدنُ می شست از یه طرف نگاه به بچه ها ... صدا گریه تون بلند نشه ... آستین به دهن ...(من یه مادر شهید دیدم تو این معراج شهدا هی می خواست به رو خودش نیاره ...یهو دیدم چادرش تو دهنِشِ ...) می خواست جیغ نزنِ ...ایشاالله دچار نشی ... اگه نتونی داد بزنی شک ندارم سکته می کنی ...."
میگه رفتم آب بیارم یهو دیدم صدا علی میاد ... علی که بچه ها رو آروم می کرد صدا دادش بلندش شدِ .... دیدم افتادِ رو زمین ... با آب به هوشش آوردم ... آقا ... شما بچه ها رو آروم ... چطور خودت ...؟؟گفت : اسماء ... بازو رو دیدی ...؟؟ دست رد نمی شد .... *
تکرارِ ضربه ها که به یکجا نمی خورد
جای قلاف بر سرُ بر دستُ پای تو ...
گذاشت بی ادبی پا به روی چادر تو ...2
به زیر ضربه در آن گیرُ دار زهرا بود
بدنُ شست ... تنها کاری ازش نمیاد ... تا حالا بهشت زهرا حتما رفتید" باید یه نفر تو قبر باشِ ... از بالا جنازه رو تو قبر میدن ... یه نفری نمیشه ... آخ ... رفت تو قبر ... کِسی نیست کمکِش کنه ... اومد بیرون ... خدا علی رو کمک کن ... همۀ مقاتل اینو نوشتن ... دید دوتا دست از قبر بیرون اومد ... من این دست ها رو میشناسم ... دست های پیغمبرِ .... امانتی مو بده ... یه گریز بزنم مجلسُ تقدیم کنم ...
@emame3vom
اینجا یه امام تو دفن یه معصوم موند ... اما خدا کمک کرد ... دوتا دست بیرون اومد ... کربلا بنی اسد ... بوریا آوردن ...
یه امام سراغ دارم بالا سرِ یه امام بهت زدِ شد ... هر جای ِ بدنُ بلند می کرد ... یه جا می اُفتاد ....
آخر رو حصیر بدنُ جمع کرد .... الله اکبر ... امام زمان من معذرت می خوام ....بدنُ تو قبر تنها گذاشت ... یه مقدار خاک جمع کرد ... رگ ها ....(بگم یا نه ...) بنی اسد دیدن بیرون نمیاد ... گفتن آقا ... از جدتون شنیدیم قبر خوب نیست باز بمونه " ... سر بالا کرد ...آری ... اما برا بدنی که سر روشِ ... رگ ها رو ، رو خاک قرار داد ... لبها رو گذاشت ....
وقتی خاک ریخت یه جمله رو قبر نوشت تا الان هرکسی کربلا میره بهم میریزه ...
هذا قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلیِّ بْنِ ابیطالِب، الّذی قَتَلوُهُ عَطْشاناً ....حســـــین .....
#روضه_حضرت_زهرا
#روضه_امام_حسین
#شام_غریبان
🏴
کانال نوای روضه خوان.mp3
1.69M
#روضه پریشانی #حضرت_زینب سلام الله علیها
#روضه_باز ♦️
حاج حيدر خمسه
.
📖 #متن_روضه
🔊 روضه #وداع حضرت زینب سلام الله علیها
🔘 ایام #شهادت_حضرت_زینب سلام الله علیها
#روضه_باز 🔻
**********
غم تو گر نبود ، آدمی نمیماند
نه آدمی! که ملک هم نمیماند
نیازمند،دوعالم به یک اشاره توست
اگر تو ناز کنی عالمی نمیماند
*
حسین دلم برات پر میزنه
حسین گدات داره در میزنه
حسین به خاطر خدا بده
حسین به ما یه کربلا بده
*
هزار بار شهادت دهد قبیله طی
*به حاتم طایی مینازن ، بیاید این حاتم فاطمه رو ببینید همه عالم از در خونش روزی میبرند ، حتی ساربان هم دست خالی نرفت*
هزار بار شهادت دهد قبیله طی
اگر تو جود کنی حاتمی نمیماند
*تاریخ آورده که هفت مرتبه باهم خداحافظی کردند ، اما هرباریکه خداحافظی کردند خیلی راحت از هم جدا میشدند ؛ این بار هفتم این قدر گریه کردند ازحال رفتند ، مگه میگذاشت بره ارباب ؟ صدا زد حسین این بار اگه بری دیگه برنمیگردی ..." منو با کی میخوای تنها بذاری؟! اما همه شنیدند وقتی دستشو روی سینه عمه سادات گذاشت چه اتفاقی افتاد؟ گفت : برو خیالت راحت،همه بچه هاتو صحیح و سالم برمیگردونم ، یه سوالی من تو روضه بپرسم ! از قدیم یه روضه ای برای ما بزرگترامون خوندن میگن عمه سادات اومد دم گودال نیزه شکسته ها رو کنار زد ، شمشیر شکسته ها ..." من میخوام ببینم مگه کسی تو کربلا با نیزه شکسته آمده ؟ پس مسلم چی میگفت بازار شمشیرفروشا شلوغه ؟!! کسی با شمشیر و نیزه شکسته کربلا نیومد ، همه رو شکستن ... آخه مگه شمشیر و نیزه به راحتی میشکنه ؟!! هر کی ضربه میزد نشان پیروزی ...*
صد حرامی به دور قربانگاه ....
بر نگاه امام می خندد ....
هر جا نشستی ناله بزن ... خودتو کنار ضریحش ببین ... حسین ...*
#روضه_حضرت_زینب
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴
.
🔊 روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها
⚫️ شب شهادت حضرت زهرا س | #روضه_باز 🔻
**
كبوديِ بدنِ مادرم مرا كشته
سياه كرده جهان را سفيديِ مويش
فدايِ چادرِ آتش گرفته ات زهرا
درونِ شعله چه آمد به روزِ گيسويش
*روضه بخوانم: هيزم رو ريختن پايِ در، در شعله ور شد، با همه ي زورش فاطمه، در رو گرفت، شعله بالا رفت، يه صدايي مدينه رو پُر كرد: سوختم…*
چه ضربه اي، چه صدايي، چه دستِ سنگيني
سه ماه فاطمه پوشيه بسته بر رويش
شبيه كِشتيِ پهلو گرفته مي ماند
شكسته شد به لگد، دنده ها و پهلويش
“رويِ گُل كه با پا نميزنن
چهل نفري يك زن رو تنها نميزنن
اي قنفذ! بس كن، با تهِ غلاف
اينجوري رويِ بازويِ زنها نميزنن
مادرم رو كُشتيد، ولش كنيد اي حروميا
چي سرش آوُرديد، كه يهو داد زد: فضه بيا
با چه دستي زده كه جايِ كبودي از گوش
يكسره تا به لبِ توست، خدا رحم كند”
و يك غلاف كه دستِ چهل نفر چرخيد
همين غلاف گرفته توانِ بازويش
فدايِ دخترِ مادر، گريزِ روضه زدم
ببين به دستِ زنِ حرمله، النگويش
*با اسب رفتن تو خيمه ي زنها، زنها مي دويدن، با اسب دنبالِ دختر سه ساله كرد، گوشواره ي بچه رو كشيد، حسين…*
#روضه_حضرت_زهرا
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴