eitaa logo
امام حسین ع
18.9هزار دنبال‌کننده
399 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 روضه و توسل جانسوز شب پنجم محرم 95 حضرتِ عبدالله ابن الحسن علیه السلام حجت‌الاسلام استاد پناهیان شجاعتِ آدما این نیست که مظلوم گیر میارن شجاع میشن ، ترسوهایی که مظلوم گیر بیارن شجاع میشن ، معصوم ببینن شجاع میشن ، خیلی ها تو کربلا اینجور شده بود شجاع شده بودن . از این مدل شجاع ها بودن ، یکی از این شجاعانِ ترسویِ بزدلی که شجاع شده بود میدونید کی بود ؟ کسی که شمشیر بلند کرد دستِ عبدالله ابن حسن رو ، رو سینۀ اباعبدالله الحسین قطع کرد ... برگشت گفت ببینید چه شجاعتی داشتم ... نامرد یه بچه رو ضربۀ شمشیر زدی ، بی صدا .... وقتی حسین قطعه قطعه شده افتاده ... شجاعت نشون دادی ؟؟ .... از صبح تا حالا جرات نکرده بودی به یه مردی شمشیر بزنی ... بچه گیر آوردی شمشیر زدی .... چی کار می کنن با حسین ... نامرد میخوای بچه بکشی ؟؟... نامرد از رو سینۀ حسین ببر اون ور شمشیر بزن ... این بچه یتیمه ... یتیمِ امام حسنِ .... حسین همینجوری یتیم میبینه میمیره ... عاشقِ امام حسن بوده امام حسین ... نگاه میکرد داداشِش رو گریه می کرد ... امام حسن می فرمود حسینم چرا گریه می کنی؟ فرمود یاد اون جگرِ زهرآلوده تو می افتم گریه می کنم ... امام حسن می فرمود آخه حسینم ... تو ، کربلا داری ... نامرد شجاع شدی ؟؟؟ ... به خدا این بچه کاری نکرد ... دستاشو دراز کرد صدا زد ای حرامزاده نمیزارم به عموم ضربت بزنی ... چون بچه میفهمه حرام زاده نباشه که به رویِ امام شمشیر نمی کشه .... بچه امام حسن رو نگاه کن ... به به ... یه بچۀ ده یازده ساله حدوداً ، از صبح تا الان دیده کشته ها رو آوردن تو خیمه ، این بدن هایِ قطعه قطعه شده رو دیده ، داداشش قاسم ابن الحسن رو دیده علی اکبرُ دیده ... همه رو دیده ... هرچی عمه ش زینب نگهش میداشت ، عزیزِ دِلم تو نباید بری میدون ، می گفت *وَالله لَا أُفَارِقُ عَمِّی ...* به خدا از عمو جدا نمیشم ... میکشن ، شمشیرِ .... من عمومو میخوام .... عموم رفت ... دیگه نیمد ... من عموم رو میخوام ... شمشیر نمی بینه ، زخم نمی بینه ... دردناک ترین مصیبت برا حسین ، عبدالله ابن الحسنش بودکه رو سینه ش افتاد ... دردناکترین لحظه ش رو بگم ؟؟نمیخوام بی رحمی کنم و از شمشیرُ سنانُ نیزه و تیرُ خونُ و قطعه قطعه شدن حرف بزنم ... دردناک ترین لحظه اون لحظه ای بود که وقتی بچه افتاد رو بدن حسین ، گفت عمو دستم .... عمو کِتفم .... طاقت داری بگم عمو چی گفت ؟؟ ... به زور دستشُ آورد بچه رو به سینه ش چسبوند ، گفت عمو جون صبر کن .... صبر کن ... الان تموم میشه عمو .... صبر کن ....خدایا با حسین داری چی کار میکنی خدا .... علی لَعنةُ الله علی القُومِ الظالِمین ... 🎤🎤سبک و صوت روضه 👇
|⇦• و توسل به حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۸ حاج حسین سیب سرخی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ غرور کودکی ام را به خنده پا نزنید سرش شکست بزرگ قبیله را نزنید هزار و نهصد و پنجاه زخم خورده تنش به زور بر تن صد پاره نیزه جا نزنید حیا کنید غریب است نامسلمان ها گرفته روی لبش ذکر ربنا نزنید نگاه خواهر آواره اش به گودال است بخاطر دل او با سر و صدا نزنید هنوز مانده کسی پیش مرگ او باشد هر آن کشته به او تیر بی هوا نزنید تمام آبرویم دستهای لاغرم است که میکنم سپر جان یار تا نزنید مقابلش به گلویم سه شعبه را نزنید مقابلم به تنِ زخمی اش عصا نزنید هزار بار مرا ذبح از قفا بکنید سرِ عزیز خدا را تو رو خدا نزنید به روی سینه سوزان عمویش افتاد ته گودال عمو بود به رویش افتاد سینه بر سینه ی او داشت حرامی آمد تا جدایش بکند کار به مویش افتاد او به یک دست بغل کرد عمو را اما وای من زخم لب تیغ به رویش افتاد خواست این دفعه عمو نه که بگوید بابا گذر تیر سه شعبه به گلویش افتاد بسته گویم چقدر اسب از آنجا رد شد بسته گویم چه ترک ها به سبویش افتاد مادرش آمده گودال مچرخان بدنش استخوان های گلویش ز قفا ریخت به هم ــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/28318 👇
. |⇦•هر آینه دلی ست که ... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلاماجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه ●•┄༻↷◈↶༺┄•● "اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه" "وَ یٰا بابَ النِّجاةِ الاُمَّه" هر آینه دلی ست که حیرانِ کربلاست در هر کجا سَری ست، پریشانِ کربلاست داغی اگر که هست به این سینه، داغِ توست ماتم اگر که هست ز هجرانِ کربلاست *حسین جان! دلمون برایِ کربلا تنگ شده، این مردم،مردمی هستند که اگر سنگ هم از آسمون بباره روضه ات رو ترک نمی کنن،ما با حسین زنده ایم،ما با حسین حسین نفس می کشیم...* اشک است این که دورِ حرم را گرفته است آری فرات دیده‌ی گریانِ کربلاست چشمی که روشن است به اشکِ غم حسین شمعی به بزمِ شامِ غریبانِ کربلاست نوحِ ائمه گفت: که نوحو علی الحسین کشتی شکست خورده‌ی طوفانِ کربلاست جا دارد از کفن بگریزیم روزِ مرگ از غربتی که در تنِ عریانِ کربلاست افتاده صد تَرَک به بُلورِ دلِ رسول از هر تَرَک که بر لب عطشانِ کربلاست روزِ حسین، خونِ دل از دیده می رود این گریه ی امامِ خراسانِ کربلاست *امشب با شب های دیگه برای مردم فرق میکنه،بعضی ها می گن: نمی دونیم چرا امشب حالِ غربتی داریم، الان بهت میگم چرا، چون امشب،شبِ یتیم های امام حسنِ،امشب اگه همه میرن کربلا، من و شما امشب میریم مدینه. یا امام حسن! مجلسِ روضه برا امام حسین گرفتیم،ببین چقدر همه جا چراغونِ، محفلِ زیبایی است،الان قبرستانِ بقیع یه شمع روشن نکردن... یا امام حسن! قربونِ غریبیت برم آقاجان! گفت: قدیم ها کاروان وقتی میخواست از ایران بره،اول می رفتن مدینه رو زیارت می کردن،بعد می رفتن کربلا رو زیارت می کردن بر میگشتن به ایران،گفت: نشسته بودم تویِ حرمِ ابی عبدالله،یه نگاه کردم دیدم یه ایرانی گوشه ی حرمِ ابی عبدالله یه شمع روشن کرده،هی گریه میکنه،میگه:قربونت برم،حرم نداری،قربونت برم،زائر نداری،گفتم: این چه حرفی است،آقا ابی عبدالله هم حرم داره،هم چراغونی است حرمش و هم زائر داره،گفت: نه من مدینه بودم،نذر امام حسن داشتم یه شمع تویِ بقیع روشن کنم،مأمورینِ عربستانی اومدن من رو زدن،نذاشتن شمع روشن کنم،حالا اومدم نذرم رو تویِ حرم ابی عبدالله ادا کنم، زیر لب دارم میگم:حسین جان! داداشت خیلی غریبِ. حالا امشب،شبِ بچه هایِ امام حسنِ،براش کم نذاریم،الهی قربونِ آقازاده هات برم،روضه ی عبدالله بن الحسن،روضه ی گودالِ...یا امام حسن! امشب یه نگاهِ ویژه ای به ما کنید،عزایِ برادرتون ابی عبدالله ست...* ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦•با سر می آورم ... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلاماجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه ●•┄༻↷◈↶༺┄•● با سر می آورم این دست را که در بر دلبر می آورم دستم که جای خود تو سر تکان بده به خدا سر می آورم هر چند از عطش یک لب به خشکیِ لب اصغر می آورم لب تر کنی اگر با چشم خیس چشمه ی کوثر می آورم اصلاً تو جان بخواه اصلا! بگو سپاه بیاور، می آورم رُخصت اگر دهی از بین کودکان دو سه لشکر می آورم بابای من شدی من هم شجاعتِ علی اکبر می آورم دقت که می کنم از عمقِ زخم های تو سر در می آورم پس با خودم دوا از اشک هایِ حضرتِ مادر می آورم ای آبروی من ای صید دست و پا زده در خون عموی من *ابی عبدالله وقتی ودا کرد،همه زن وبچه هارو به زینب سپرد،اما دستِ عبدالله بن الحسن رو به دست زینب داد،گفت: زینب جان! خیلی مراقبش باش، زینب جان! این تنها یادگارِ حسنِ عبدالله همه ی صحنه هارو داشت نگاه می کرد، اما همچین که دید عمو از ذوالجناح تو گودالِ قتلگاه افتاد، دستش تو دستِ زینب بود،یه وقت دیدن این بچه دستش رو از دستِ عمه رها کرد،عمه! ببین عموم رو ریختن سرش دارن میزنن،با عجله دوید سمت گودال...* باید دعا کنم هر طور هست، پیش عمو جان فدا کنم باید حسین را با ذکرِ لا اُفارق عَمی صدا کنم باید به گوش دشت یا مجتبی بگویم و طوفان به پا کنم باید به دست خویش مرحم برای زخم عمو دست و پا کنم لب های خویش را با زخم های پیکر او آشنا کنم باید شتاب کرد عمه رهام کن به امامم وفا کنم دستم به دامنت بگذار سینه را سپرِ سنگ ها کنم تا لا اقل کمی از این تن جدا شده دفعِ بلا کنم باید به هر طریق از دست عمه دستِ خودم را رها کنم از حال می روم وقتی نمانده است به گودال می روم دستم جدا شده در قتلگاه شور قیامت به پا شده گودالِ قتلگاه لبریز از صدایِ سُمِ اسب ها شده جان می کنم ولی شُکر خدا که پیش تو جانم فدا شده ای تکیه گاهِ عرش حیف از تنت که با لگدی جا به جا شده *دید عمو افتاده،تیر تمامِ بدن رو گرفته،آروم آروم نَفَسِ صدا دار میکشه،یه دفعه پرید بغلِ عمو،دید نانجیب شمشیر کشیده،می خواد به صورتِ ابی عبدالله بزنه،من پسرِ حسنم،من فداییِ عمو هستم،مگه من مُردم بخوای به عموم جسارت کنی؟دستش رو دراز کرد،تو بغلِ حسین بود،یه وقت دیدن،شمشیر دستِ عبدالله رو بُرید،حسین بغلش گرفت،عزیزِ دلم! گفت:عمو! نمی تونستم ببینم تنها شدی.. گفت: حرمله تویِ کربلا سه تا تیرِسه شعبه آورد،یکی رو به گلویِ علی اصغر، یکی رو به سینه ی حسین،همه ی تیراندازها تیرِ آخر رو خوب دقت میکنن،همچین که این آقازاده رو سینه ی حسین بود،نانجیب حرمله کمان رو کشید، یه تیر به سینه ی عبدالله زد،به حسین دوخته شد...ای حسین ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦•حالِ من و پریشون... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلاماجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه ●•┄༻↷◈↶༺┄•● حالِ من و پریشون،حالِ عموم میکنه دیر برسم دیگه شمر، کار رو تموم میکنه می بینم از هر طرف، سنگا بهش میخوره یه ذره دیرتر بشه، دیگه سر رو میبُره *عاقبت عبدالله، تو بغلِ عمو جان داد،رفقا! تو کربلا، دو نفر تو بغلِ ابی عبدالله جان دادن،یکی عبدالله بن الحسنِ، یکی علی اصغر، هر دوتا به دستِ حرمله، اما حسین،عبدالله رو تو بغل گرفت،خودش هم همانجا جان داد، در کنارِ هم شهید شدن،اما کشته ی علی اصغر،یه کاری با حسین کرد، من اگه بگم دادت بلند میشه،آدم حاضرِ همه زندگیش رو بده اما خجالت کشیدنِ باباش رو نبینه، اما علی اصغر وقتی شهید شد،حسین دیگه روش نمی شد،سمتِ خیمه بِره،ای حسین!... ــــــــــــــــــ .👇
. |⇦•از چشم،‌ گریه ماند... روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلاماجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج مجتبی رمضانی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ" "اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن" از چشم،‌ گریه مانَد و از گریه عزتش از جام، باده مانَد و از باده لذتش فرمود اما‌مِ صادقِ ما، روضه جنت است دنیا جهنم است، برو سمت جنتش ما را حسین، بهر خودش انتخاب کرد *دنیا حساب و کتاب داره، دستِ خودت نبوده بیایی روضه، یه مهمونی تو خونه ات بخوای بدی حساب میکنی کی بیاد،چه کسی نیاد، مگه میشه این روضه ها بی حساب و کتاب باشه...* ما را حسین، بهر خودش انتخاب کرد اینجا کسی نیامده، اِلا به دعوتش عرفانِ ناب چیست؟همین گریه بر حسین صدسال فیض ریخته در نیم ساعتش *چندتا جوان اومدن محضرِ آیت الله مرعشی نجفی، گفتن: آقا! مارو موعظه کنید، فرمود: الگویِ شما باشه حضرت آیت الله مجتهدیِ تهرانی، ببینید اون چیکار میکنه، هر کار میکنه شما هم انجام بدید، اومدن محضر آیت الله مجتهدی گفتن: حاج آقا مارو نصیحت کنید، فرمود: من هرچه دارم از گریه ی بر امام حسین دارم، من هر چه دارم از سینه زنی دارم...* تا زنده ای به هرنفسی یا حسین‌بگو فردا میان قبر تو هستی و حسرتش *تویِ قبر هی التماس می کنید که یه مُحرم به من فرصت بدید فایده نداره، یه بارِ دیگه من برم کربلا، ندا نمیرسه به هیچ وجه، چهل سال، سی سال وقت داشتی...* صدبار قهر کردم و دنبالم آمده ماندم دگر چکار کنم از خجالتش آنکس که کار کرد برایِ عزایِ او حتی عبادت است،دَمِ استراحتش خونِ حسین، قاطیِ کرببلا شده صد مرده زنده میشود از بویِ تربتش *گفت: حاج آقا!مگه تربت نمیگن جایی است که خونِ اباعبدالله ریخته شده؟گفت:آره درسته، گفت: پس چرا به تمام خاکِ کربلا میگن: تربتِ کربلا؟ گفت: اون ده تا اسبی که اومدن، خونِ اربابِ مارو فرسنگ ها بُردن...* جان داشت و به خیمه او حمله ور شدند فَابكِ عَلَي الحُسَين شکستند حرمتش * اربابِ ما دست گرفت به نیزه بلند شد، گفت: من هنوز زنده ام...امام زمان اینجوری سلام میده:" أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُه" سلام به اون آقایی که حرمتش رو شکستن... امشب شبِ عبدالله بن الحسنِ، اونایی که بچه یتیم بزرگ میکنن می فهمن، بچه ای که بابا نداره امیدش به عموشِ، عبدالله زیرِ سایه ی عمو بزرگ شده، عبدالله از همه بیشتر شاهد بود که حُرمت امام حسین شکسته شد، تویِ شهدایِ کربلا تنها شهیدی است که زمین خوردنِ ارباب رو دید، باباش هم همین جور، شاهدِ زمین خوردنِ مادر بود... ابی عبدالله دستِ این بچه رو گرفت، داد دستِ حضرتِ زینب، فرمود: این امانتِ برادرمِ، اما عبدالله دستش رو از دست عمه جانش کشید، خودش رو رسوند کنارِ ابی عبدالله تویِ گودیِ قتلگاه،روضه ی عبدالله روضه ی مقتلِ، اومد کنارِ عمو، گفت: عمو!:* 👇
. شلوغیِ گودال... روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلاماجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج مجتبی رمضانی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● شلوغیِ گودال، کرده پریشونم نگو نیام پیشت، عمو نمی تونم الان که دارم این، صحنه رو می بینم انگار که پاهاش رو، گذاشته رو سینم دیدنِ اشک و گریه ی عمه، برام عذاب و رنجِ برات بمیرم، چرا موهاتُ، گرفته تویِ پنجه کی قبلِ من اینجا، بالا سرت بوده محاسنِ خاکیت، چرا خون آلوده برایِ یک بوسه، رو بدنت جا نیست خوب شد عمو جونم، رقیه اینجا نیست بال و پرت کو؟ برگ و برت کو؟ هر چی که داشتی بردن دیدم یه لشکر، ریخته سَرِ تو غریب گیر آوُردن نفس بکش تا که، نفس بگیرم من گلوت چرا زخمِ، برات بمیرم من رحمی تویِ قلبِ، این قومِ ظالم نیست رو بدنِ پاکِت، یه جایِ سالم نیست * تو بغلِ عمو افتاده، دستش همه جدا شده...* صدات گرفته، از بس تو گودال فریاد زدی وای مادر تا نیزه رو زد، به عمقِ پهلوت تو داد زدی وای مادر *دیدن صدایِ یه ناله میاد، هی میگه:"یا بُنَّیَ!" حسینِ من" بُنَیَّ قتلوک ، ذَبَحوک ، و مِن الماء مَنَعوک”...عبدالله تنها شهیدی بود زمین خوردنِ عمورو دید، باباش هم تنها کسی بود که زمین خوردنِ مادر رو دید، آخه بهش می گفتن:حسن جان! تو پسرِ بزرگِ این خانواده ای، تو باید بقیه رو آروم کنی، خودت بیشتر از همه گریه می کنی، می گفت: اون صحنه ای که من دیدم بقیه ندیدن..* مَردَکِ پست که عُمری نَمَکِ حیدر خورد نعره زد بر سر مادر، به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد *حسن،حسن....* 👇
4_5886370472941062313.mp3
1.91M
و توسل به حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۸ غرور کودکی ام را به خنده پا نزنید سرش شکست بزرگ قبیله را نزنید هزار و نهصد و پنجاه زخم خورده تنش به زور بر تن صد پاره نیزه جا نزنید حیا کنید غریب است نامسلمان ها گرفته روی لبش ذکر ربنا نزنید نگاه خواهر آواره اش به گودال است بخاطر دل او با سر و صدا نزنید هنوز مانده کسی پیش مرگ او باشد هر آن کشته به او تیر بی هوا نزنید تمام آبرویم دستهای لاغرم است که میکنم سپر جان یار تا نزنید مقابلش به گلویم سه شعبه را نزنید مقابلم به تنِ زخمی اش عصا نزنید هزار بار مرا ذبح از قفا بکنید سرِ عزیز خدا را تو رو خدا نزنید به روی سینه سوزان عمویش افتاد ته گودال عمو بود به رویش افتاد سینه بر سینه ی او داشت حرامی آمد تا جدایش بکند کار به مویش افتاد او به یک دست بغل کرد عمو را اما وای من زخم لب تیغ به رویش افتاد خواست این دفعه عمو نه که بگوید بابا گذر تیر سه شعبه به گلویش افتاد بسته گویم چقدر اسب از آنجا رد شد بسته گویم چه ترک ها به سبویش افتاد مادرش آمده گودال مچرخان بدنش استخوان های گلویش ز قفا ریخت به هم .
. رهاش کنید فکری برای تَرَکِ لباش کنید داره مناجات میکنه نگاش کنید نفس نداره یه کاری براش کنید جدا نکن اگه جدا میکنی از قفا نکن این بدنو طعمه ی نیزه ها نکن از سنگ و نیزه و سنان، آشوبه حال قتلگاه افتاده بی رمق عمو، بین گودال قتلگاه پاشو بی حیا رو سینه نشین داره خواهرش می بینه نشین نمیبُره خنجری که به حنجر تو میخوره کُندیِ اون فراتر از تصوره برا چی شمر این همه داره دلهره بگو عمو چطور بریده میشه این گلو عمو چرا تن تو شده زیر و رو عمو دارن میرن سمت حرم عمو عمو ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦•نافع ابن هلال.. حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── نافع ابن هلال ! اسب بی سوار هم حنا بسته به یال نافع ابن هلال! میکُشن حسینو پیش چشم اهل و عیال *شلوغش کنین برا امام حسین،روضه می‌شنوی فریاد بزن، اونی که ادای گریه رو هم درمیاره، میره بهشت. بگو ما برا بهشت نیومدیم، ما جیگرمون برات میسوزه ... ای حسین* تشنه ولی شریعه در خروشه چشم همه به گودیه گَلوشه حاضرن آبو رو زمین بریزن یه قطره هم ندن حسین بنوشه «حسین... حسین .. یا اباعبدالله» نافع ابن هلال! واژگون شده از زین، شاه بین جدال نافع ابن هلال! این حرامِ خدا بود، شمر کرده حلال دور حسین ما، قحطِ رجال شد خونِ اباعبدالله حلال شد تکیه که زد به نیزهٔ غریبی سخت ترین لحظهٔ این قتال شد مظلوم بودی و از آب فرات محروم بودی و زنده بودی و قلبت می تپید رگ هاتو برید نافع ابن هلال! شب عاشورا از حسین کردی سوال بگو تاج سرم چرا داری خار میکَنی دور حرم؟ به نافع می‌گفت: غروب فردا این زن و بچه میدُوَن تو صحرا خار مغیلان و خاک بیابون اینقده میدُوَن میوفتن از پا نافع ابن هلال! مرغ تو قفس بیوفته میزنه پر و بال نافع ابن هلال! نیزه پشت نیزه و کسی نمی‌ده مجال تو قتلگاه مشغول فریضه ان بعد حسین دور حرم بریزن این زن و بچه رو دیگه اسارت نبَرید، این خانواده عزیزن تا حالا از این خونواده زنی رو نبُردن اسارت الهی میمردم؛ نمیدیدم اونقدر جسارت رَیّان بن شبیب! جد ما رو غریب گیر آوردن رَیّان بن شَبیب! آبو واسه حبیب دیر آوردن تو شیب گودال، سرازیر شد حسین پیر شد... حسین پیر شد ته گودال، زمین گیر شد  حسین پیر شد…  .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇