eitaa logo
امام حسین ع
18.7هزار دنبال‌کننده
398 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. با سر رسیده ام ، تن بی سر، حسین من پرپر شدم ، شکوفه ی پرپر، حسین من خاکم به سر که بی تو نفس می کشم هنوز ریزم غبار قبر تو بر سر ، حسین من مانند لحظه ای که به جسمت فتاده است افتاده روی فبر تو خواهر ، حسین من می خواهم از خدا که به قربانتان شود این نیمه جان مانده به پیکر ، حسین من فریاد می زنم زفراقت ، مرا ببخش خوابیده روی سینه ات اصغر ، حسین من زینب فدای این ادب اکبرت شود افتاده روی پای تو اکبر ، حسین من با گریه ی سکینه و با ناله ی رباب برپا شده مصیبت و محشر، حسین من جای رقیه کاش فدای تو می شدم آن شب که سر زدی تو به دختر ، حسین من با شعله ای زخطبه ی آتشفشانی ام آتش زدم به جان ستمگر ، حسین من با تو من از مدینه سفر کرده ام،روم بی تو کجا به شهر پیمبر ، حسین من با ناله می نوشت «وفایی» زحالتِ این خواهر بدون برادر ، حسین من ✍ .
. از شام و کوفه آمد، حسین خواهر تو افتاده ام به روی، قبر مطهر تو یک اربعین نبودم حالا ببین کبودم(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) تنها امید جانم، دراین سفرتوبودی بایک نگه زنیزه، برصبرمن فزودی ای قبله گاه رازم بعدازتومن چه سازم(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) روزی که پیکرت را، درخاک وخون کشیدند درپیش زهرا ، سرازتنت بریدند تنت به خاک صحرا سرت بروی نی ها(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) باچهره های نیلی، بادرد بی شماره برگشته اند طفلان، باگوشهای پاره گرچه زپافتادند ضعفی نشان ندادند(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) ای بی کفن زدست، غمت سبوگرفتم پیراهن تنت را، من ازعدو گرفتم بگرفته ام به سینه باخود مدینه (2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) بادیدن مزارت، سوزد همه وجودم مثل رقیۀ تو، ای کاش مُرده بودم ازبسکه داغ دیدم دل ازجهان بریدم(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر ✍ 👇
. موج غم می زند،سررا به سینه که سیه پوش شد،شهر مدینه روح والای پیمبر پرکشیده خون دل از دیده ی زهرا چکیده2 تسلیت ای مادرسادات2 مهبط وحی حق، بیت الحزن شد فاطمه درغم و،رنج ومحن شد می چکد اشک علی برروی خاکش گرد غم بنشسته بررخسار پاکش تسلیت ای مادرسادات2 کن نظر برغم ، نور دوعینش گه حسن گرید وگاهی حسینش درزمین غوغا شداز حال حسینش آسمان گرید براحوال حسینش تسلیت ای مادرسادات2 بعد او عترت وقرآن غریب است ذکر کروبیان ف امن یجیب است از سقیفه فتنه وکینه به پاشد بین چسان حق ذوالقربی ادا شد تسلیت ای مادرسادات2 مرتضی بعد او، خانه نشین شد پشت درفاطمه نقش زمین شد برتسلای دل این داغدیده از ره کین جای گل هیزم رسیده تسلیت ای مادرسادات2 👇
. ای خدایا آسمان را غم گرفته باغ دین وباغبان را غم گرفته از عزای عسکری درهالۀ غم چهرۀ صاحب زمان راغم گرفته شیعه گوید با غم وآه تسلیت بقیه الله ای که با دردوغم وغصه ندیمی بررخت پیدا شده گرد یتیمی ازغمت عطر ملال ودردو اندوه می رود برروی هربال نسیمی زین غم واندوه جانگاه تسلیت بقیه الله ای فدای جان وقلب بیقرارت ای تمام عالم وآدم نثارت هستی از اشک تودرموج غم افتاد جان بقربان دوچشم اشکبارت ای قرار جان آگاه تسلیت بقیه الله ** ای که مانند پدر آزاده بودی ناله از داغش زدل سرداده بودی چون پدر با دست تو سیراب گردید یاد لبهای حسین افتاده بودی شد دلت با غصه همراه تسلیت بقیه الله ✍ 👇
. پیچیده شمیم ندبه و عهد و سمات طوفان‌زدگان! کجاست کشتی نجات؟ می‌آید و هر جای جهان خواهد شد یک جمعه پر از عطر سلام و صلوات ✍🏻 ......... . ذکر مدام درهر سخنی، نور کلامم مهدی است یک عمر به لب ،ذکر مدامم مهدی است گر از نفسم رسیده عطر صلوات آغاز امامت، امامم مهدی است ✍ .......... بر آینه دار هر چه عاشق صلوات بر روشنی روح حقایق صلوات گر عاشق صادق خدایی بفرست بر حجت حق امام صادق صلوات .
امام حسین ع
. نازل شده خیر و برکاتی دیگر آورده خدا شاخ نباتی دیگر بر قلب پیمبر صلواتی بفرست بر حضرت صادق صلواتی دیگر ...... ایام و صبحِ روزِ الست تا... عرصات شده حک روی آسمان و کرات نور  قبرش  زیاد  می گردد هر که گوید زیادتر "صلوات" ■ بهترین ذکر در همه اوقات منشأ خیر و خوبی و برکات دید پیغمبرِ خدا در عرش... هست کار ملائکه "صلوات" ■ در میانِ  تمامیِ  کلمات خوشترین ذکر در زمان حیات می شود بر طرف بلا از او بفرستد اگر کسی "صلوات" ✍ ..................... اسلام تبلور حیاتی زشماست منظومۀ پُر تشعشعاتی ز شماست سیراب شدن ز کوثر ناب بهشت در برکت ذکر صلوتی ز شماست ......... مرغان بهشت تا هم آواز شدند دراوج سپهر غرق پرواز شدند از شوق شکفتن محمّد دیدند گل‌های محمدی همه باز شدند ✍ ............ «وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيم» بفرست تو ای شیعه‌ی عاشق صلوات بر زینت و اَشرفِ خلایق صلوات در ماهِ ربيع الاول از روی اَدب کن هدیه به احمد و به صادق صلوات «اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم» ............... . بر رحمتِ آن لایتناهی صلوات بر نورِ رهایی از سیاهی صلوات از برکتِ مصطفی به ما فیض رسد بر واسطه فیض الهی صلوات ✍ .
. نصرالهی و تو را رشادت باشد روشن رهت از نور سعادت باشد سی سال مجاهدت نمودی آری پاداش مجاهدت شهادت باشد ............. هزار سوگ چشیدیم و داغدار شدیم چه شد که نسل خبرهای ناگوار شدیم؟ صدای شیون بیروت در جهان پیچید شبی که باز پر از بهت انفجار شدیم چقدر دیر به خود آمدیم وقت وداع چقدر زود به نادیدنت دچار شدیم دوباره روضه به سمت نیامدن رفت… آه دوباره خیره به یک اسب بی‌سوار شدیم آهای سیبِ سر نیزه! یاد ما هم باش ببین چطور به خون جگر انار شدیم نگاه تو همه را برد سمت سرچشمه تو رفتی و همه با اشک، آبشار شدیم اگر به خاک نشستیم، از شکست نبود که گرم خواندن آیات سجده‌دار شدیم قسم به ماه که ما پیشمرگ حضرت صبح… قسم به سرو که قربانی بهار شدیم | | .
. سید حزب الله کسی که داد عزت او قطیف و قدس و لبنان را رقم زد او ز سعی خویش آزادی جولان را همان سید که پیش روبهان غرید چون شیران که بنیان کرد آن جا بیشۀ رزم دلیران را عزیزی که به تقوا زندگی را کرد نورانی به حزب الله معنا داد آیین مسلمان را جهاد فی سبیل الله شد سرلوحۀ عمرش پشیمان کرد از نیرنگ های شوم شیطان را شجاعت موج می زد در بیان و دررکلام او خروشان کرد عزم و جزم او دریای جوشان را شهیدی که شهادت منتهای آرزویش بود نمی افکند از لب آیه های ناب قرآن را اگر یک ناخدا جان داد در این بحر طوفان زا به دست دیگری دادند این کشتی و سکان را گرفتار است فرعون زمان در موج این طوفان فرستاده خدا برمرگ او این موج طوفان را به زودی قبله گاه مسلمین آزاد می گردد که خواند قدس بر درگاه خود جمع پریشان را چه زیبا می شود روزی که در این قبلۀ امید خدا سازد عیان ماه رخ مهدی دوران را به یمن وعده ی صادق طلوع صبح نزدیک است مزین کن «وفایی» از سرشک شوق چشمان را ✍ .
. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْهَادِيَ الْمُهْتَدِيَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ پرواز کُند دل به هوای عتبات درسامره گیرد زِ حسن آب حیات ذکر لب هر عاشقش امشب باشد بر شمس جمال گُل هادی صلوات ................................. . ✍ برخلق فروغ ایزدی داده خدا سرچشمه ی فیض سرمدی داده خدا در دست امام هادی ازباغ بهشت امروز گل محمدی داده خدا ......... تا پای جان نغمه ی شادی ازدل باغ شنفت گل بانفس بهارخندیدوشکفت میلاد امام عسکری را به همه بایک صلوات تهنیت باید گفت .
. مدینه باز پر از آیه های نورانی است حریم وحی زانوار حق چراغانی است بلورنور به سقف فلک مگر بستند که این فضای مقدس همیشه نورانی است نسیم بال ملائک نوید می بخشد که فصل رویش گل لحظه های روحانی است گلی به گلشن سرسبز وحی روئیده است که کار پیک امین خدا گل افشانی است به دست هادی دین، جلوه گر شده ماهی که روی انورش آئینه ای زحیرانی است به پاس مقدم این عسکری لقب امشب به عرش وفرش خدای کریم مهمانی است به آیه آیه ی رویش فروغ توحید است به جلوه جلوه ی او جلوه های قرآنی است خداست با خبر ازجلوه ی خدادادش مگو که منزلت و قدر او سلیمانی است کلیم خادم این مکتب پر از نوراست مسیح دربر او کودکی دبستانی است جلال و منزلت اوست حیدری، اما شکوه فاطمی او، شکوه رحمانی است هرآن کسی که نصبیی نبرد ازمهرش به روز حشر نصیب دلش پشیمانی است فروغ دیده ی این آفتاب هستی بخش شهاب شب شکن آسمان ظلمانی است بخوان دعای فرج را ظهور نزدیک است گمان مدار که غیبت همیشه طولانی است مپرس ازچه «وفایی» دوباره گریان شد که آسمان نگاهم زشوق بارانی است ✍ .
. امشب دوباره نور خدا جلوه می کند انوار دوست درهمه جا جلوه می کند وقتی که می رسدچمن آرای ما ز راه درپیش چشم اهل ولا جلوه می کند مه خوشه چین خرمن حسن رخش شود هر لحظه ای که دلبر ما جلوه می کند بر روی دست هادی دین گر نظرکنی آئینه دار نور خدا جلوه می کند او درمدینه پای به دنیا نهاده است اما فروغ او همه جا جلوه می کند آمد امام عسکری وپیش روی او گل دربهار عشق کجا جلوه می کند دانی چرا مدینه صفای دگر گرفت با او چو باغ غرق صفا جلوه می کند شهر مدینه روشن از او شدکه چهره اش همچون مهی به اوج سما جلوه می کند ای رهروان راه ولایت چه غم ز راه ره با حضور راهنما جلوه می کند اکنون خبرکنید گدایان عشق را زیرا محیط جود وسخا جلوه می کند هرکس که جام عشق به دستش گرفت گفت درپیش چشم آب بقا جلوه می کند مارا امید لطف وشفاعت از اوبود وقتی که او به روز جزا جلوه می کند تا او دعا کند به ظهور عزیز خویش هرسو هزار دست دعا جلوه می کند باغی پراز صفاست «وفایی» به سینه اش درهر دلی که مهر ووفا جلوه می کند ✍ .
. بانوی عصمت آن بانویی که لاله ها را دوست دارد دل های با داغ آشنا را دوست دارد آن داغدار لاله های گلشن وحی از داغداران لاله ها را دوست دارد عطرولایت هرکجا پیچیده باشد آن گلشن عشق و وفا را دوست دارد درمحفلی که ذکر مردم یاحسین است آن محفل سوگ و عزا را دوست دارد از مردم روی زمین تنهای تنها اهل ولا زهرا شما را دوست دارد برهل اتای او قسم، این ابر رحمت برسائلان جود و عطا را دوست دارد از مرد نابینا اگر او چهره پوشد این بانوی عصمت حیا را دوست دارد محراب او لبریز عطر ربنا شد از بس مناجات و دعا را دوست دارد با بال بشکسته همه شب تا سحرگاه پرواز کردن تا خدا را دوست دارد گرید اگر چه در فضای سرد غربت لبخند گرم مرتضی را دوست دارد کروبیان وقتی دعایش راشنیدند گفتند او وصل خدا را دوست دارد شرمنده ایم از رویش امّا ای «وفایی» شرمنده ی آل عبا را دوست دارد ✍ .
. اقتدار مُلک ایران زیر چتر اولیاست در پناه سایۀ امن رضاست گرچه بسیار است فتنه، مُلک ما ایمن از هر فتنه و درد و بلاست استواری پیشۀ این مردم است اقتدار مردم ما پُر بهاست روبهان دانند این مُلک بزرگ بیشه زار شیر مردان خداست بارها با دشمنان ما گفته ایم شیر را از موش ترساندن خطاست ملت ما پیرو راه علی است رهبری کز نسل آل مرتضاست ✍ .
. 🇮🇷تقدیم به در سینۀ خود داغ فراوان داریم بنویس بر این عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم ✍ .
. حال شمع اشکی که به پاس تو فتد گوهر ناب است این گوهر ارزنده در اعمال حساب است دل سوخته ی توست همه عالم هستی درآتش مظلومی تو سینه کباب است هرکس که دل ودیده ی خود وقف شما کرد آن دیده و دل آینه ی صدق وصواب است روزی که امام تو به موج خطر افتاد بیداری تو گفت که این جامعه خواب است از این که تو بیماری و در بستر غم ها حال همه ی فاطمیون تو خراب است وقتی که فضا چهره ی نیلی شده دارد پیداست که خورشید چرا پشت نقاب است از چیست مزار تو ز دیده شده پنهان تاریخ شب و روز به دنبال جواب است از کرب وبلا ناله ات آمد که بنی .... آن خاک ز خونابه ی چشم تو خضاب است پروانه ی پرسوخته ی توست «وفایی» گرحاصل شمع دل ما اشک مذاب است .
. هیجده بهار ای که سوز ناله ات خون در دل افلاک کرد سینه ی خورشید را آه تو آتشناک کرد نیمه ی شب ها دعای تو درآن هجده بهار با ملائک تا سحرگه سیر درافلاک کرد گرچه ازگرد گنه آئینه ی دل تیره شد می شود با گریه برتو لوح دل را پاک کرد دربهشت آرزو چون غنچه ازهم وا شود هرکه دربزم عزای تو گریبان چاک کرد ابررحمت دامنش را پاک سازد ازگناه هرکه این جا فیض اشک وآه را ادراک کرد یاد عمرکوته تو ای گل نیلوفری سینه را درخون نشاند ودیده رانمناک کرد دردل شب چون علی جسم تو را مدفون نمود همره جسم تو جان خویش را درخاک کرد با غمی جانکاه می گوید «وفایی» غیر تو کوه غم های علی را کس کجا ادراک کرد ✍ .
. شب رؤیایی من چسان باز کنم دفتر دانایی را که ندادند به من سرمه ی بینایی را شب میلاد تو جبریل امین گفت زشوق کی فراموش کنم این شب رؤیایی را آسمان مشتری نور تجلای تو شد دید چون در رخ تو جلوه ی زهرایی را حوریان موسم میلاد تو پیدا کردند ازغبار قدمت سرمه ی بینایی را عرشیان نام تورا زینت و زینب خواندند چون گشودند زهم مصحف یکتایی را توهمان عطر دل انگیزی بهاری که خدا با تو بخشید صفا گنبد مینایی را روز میلاد تو از عرش به رضوان گفتند که تماشا کند آن روز تماشایی را محفل عشق بود خانه ی زهرا وخدا داده زینت زتو این بزم پذیرایی را غنچه ی روی تو خندید چو بر روی حسین دید با شوق علی جلوه ی زیبایی را دامن فاطمه دانشگه ایمان تو شد دوست داده به تو این رتبه ی والایی را جلوه ات قامت صبری است که خیاط ازل دوخته برقد تو رخت شکیبایی را این عجب نیست اگرباد صبا یافته است ازنسیم نفست معجز عیسایی را فصل گل ای گل زهرا ز «وفایی» بپذیر همه ی هستی او این دل شیدایی را ✍ .
. رباعیات میلاد زینب که ازاو عشق وشرف نام گرفت ازوصل حسین خویش چون کام گرفت برلوح محبت ووفا عشق نوشت آرام دل حسین آرام گرفت ...... درباغ بهشت حوریان سرمستند تاجی زگل یاس به سرها بستند تا در قدمش سبدسبد گل ریزند آماده یوصل روی زینب هستند ...... آنان که حدیث صبر او را گفتند ازعشق ومحبتش سخن ها گفتند با آمدن عقیله ی هاشمیان تبریک به حیدر و به زهرا گفتند ✍ .
. آتش افتاده به جان همه اما چه شده؟ همه جمعند در خانه ی مولا چه شده؟ آسمان ناله زدو گفت درآن جا چه شده؟ فاطمه پشت در افتاده خدایا چه شده؟ دودی از آتش آن در به سماوات رسید گل یاس نبوی را چه جراحات رسید به فلک ناله ای از مادر سادات رسید که خبر داشت که درعالم بالا چه شده؟ آسمان دید که برعرش طنین افتاده شعله بربال وپر روح الامین افتاده غنچه پرپر شده وگل به زمین افتاده وای فضه توبگو پهلوی زهرا چه شده؟ فضه میگفت که از چشم گهربار بپرس من نگویم چه شده از درودیوار بپرس فاطمه روی زمین است زمسمار بپرس آه مسمار درخانه دراین جا چه شده؟ درهیاهو که همه فتنه گران همدستند ناگهان آتش و بیداد بهم پیوستند عده ای دست علی را به طنابی بستند بی حیا مردم بی شرم شمارا چه شده؟ گرچه مأمور به صبراست تواناست علی دربر کوه مصیبات شکیباست علی خیزای فاطمه ازجای که تنهاست علی خیزازجا وببین حرمت مولا چه شده؟ نظر گل به سوی خرمنی ازخارافتاد مثل آتش به دل اهل ستمکار افتاد بازوی فاطمه با ضربتی ازکار افتاد یارتنهای علی در براعدا چه شده؟ به خداوند ،گل لم یزلی زهرا بود درشب غربت وغم نورجلی زهرا بود تا که جان به تن یار علی زهرا بود ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟ ✍ .
. باغ را آتش زدند وباغبان را می برند شد زمین گریان چو می دید آسمان را می برند یک طرف گل های باغ از غم گریبان می درند یک طرف با دست بسته باغبان را می برند پیش چشم لاله های باغ گلچینان چرا همره خود جلوه ی باغ جنان را می برند پشت درافتاده بانوی بهشت احمدی دوزخی طبعان امیر مومنان را می برند جان عالم برلب آمد باعث خلقت چودید عده ای با ریسمان جان جهان را می برند آی جبریل امین یکدم فرود آی وببین راز دارومحرم راز نهان را می برند دست عترت دامن پاک ولایت راگرفت دید چون سرمایه ی امن وامان را می برند تا که زهرا حافظ این بوستان سرمدی است کی« وفایی »طایر عرش آشیان را می برند ✍ .
. شب وداع امید جان خسته ام، ازبرمن سفرمکن بمان به پیش من مرو، مرا توخونجگرمکن بی تو غریب وبی کسم ، مرومرو هم نفسم آتش سینه ی مرا ، بیا وشعله ور مکن میان سوزو ساز خود، به چشم نیمه باز خود به یاد محسنت دگر ، نظر به سوی درمکن زدل که آه می کشی، مرا زغصه می کُشی نثار قلب وجان من، زآه خود شررمکن روح من وروان من، سوخت چوشمع جان من برای غُربت علی گریه تواز جگر مکن صبرمن وقرار من، دلبرو غم گسار من به سوگ وهجرروی خود، مرا تونوحه گر مکن بین حصار دردوغم، زسنگ هجران والم توای شکسته بال من، مرا شکسته پرمکن تو گفته ای که یاعلی ، مراکفن نما ولی نگفته ای که بررُخ کبود من نظر مکن غم دلت نهفته ای، شب وداع گفته ای هیچ کسی راتو علی، زتربتم خبرمکن «وفایی» شکسته دل ، که گشته ای زمن خجل جز به عزای فاطمه، زاشک دیده ترمکن ✍ .
. از روی بستر برنمی دارم سرم را آهسته می بندم دو چشمان ترم را تا آن كه پرپر گشتنم را كس نبيند کردم برون گُل های یاس و پرپرم را پوشانده ام رخسار نيلی را،كه شايد حيدر نبيند گوشه ی چشم ترم را چون روبرو گشتند با من غنچه هايم اسما توخود درياب حال دخترم را هجده ورق از دفتر عمرم تمام است آماده ام بندد شهادت دفترم را كردم وضو ازاشك وهنگام شهادت خواندم دراين بسترنماز آخرم را چيزی نمانده تا نهان ازچشم دشمن پنهان كند در شب علی خاكسترم را ترسم علی از پا بيفتد ای «وفایی» بردوش خود وقتی بگيردپيكرم را
. با حضرت زینب کوکب روشن من، ای مه منظومه ی من آه ای دخترک خسته ومظلومه ی من مدتی می گذرد خواب نداری بنشین به روی پای خودت تاب نداری بنشین ازچه بردیده ی من دیده ی خود دوخته ای توچه دیدی به رخ من که چنین سوخته ای گرچه روزمحن من شب یلدای شماست این کبودی سند غربت بابای شماست سعی کن غم به دلت اینهمه غالب نشود دخترم چون توکسی ام مصائب نشود آنقدرداغ ببینی که دلت داغ شود لاله های جگرت زینت هرباغ شود چهره ی غرق به خونی زپدر می بینی آه ازآن لحظه که در تشت جگرمی بینی دل شرر دارد وچشمان ترم می سوزد تا تو را می نگرم من، جگرم می سوزد شدسرشته غم واندوه به آب وگل تو همه فریاد برآرند امان از دل تو گل یاس چمنم، ای گل دردانه ی من گوش کن برسخنم روشنی خانه ی من دل تو چون دل من همدم اندوه وبلاست پیش روی تو عزیزم سفرکرب وبلاست باخبرباش که من پیرهنی دوخته ام پیرهن که چه بگویم، کفنی دوخته ام گرچه دربین مصیبات وبلا تنهایی تودرآن وادی طف نایبة الزهرایی روشنی بخش دلم دل زغمت تاریک است دخترم گریه مکن روز دهم نزدیک است صحبت ازقتلگه وسینه ی افروخته است لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است ✍ .
. برخیز تا زخون جگر دیده تر کنیم دل را به غم دهیم و ز شادی حذرکنیم برخیز ای برادر غمدیده ام حسین مادر زدست رفت، پدر را خبر کنیم آخر دعای نیمه شبش مستجاب شد برخیز تا که جامه ی ماتم به بر کنیم زین پس که مادری نبود درکنارما با اشک وناله ، هرشب خود راسحر کنیم جان دادمادر وپدر ما غریب ماند گه ناله بهر مادر وگه برپدر کنیم ترسم زشرم چهره بپوشد زخاکیان گر ماحکایت رخ او با قمر کنیم پروانه جان سپُرد«وفایی»شب عزاست دل را به سان شمع بیا شعله ور کنیم .
. بسیج وبسیجی دوباره هفته ی ناب بسیج است نگاه ما به القاب بسیج است بسیجی های با ایمان کجایند تمامی عاشقانی با صفایند بسیجی ها گل این انقلابند شب تاریک را چون ماهتابند   همه قشری زخاص وعام هستند پر از نورند اگر گمنام هستند زاخلاص و یقین آئینه دارند خلوص وعشق را در سینه دارند بسیجی ها فداکار و غیورند بسیجی ها حماسه ساز نورند بسیجی ها بصیر و هوشمندند به عهد بسته ی خود پایبندند بسیجی بر لبش پیغام دارد به دوشش پرچم اسلام دارد بسیجی حامی این انقلاب است به لبیک امام خود جواب است بسیجی آرمان نهضت ماست مدال افتخار و عزت ماست بسیجی مرد میدان های سخت است بسیجی نیک خو و نیک بخت است بسیجی پاسدار پاک عشق است بسیجی مرزبان خاک عشق است بسیجی یاور اسلام و دین است به فکرش نصرت دین مبین است بسیجی جلوه ای از اقتدار است به پیش مکر دشمن هوشیار است  بسیجی برهمه نور دو عین است بسیجی  پیرو راه حسین است بسیجی پرچمی در احتزاز است بسیجی دشمن هر فتنه ساز است بسیجی گل به چشم دوستان است بسیجی خار چشم دشمنان است  بسیجی سینه اش سینای طور است بسیجی چشم بر راه ظهور است «وفایی» کاش ما آگاه باشیم همیشه پیشتاز  راه باشیم   ✍  .