#حضرت_زینب #مرثیه_حضرت_زینب
سِرّ نی در نینوا میماند اگر زینب نبود
كربلا در كربلا می ماند اگر زینب نبود
چهرۀ سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه ی فریاد مظلومیّتِ لب تشنگان
در كویر تفته جا میماند اگر زینب نبود
زخمهء زخمیترین فریاد در چنگ سكوت
از طراز نغمه وا میماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر، استخوان اشك سرخ
در گلوی چشمها میماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی بیسوار و بیلگام
در بیابان ها رها میماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت كوه فتنه جا میماند اگر زینب نبود
🔸شاعر:
#قادر_طهماسبی (فرید)
.
1. معراجیان.mp3
6.11M
#آواز_بیات_اصفهان
در وصف شهید ، به روش مداحی
( تقریبا در دهه ی هفتاد
اجرا شده است ... )
#استاد_حاج_اکبر_کریمی
مِعراجيان از شطِ خون
معراج کردند
با داغِ خود ، صبر مرا
تاراج کردند
دریا دلان از شطِ خون
بی سر گذشتند
نالان مرا بگذاشتند و
درگذشتند ..
من گرچه با دریا دلان
همراه بودم
در اندرونِ خویشتن
در چاه بودم
یاران من رفتند و من
در خواب ماندم
در خوابِ سنگین با دلی
بی تاب ماندم
#اوج
یاران من در کار خود
هشیار بودند
هرچند ، مست از باده ي
ايثار بودند
( ياران من رفتند و من
مهجور ماندم
من با جهاني آرزو
در گور ماندم ) 2
امشب بیا ای عشق
حالی در من افکن
من جنگلِ خشکم
شرابی در من افکن
#فرود
امشب بیا ای عشق
حالی در من افکن
من جنگلِ خشکم
شرابی در من افکن
شاعر : #قادر_طهماسبی ( فرید )
#شهدا
به همت جواد افشانی
.
#شهدا
فرصت پرواز
چرا دیگر نمیلرزد دل من؟
چرا کم عشق میورزد دل من؟
شهیدان! شرمسارم، فکر کردم
به مشتی خاک میارزد دل من
::
نمیارزد به مشتی خاک، حتی
به مقداری خس و خاشاک حتی
دل من سنگ میمیرد مبادا
بماند چشم من نمناک حتی
::
غم خود را به مردم میفروشد
به رنگی از تبسم میفروشد
دل من، فرصت پرواز خود را
به مشتی آب و گندم میفروشد
::
دل من اهل شیون بود یا نه؟
سزاوار شکستن بود یا نه؟
به جای دل، پرستوی غریبی
میان سینۀ من بود یا نه؟
::
نگاهم کی غریب و بیوطن شد؟
دلم کی لالۀ خونین بدن شد؟
سر از آوازهایم کی بریدند؟
گلویم کی شهید بیکفن شد؟
✍🏻 #سیدحبیب_نظاری
🏷 #دفاع_مقدس 🇮🇷
.................
.
#دفاع_مقدس
..... جبهه ها یادش بخیر
---------
عطر ایثار و شهادت داشت با خود جبهه ها
ترجمانی از سعادت داشت با خود جبهه ها
هر طرف محرابی از اخلاص می دیدی درآن
رنگی از شور عبادت داشت با خود جبهه ها
گر به دقّت بنگری سنگر به سنگر هر زمان
نسلی از عشق و رشادت داشت با خود جبهه ها
تا بماند یادگاری از حضور عاشقان
قاب عکسی از ارادت داشت با خود جبهه ها
تا بگیرد بوی جنّت از دلیران شهید
لاله از باغ سیادت داشت با خود جبهه ها
در کنار هر شهید از خاک تا عرش برین
شمعی از روز ولادت داشت با خود جبهه ها
می کند «یاسر» گواهی هر که شد سنگرنشین
عطر ایثار و شهادت داشت با خود جبهه ها
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
....................
#شهدا
#وزن_مفاعیلن_مفاعیلن_فعولن
.........
#دفاع_مقدس
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سواران لحظهای تمکین نکردند
ترحّم بر من مسکین نکردند
سواران از سر نعشم گذشتند
فغانها کردم، اما برنگشتند
اسیر و زخمی و بی دست و پا من
رفیقان، این چه سودا بود با من؟...
اگر دیر آمدم مجروح بودم
اسیر قبض و بسط روح بودم
در باغ شهادت را نبندید
به ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمی رها کردند و رفتند
رها کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم
شهادت نردبان آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند این نردبان را؟
چرا بستند راه آسمان را؟...
دلم تا دست بر دامان در زد
دو دستی سنگ شیون را به سر زد...
چه درد است این که در فصل اقاقی
به روی عاشقان در بسته ساقی
بر این در، وای من قفلی لجوج است
بجوش ای اشک هنگام خروج است
در میخانه را گیرم که بستند
کلیدش را چرا یا رب شکستند؟!...
من آخر طاقت ماندن ندارم
خدایا تاب جان کندن ندارم
دلم تا چند یا رب خسته باشد؟
در لطف تو تا کی بسته باشد؟
بیا باز امشب ای دل در بکوبیم
بیا اینبار محکمتر بکوبیم...
بکوب ای دل که غفار است یارم
من از کوبیدن در شرم دارم
بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست
مرا هر چند روی در زدن نیست
کریمان گر چه ستار العیوباند
گدایانی که محجوباند خوباند
بکوب ای دل، مشو نومید از این در
بکوب ای دل هزاران بار دیگر...
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت باز، باز است...
#قادر_طهماسبی
.
.
#جهاد_تبیین
#شعر_تبیینی
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
#قادر_طهماسبی(فریداصفهانی)
بخشی از یک شعر بلند
ایران سربلند من، ایران سرافزار
ایران هوشیار من، ایران هوشمند
... هرچند داغداری و هرچند خستهدل
هرچند سوگواری و هرچند دردمند
تا دشمن حسود تو از خشم جان دهد،
با عاشقان سوتهدل خود بگو بخند
خوش باش ای فلات شهیدان! که دیر نیست
دستان شرقی تو، بت غرب بشکنند
با خاندان عشق تو را چون ارادت است،
خوش باش و شاد زی؛ چو شدی آسمانپسند
ای پرچم بلند تو با عشق، همنشین
وی نام سبزپوش تو چون سرو، سربلند!
ما گردی از تو را به صبا هم نمیدهیم!
هستیم همچو کوه بر این گفته، پایبند
این بوی کربلاست که مستانه میوزد
از کاکل سپید دماوند تا سهند
زلفی ز دختران تو از شانه عفاف
بیرون مباد! تا که پلشتان به هم زنند...
ایران بی شهید و شهادت چه ظلمتی است
یعنی تو را ز وحشت و ظلمت بیاکنند؟
شمعی ز مهر فاطمه در من شکفت و گفت:
ایرانیان پاک....(*)، پروانه منند
گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد
محتاج توبهاند ولی پاکدامنند
گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد
کم را فروگذار، بسان پاکدامنند
... خاتون صبح، زلف سحر شانه کرد و گفت:
برخیز خوابهای تو هم، سایهروشنند
با اهل شب، حکایت ظلمات تا به کی؟
با اهل روز، قصه خورشید تا به چند...
(*شعر از نظر وزنی مخدوش است؛ شاعر محترم، دچار خطا در قرائت شعر شده است)
نکته مهم:
در جشنواره شعر فجر سال 1401 شاعر انقلاب، آقای قادر طهماسبی(فرید اصفهانی) قبل از قرائت شعر خود این توضیح را ارائه نمود:
سال ۱۳۶۹ خوابی دیدم که برایم معما بود و امسال، این معما حل شد.
در این محفل، قسمتهایی از غزل جدیدم را میخوانم تا راه برای کسانی که میخواهند از انقلاب دفاع کنند، باز شود.
.
.
#امام_حسین
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
تنور لاله در این فصل آنچنان داغ است
که میچکد عرق از روی شرمساری ما
به راه خیزش ما گرچه نیزه کاشتهاند
جُوِی نکاسته از شور تکسواری ما
به رود خستۀ تاریخ داده درس شتاب
در آبراهِ هدف، موجِ بیقراری ما
صفی ز لشکر عشقاند باد و باران هم
غریب نیست شتابند اگر به یاری ما...
شروع زندگی جاودانه با یار است
در این غریبکشی، مرگِ اختیاری ما
به زیر سایۀ طوباقدان عاشورا
نرُسته سرو بلندی به استواری ما
صلا زدی که: کسی هست یاریام بدهد؟
بلی حسین من، آنک خروش آری ما
اگر چه دیر صلایت شنیده ایم، اما
بگیر هر چه غرامت ز خون جاری ما
بگو به دشمن مغلوب ما که در راه است
هنوز حادثۀ زخمهای کاری ما...
امید منتظران! با ظهور خود بزدای
غبار اشک، ز چشم امیدواری ما
«فرید» خط شهادت همیشه حایل باد
میان خستگی و پای پایداری ما
✍️ #قادر_طهماسبی
#محرم
.
.
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#قصیده
🔹دارالشفای درد جهان🔹
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشکست
ای آشیانِ درد، علی داشت تا تو را
ای مادرِ پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را
زین درد سوختیم که ای زُهرۀ منیر
کتمان کند به خلوت شب، مرتضی تو را
ناموسِ دردهای علی بودی و چو اشک
پیدا نخواست غیرتِ شیر خدا تو را
دفن شبانۀ تو که با خواهش تو بود
فریاد روشنیست ز چندین جفا تو را
تا کفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود
راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را!
یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست
در سایه داشت گرچه علی چون هما تو را...
تحریف دین، فراق پدر، غربتِ علی
انداخت این سه دردِ مجسّم ز پا تو را...
دادند در بهای فدک آخر ای دریغ
گلخانهای به گسترۀ کربلا تو را...
پهلو شکستهای و علی با فرشتگان
با گریه میبرند به دارالشفا تو را
دارالشفای درد جهان، خانۀ علیست
زین خانه میبرند ندانم کجا تو را؟!...
📝 #قادر_طهماسبی ✍
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
.