.
|⇦•به محضرت چو غبار..
#مدح_خوانی و توسل ویژۀ دهۀ کرامت و ولادت حضرت امام رضا علیه السلام _ حاج مهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
به محضرت چو غبار اوفتاده می آیم
اراده نیست مرا بی اراده می آیم
بر آستان تو ای آستین معجزه ریز
به روی دست دلم را نهاده می آیم
چنان غبار به پیشت ز اشتیاق حضور
گهی سواره و گاهی پیاده می آیم
کسی چنان که تو دستم گرفته ای نگرفت
چو ذره دست به خورشید داده می آیم
اگرچه در به رویم میگشایی اما من
فقط به خاطر روی گشاده می آیم
السلام علیک دلتنگم
ای بمیرم که مایۀ ننگم ..
رسید محضر امام رضا(ع) حضرت فرمود ریان ابن شبیب میدونی امروز چه روزیه؟ گفت آقا نمیدونم میشه شما بفرمایید ! فرمود ریان ابن شبیب امروز اول محرمِ .. میخوام بگم یا امام رضا، از خواصِ شما نمیدونست اولِ ماهِ محرمِ .. میدونی این مردم از کی منتظرِ مُحرمند .. حسین ..
من که در پیچ و خم جادۀ دنیا ماندم
دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!
یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟
در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم
حلّ این مشکل امروز به دست فرداست
چند سالی است که در حسرت فردا ماندم
در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود
چه قدَر منتظر یوسف زهرا ماندم؟!
من به دنبال تو امّا تو کنارم هستی
آه ... من با لب تشنه، لب دریا ماندم
چه کسی گفته که تو غایبی آقا؟! غلط است
منِ آلوده در این غیبت کبری ماندم
نوکری روسیهم ... جای تعجّب دارد
با تمام بدی ام باز هم «آقا» ماندم
یا بگویید:«بیا» یا که بگویید: «برو»
خسته ام بس که در این «شاید و امّا» ماندم
پسر فاطمه! نگذار که ناکام شوم
جلوه کن منتظر جلوه ی طاها ماندم
کربلا، پای پیاده، چه قدَر می چسبد
من که امسال هم از کرب و بلا جا ماندم
شاعر : #محمد_فردوسی
این همه راه دویدم ز پی دلدارم
به امیدی که در این دشت برادر دارم
تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم
فکر همراهی با شمر دهد آزارم
اسب ها پای خود از سینۀ او بردارید
من هم از این تن بی سر شده سهمی دارم
خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند
من که از راهی بازار شدن بیزارم
ک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد
با چه از روی زمین جسم تو را بردارم
به وداع من و تو خیره بُوَد چشم رباب
خواندم از طرز نگاهش که منم دل دارم
شاعر: #سعید_خرازی
نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روز های قبل
که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم
تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پاره پاره های دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظه های آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منورت شناختم
شکست عهد کوفه .. این گناه بی شمار را
به زخم های بی شمار پیکرت شناختم
تو را به حس بی بدیل خواهر و برادری
به چشم های بی قرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزه ای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن .. منم .. سکینه .. دخترت .. شناختی؟
شاعر: #رضا_حاج_حسینی
نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت
نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت
نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر
با نیزه ای تا شاه را از حال بردند
یك یك تماماً رو سوی اموال بردند
هر آن چه را كه بود در گودال بردند
تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر!
شاعر : #علی_اكبر_لطیفیان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#امام_رضا علیه_السلام
#کربلایی_مهدی_رسولی
#میلاد_امام_رضا_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#امام_زمان
برگــــرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو "مهزیار" شد
یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها
دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها
شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دست ها به لطف توظرف گدایی اند
یا ایــــــها العزیزتمام ندارها
#علی_اکبر_لطیفیان
*******
اشعارفاطمی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای اخرین امید دل زار ما بیا
خورشید اسمان شب تار ما بیا
گلزار عمر ما ز فراقت خزان شده
مولا بس است غیبت و دوری زما بیا
اقا قسم به دست علمدار و فرق او
ای وارث حضرت خون خدابیا
ما جمع هئتی همه مجنون حیدریم
مولا به زخم پهلوی زهرا دگر بیا
جان همه ز دوریت اقا به لب رسید
ای صاحب زمین و زمان مهدیا بیا
#حمیدکریمی
**********
اشعارفاطمی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
آقای من تنها در این دور و زمانه
بار فراقت میکشم بر روی شانه
کاری زدستم برنمی آید…ببخشید
جز اینکه صبح جمعه میگیرم بهانه
آقا اجازه می دهی تاکه بگویم…
…حرف دل خود را به شکل عامیانه
مانند اجدادت، تو هم خیلی غریبی
دیگر ندارد شهر ما از تو نشانه
خیمه نشین ؛مانند آن خانه نشینی…
…که بسته شد دست غیورش ظالمانه
هرکس به فکر زندگی و رشدخویش است
فکر سال و دخل و خرج سالیانه
کاری به کار تو ندارد آنکسی که
از حرص و آز افتاده بین دام و دانه
جای دعا و پند و اندرز و روایت
گردیده گوش ما همه پر از ترانه
پیداست آقا،جای عکس جمکرانت
تصویر نامحرم روی دیوار خانه
اینجا فقط با هیزم دنیا و شهوت
از هر وجودی میکشد آتش، زبانه
دنیا پرستی باعث آن شد بماند
بر بازوی زهرا نشان تازیانه
باید مراقب بود، شیطان در کمین است
میپاشد او بذر گنه را دانه دانه
بااین بدی و بی وفایی دارم اکنون
از پیشگاهت التماسی عاجزانه
آقا، دعا کن در مسیر تو بمانم
با لطف تو باشم گدای آستانه
#محمد_فردوسی
...
.
|⇦•به محضرت چو غبار..
#مدح_خوانی و توسل به حضرت معصومه _ حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
به محضرت چو غبار اوفتاده می آیم
اراده نیست مرا بی اراده می آیم
بر آستان تو ای آستین معجزه ریز
به روی دست دلم را نهاده می آیم
چنان غبار به پیشت ز اشتیاق حضور
گهی سواره و گاهی پیاده می آیم
کسی چنان که تو دستم گرفته ای نگرفت
چو ذره دست به خورشید داده می آیم
اگرچه در به رویم میگشایی اما من
فقط به خاطر روی گشاده می آیم
السلام علیک دلتنگم
ای بمیرم که مایۀ ننگم ..
رسید محضر امام رضا(ع) حضرت فرمود ریان ابن شبیب میدونی امروز چه روزیه؟ گفت آقا نمیدونم میشه شما بفرمایید ! فرمود ریان ابن شبیب امروز اول محرمِ .. میخوام بگم یا امام رضا، از خواصِ شما نمیدونست اولِ ماهِ محرمِ .. میدونی این مردم از کی منتظرِ مُحرمند .. حسین ..
من که در پیچ و خم جادۀ دنیا ماندم
دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!
یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟
در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم
حلّ این مشکل امروز به دست فرداست
چند سالی است که در حسرت فردا ماندم
در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود
چه قدَر منتظر یوسف زهرا ماندم؟!
من به دنبال تو امّا تو کنارم هستی
آه ... من با لب تشنه، لب دریا ماندم
چه کسی گفته که تو غایبی آقا؟! غلط است
منِ آلوده در این غیبت کبری ماندم
نوکری روسیهم ... جای تعجّب دارد
با تمام بدی ام باز هم «آقا» ماندم
یا بگویید:«بیا» یا که بگویید: «برو»
خسته ام بس که در این «شاید و امّا» ماندم
پسر فاطمه! نگذار که ناکام شوم
جلوه کن منتظر جلوه ی طاها ماندم
کربلا، پای پیاده، چه قدَر می چسبد
من که امسال هم از کرب و بلا جا ماندم
شاعر : #محمد_فردوسی
این همه راه دویدم ز پی دلدارم
به امیدی که در این دشت برادر دارم
تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم
فکر همراهی با شمر دهد آزارم
اسب ها پای خود از سینۀ او بردارید
من هم از این تن بی سر شده سهمی دارم
خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند
من که از راهی بازار شدن بیزارم
ک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد
با چه از روی زمین جسم تو را بردارم
به وداع من و تو خیره بُوَد چشم رباب
خواندم از طرز نگاهش که منم دل دارم
شاعر: #سعید_خرازی
نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روز های قبل
که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم
تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پاره پاره های دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظه های آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منورت شناختم
شکست عهد کوفه .. این گناه بی شمار را
به زخم های بی شمار پیکرت شناختم
تو را به حس بی بدیل خواهر و برادری
به چشم های بی قرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزه ای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن .. منم .. سکینه .. دخترت .. شناختی؟
شاعر: #رضا_حاج_حسینی
نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت
نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت
نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر
با نیزه ای تا شاه را از حال بردند
یك یك تماماً رو سوی اموال بردند
هر آن چه را كه بود در گودال بردند
تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر!
شاعر : #علی_اكبر_لطیفیان✍
#کربلایی_مهدی_رسولی🎤
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمیه
آقا بیا دعای مرا مستجاب کن
ما را برای نوکریت انتخاب کن
قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه
امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن
تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت
دستی بکش به روی دلم فتح باب کن
تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟!
آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن
ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است
رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن
ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان
امشب میان سینۀ ما انقلاب کن
ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم
یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن ...
#محمد_فردوسی
#امام_زمان
.
.
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
تو می روی و تازه غم ها پا بگیرد
بعد از تو تنهاییِ من معنا بگیرد
بانو! فقط نام تو «اُمّ المؤمنین» است
آن زن اگر چه نام زیبا را بگیرد
با رفتن تو گوشه ای از خانه، تنها
زانوی غم را در بغل، زهرا بگیرد
از بس که دلتنگ تو می گردد یتیمم
شب ها کنار قبر تو احیا بگیرد
بهتر که رفتی و ندیدی بین کوچه
رنگ کبودی زیر چشمش جا بگیرد
هنگام رفتن، روضه می خوانی برایم
با روضه خواندن های تو دل ها بگیرد
بانو! تو هم گفتی «حسین» اشکت روان شد؟
ترسَم که چشمان تو را دریا بگیرد
آری در عاشورا میان قتلگاهش
دعوا سرِ پیراهنش بالا بگیرد
نامرد! با خنده سرِ از تن جدا را ...
... در پیش روی زینب کبری بگیرد
#محمد_فردوسی
#وفات_حضرت_خدیجه
.
.
#امام_حسین
صل الله علیک یا اباعبدالله ۳
از لحظه ای که با تو شدم آشنا حسین
احساس می کنم که شدم از شما حسین
وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت
در گوش من به جای اذان گفت یا حسین
آسوده خاطرم ز عذاب و فشار قبر
آنجا حساب آن دو ملک هست با حسین
رغبت نمی کنم که روم جای دیگری
وقتی که هست نزد تو دارالشّفا حسین
هرکس برای ماتم تو گریه می کند
باشد به زیر پرچم خیرالنّسا حسین
هرکس که خرج کرده خودش را برای تو
ترسی ندارد از غم روز جزا حسین
دارم امید اینکه شما بعد مُردنم
خاکم کنید در حرم کربلا حسین
امشب بیا دعا بنما منتقم رسد
تا که شَوَم ز مهر تو حاجت روا حسین
#محمد_فردوسی✍
.
4_5888899203656061078.mp3
27.71M
#امام_زمان
#مناجات
اینچنین احساس کردم بین رؤیا بارها
میزنم بوسه به دست و پایت آقا بارها
خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب
سبز شد در پیش رو «امّا ـ اگرها» بارها
با چنین وضعِ وخیم و رو به قبلهبودنم
حال و روزم را شدی هر روز، جویا بارها
ای طبیبی که به دنبال مریضت میروی
با وجودی که مرا کردی مداوا بارها...
... کور بودم که تو را نشناختم، عیب از من است
شد حجابِ دیدگانم حُبِّ دنیا بارها
این همه گفتی که دور معصیت را خط بکش
من ولیکن کردهام امروز و فردا بارها
چشمپوشی از گناهان معنیاش این است که
با تغافل میکنی با من مدارا بارها
کِشتی اُنسِ مرا طوفانِ شهوت غرق کرد
ریخته بار مرا در قعر دریا بارها
جنس نامرغوب بیخ ریش صاحب میشود
آه آقا روی دستم مانده حالا «بارها»
بارهایم را خریدی، ای خریدار کریم
مادرت بس که سفارش کرد من را بارها
#محمد_فردوسی ✍
.
.
#حضرت_علی_اصغر
زره پوشيده از قنداقه، بي شمشير مي آيد
شجاعت ارث اين قوم است، مثل شير مي آيد
به روي دست بابا آسمان ها را نشان كرده
چقدر آبي به اين چشمان بي تقصير مي آيد!
زبانش كودكانه است و نمي فهمم چه مي گويد
ولي مي خوانم از چشمش كه با تكبير مي آيد
به چيزي لب نزد جز آه از لطف ستم، اما
نمي دانم چرا از دست دنيا سير مي آيد!
جهاني را شفاعت ميكند با قطره ي اشكي
كه از چشمش تو گويي آيه ي تطهير مي آيد
الهي بشكند دست كماندار تو اي صياد
كه آهو برَه اي شش ماهه در نخجير مي آيد
چه زخمی خورده آیا بر کجای طفل شش ماهه!؟
كه با خون دارد از اين زخم بوي شير مي آيد!
بخواب اي كودكم، لالا...، كه سيرابت كند دشمن
بخواب اي كودكم، لالا...، كه دارد تير مي آيد
#محمد_فردوسی✍
.
.
#زائر_طوس
سَیّدی مولا رضا ، سَیّدی مولا
-----------
معتکف کوی تو بودم و رفتم
زائر دلجوی تو بودم و رفتم
بوی خدا می دهد باغ ضریحت
مست همین بوی تو بودم و رفتم
ای که تویی جنّت دیده رضا جان
جان ز حریم تو گل چیده رضا جان
ای همه لطف و عطا ، سَیّدی مولا
سَیّدی مولا رضا ، سَیّدی مولا
-----------
جان به فدای تو و لطف نکویت
می روم امّا بُوَد دیده به سویت
معتکفِ کوی تو بودم و دیدم
خیل ملک را همه زائر کویت
می روم و ، دیده ام من کرم تو
دل نرود یا رضا از حرم تو
معدن جود و سخا ، سَیّدی مولا
َسَیّدی مولا رضا ، سَیّدی مولا
------------
ای حرمت قبله ی این دل زارم
کوی تو مولا بُوَد باغ و بهارم
ماه شب تار من گنبد زردت
نور دهد مهر تو بر شب تارم
ذکر رضا جان بُوَد ، ذکر مدامم
اشک دو دیده بُوَد عطر سلامم
ذکر تو عینِ شِفا ، سَیّدی مولا
سَیّدی مولا رضا ، سَیّدی مولا
-----------
معتکف این حرم بوده دل من
با تو رضا همقدم بوده دل من
سائل درگاه تو گشتم و دیدم
سائل لطف و کرم بوده دل من
مرغ دلم در حرم لانه گرفته
آمده از دست تو دانه گرفته
این من و جود شما ، سَیّدی مولا
سَیّدی مولا رضا ، سَیّدی مولا
**
محمود تاری «یاسر»✍
#زائر_مشهد
..............
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
#زائرانه
دوباره آمدهام تا دوباره در بزنم
کبوترانه در این آستانه پر بزنم
به نا امیدی از این در نمیروم هرگز
اگر جواب نگیرم دوباره در بزنم
خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند
که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم
سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد داشت
شبی که بوسه بر این چشمۀ سحر بزنم
به یاد غربت تو عهد کردهام با خود
که لاله باشم و صد باغ بر جگر بزنم
خدای را کمی ای زائران درنگ کنید
که خاک پای شما را به چشم تر بزنم
به من هر آنچه که بخشیدهاند توفیق است
مباد آنکه دم از دولت هنر بزنم
اگرچه خارم و نسبت به گل ندارم باز
خوشم که گاه گداری به باغ سر بزنم
اگر شمیمی از این بوستان به من برسد
معاشران! به خدا تاج گل به سر بزنم
من آشنای همین درگهم، خدا نکند
که رو به غیر کنم یا دری دگر بزنم
صفای تربیت باغبان حرامم باد
که در مجاورتِ گل دم از سفر بزنم
اگر چه غرق گناهم سفینهام اينجاست
مراد و قبلهام اينجا، مدینهام اينجاست
#محمدجواد_غفورزاده ✍
.......
#امام_رضا_ع_مدح_و_شهادت
گلهای نیست اگر غصهی بی حد داریم
خلوتی هست که در گوشهی مشهد داریم
ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم
چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم
گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی
این قراریست که با صاحب مرقد داریم
ما گنهکارترینها وسط صحن رضا
آنچه در خلد برین خلق ندارد داریم
روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش
دیدهای در طلب اشک مقید داریم
::
ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر
از عبا ما چهقَدَر خاطرهی بد داریم
شاه بر شانهی خم، پیکر خود را میبُرد
با عبا داشت علی اکبر خود را میبُرد
#مسعود_یوسف_پور✍
#امام_رضا
....................
شکر خدا که ریزه خور خوانتان شدم
دلبسته ی حریم خراسانتان شدم
شکر خدا که بار دگر زائر توام
لطف خود شماست که مهمانتان شدم
لایق نبوده ام که شوم همجوارتان
مبهوت این کرامت و احسانتان شدم
یا ایها الرئوف زمینم زده گناه
بی خود نبوده دست به دامانتان شدم
با صد امید بر در این خانه آمدم
امّیدوار لطف فراوانتان شدم
جایی به جز بهشت خراسان نیافتم
گوشه نشین روضه ی رضوانتان شدم
دست خودم نبوده که اینجا رسیده ام
دست خودم نبوده مسلمانتان شدم
چشم طمع به گندم مهر تو بسته ام
این شد که من کبوتر ایوانتان شدم
دل کنده ام ز خانه و شهر و دیار خود
عشقت سبب شده که پریشانتان شدم
لطف و عطای تو چقدر فرق می کند
بیهوده نیست بی سر و سامانتان شدم
حال و هوای کرب و بلا دارد این حرم
یعنی که مست جام حسین جانتان شدم
شاعر: #محمد_فردوسی ✍
.
شاه خراسان سلام شاه جوابم بده
غرق گناه آمدم شاه پناهم بده
نور خراسان سلام صاحب ملک و مقام
گرچه من آلوده ام باز تو راهم بده
ای همه سلطان عشق شاه غریب از وطن
با همه شرمندگی حرمت شاهم بده
مانده ام از هر کجا رانده ی مشهور شهر
با همه امید باز، توشه ز آهم بده
بارگهت تکیه گاه سر و ستونت بلند
بنده ای افتاده ام حرمت و جاهم بده
هیچ نراندی ز خود خلق گنهکار را
ای تو امام رئوف باز پناهم بده
#کویر ✍
#امام_رضا
.
.
#حضرت_زینب
ما از ازل گدای پریشان زینبیم
شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم
با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس
یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم
ما را خرید و نوکر اربابمان نمود
ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم
با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود
ما قوم در به در،همه سلمان زینبیم
حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است
تا روز حشر ما همه حیران زینبیم
مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود
مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم
او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد
دلداده های رزم نمایان زینبیم
او آمده که با نخی از تار چادرش
بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد
او آمده که با نفس مصطفاییش
قد قامت نماز ولا را اذان دهد
او آمده پیمبر خورشید طف شود
در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد
او آمده که حق خودش را ادا کند
یعنی به راه عشق،دو تا نوجوان دهد
او آمده برای حسین خواهری کند
او آمده که خواهریش را نشان دهد
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو به پای برادر نبود و نیست
بر شانه ی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست
در ذیل خطبه های فصیح تو گفته اند:
اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست
زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی
این بس بُوَد که عالمه ی بی معلمی
هر دختری که دختر زهرا نمی شود
هر بانویی که زینب کبری نمی شود
!دار و ندار حضرت حیدر،مجلّله
جز تو کسی که "زینت بابا" نمی شود
وصف و مدایح همه ی خاندانتان
در فهم و عقل ما به خدا جا نمی شود
پرونده ی زمین و زمان،زیر دست توست
بی اذن تو که نامه ای امضا نمی شود
صبر و ادب به پای تو قد خم نموده اند
این واژه ها بدون تو معنا نمی شود
دریا اگر مرکّب و گل ها قلم شوند
یک شمّه از فضائلت انشا نمی شود
عیسی به نام نامی تو می دهد شفا
بیخود مقام او که مسیحا نمی شود
شأن و مقام حضرت مریم ز مهر توست
بی مهر تو که بانوی دنیا نمی شود
صدّیقه و زکیّه و تندیس عفّتی
تو گوهر مقدّسه ی بحر عصمتی
آیینه ی تمام کمالات مادری
یادآور جلال و کمال پیمبری
مستجمع جمیع صفات علی تویی
یعنی تویی علی و علی تو،چه باوری؟
حیدر اگر به شهر علوم نبی در است
بانو! تو هم به شهر وصال حسین،دری
وقتی به روی دست نبی گریه می کنی
چشم انتظار دیدن روی برادری
در پای درس مادر خود پا گرفته ای
بیخود نشد که عالمه ی آل حیدری
علم لدنّی تو گواه کمال توست
الحق که از سلاله ی زهرای اطهری
با نطق حیدری و بیانات فاطمی
ویرانگر قبیله ی شوم و ستمگری
با هر کلام خود به عدو تیغ می کشی
در رزم خود شبیه برادر، دلاوری
با قدرتت به قله ی دل ها علم زدی
فتح الفتوح آل علی را رقم زدی
ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب ها
مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب ها
با هر خطابه ی تو علی زنده می شود
مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب ها
وقتی که با حسین خودت حرف می زنی
پیچیده می شود همه جا عطر سیب ها
ای یادگار فاطمه،علیا مخدّره
زهرا نسب شدی که شوی از نجیب ها
وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است
اصلاً نیاز نیست وجود طبیب ها
با نام تو تمامی حاجات ما رواست
ای بهترین تجلّی امّن یجیب ها
طعم خوشی و طعم بلا را چشیده ای
ای مَحرم تمام فراز و نشیب ها
تفسیر داغ در نظرت جز "جمیل" نیست
محو شکوه عشق تو صبر و شکیب ها
در ظهر واقعه چقَدَر غصه خورده ای
ای خواهر خمیده ی شیب الخضیب ها
بانو! تو را برای حسین آفریده اند
گریه کن عزای حسین آفریده اند
ای یادگار فاطمه،غم پرور حسین
هم خواهر حسینی و هم مادر حسین
همپای او شدی و رهایش نکرده ای
حتّی میان موج بلا،یاور حسین
بار رسالت علوی روی دوش توست
با این حساب بوده ای پیغمبر حسین
چشم امید او به نماز شبت بُوَد
روح دعا و کعبه ی نیلوفر حسین
دیدی که نیزه ها همگی حلقه بسته اند
دور ضریح بی کفن پیکر حسین
حتّی به روی نی چقَدَر خوب واضح است
آثار بوسه های تو بر حنجر حسین
شکر خدا نموده ای وقتی که دیده ای
زخمی شده تمامی بال و پر حسین
در شام و کوفه بودی علمدار قافله
جانم فدای تو همه ی لشکر حسین
زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم
از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم
زینب اگر نبود دگر کعبه ای نبود
باور کنید روح دعا هم نداشتیم
زینب اگر نبود،میان کتاب حق
جایی برای سوره ی مریم نداشتیم
زینب اگر نبود جهان کفر محض بود
نامی ز دین حضرت خاتم نداشتیم
زینب اگر نبود دگر حیدری نبود
شیر نبرد خطّ مقدّم نداشتیم
زینب اگر نبود علی،فاطمه نداشت
آیینه ی نبی مکرّم نداشتیم
زینب اگر نبود کرم زاده ای نبود
مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم
زینب اگر نبود به دنباله ی حسین
جایی برای واژه ی "جانم" نداشتیم
زینب اگر نبود تلاطم نداشتیم
قطعاً برای شور و نوا دم نداشتیم
این حرف آخر است که امشب قلم نوشت
زینب اگر نبود "محرّم" نداشتیم
#محمد_فردوسی ✍
👇
.
#مدح
#میلاد_رسول_الله
حاج #ابوذر_روحی 🎤
جبرئیلی که از او جلوه ی رب می ریزد
به زمین آمده و نُقل طرب می ریزد
دارد از نخل خبرهاش رُطب می ریزد
خنده از لعل لب «بنت وهب» می ریزد
آمنه ! پرچم توحید برافراشته ای
آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشته ای
پیش گهواره ی خورشید ، قمرها جمع اند
ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمع اند
بعد تو شاید و امّا و اگرها جمع اند
جلوی بتکده ها باز تبرها جمع اند
ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند
لات و عزّی و هبل ، سجده کنان افتادند
«یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست
چه قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست
رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست
چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست
ای که در دلبری از ما ید طولی داری
«آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری»
هدف خلقتی و «خواجه ی لولاک» شدی
«انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی
یکی یک دانه ی حق ، محور افلاک شدی
در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی
ما که از باده ی پیغمبری ات مدهوشیم
فقط از جام تولای تو مِی می نوشیم
تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد
از کرمخانه ی تو هیچ زمان کم نرسد
به مقام تو که درک بنی آدم نرسد
پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد
شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی
به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی
آمدی امر نمایی که امیر است علی
ولی الله وَ مولای غدیر است علی
اوج فتنه بشود باز بصیر است علی
صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی
چه بلایی به سر اهل هنر آورده
ذوالفقارش که دمار از همه در آورده
«اوّل ما خلق الله» فقط نور تو بود
حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود
یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود
دوستی علی و فاطمه منشور تو بود
ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم
تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم
پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند
اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند
نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند
نوه هایت همگی سیّد و سرور ماندند
ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟
صاحب کوثری و حضرت زهرا داری
ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است
ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است
یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است
می نویسم که اویس قرنت را عشق است
بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی
حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی
زندگی تو که انواع بلاها را داشت
با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت
خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت
صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت
بُت پرستی که برای تو رجز می خواند
به خدا مال زدن نیست خودش می داند
ای که در شدّت غم «چهره ی بازی» داری
چون مسیحا چه دم روح نوازی داری
تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری
به فلانی و فلانی چه نیازی داری ؟!
کوری چشم حسودان زمین خورده و پست
افتخار تو همین بس که کلامت وحی است
عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد
قمر روی تو مهتاب عمل می آرد
خم ابروی تو محراب عمل می آرد
خاک پای تو زر ناب عمل می آرد
همه ی عشق من این است مسلمان توام
عجمی زاده و همشهری سلمان توام
#محمد_فردوسی ✍
#ولادت_رسول_اکرم
👇
.
#امام_زمان
#فاطمیه
السلام علیک یا اباصالح المهدی...
آقا بیا دعای مرا مستجاب کن
ما را برای نوکریت انتخاب کن
قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه
امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن
تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت
دستی بکش به روی دلم فتح باب کن
تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟
آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن
ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است
رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن
ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان
امشب میان سینۀ ما انقلاب کن
ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم
یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن ..
#محمد_فردوسی ✍
.